شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ارتباط ناگسستنی دیپلماسی و اقتصاد


گاه در برداشت هایی ساده انگارانه تصور می شود که ارتباط مستقیمی میان سیاست خارجی و رشد اقتصادی وجود ندارد و می توان با هر موضعی در عرصه روابط خارجی راه رشد اقتصادی را به هر صورت طی کرد اما واقعیت در عصر جهانی شدن به گونه دیگری است

واقعیت این است که سیاست های تهاجمی و مناقشه برانگیز و جنجال آفرین در عرصه خارجی، راه رشد اقتصادی را با بن بست ها و دست اندازهای تحمل ناپذیر مواجه خواهد ساخت و بالعکس گشایش و تنش زدایی و هم سازی با نظام بین الملل زمینه ساز توسعه و افزایش ظرفیت های اقتصادی کشورها خواهد بود. این از معدود قواعدی است که در دو دنیای توسعه یافته و در حال توسعه به یک اندازه جاری است و از ایالات متحده تا ونزوئلا و از استرالیا و چین تا ایران به گونه مشابهی جواب داده است.

سیاست های تهاجمی پنج سال گذشته ایالات متحده در حل مشکلات اقتصادی آن کارساز نبوده و این کشور را در کوران بحران های اقتصادی بزرگتری قرار داده، ونزوئلا در جریان بحران های سیاست خارجی خود به چیزی جز پسرفت اقتصادی دست نیافته و استرالیا نیز از هنگام ورود مستقیم به وادی منازعات بین المللی کمترین میزان رشد اقتصادی دهه های اخیر خود را داشته است. اما چین که طلایه دار رشد اقتصادی در دهه گذشته است کمترین میزان حضور در مناقشات سیاسی جهانی و حتی در موضوعی حیاتی و حیثیتی مانند ماجرای تایوان که عقده ای تاریخی در گلوی سیاستمداران چینی است یک بحران سیاسی نیافریده است. آنها به خوبی دریافته اند که بدون قدرت اقتصادی در جهان آینده جایگاهی نخواهند داشت و از این رو حاضر نیستند حتی برای هدفی حیاتی مانند تایوان برنامه جهش اقتصادی خود تا سال ۲۰۲۰ را به مخاطره افکنند. بر همین اساس آنها سریع ترین رشد اقتصادی جهان را در طول ده سال گذشته داشته اند و هر شش سال کل تولید اقتصادی خود را دو برابر کرده اند. جالب اینجاست که سرآغاز این جهش اقتصادی هم به حدود سی و دو سال پیش یعنی زمان تنش زدایی با کشورهای مرکزی نظام بین الملل بازمی گردد. همان زمان که آنها از یک بازیگر ناسازگار و برهم زننده نظم بین المللی به یک کشور همکار و هماهنگ با نظام جهانی بدل شدند و بدون آنکه آرمان های خود را کنار بگذارند زمینه قدرت یابی بیشتر خود را فراهم آوردند. در عصری که پدیده های اجتماعی روز به روز بیشتر به هم پیوند می خورند و هویت و ابعاد آنها هر روز فرامرزی و جهانی تر می شود، این قاعده بیشتر جاری می شود. در این جهان سیاست و اقتصاد و فرهنگ چنان به هم گره خورده اند و چنان در ابعاد جهانی بسط یافته اند که نمی توان حصاری بر دور آنها کشید و مثلاً در درون یک سرزمین خاص بدون آنکه به دیگران ربطی پیدا کند کار اقتصادی مثمرثمری انجام داد. امروز هر اقدام سیاسی بلافاصله در عرصه اقتصاد و پس از مدتی در حوزه فرهنگ خود را نشان می دهد. بر این اساس امکان دسترسی به رشد متداوم و اصیل و پایدار در محیط تنش و درگیری و منازعه سیاسی، چه در عرصه داخلی و چه در عرصه بین المللی، وجود ندارد. نمی توان از تلاش برای رشد اقتصادی سخن گفت و محیط بین المللی را به صحنه کشمکش و بحران بدل کرد. نمی توان در شرایط بحران در حوزه سیاست خارجی وعده حل مشکلات مردم را داد و نمی توان با رویارویی با نظام بین الملل شرایط شکوفایی اقتصادی و حتی فرهنگی را فراهم کرد. در حوزه اقتصاد ایران مثال های بسیار متنوعی می توان ارائه کرد اما در این مجال محدود تنها دو نمونه از حوزه نفت نیز می تواند گویای صدق این مدعا باشد:

- یکی از بزرگترین و شاید از افتخارآمیزترین پروژه های اقتصادی سال های گذشته، پروژه میدان گازی پارس جنوبی است که امروز به نام عسلویه شناخته می شود. این پروژه عظیم در واقع یک گنج پنهان را که در حال از دست رفتن بود و تا چندی پیش حتی از وجود آن اطلاعی نداشتیم به دامان مردم ایران بازگرداند و میلیاردها دلار درآمد سالیانه نصیب این کشور کرد. در تاریخچه این طرح آمده که تا حدود ۱۵ سال پیش ما اصولاً از داشتن سهم در این میدان عظیم گازی بی اطلاع بودیم و مطالعات مشورتی یک شرکت خارجی، پس از پایان جنگ ما را به داشتن سهم در این گنج بزرگ آگاه کرد. اما در آغاز به دلیل آنکه راه اندازی و بهره برداری از آن نیازمند سرمایه و تکنولوژی خاصی بود که ما آن را در اختیار نداشتیم، تا زمان تداوم بحران سیاسی میان ایران و کشورهای صنعتی امکان بهره مندی از این گنج را نیافتیم. اما در سال ۱۳۷۶ با آغاز دوره تنش زدایی در سیاست خارجی راه ها به روی ما گشوده شد و ظرف حدود ۶ سال منطقه محرومی که جز بیابان و کوه و شهرستانی کوچک و فقیر چیزی در آنجا نبود، به یکی از قطب های صنعت و اقتصاد ایران بدل شد که تا به امروز که ۶ فاز از ۲۰ فاز تعریف شده آن راه اندازی شده سالیانه بیش از ۵ میلیارد دلار یعنی بیش از کل صادرات غیرنفتی کشور به درآمدهای ایران افزوده است. بی گمان راه اندازی عسلویه و بازگشت این گنج بزرگ محصول تنش زدایی در سیاست خارجی است. چنان که بن بست در آن و مثلاً یافت نشدن داوطلبان جدید برای فازهای نهایی پروژه و تاخیر در راه اندازی دیگر فازها می تواند محصول تنش های جدید در عرصه سیاست خارجی تلقی شود که این سئوال اساسی را مطرح می کند که آیا عرض اندام های تنش زا در صحنه جهانی می تواند ارزش از دست رفتن میلیاردها دلار از منافع مردم را داشته باشد؟

- امروزه این دیگر یک اصل غیرقابل انکار است که حفظ سهمیه صادرات نفت ایران در اوپک که در واقع شریان اصلی اقتصاد کشور است نیازمند هر سال چند میلیارد دلار سرمایه خارجی و استفاده از تکنولوژی بالادستی است که تنها در اختیار چند کشور خاص است. در فاصله سال های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۲ که روابط ایران با نظام بین الملل در مسیر تنش زدایی و بهبود است جهشی بزرگ در عرصه کشف منابع و توسعه و بهره برداری از میادین نفتی دیده می شود. لذا جای این پرسش اساسی است که منازعات و مشاجراتی که ممکن است تامین این نیاز بنیادین را به مخاطره افکند تا چه زمان و چه حد باید ادامه یابد؟ این نمونه ها را می توان تقریباً در تمامی حوزه های اقتصاد ایران جست و با آمار و ارقام نشان داد که حیات و ممات بسیاری از صنایع و تولیدات و صادرات ما به چگونگی تعامل مان با نظام بین المللی وابسته است. پس ای کاش که سیاست سازان در جامعه ما از این بعد حیاتی سیاست خارجی غافل نشوند و در طراحی خود این پارامتر اساسی را هم محاسبه کنند.

حسین سلیمی

استاد دانشگاه



همچنین مشاهده کنید