پنجشنبه, ۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 23 January, 2025
نامهٔ علامه قزوینی به شیخ فضل الله
علامه قزوینی كه جایگاه رفیعش در ادبیات ایران نهتنها در میان ایرانیان بلكه در میان سایر ایراندوستان و ایرانشناسان هم پرپیدا است، از جمله نوابغ و نخبگانی است كه در جریان مشروطیت، به شایستگی و بایستگی دخالت كرد و شاعر ملی ایران لقب گرفت. او خود از مریدان شیخفضلالله نوری(ره) بود و در مكاتباتش با شیخ، خودش را خانهزاد معرفی میكرد. قزوینی از پاریس نامهای طویل برای شیخ فرستاد كه مشروحی از مواضع مطبوعات و محافل خارجی در قبال نهضت مشروطه ایران را بازگو میكرد. این نامه كه گویا به سفارش شیخفضلالله تتبع و نگارش یافته و قرار بود سلسلهوار تداوم یابد، دارای اهمیت تاریخی است. به قول علامه قزوینی، تا قبل از ماجرای مجلس و مشروطه، هر سه ماه به سه ماه خبری از ایران در جراید اروپا نبود، اما ازآنبهبعد جریدههای اروپایی لحظه به لحظه اوضاع ایران و مجلس نوبنیاد ملی را در صفحات خود منعكس میكردند. البته این مساله نشاندهنده تیزشدن شامه منفعتپرستی دول غربی بود، اما درعینحال حساسشدن فعالیتهای ایرانیان را نیز نشان میداد.
علامه محمد قزوینی، فرزند ملاعبدالوهاب گلیزوری قزوینی (معروف به ملا آقا)، سال ۱۲۹۴. ق در تهران به دنیا آمد و تا ۱۳۰۶ .ق كه پدرش حیات داشت، مقدمات صرف و نحو عربی را نزد وی آموخت. پس از فوت پدر، سرپرستی وی را شیخ محمدمهدی عبدالرب آبادی مشهور به شمس العلمای قزوینی به عهده گرفت كه از ادبای بزرگ عصر و (همچون پدر قزوینی) یكی از چهار نویسندهٔ «نامهٔ دانشوران» بود كه در زمان ناصرالدینشاه و زیر نظر وزیر انطباعات او (اعتمادالسلطنه) در چند جلد تدوین گردید. اساتید دیگر علامه در تهران، حضرات آیات عظام: حاج میرزا حسن آشتیانی، حاجشیخ فضلالله نوری، ملامحمد آملی و ادیب پیشاوُری بودند. مرحوم قزوینی فقه و اصول و سایر دانشهای رایج زمانه را نزد ایشان آموخت.
قزوینی درسال۱۳۲۲. ق به پیشنهاد برادرش احمد عبدالوهابی كه از سوی شركت عمومی مامور لندن شده بود، برای دیدن و مطالعه كتاب، عازم لندن شد و قریب دو سال آنجا ماند. وی سپس در ربیع الثانی ۱۳۲۴ به پیشنهاد ادوارد براون (رئیس امنای اوقاف گیب) به منظور تصحیح و طبع تاریخ جهانگشای جوینی، لندن را به مقصد پاریس ترك گفت و حدود ده سال در آن شهر سكنا گزید. در اواخر ۱۳۳۳.ق، زمانی كه جنگ جهانی دنیا را فراگرفته بود، قزوینی به درخواست حسینقلیخان نواب (سفیر ایران در آلمان) به برلن رفت. او تا پایان جنگ در آنجا ماند و در مبارزه با روس و انگلیس شركت جست. مرحوم قزوینی سرانجام پس از سیوشش سال اقامت در اروپا، در ۱۳۰۸ .ش به تهران بازگشت و باقی عمر خویش را در وطن سپری كرد. وی در طول مدت اقامت در اروپا و نیز پس از بازگشت به ایران، همواره به كار تصحیح، تعلیق و تالیف كتب اشتغال داشت و متون زیادی را كه نُسَخ خطی آن در كتابخانههای اروپا یافت میشدند، با تعلیقات و حواشی سودمند خویش، تصحیح كرد. مرزباننامه سعدالدین وراوینی، چهارمقالهٔ عروضی سمرقندی، تاریخ جهانگشای جوینی، جلد اول لبابالالباب عوفی، مقدمه قدیم شاهنامه فردوسی، المعجم فی معاییر اشعار العجم تالیف شمش قیس رازی، از مشهورترین این متون هستند. وی در روز جمعه ششم خرداد ۱۳۲۸.ش درگذشت و در كنار شیخ ابوالفتوح رازی واقع در جوار مرقد حضرت عبدالعظیم علیهالسلام به خاك سپرده شد.[i]
