یکشنبه, ۳۱ تیر, ۱۴۰۳ / 21 July, 2024
مجله ویستا

هدرسوزی اعتماد


هدرسوزی اعتماد

نقش اعتماد متقابل در محیط اقتصادی کشور از نگاه آقای محمدصادق جنان صفت, تحلیل گر مسایل اقتصادی

شهروندان ایرانی از هر نظر شبیه دیگر شهروندان جهان‌اند و در مسایلی همچون نیازها، مشکلات و علایق، تفاوت معناداری با سایرین ندارند. ایرانیان باید غذا بخورند، پوشاک به تن کنند و سرپناهی برای مصون ماندن از سرما و گرما داشته باشند.

این نیازهای اولیه برای همه ایرانیان از ساکنان روستاهای سیستان و بلوچستان گرفته تا ساکنان ولنجک در تهران یکسان است. اما ایرانیان شاید به لحاظ ایمان و باورها و تعریف خوشبختی معنوی، با مسیحیان ساکن در آمریکا، طرفداران بودا و یا سایر ادیان در نقاط دیگر جهان تفاوت دارند.

همه شهروندان جهان برای این که باورها و ایمانشان محکم باشد و برای تربیت روح و روان و ذهن خود فرصت کافی پیدا کنند، باید نیازهای اولیه خود را برطرف کنند. برخی سیاستمداران و حتی کارشناسان باور دارند که اقلیم ایران به گونه‌ای است که می‌تواند آب و غذا، زمین و مسکن و پوشاک کافی برای همه ایرانیان را تدارک ببیند. شاید این حرف داوری نادرستی نباشد و اگر قرار بر این باشد که حداقل‌های زندگی مادی برای ۷۵ میلیون ایرانی فراهم شود، با مدیریت نه ‌چندان نیرومند و حتی بدون مدیریت و تنها با اعتماد مردم به یکدیگر، می‌شود این حداقل‌ها را فراهم کرد.

اما چند عامل وجود دارند که ایرانیان - مثل همه شهروندان جهان - به این حداقل‌ها بسنده نمی‌کنند. عامل اول به ذات و طبیعت انسان برمی‌گردد. واقعیت انسان این است که زیاده خواه و خواستار پیشرفت در همه امور و به ویژه خواهان رفاه بیشتر است. بنابراین تلاش می‌کند از هر چیزی که موجود است بیشترین و بهترین را داشته باشد. یک عامل دیگر که حداقل ‌خواهی را از ذهن ایرانیان پاک می‌کند، مقایسه‌گری است. به این معنی که ایرانی جماعت، زندگی مادی خود را با همسایه‌ها و با ساکنان سایر جوامع - به ویژه آن گروه از جوامعی که سطح درآمد بالاتری دارند - مقایسه کرده و می‌خواهد به سطح بالاتری از رفاه دست یابد. اما این زیاده‌ خواهی و عبور از حداقل‌ها، نیاز به انباشت سرمایه، مدیریت کارآمد سرمایه‌های موجود، افزایش بهره‌وری در بکار گیری و ترکیب سرمایه‌ها دارد.

● نفس شهروندی عزیز است

در گذشته‌های نه چندان دور، منظور از سرمایه مؤثر و کارآمد، "سرمایه مالی" بود. کارشناسان سازمان‌های جهانی مثل بانک جهانی، صندوق بین‌المللی پول، یونسکو، یونیسف و اقتصاددانان و سیاستمداران تصور می‌کردند اگر توزیع سرمایه مالی در میان کشورها به سمت توزیع نرمال‌تر حرکت کند و جابه‌جایی سرمایه مالی با شتاب کافی و به شکلی آسان انجام شود، همه کشورهای جهان در یک فرآیند، به رشدهای بالای اقتصادی دست می‌یابند. پس از مدتی، تعریف سرمایه تغییر کرد و برخی سرمایه انسانی، تکنولوژی، مدیریت و این دست مفاهیم را به عنوان سرمایه اصلی معرفی کردند. قابل ذکر آن که همه انواع سرمایه‌های یاد شده برای رسیدن به آرزوهای دور انسان - از جمله مردم کشور ما – حکم ابزار را دارند و باید همه آنها به اندازه کافی فراهم شوند و به طرزی بهینه مورد استفاده قرار گیرند. اعتراف می‌کنیم که با ترکیب درست این سرمایه‌ها می‌توان بخش قابل توجهی از راه را طی کرد.

اما در سال‌های اخیر و به ویژه از سوی میشل فوکو و جان راولز، دو اندیشمند آمریکایی، عناوینی از جمله اعتماد و عزت نفس به عنوان سرمایه‌هایی که اگر نباشند، شهروندان به جایی نمی‌رسند مطرح شده‌اند. این افراد دو عامل را به عنوان عواملی می‌شناسند که حرف اول را در میان انواع سرمایه‌ها می‌‌‌زنند و تجربه نشان داده است که هدرسوزی این دو سرمایه، راه را برای پیشرفت انسان و جامعه، سنگلاخ و تنگ می‌کند. بنابراین اگر بخواهیم در یک عبارت کوتاه به این پرسش پاسخ دهیم که هدرسوزی سرمایه در ایران کجا است، باید به این دو مقوله اشاره کنیم. این یک واقعیت تلخ برای جامعه ایرانی است که اعتمادی که بر پایه شناخت، ایمان و باور ژرف و دلسوزی و مسؤولیت پذیری شکل و ماهیت پیدا کرده و دوام و قوام جامعه را تضمین می‌کند، در میان ایرانیان پدیدار نشده و یا بسیار سست است.

به عنوان نمونه، در کشور ما اعتماد گروه‌های اجتماعی به یکدیگر و یا اعتماد کامل میان دولت و جامعه مدنی – شامل احزاب، خانواده‌ها و بنگاه‌های خصوصی - به شکلی تاریخی سست و شکننده است. هدرسوزی اعتماد به عنوان سرمایه‌ای بزرگ، ‌نیرومند و کارساز، متأسفانه در جامعه ایرانی روندی فزاینده را سپری می‌کند. برای اثبات این ادعا و مفهوم می‌توان مصداق‌های پُرشمار و قابل تأملی را ارایه کرد. رشد چک‌های برگشتی میان فعالان اقتصادی، رشد بدهی دریافت کنندگان اعتبارات بانکی، فقدان ثبات و پایداری در سیاست‌های بازرگانی، ارزی، پولی و صنعتی، همگی مصداق‌های این هدرسوزی اعتماد، به مثابه یک سرمایه‌اند. شاید مصداق‌های یاد شده برای مفهوم هدرسوزی اعتماد چندان بزرگ به نظر نرسند،‌ اما با تأسف باید گفت که می‌توان به این فهرست باز هم اضافه کرد. فقدان اعتماد بزرگ، میان فعالان اقتصادی، صنعتی، بازرگانی و دولت است که هدرسوزی بزرگ به حساب می‌آید.

● سیاست‌های اعتماد کُش!

وقتی رییس کل بانک مرکزی به مثابه سکان‌دار سیاست‌های ارزی و بانکی حرفی می‌زند و خبر می‌دهد، اما چند روز پس از آن در عمل عکس آن حرف اجرا می‌شود، چگونه می‌توان به سیاست‌های اعلام شده او اعتماد کرد. وقتی رییس دولت در تلویزیون سراسری کشور با قاطعیت می‌گوید که از فروردین ماه ۹۰ روند ارزان طیف کالاها را شاهد خواهیم بود، اما در عمل قیمت‌ها به سمت بالا حرکت می‌کنند، آیا پایه‌های اعتماد نیرومند می‌شوند یا به سمت سست شدن بیشتر سوق داده می‌شوند؟ جامعه‌ای که نتواند اعتماد را همچون سرمایه‌ای کارآمد، ‌نیرومند و کارساز تأمین و در هر دوره درجه بالایی از آن را انباشت کند، شهروندانی فاقد عزت نفس خواهد داشت و این همان نقطه ایستایی و برگشت به عقب است.