چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
تصویر بی نقاب یک بازیگر خاکستری
یک شمایل خاکستری با ۳۰سال سابقه مداوم بازیگری (از سال ۱۳۲۸) که یکباره با انقلاب ۵۷ کات میشود و تو باید به یک انزوا و تبعید ناخواسته، تن دهی. این موجزترین شناسنامه بازیگر پرکار و پرافتوخیزی است که در این دوران فترتش تنها دریک فیلم «برزخیها» (ایرج قادری، ۱۳۶۱) ظاهر شد.
ناصر ملکمطیعی در عمر ۸۳ سالهاش روزهای خوش و ناخوشی را پشتسر گذاشته و تجربههای تلخ و شیرینی در تقویم زندگیاش به ثبت رسیده است. اگر بخواهیم نگاهی درست و واقعبینانه به کارنامه سینمایی او داشته باشیم و فقط به «مهدی مشکی و...» و «آقامهدی وارد میشود» و «پاشنه طلا» گیر ندهیم، با بازیگر و کارگردانی روبهرو هستیم که غیرمستقیم واسطه و نمایشدهنده فرهنگ، اخلاقیات، سلایق، عقدهها، کمبودها و احساسات آنی اقشار مطرح و تودههای عامی جامعه شهری (با همه خوب و بدش) است. پسزمینه علمی، فرهنگی، ورزشی ناصر ملکمطیعی، ما را ملزم میکند که او را جدیتر بگیریم؛ یک تجربه ناتمام در هنرستان هنرپیشگی، فارغالتحصیلشدن از دانشسرای تربیتبدنی و... دبیر ورزشی که با «واریته بهار» (پرویز خطیبی، ۱۳۲۸) به بازیگری رو میآورد و بعد باعث ورود یک ورزشکار خوشتیپ (محمدعلی فردین) به سینمای ایران میشود. خود او آنقدر جاذبه و قابلیت انعطاف دارد که پس از بازی در دو نقش فرعی در «واریته بهار» و «شکارخانگی» (علی دریابیگی، ۱۳۳۰)، با حضور در فیلمهای «ولگرد» (مهدی رییس فیروز) و «افسونگر» (اسماعیل کوشان) در سال ۱۳۳۱ بازیگر نقش اول میشود. ملکمطیعی در طول دهه۳۰ با دو فیلم اخیر و فیلمهای «غفلت» (علی کسمایی، ۱۳۳۲)، «چهارراه حوادث» (ساموئل خاچیکیان، ۱۳۳۳)، «اتهام» (شاپور یاسمی، ۱۳۳۵)، «هفده روز به اعدام» (هوشنگ کاووسی، ۱۳۳۵)، «بازگشت به زندگی» (عطاءالله زاهد، ۱۳۳۶)، «عروس فراری» (اسماعیل کوشان، ۱۳۳۷)، «طلسم شکسته»، «اول هیکل»، «عمو نوروز» و «سایه سرنوشت» (سیامک یاسمی، ۱۳۳۷و ۱۳۳۹ و ۱۳۴۰) و «آرامش قبل از طوفان» (خسرو پرویزی، ۱۳۳۹) تصویر متفاوت از «ستاره» در جامعهای که از فئودالیسم به مناسبات شهری متمایل میشود. در شرایطی که او این مقبولیت را پیدا کرده که از سوی کارگردانهای مختلف دعوت به کار شود، خودش نیز در طول دهه۴۰ کارگردانی را تجربه میکند و فیلمهایی چون «سوداگران مرگ» و «عروس دهکده» (۱۳۴۱)، «مردها و جادهها» و «آراسخان» (۱۳۴۲)، «یکپارچه آقا» (۱۳۴۴)، «میلیونر فراری» و «فرار از حقیقت» (۱۳۴۵)، «گذشت بزرگ» (۱۳۴۶) و «جاده زرین سمرقند» (۱۳۴۷) را میسازد که احمد شاملو به عنوان فیلمنامهنویس در بعضی از آنها (مردها و جادهها و فرار از حقیقت) با او همکاری داشته است. ملکمطیعی در این دهه در کنار ایفای نقشهای اصلی و ارایه شمایل یک جاهل و لوطی بامرام در فیلمهای «کلاه مخملی» (اسماعیل کوشان، ۱۳۴۱)، «بامعرفتها» (حسین مدنی، ۱۳۴۲)، «مردها و جادهها» و «یکپارچه آقا» (به کارگردانی خودش)، «سالار مردان» (نظام فاطمی، ۱۳۴۷) و «مردان روزگار» (مازیار پرتو، ۱۳۴۸)، با بازی در نقشهای مکمل در فیلمهایی چون «لذت گناه» (سیامک یاسمی، ۱۳۴۳)، «حسینکُرد شبستری» (اسماعیل کوشان، ۱۳۴۵)، «هاشمخان» (محمد زریندست، ۱۳۴۵) و «سکه شانس» (ایرج قادری، ۱۳۴۸) کنار میآید. اما نقش کوتاه «فرمان» در «قیصر» (مسعود کیمیایی، ۱۳۴۸) موفقیت دوبارهای را برای او رقم میزند. در کنار تکرار این تیپ و فیزیک ظاهری در «طوقی» (علی حاتمی، ۱۳۴۹) همراه با بهروز وثوقی که استقبال بینظیر تماشاگران را درپی داشت، دو بازی متفاوت و چشمگیر از ملکمطیعی با همین هیبت در فیلمهای «رقاصه شهر» و «کاکو» (شاپور قریب، ۵۰ -۱۳۴۹) میبینیم که بهلحاظ ساختارشکنی شاپور قریب در «کاکو» و ارایه شخصیتی محتاط و آسیبپذیر از آن جاهل کلاسیک، بیننده آن را برنمیتابد و فیلم فروش نمیکند.