●مقام والای قزوینی، از نگاه اندیشمندان ایرانی و غربی
از ویژگیهای بارز قزوینی، تتبع گسترده و دانش ژرف او است. میگویند در كتابخانهاش بیش از چهارهزار جلد كتاب به زبانهای فارسی، عربی، تركی و فرانسوی یافت میشد.[ii] مینوی این كتابخانه را در ایران آن روزگار «منحصربهفرد» میشمرد و اصرار داشت دولت آنها را خریداری كند و در اختیار محققان بگذارد.[iii] قزوینی به ادبیات عرب، اعم از نظم و نثر، كاملا مسلط بود و در احوال بزرگان، حكما، ادبا و دانشمندان اسلام و مؤلفات ایشان بهراستی دریایی بیكران بود.[iv] دكتر ذبیحالله صفا، وی را یكی از افراد مشهور تاریخ ادبیات ایران میشمارد كه منشأ تحول و تنوع در ادبیات گردیده است.[v] قزوینی، همچنین به زبان فرانسه مسلط بود و به زبانهای انگلیسی و آلمانی نیز آشنایی كافی داشت.[vi]
دقت نظر علمی و تحقیقی قزوینی، كه گاه به حد وسواس میرسید،[vii] مورد اعجاب دانشوران قرار دارد. تقیزاده آن را برترین امتیاز وی شمرده[viii] و میگفت: «اگر در مطلبی میرزامحمدخان قزوینی تحقیق كند و به جایی نرسد، باید در آن مطلب دیگر تحقیق نكرد و وقت را بیهوده ضایع نساخت!»[ix]
ادبا و فرهنگیان معاصر، از او با اوصاف بلندی چون «عالم با عمل، درخت با ثمر... دارای ادب درس و ادب نفس»،[x] «بیمانند زمانه در مردی و مردانگی»،[xi] «مرد بسیارخوان و كمنویس»،[xii] «محققی دقیق و به كار خود مؤمن»[xiii] و «دارای روح علمی به حد كمال»[xiv] یاد كرده و «خدمتگزار درجهٔ یك فرهنگ ایران»،[xv] «امام اهل تحقیق»[xvi] و بالاخره «برخوردار از بخششهای ایزدی و دارای هوش سرشار خداداد و حافظهٔ تند و تیز و پشتكار و فروتنی و بزرگمنشی و وارستگی و آزادگی»[xvii] شمردهاند. تقیزاده تصریح دارد: «نظیر ایشان در تمام تاریخ دراز ما، با كثرت عظیم عدهٔ اهل علم و فضل بسیار كم و نادر است. فضلای محقق معاصر این مملكت پیرو و شاگرد روحانی و مقلد طریقهٔ او هستند.» [xviii] «صریحا میتوانم بگویم كه آن مرحوم تا آنجا كه میدانم تنها كسی بود از ایرانیان كه میتوانم او را در محافل علمی مغربزمین، پهلوی علمای محقق بزرگ در فن مخصوص گذاشته و به او افتخار كرد. او ابوریحان و ابنخلدون عصر ما است.»[xix]
نام قزوینی، بهویژه، با «نقد و تصحیح متون، به شیوه جدید» مرادف است. روشی كه او «در این راه بنیاد نهاد... بعد از او به مكتبی مبدل شد كه رسیدن به حد دقت علمی او، از آرزوهای اهل علم شد. آثار قزوینی در زمینه تحقیقات ادبی، نشانه احاطه او به ادبیات ایران و همچنین اروپا است. شاید بتوان گفت كه قزوینی از زمره اولین نویسندگانی است كه تلاش كرد با شیوه و اسلوب نقد اروپایی، ملاحظاتی در نقد ادبیات ایران ارائه كند. نیز میتوان ادعا كرد كه شیوه و طرز تصحیح متون در دوران معاصر، یكی از تاثیرات مستقیم روش و گفتهها و راهنماییهای اوست.»[xx] به گفته ایرج افشار، وی را «باید مؤسس و پایهگذار تحقیقات علمی به شیوه دانشگاهی و اروپایی جدید در ادبیات فارسی دانست. او كسی است كه از چند نظر در تحقیقات ایران مؤثر واقع شده است؛ یكی از نظر روش تصحیح متون قدیم و مقابلهٔ آنها و الحاق یادداشتها و تعلیقات. این كاری است كه قزوینی در اروپا فراگرفته بود و به صورت ممتاز و درجه اول در كتاب تاریخ جهانگشای... جوینی عمل كرد و بعد كه به ایران آمد و كتابهایش به ایران رسید، دیگران بر آن گرده و اساس، كتابهای دیگر را تصحیح و تنقیح كردند.»[xxi] قزوینی «هنگام بازگشت به ایران، در زمینه علم رجال و شناخت فرق اسلامی، محققی بیمانند شناخته شد. حتی محققان اروپایی امثال لویی ماسینیون، هانری ماسه، كلمان هوارت و ولادیمیر مینورسكی كه برای چاپ اول دائرهًْ المعارف اسلام... به خانهٔ او میرفتند، در هر زمینه از جانب او به مأخذ مورد نیاز هدایت میشدند. ازاینجمله فقط ولادیمیر مینورسكی به خلاف رسم معمول غربیها آنچه را به هدایت و ارشاد وی مدیون بود، اعلام و اظهار كرد، دیگران به رسم معمول اروپاییها در این زمینه اقدام مناسبی انجام ندادند».[xxii] مینورسكی، با اشاره به مراجعه و استفاده علمی «عده زیادی اروپایی و هندی و ترك» از قزوینی، تصریح میكند كه خود او صدها نامه و كارت از قزوینی دارد كه در آنها مشكلات علمی وی را پاسخ گفته است. [xxiii] دكتر قاسم غنی نیز تاكید میكند كه در عمرش «محضری بابركتتر و مفیدتر و روحانیتر و سادهتر و بیپیرایهتر» از مجلس قزوینی ندیده است.[xxiv] در این نشستها، قزوینی با احاطه و تبحر نادری كه داشت، «دقت و موشكافی و استقصا و انصاف و صراحت و عدم اغماض و سختگیری علمی را به پژوهندگان آموخت و با شیوه تحقیق و نقض و ابرامهای شجاعانه و صادقانهاش در مورد آراء خود و دیگران... و عدم تسلیم در برابر وساوس نفسانی و طمطراق و اعتبارات كاذب را نصبالعین ساخت.»[xxv]
علامه قزوینی روز ششم خرداد ۱۳۲۸.ش درگذشت و در كنار شیخ ابوالفتوح رازی واقع در جوار حضرت عبدالعظیم علیهالسلام به خاك رفت. در مرگش بسیاری از شاعران و دانشوران زمانه (همچون فروزانفر، محمدتقی بهار، لطفعلی صورتگر، محمد فرخ و جلالالدین همایی) سوگنامه سرودند.
ملكالشعرای بهار چكامه مشهورش با مطلع «از ملك ادب حكمگذاران همه رفتند» را در همین زمان سرود و شادروان همایی نیز در رثای وی اینچنین خامه بر نامه راند:
دریای علوم و گنج آداب كو را نه كرانه بود و نه حد
بنیاد بلند كاخ تحقیق از پرتو رای او مشیَّد
خود گرچه برفت نام نیكش در لوح جهان بود مخلَّد
پیغمبر علم بود و گردید از وی سنن ادب مجدد[xxvi]
●رابطه قزوینی و شیخفضلالله نوری
علامه قزوینی، با حاجشیخفضلالله نوری انس و آشنایی دیرینه داشت. او پرورشیافته شمسالعلمای قزوینی بود كه از دوستان صمیمی شیخفضلالله محسوب میشد و با وی در تحصن حضرت عبدالعظیم(ع) ــ در كوران مشروطه اول ــ شركت داشت. ازدیگرسو، چنانكه خود مینویسد: شخصا نیز «دو سال در خدمت شیخفضلالله تلمذ كرده ــ و چهار سال به دو پسرانش ضیاءالدین و حاجیمیرزاهادی، عربی درس داده» بود. قزوینی تصریح میكند: «من همه آنها را خوب میشناسم، آنها اشخاص خوشقلب و نجیبی بودند.»[xxvii] او همچنین در زندگینامه خودنوشتش (كه شانزده سال پس از اعدام شیخ نوشته) فرصت را برای ذكر محامد وی مغتنم شمرده و ــ به قول خود ــ لختی قلم را بر او گریانده است. [xxviii]
قزوینی نزد دوستانش نیز از ذكر خیر شیخفضلالله رویگردان نبود. دوست قزوینی، دكتر قاسم غنی، در نامه به عبدالحسین دهقان (بیستوسوم بهمن ۱۳۳۰.ش) مینویسد: «مرحوم شیخفضلالله نوری از دانشمندترین و بزرگترین علمای شرع بعد از مرحوم حاجمیرزاحسن شیرازی محسوب است. مرحوم قزوینی نزد او فقه درس خوانده بود. از وسعت مشرب و آزادی و آزادمنشی و رندی و صفات بزرگ و همه چیز او حكایتها میكرد كه متواتراً از همه شنیدهام... همان حس برتری شیخفضلالله آنها را حسود ساخته بود، او را به كشتن داد. شیخ هم با مناعتی كه داشت، نخواست به كسی متوسل شود. محمدعلیشاه با درباریان او، خود را به او میچسباندند و او را از خود میشمردند كه به آن وسیله حیثیتی احراز كنند. باری، باید از مرحوم تقوی، حاجمخبرالسلطنه، حاجفاضل خراسانی، آقازادهٔ خراسانی مرحوم، واردین به مشروطه و طبقات مختلف معاصر با او پرسید و حقیقت را بهدست آورد... .» [xxix]
علی ابوالحسنی (مُنذِر)
پینوشتها
[i]ــ بیست مقاله قزوینی، به اهتمام عباس اقبال آشتیانی و پورداود، ج ۱، ص۱۳ به بعد؛ یادداشتهای دكتر قاسم غنی، به كوشش حسین نمینی، ص۱۹۳ــ۱۶۳ و ۲۰۵ــ۲۰۲ و ۲۴۰ــ۲۳۶؛ شرح حال رجال ایران، مهدی بامداد، ج ۳، ص۲۳۷ و ج ۲، ص۳۱۷
[ii]ــ یادنامه علامه محمد قزوینی، به كوشش علی دهباشی، ص۱۰۱
[iii]ــ همان، ص۱۹۷
[iv]ــ سعید نفیسی، مردی كه از دست رفت، مندرج در: جهان نو، س ۴، ش ۴، صص۹۲ــ۹۱
[v]ــ ذبیحالله صفا، علامه قزوینی، مندرج در: آموزش و پرورش، س ۲۳، ش ۳، ۱۳۲۸، ص۱۰
[vi]ــ مقالات تقیزاده، زیرنظر ایرج افشار، ج۲، تهران، انتشارات جیبی، ۱۳۵۷ــ۱۳۴۹، ص۱۲۵
[vii]ــ از قزوینی نقل میكنند كه گفته است: «اگر بخواهم بسم الله الرحمن الرحیم را بنویسم، باید قرآن را باز كنم و از روی آن به نقل بپردازم، چراكه آدمی فراموشكار و خطاكار است»! (مقاله ایرج افشار، در: یادنامه علامه محمد قزوینی، ص۲۵۴). مقاله قزوینی درباره سفر شیخفضلالله نوری به حج نیز ــ كه ایرج افشار در یغما آورده ــ به قول افشار، نمودی از «وسواس تحقیقیِ» قزوینی است.
[viii]ــ خطابه تقیزاده در مجلس یادبود قزوینی، مندرج در یادنامه علامه قزوینی.
[ix]ــ مشاهیر رجال، به كوشش باقر عاقلی، ص۳۳۹؛ به گفته تقیزاده: «شاید در هیچ چیزی و هیچ مقوله و هیچ فضیلتی، مزیت علامه قزوینی به پایه سلیقه تدقیق و اعتدال و تقید وی به درستی اظهارات خود، و احتراز از مبالغه و مسامحه و اطمینان كامل بلكه قطعی از صحت دقیق مطلب و روش انتقادی او نمیرسد.» رك: خطابه تقیزاده در مجلس یادبود قزوینی، مندرج در یادنامه علامه محمد قزوینی.
[x]ــ تعبیر دكتر قاسم غنی (یادنامه علامه محمد قزوینی، مقاله غنی).
[xi]ــ تعبیر سعید نفیسی (مردی كه از دست رفت، مندرج در: جهان نو، س ۴، ش ۴، ص۹۳). نفیسی از او با عنوان مردی به تمام معنی وارسته، و در كارهای دانش بسیار حقیقتجو و منصف و روشنبین، درستگفتار و درستكردار، و دارای احاطهای شگرف و باورنكردنی به زبان و ادبیات تازی یاد میكند. (همان، ص۹۱)
[xii]ــ تعبیر پورداود (یادنامه علامه محمد قزوینی، ص۱۵۸)
[xiii]ــ تعبیر دكتر ناتل خانلری (مجله سخن، دوره چهارم، ش۱، ص۶۹)
[xiv]ــ تعبیر علیاكبر سیاسی (یادی از... فاضل تونی، در: مجله دانشكده ادبیات، س۹، ش۳، ص۶)
[xv]ــ تعبیر مهدی بامداد (شرح حال رجال ایران، ۳/۲۳۷)
[xvi]ــ تعبیر مجتبی مینوی از قزوینی (نقد حال، چاپ سوم، ص۴۵۵). وی همچنین مینویسد: «هر ملت و مملكتی دارای بنیانها است و در زندگانی هر قومی اتفاق میافتد كه یك شخص یا چند شخص در عصری از اعصار، جزء بنیانهای آن قوم میشوند؛ در این عصر از برای ما ایرانیان، دو نفر را میتوان از جمله بنیانهای ملت محسوب داشت، یكی مرحوم قزوینی بود.» (همان، ص۴۷)
[xvii]ــ سخن پورداود در پیشگفتار بر: یادداشتهای قزوینی، به كوشش ایرج افشار، ۱۳۵۴ــ۱۳۳۲، ج۳، ص سیوسه
[xviii]ــ مقالات تقیزاده، زیر نظر ایرج افشار، ج ۲، ص ۱۲۶
[xix]ــ همان، ص۱۲۴
[xx]ــ آینه پژوهش، سال ۱۰، شماره ۶، بهمن ــ اسفند ۷۸، ص۱۰۸
[xxi]ــ ایرج افشار، رك: ده چهره، ده نگاه...، سیدجلال میرقیامی میرحسینی، مشهد، انتشارات خانه آبی، ۱۳۷۷، ص۳۷؛ درباره قزوینی و تصحیح متون رك: یادگار، سال ۵، ش۱۰، صص۵۵ــ۴۴؛ یغما، سال ۴، ص۳۴ و سال ۶، ص۱۸ و سال ۷، ص۲۰؛ كتاب ماه، ادبیات و فلسفه، ش۲۲
[xxii]ــ یادنامه علامه محمد قزوینی، اظهارات دكتر زرینكوب، ص۱۰
[xxiii]ــ برای اظهارات مینورسكی درباره قزوینی رك: ولادیمیر مینورسكی، به یاد قزوینی، مندرج در: یغما، س۷، ش۱، ۱۳۳۳، صص۲۲ــ۲۰
[xxiv]ــ یادنامه ... قزوینی، ص۱۱۲؛ نیز رك: سخن پورداود، كه با تصریح به وامداری خود به قزوینی، مینویسد: قزوینی «به كلیه مصاحبین خود روح تحقیق و تدقیق دمیدند، مانند چراغ درخشان و كانون برافروخته به همه كسانی كه نزدیك بودند، روشنایی و گرمی بخشیدند. بسا از دوستان ما مدیون صحبت عالمانه و تشویق ایشان هستند.» (پوراندختنامه یا دیوان پورداود، بمبئی، انجمن زرتشتیان ایرانی، ۱۳۰۷، صص۱۵ــ۱۴)
[xxv]ــ نامواره دكتر محمود افشار، اظهارات دكتر منوچهر مرتضوی، ج ۵، ص۲۹۶۱
[xxvi]ــ در سال ۱۳۷۸ آقای دهباشی كتابی با عنوان «یادنامه علامه محمد قزوینی» به چاپ رساندند كه زندگینامه خودنوشت قزوینی را همراه با نمونهای از مقالات و مكتوبات تحقیقی او و نیز كتابشناسی كامل آثار وی در بر دارد. امتیاز دیگر این یادنامه، درج مقالاتی از دانشوران ایرانی و خارجی همچون احمد مهدوی دامغانی، زرینكوب، عباس اقبال، تقیزاده، مجتبی مینوی، محیط طباطبایی، محمد معین و پروفسور مینورسكی است كه هریك از زاویهای خاص به بررسی ابعاد شخصیت علمی و ادبی و اخلاقی، و خدمات و آثار علمی وی پرداختهاند. برای شرححال قزوینی و اظهارات دانشمندان درباره او همچنین رك: پژوهشگران معاصر ایران، هوشنگ اتحاد، تهران، فرهنگ معاصر، ۱۳۷۸، ج ۱، صص۵۳ــ۵۲
[xxvii]ــ ادوارد براون، انقلاب ایران، ترجمه: احمد پژوه، ص۴۴۳
[xxviii]ــ بیست مقاله قزوینی، ۱/۱۳ــ۱۲. مینویسد: «دیگر از اعاظم علما كه لطف مخصوصی درباره این ضعیف داشتند مرحوم حاجی شیخفضلالله نوری بود كه وظیفه تدریس نحو را برای دو پسر خودشان، یكی آقای آقاضیاءالدین و دیگری آقای حاجیمیرزا هادی، به عهده من محول نمودند... در دوره اقامت اولی من در پاریس، احیانا مكاتیب آن مرحوم به خط خودشان برای من میرسید كه برای یادگار آنها را نگاه داشتهام... .»
[xxix]ــ نامههای دكتر قاسم غنی، به كوشش سیروس غنی و دكتر سیدحسن امین، تهران، وحید، ۱۳۶۸، صص۲۷ــ۲۶
[xxx]ــ ناظمالاسلام كرمانی، تاریخ بیداری ایرانیان، بخش اول، ج۱، ص۳۲۱
[xxxi]ــ احمد بنیاحمد، دموكراسی و مردم، ص۹۰
[xxxii]ــ هاردینگ در گزارش به لندن، مورخ ۳۱ ژانویه ۱۹۰۵/۲۵ ذیقعده ۱۳۲۲، پیرامون عملكرد عینالدوله در نیمه نخست صدارت وی، ضمن اشاره به مبارزه عینالدوله با «بیبندوباری و ولخرجیهایِِ» صدراعظم پیشین، امینالسلطان، و مقاومتش در برابر مطامع روسها، چنین مینویسد: «روابط عینالدوله با ما هرگز صمیمی و یكجهت نبوده است.»
فریدون آدمیت، با نقل این گزارش، مینویسد: «به روزگار ناتوانی حكومت كه سیاست روس و انگلیس، قدرت فائقه داشت، كردار این وزیر اعظم در استقامت در برابر نفوذ خارجی و بیاعتنایی به عنصر فرنگی، فی نفسه قابل توجه است. از نخستین كارهایش این بود كه دستگاه بریگاد قزاق روسی را كه به صورت تشكیلات مستقلی درآمده بود ــ «تحت اداره مستقیمِ» وزارت جنگ قرار داد. وزیرمختار روس كه مخالف چنین تصمیمی بود به مشیرالدوله [= وزیرخارجه وقت] معترضانه گفته بود: «به پطرزبورگ اطلاع خواهد داد» (نامه هاردینگ، به لنسداون در ۸ اكتبر ۱۹۰۳/ ۲۱ رجب ۱۳۲۱). رك: فریدون آدمیت، ایدئولوژی نهضت مشروطه ایران، ج۱، صص۱۲۷ــ۱۲۶
[xxxiii]ــ از جناب فضلالله نورالدین كیا، نوادهٔ شیخ شهید، كه این سند مهم را در اختیار ما نهادند، تشكر میكنیم.
[xxxiv]ــ همهجا در اصل: بانگ.
[xxxv]ــ همهجا در اصل: روزنامها.
[xxxvi]ــ صومعهها و كنیسهها و دیرها: معابد مسیحیان و یهودیان و مراكز راهبان.
[xxxvii]ــ در اصل: كوچهها.
[xxxviii]ــ اسقفها.
[xxxix]ــ قوسدار و منحنی.
[xl]ــ قسیس به معنی كشیش، و شمامسه نیز جمع شماس، به معنی خادم كلیسا است.
[xli]ــ تبعیدگاه: جایی كه به آنجا نفیِ بلد میشوند.
[xlii]ــ در اصل: قونسولخانها و تجارتخانها.
[xliii]ــ كنكاش: مشورت و رایزنی.
[xliv]ــ حاجیآقا علیاكبر بروجردی، از علما و مدرسان بزرگ تهران در صدر مشروطه، و حاجی میرزاهادی نوری فرزند شیخفضلالله و داماد حاجیآقا علیاكبر بود.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست