دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

چشم انداز حكومت دینی, پارادكس توسعه و چالش های پیش رو


چشم انداز حكومت دینی, پارادكس توسعه و چالش های پیش رو

براساس مبانی اندیشه سیاسی اسلامی چگونه در حكومت دینی, جمع میان مقوله توسعه و مفاهیم و ارزش های دینی, میسور و امكان پذیر است

مقاله حاضر به حلّ تعارضی كه میان «توسعه» و «ارزشهای دینی» احساس می‏شود، پرداخته و آن را براساس‏ مبانی اندیشه سیاسی اسلام تبیین نموده است. نویسنده ب اشاره به مفهوم توسعه، گزینه‏های احتمالی را در تعامل بین‏ توسعه و ارزش‏های اسلامی مورد تجزیه و تحلیل قرار داده‏ و به تشریح مستدل گزینه مقبول كه در سند چشم‏انداز بیست ساله جمهوری اسلامی تبلور یافته، پرداخته است.

طراحی نمونه توسعه اسلامی و ارائه سرفصلهایی كه از امتیازات نظام سیاسی به شمار می‏رود، بخش دیگر این‏ مقاله است. سرفصلهای یاد شده به منزله اصولی است كه‏ مدیران و كارگزاران نظام می‏توانند در مسیر تحقق سند چشم‏انداز مورد توجه قرار دهند.

براساس مبانی اندیشه سیاسی اسلامی چگونه در حكومت دینی، جمع میان مقوله توسعه‏ و مفاهیم و ارزش‏های دینی، میسور و امكان‏پذیر است؟

●مقدمه

۱. امروزه مقوله توسعه، در مباحث سیاسی و اجتماعی و اقتصادی چنان جایگاه مهم و منزلت رفیع را به دست آورده است كه هرگز هیچ قدرت سیاسی حاكم بر جامعه‏ای، نمی‏تواند نسبت به آن بی‏توجه باشد و یا حتی با دید تردید و تأمّل به آن نظر افكند.

گویا توسعه از اصول بدیهی هر نظام سیاسی كنونی است كه آن را باید در صدر وظایف‏ خویش قرار دهد و در برنامه‏های كوتاه مدت و میان مدت و تدوین چشم‏اندازهای دراز مدت، به طور روشن و صریح آن را مدّ نظر داشته باشد و برای نیل به آن راهبردی مشخص‏ اتخاذ كند. بنابراین حكومت اسلامی مبتنی بر آموزه‏های وحیانی و الهی نیز، نمی‏تواند چشم‏ بر مقوله توسعه در چشم انداز خویش فروبندد و یا آن را در آرمان‏ها و اهداف میان مدت ی طولانی مدت خود قرار ندهد.

۲. واژه «توسعه» اگر چه در ظاهر معنایی روشن و آشكار دارد و از نظر لغوی واژه‏ای‏ عربی از ریشه وسع، به معنای گشادگی، فراخی و جاداری است.۱ ولی این واژه از جهت‏ اصطلاحی، مفهومی نسبتاً پیچیده است و فهم آن با دشواری‏هایی همراه است. در اصطلاح‏ برگردانده شده است.۲ توسعه با مفهوم‏developmentرایج، این واژه، از معادل انگلیسی امروزی آن به بعد از جنگ جهانی دوم بر می‏گردد و مقوله‏ای است كه بیش از پنجاه سال از عمر آن نمی‏گذرد.۳ در واقع همچون بسیاری از مفاهیم وارداتی دیگر، واژه توسعه هم از واژگانی است كه در دهه‏های اخیر از سوی تمدن غربی جعل و متداول گردیده است و براساس اصول و مبانی و ارزشهای آن دیار، ساخته و پرداخته و تعریف و تبیین شده است.

در تعریف مصطلح از توسعه، تئوری‏ها و نظریه‏پردازی‏های متعددی مشاهده می‏شود; از قبیل نظریه رشد، نظریه وابستگی، نظریه روانشناختی توسعه، دیدگاه نوسازی كه هر یك ب نگاه از منظری ویژه، بخشی از واقعیت را مورد توجه قرار می‏دهند.۴ به عنوان مثال براساس‏ نظریه رشد كه از مهمترین تئوری‏ها در این عرصه است; در ادبیات توسعه، برمفهومی به نام‏ رشد اقتصادی تأكید می‏شود كه این مفهوم، با مفهوم توسعه متفاوت است.

رشد به عنوان مقدمه‏ای معطوف به توسعه تعریف می‏شود و در مقایسه گفته‏ می‏شود: رشد یك نوع پیشرفت كمی است كه بواسطه آن ممكن است تغییرات‏ كیفی در زندگی فردی و اجتماعی حاصل شود. در واقع طبق تئوری رشد، ب افزایش تولید ناخالص داخلی، رشد تحقق پیدا می‏كند و پیرو آن، این انتظار به‏ وجود می‏آید كه درآمد سرانه، آموزش، بهداشت، درمان، فرهنگ و غیره نیز متحول گردد، به این وضعیت توسعه می‏گویند.۵

۳. از مطالب بند دوم، آشكار می‏گردد كه مفهوم توسعه، براساس مبانی و ارزشهای تمدن‏ غربی و اصول مادی‏گرایی استوار است و از این‏رو با حكومت دینی و نظام سیاسی برخاسته‏ از ارزشهای الهی و معارف وحیانی قابل جمع نیست و چنانكه عده‏ای با صراحت اعلام‏ كرده‏اند، تعارض آشكار میان حكومت دینی و توسعه قابل مشاهده است.۶

در نتیجه در نظر بسیاری از روشنفكران منتقد پذیرش توسعه به عنوان یك اصل آرمانی‏ برای حكومت اسلامی و گنجانیدن آن در برنامه و چشم‏انداز حكومت اسلامی و سخن از توسعه به زبان آوردن در نظم سیاسی منبعث از مفاهیم مذهبی امری تناقض نماست و نامی‏ جز پارادكس نمی‏توان بر آن نهاد.

۴. به عقیده اینان به ناچار باتوجه به مقدمات سه گانه بالا، پذیرش یكی از گزینه ‏های سه‏ گانه ذیل اجتناب ‏ناپذیر است:

۱. نفی توسعه و تكیه بر مبانی و ارزشهای حكومت دینی.

۲. نفی حكومت دینی و گام نهادن در مسیر توسعه‏ای كه امروزه از بدیهیات نظام‏ اجتماعی‏می‏باشد.

۳. حفظ پوسته حكومت دینی و تحول از درون در مسیر توسعه مادی.

از سه گزینه بالا، شماره یك، نه تنها قابل پذیرش نیست بلكه ناشدنی و غیرممكن است، چون در عصر حاضر، اگر نظامی بخواهد، راهی، جز مسیر توسعه و پیشرفت مادی را طی‏ كند، یقیناً دوام نمی‏آورد و محكوم به شكست خواهد بود. هرگز در عصری كه بشر، به تكنولوژی مدرن دست یافته و طبیعت را همچون‏ خمیری در دست خویش، به دلخواه خود شكل می‏دهد و برای‏ آسایش و آرامش مادی، از مواهب طبیعت استفاده می‏كند، نمی‏توان‏ مردم و شهروندان جامعه را اقناع كرد و آن‏ها را به پذیرش زندگی‏ سخت و طاقت‏فرسای دورانهای گذشته وادار كرد. چنانكه عقل نیز هرگز پشت كردن به توسعه و رفاه و پیشرفت را نمی‏پذیرد و رد می‏كند. بنابراین نوبت به گزینه دوم یا سوم می‏رسد. اما گزینه شماره‏ دو را عده‏ای از روشنفكران و نویسندگان سكولار پیشنهاد می‏كنند و معتقدند برای نوسازی و خردگرایی، و توسعه، راهی جز ریشه كن‏ كردن دین باقی نمی‏ماند. آنان معتقدند: باید از ذهنیت دینی به ذهنیت‏ عقلانی عبور كرد.۷

حتی برخی از افراطیون این دیدگاه بر این باورند:

«برپایی حكومت اسلامی جز به سقوط نمی‏انجامد. زیرا توانایی برخورد و همسازی با جهش‏های دوران‏ جدید را ندارد.»۸

با این وجود، تجربه جمهوری اسلامی و سپری شدن بیش از ربع‏ قرن از نظام اسلامی در ایران، نشان داد كه با توجه به اعتقادات و فرهنگ عامه مردم مسلمان و آموزه‏های اسلامی، گزینه عدم نه‏ صحیح است و نه شدنی و هر نظامی كه بخواهد در فكر توسعه مادی‏ بدون توجه به فرهنگ دینی جامعه باشد، محكوم به شكست است.

در نتیجه، تنها راه پیش‏رو، استقبال از گزینه سومی است كه‏ عده‏ای از روشنفكران مسلمان نه تنها از آن دفاع می‏كنند بلكه‏ معتقدند: ما بخواهیم یا نخواهیم، مسیر جبری و قطعی اسلام سیاسی، به سكولاریزم اسلامی منتهی خواهد شد. این گروه معتقدند:

«سكولاریستی شدن امروزه تحت پوشش دینی و شعارهای دینی همه قلمرو اسلام را در می‏نوردد و هیچ‏ كس این را نمی‏داند، بلكه بر عكس مردم توهم می‏كنند، دین پس از مدتها غیبت بازگشته است.» و بر این دیدگاه‏ چنین می‏افزایند: «مسلمانان به طور ناخودآگاه تعالیم‏ دین اسلام را به سمتی می‏غلطانند كه به نوعی‏ سكولاریستی شدن، بدون اعتراف صریح به آن تبدیل‏ می‏شود. سكولاریستی شدن بدون اعتراف و بدون‏ اندیشیدن به آن.»۹ در اصل از نگاه این گروه، رهبران نظام‏ اسلامی، پرچم سكولاریزم خواهی بردوش می‏گیرند.حال آنكه عناصر زبان دینی را به كار می‏برند.»۱۰

در همین راستا گرایشهایی كه گمان دارند، هر چه رابطه دین و سیاست استحكام یابد، فقه بیش‏تر به سوی عرفی شدن حركت‏ می‏كند، قابل ارزیابی است.۱۱ چكیده و ماحصل سخن آنكه: مشكل‏ اساسی حكومت اسلامی در ارتباط با مقوله توسعه آن است كه: میان‏ حكومت اسلامی و توسعه تعارض حاكم است و نتیجه جبری و قهری و لاینفكّ این تعارض چیزی جز كنار رفتن حكومت دینی به‏ نفع توسعه نخواهد بود و حكومت اگر چه خود را دینی بنامد یا مردم‏ خیال كنند، حكومت دینی مستقرّ است، ولی واقعیت پنهان آن چیزی‏ جز حركت به سمت نظام لائیك و سكولار نخواهد بود.

نویسنده:مصطفی جعفر پیشه‏


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 5 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.