ملکمطیعی در فیلم «پل» (خسرو پرویزی، ۱۳۵۰)، «قلندر» (علی حاتمی، ۱۳۵۱) و «شورش» (رضامیرلوحی، ۱۳۵۲)، نیز نقشهای متفاوتی را ایفا میکند، ولی «سهقاپ» (ذکریا هاشمی، ۱۳۵۰) یکی از بهترین و ماندگارترین تجربههای بازیگری او است. فیلم با وجود برخورداری از فضای صمیمی و استفاده خوب و بدیع از لوکیشن و نمایش رئالیستی شبزندهداریها و علافیهای قشری بیخانمان و بدون شناسنامه، مهجور میماند ولی جایزه بهترین بازیگر مرد جشن سپاس آن سال به ناصر ملکمطیعی برای ایفای نقش برزو تعلق میگیرد.
حضور متنوع ملکمطیعی در مقام بازیگر در نیمه اول دهه۵۰، کنتراست غریبی دارد. در کنار نقشهایی متکی به فتوت و جوانمردی، خصلت و روحیه پهلوانی و قلندرانه و وجوه قهرمانپردازانه و قانونمند و وطنپرستانه که نشانههایش را در «پهلوان مفرد» و «غلام ژاندارم» (امان منطقی، ۱۳۵۰)، «لوطی» (خسرو پرویزی، ۱۳۵۰)، «بابا شمل»، «قلندر» و سریال «سلطان صاحبقران» (علی حاتمی، ۱۳۵۰و ۱۳۵۱ز و۱۳۵۴)، «صلوات ظهر» (سعید مطلبی، ۱۳۵۴)، «نقره داغ» و «بت» (ایرج قادری، ۱۳۵۰ و ۱۳۵۵) میبینیم، با فیلمها و تیپهایی کنار میآید که هیچ ویژگی مثبتی برای کارنامه بازیگری او و حال و آیندهاش ندارد. قصد مرشدبازی ندارم، اما معتقدم هنرمندی در هر جایگاه و سمت که بر ریشههای فرهنگی و اصالت وجودی خود اصرار دارد و از کنار تجربهها و آزمون و خطاهایش بهراحتی نمیگذرد، باید تحت هر شرایطی حضوری زمانهشناس و هوشمندانه و غیرانفعالی داشته باشد تا بتواند به قدرت انتخاب (و نه گفتن) برسد و کارنامهاش را هرچه بیشتر پربار و قابل دفاع کند.
با همه این سایهروشنها، حضور تاریخساز ناصر ملکمطیعی را در سینمای ایران نمیتوان نادیده گرفت. فردیت و شمایلهای تیپیک و شخصیتیاش در دورههای مختلف کاری میتواند زمینهساز بحثهای گوناگون فرهنگی، اجتماعی و مردمشناسانه باشد. بخشی از حیات این دوران ناصر ملکمطیعی در انزوا و پشت دخل یک قنادی و حضور بیانگیزه در یک آژانس مسکن و... خلوت خانه و مرور خاطرات غبارگرفته گذشت. حضور دیرهنگامش جلو دوربین در این کهنسالی تلخ را باید جلوتر از خودش مراقبت کنیم و این فرصت را بدهیم تا تصاویر و شمایلنگاری این زمانهاش بتواند غبارها را بزداید و اعتباری دوباره به او و شناسنامه هنریاش ببخشد.
جواد طوسی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست