جمعه, ۱ فروردین, ۱۴۰۴ / 21 March, 2025
مجله ویستا

راهبردها و راه کارهای تحول در آموزش و پرورش


راهبردها و راه کارهای تحول در آموزش و پرورش

به نظر می رسد در شرایط کنونی کشور و مطابق ضرورتهای اعتقادی و اجتماعی موجود, آموزش و پرورش برای تحقق چند هدف اساسی باید برنامه ریزی و حرکت کند آنچه که به شرح ذیل ارایه می شود موضوعات و اهداف ناآشنا نیستند لکن تحقق آنها به تلاش های گسترده و طرحهای عمیق علمی نیاز دارد

به نظر می رسد در شرایط کنونی کشور و مطابق ضرورتهای اعتقادی و اجتماعی موجود، آموزش و پرورش برای تحقق چند هدف اساسی باید برنامه ریزی و حرکت کند. آنچه که به شرح ذیل ارایه می شود موضوعات و اهداف ناآشنا نیستند لکن تحقق آنها به تلاش های گسترده و طرحهای عمیق علمی نیاز دارد. آنچه که در این برنامه مورد نظر اینجانب است راهبردهای گوناگونی است که جهت تحقق چنین اهدافی باید به اجرا درآورد.

● تربیت دینی

واژه تربیت دینی و ضرورت پرداختن به آن را متعددشنیده ایم ولی آیا در تربیت دینی کودکان و نوجوانان خود موفق بوده ایم؟

انصافاً سعی و کوشش فراوان توسط مسئولان دلسوز به عمل آمده است ولی به اندازه تلاشهای صادقانه، نتایج مثبت حاصل نشده است. در حالی که سرنوشت و بقای نظام اسلامی به مقدار زیادی به تحقق این هدف بستگی دارد. اگر ما در عرصه های گوناگون حیات خود موفقیت های مختلف به دست آوریم ولی در تربیت دینی کارنامه رضایت بخش نداشته باشیم به آرمانهای خود نمی رسیم. برای شاهد مثال می توان روحیه بلند و معنوی ملت مسلمان ایران و حزب الله لبنان را مثال زد. ملت مسلمان ایران دارای کدام سرمایه است که این طورشجاعانه و مقاوم در برابر استکبار جهانی ایستاده و پشت سر رهبران خود آرمانهای خود را پیش رو دارد و برای رسیدن به آنها از هیچ قدرتی نمی هراسد؟ آیا این روحیه حاصل فعالیتهای سیاسی است؟ قطعا این گونه نیست زیرا که خیلی از سیاسیون و طرفداران آنها در داخل و خارج خود را باخته اند و موضع انفعالی گرفته اند. بنابراین آموزش و پرورش باید برای تربیت دینی برنامه داشته باشد.

● تربیت علمی

تربیت دینی جایگزین ندارد ولی به تنهایی نمی تواند جای همه چیز را بگیرد. تربیت علمی که در سالهای اخیر به یکی از تأکیدات مکرر رهبری معظم انقلاب تبدیل شده است یکی از لوازم مهم توسعه کشور و عزت جامعه اسلامی است. بدیهی است که در اینجا منظور از تربیت علمی این نیست که دانش آموزان اطلاعات علمی وسیع در زمینه های مختلف به دست آورند و حافظ دانش باشند. بلکه منظور آن است که دانش آموزان و دانشجویان مهارتهای علمی و راهبردهای یادگیری مؤثر را کسب کنند و خودشان به مولد دانش تبدیل گردند. تولید علم از پایه های آغازین دوره ابتدایی شروع می شود.

اگر در آموزش و پرورش یادگیری مهارتهای علمی در برنامه های درسی مورد غفلت قرارگیرد، در سالهای بعد و دانشگاه نمی توان کار مؤثری انجام داد. اینجانب در این موضوع تردید ندارم، تأکیدات مقام معظم رهبری و رئیس جمهور محترم در خصوص پیشرفت کشور و دست یابی به اهداف بلند چشم انداز بیست ساله از طریق رشد علمی دانش آموزان قابل تحقق است.

● تربیت اجتماعی

تربیت اجتماعی و آماده کردن افراد برای زندگی بهتر با دیگران باید یکی دیگر از هدفهای اساسی مورد نظر آموزش و پرورش باشد. تربیت علمی- با همه تأثیری که در رشد جامعه دارد- بدون تربیت اجتماعی ابتر و ناقص خواهد بود. فردی را در نظر بگیرید که در اثر رشد علمی اختراع و یا کشفی انجام داده است ولی حس مسئولیت اجتماعی و تعهد در قبال دیگران در او رشد نکرده است.

آیا با چنین روحیه ای مفید به حال خود و دیگران خواهد بود یا مضر؟ تجارب و نمونه های متعدد نشان می دهد که چنین افرادی که یک بعدی رشد کرده اند به جامعه لطمه خواهند زد. چون توانایی دارد ولی تعهد اجتماعی ندارد. این مثال و موارد متعدد دیگر نشانگر آن است که دانش آموزان باید تربیت اجتماعی شوند.

تربیت اجتماعی مورد نظر صرفاً سازگاری اجتماعی دانش آموزان نیست بلکه دارا بودن مهارت و نگرش های لازم و فعال برای مواجهه با مشکلات و معضلات اجتماعی نیز مورد نظر است. مشکلاتی از قبیل اعتیاد، ایدز و غیره که کودکان و نوجوانان را تهدید می کند و آسیب هایی نیز وارد کرده است به هوشیاری، بصیرت و مهارتهای لازم نیاز دارد. از جمله سئوالات این است که کدام صلاحیتها و مهارتها باید در افراد ایجاد و تقویت شود تا بتوانند خود را در برابر این نوع مشکلات اجتماعی و اخلاقی صیانت کنند؟

انتقادگری اجتماعی بعد دیگر تربیت اجتماعی است. انتقادگری اجتماعی معطوف به آن رفتارهای اجتماعی است که در برابر عملکردهای غلط و انحراف از قبیل ظلم، تبعیض و تحقیر اجتماعی حساس است. اگر در جامعه انتقاد صحیح و سالم وجود داشته باشد، زمینه های سوءاستفاده ها و رانت خواری های عده ای دنیا طلب شکل نمی گیرد.

● تربیت سیاسی

دانش، مهارت و ارزشهای سیاسی از طریق تعلیم و تربیت در دانش آموزان درونی و تقویت می شود. از آنجا که انسان مسلمان باید بینش سیاسی نیز داشته باشد نظام آموزش و پرورش باید رشد سیاسی افراد را جزء برنامه های اصلی خود قرار دهد. در داخل کشور ملت مسلمان ایران از طریق اقدامات سیاسی مانند انتخابات و حضور فعال در جامعه سرنوشت خود را تعیین

می کنند . چنانچه در این عرصه از آگاهی و مهارت لازم برخوردار نباشند قادر به انتخاب راه صحیح نخواهند بود . مسلما مقابله شجاعانه و آگاهانه با مواضع دشمن به آگاهی و عمل سیاسی مردم بستگی دارد .

● تربیت اقتصادی

اقتصاد و جنبه های مادی حیات را در زندگی انسانها باید موضوعی بسیار جدی تلقی کرد و برای ساماندهی آن برنامه ریزی کرد. یکی از راه کارهای ساماندهی این موضوع نیز به آموزش و پرورش مربوط می شود.

اگر این واقعیت را بپذیریم که رفتار اقتصادی اعضای جامعه در توسعه و یا عقب ماندگی اقتصادی کشور موثر است به آسانی می توان پذیرفت که آموزش و پرورش چه قدر در توسعه و عدالت اقتصادی ایفای نقش می کند. ازطریق آموزش می توان رفتارهای کودکان ونوجوانان را اصلاح و یا تغییر داد. به عنوان مثال، اصلاح ساختار الگوی مصرف که ازسوی رهبر معظم انقلاب اسلامی اعلام شده است را به چه نحوی می توان تحقق بخشید؟ آیا جز این است که باید رفتارهای مربوط به مصرف را تغییر داد؟

هرچه که به رفتارمربوط می شود در آموزش و پرورش قابل بحث و اقدام است.

موضوعات اساسی دیگر از قبیل تقویت روحیه کار و تولید و سایر ارزشهای اقتصادی نیز در بعد تربیت اقتصادی قابل پیگیری و تحقق است.

● راهبردها

آنچه که بیان شد اهم هدفهای کلی تربیتی است که رسالت های اصلی آموزش و پرورش را تشکیل می دهند.

اصولا نهاد آموزش و پرورش اگر در ابعاد گوناگون تربیت توفیق لازم را به دست نیاورد گویی هیچ کاری انجام نداده است. برای دستیابی به این هدفهای کلی باید هدفهای راهبردی طراحی شود و برای تحقق آنها راهکارهای عملی پیش بینی گردد.

برخی راهبردها به برنامه های درسی و مواد آموزشی ارتباط پیدا می کند و برخی دیگر به مدیریت و برنامه ریزی آموزشی مربوط می شود. در شاخه نخست سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی آموزش و پرورش انجام وظیفه می کند و شاخه دوم ازطریق بخش های گوناگون وزارتخانه اداره می شود.

بنابراین هدفهای راهبردی به شرح زیر در این برنامه ارائه می گردد:

● نیازسنجی علمی و دقیق

تشخیص نیازها درآموزش و پرورش به قدری ضروری و مهم است که آن را باید یک هدف راهبردی مهم تلقی کرد. تا زمانی که نیازهای آموزشی با نیازسنجی های علمی معلوم نشود نمی توان قدم های موثر درتعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان برداشت.

هدفهای تربیتی درسطوح مختلف به شرط ابتنا بر نیازها اعتبار دارند. نیازها در چند سطح باید مشخص شوند. سطح نخست، نیازهای کلان در سطح ملی است. این نیازها برپایه باورها، اعتقادات و آرمانها که در اسناد اصلی نظام انعکاس دارد مشخص می شود.

سطح دوم نیازهای منطقه ای و استانی است و سطح سوم به مناطق کوچک و شهرستانها ارتباط دارد و سطح چهارم به سطح مدارس مربوط می شود. همه سطوح نیازسنجی باید انجام پذیرد تا از بررسی و تحلیل آنها نیازهای واقعی دانش آموزان تعیین شود.

هر قدر از سطح نخست به سطح چهارم حرکت کنیم از نیازهای عقیدتی و ایدئولوژیکی به نیازهای واقعی و عینی نزدیک می شویم. بدون شک اگر نیازهای سطح اول را بشناسیم ولی از نیازهای عینی غفلت کنیم در هماهنگ سازی برنامه ها با مخاطبان به مشکل برمی خوریم و اگر نیازهای عینی و واقعی را بشناسیم ولی از نیازهای کلان و اعتقادی غافل باشیم در

هم سو کردن برنامه ها و طرحها با آرمانها شکست می خوریم. در نظام تعلیم و تربیت هردو شکست در نیازسنجی مشکل آفرین است.

● کاهش تمرکز

برای استفاده از نیروها و استعدادهای گوناگون درسطح کشور و برای هماهنگ کردن برنامه ها با نیازها و توسعه دادن به ارتباطات و فرصت های تعاون و همکاری در آموزش و پرورش باید به سوی کاهش تمرکز در نظام مدیریتی حرکت کنیم. بدیهی است که دراین جا مقصود عدم تمرکز به طور مطلق نیست. این سیستم با شرایط و معیارهای تربیتی و فرهنگی ما سازگار نمی باشد. ولی تمرکز مطلق نیز با معیارهای ما سازگار نیست. ما برای اراده و اختیار انسانها و انتخاب آنان ارزش قائل هستیم و اصولا راه کمال را از طریق اختیار و انتخاب جستجو می کنیم. ازطرف دیگر قابلیت های گوناگون انسانها را باید نعمت الهی دانسته و شکر عملی این نعمت ها را باید به جا آوریم. به عنوان مثال معلمانی که درسطح کشور پراکنده هستند در یک نظام متمرکز فرصت اندیشیدن و عمل کردن و ابداع و خلاقیت را پیدا نمی کنند.

ضروری است با کاهش تمرکز فرصت مناسب برای همکاری و مشارکت همه اقشار مخصوصاً معلمان در برنامه ریزیهای درسی و آموزشی به وجود آید.

درکشور حقیقتی به نام تنوع نیازها وجود دارد. ضمن اینکه خروجی آموزش و پرورش باید انسان مسلمان، آگاه و متفکر باشد ولی برای رسیدن به این مقصود باید از معبر متکثر عبور کرد. کثرتی به نام تنوع «خرده فرهنگ ها» را داریم و باید به سوی حقیقتی به نام «وحدت فرهنگ اسلامی و ملی» حرکت کنیم. از واقعیتها نباید غفلت کنیم زیرا که به حقیقت نمی رسیم. هرگز مقصود مقدسی به نام «وحدت بخشی دینی و ملی» را مورد کم توجهی قرار نخواهیم داد ولی هرگز از واقعیت تفاوتها درسطح ملی نیز نباید به سهل عبور کنیم. بنابر این کاهش تمرکز و تشکیل یک نظام مدیریتی نیمه متمرکز در آموزش و پرورش مورد تأکید اینجانب است.

● چگونگی کاهش تمرکز

برای کاهش تمرکز یک نظام مدیریتی سه سطح می توان درنظر گرفت. هرکدام از این سطوح ساختار و وظایف خاص دارند.

● ستاد مرکزی

برنامه ریزی درسی و طراحی چگونگی تولید مواد آموزشی اعم از تعیین هدف، انتخاب محتوا و اصول کلی آموزش و ارزشیابی و سایر انتخاب های بنیادی و مهم در سطح ستاد انجام می گیرد. با توجه به ویژگی فکری و فرهنگی جامعه اسلامی که همه دانش آموزان درجهت اهداف غایی و آرمانهای نظام باید تربیت شوند. نمی توان این کار را به گروه دیگری واگذار کرد.

درستاد مرکزی برای طراحی برنامه ها و مواد آموزشی از متخصصان گوناگون و مربوط از قبیل برنامه ریز درسی، فلسفه تعلیم و تربیت و صاحب نظران مسایل اعتقادی، تکنولوژیست های آموزشی، روان شناسان و

جامعه شناسان باید استفاده کرد. این متخصصان همراه با چند نفر از مسئولان اصلی درشورایی به نام« شورای عالی برنامه ریزی درسی و تولید مواد آموزشی» وظیفه مهم برنامه ریزی درسی درسطح کلان را انجام می دهند. شوراهای برنامه ریزی درسی گروههای مختلف درسی شاخه های فرعی این شورای عالی را تشکیل خواهند داد.

● سطح استانها

استانهای مختلف تفاوتهای اساسی با یکدیگر دارند و نیازهای گوناگون درهر یک از آنها مطرح است. برای هماهنگ سازی نیازها با برنامه ها، مرکز نیاز سنجی و برنامه ریزی در هر استان تشکیل می شود. در شرایط فعلی درهریک از استانها تعداد قابل توجهی فارغ التحصیلان رشته های برنامه ریزی درسی تکنولوژی آموزشی، فلسفه تعلیم و تربیت و روانشناسی یادگیری وجود دارد که به کارهای غیر مرتبط اشتغال دارند. با تشکیل این مرکز در استانها ضمن استفاده از این افراد، فرصت و شرایط مناسب برای هماهنگ کردن برنامه ها با نیازها فراهم می گردد. این مرکز چند وظیفه مهم را می تواند در دستورکار خود قراردهد:

۱) گردآوری اطلاعات و تشخیص نیازها

۲) تشکیل بانک اطلاعاتی لازم و نظام دهی به اقلام اطلاعاتی گوناگون در آن

۳) تالیف کتاب درسی و ارسال آن به مرکز برای بررسی و تأیید

۴) نظارت و ارزشیابی برنامه های درسی

همانطور که درمطالب پیشین گفته شد ساختار و وظایف دقیق هریک از سطوح برنامه ریزی متعاقباً مشخص خواهد شد.

سطح مناطق

درمناطق مختلف هر استان می توان کمیته فرعی مرکز برنامه ریزی را تشکیل داد ولی درمرحله نخست و درسالهای آغازین تاسیس مرکز نیازسنجی و برنامه ریزی در استان، تاسیس کمیته در شهرستانها ضروری به نظر نمی رسد. چنانچه مرکز استان به وظایف خود به درستی عمل کند مناطق را نیز تحت پوشش اطلاعاتی و برنامه ریزی خود قرار می دهد.

● تلفیق آموزش وپرورش

موضوع تلفیق به نظر نگارنده درآموزش و پرورش هم چنان معطل باقی مانده است. آنچه که به عنوان «پرورش» تاکید می شود از طریق پیوند ساختاری با آموزش قابل تحقق است. نمی توان این دو را مجزا دید و مجزا عمل کرد ولی در انتظار خروجی مطلوب بود. هر یک از مولفه های آموزش و پرورش ازقبیل معلم، برنامه درسی، محیط یادگیری، فضاهای آموزشی و غیره در برگیرنده جنبه های آموزشی و پرورشی خواهند بود. البته تحقق این مهم در بعضی مولفه های به آسانی قابل انجام نیست ولی برنامه ریزی لازم باید انجام گیرد تا در یک زمان بندی تعریف شده به انجام برسد. لازم به ذکر است تأکید بر تلفیق به معنای حذف معاونت پرورشی از ساختار تشکیلاتی آموزش وپرورش نیست. این معاونت می تواند وظایف تعریف شده ای را انجام دهد ولی تلفیق خیلی گسترده تر از حیطه کار معاون پرورشی است.

● مرتبط سازی فعالیتهای آموزشی و پرورشی به سیاستهای کلان

آنچه که اینجانب در طول مسئولیت خود در آموزش و پرورش دریافته ام عدم هم سویی برنامه ها با سیاستها و راهبردهای کلان است. این سیاستها و راهبردها معمولا در اسناد بالادستی مانند سند چشم انداز، برنامه توسعه، فرمایشات رهبری و ریاست محترم جمهوری منعکس است. چنانچه بین برنامه های درسی و آموزشی با انتظارات کلان هم سویی نباشد، نظام تربیتی و اجتماعی گسسته می شود. بدین معنا که دانش آموزان در جهتی پرورش می یابند که با سیاستهای کلان هم آهنگی ندارد.

به عنوان نمونه موضوع «عدالت» و «پیشرفت» که در دهه چهارم عمر انقلاب اسلامی از سوی رهبری معظم و ریاست جمهوری به عنوان راهبرد اصلی فعالیتهای کشور اعلام شده است. بین آموزش و پرورش و این راهبرد کلی چه نسبتی باید برقرار شود؟ آیا جز این است که در برنامه های درسی، کتابهای درسی، آموزش معلمان و سایر مؤلفه ها باید مفاهیم، ارزشها، نگرشها و مهارتهای بنیادین مربوط به عدالت و پیشرفت آموزش داده شود؟ اگر چنین پیوندی برقرار نشود می توان امیدی برای دستیابی به این هدف مهم داشت؟ سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش در این خصوص نقش اساسی و مهم خواهد داشت.

● نظام جامع بهم پیوسته اطلاعاتی (نبا)

بدون تردید معلمان رکن اصلی آموزش و پرورش را تشکیل می دهند. هر قدر در مدیریت و آسان سازی امور مربوط به این قشر دقیق تر و علمی تر عمل شود در بهره گیری از قابلیتهای آنان موفق تر خواهیم شد. معمولا مجموعه ای از اطلاعات معلمان را برنامه ریزان و مدیران احتیاج دارند و به طور مرسوم معلمان در موقعیتهای مختلف و برای انجام کارهای گوناگون فرم های مختلف تکمیل می کنند و ارایه می دهند چنانچه با استقرار نظام بهم پیوسته اطلاعاتی (نبا)، بانک اطلاعاتی جامع و به هنگامی که از وضع معلمان کشور داشته باشیم و دسترسی به آنها نیز آسان باشد شبکه ارتباطی قوی تر بین معلمان با یکدیگر و بین آنان با مسئولان و مراکز برنامه ریز شکل می گیرد. در همین ارتباط می توان برای هر معلم کارت هوشمندی صادر کرد که همه اطلاعات مورد نیاز (استخدامی، پرسنلی، حقوقی و عملکردی) در آن مضبوط باشد و در مواقع لزوم از آن استفاده کند. اهمیت این کار زمانی معلوم می شود که به مقدار زمان و انرژی که در شرایط کنونی صرف تبادل اطلاعات می شود توجه عمیق تری به عمل آوریم.

● تربیت نیروی انسانی

در اهمیت و تأثیر نیروی انسانی کارآمد و ماهر در پیشبرد برنامه ها هیچ تردیدی نمی توان داشت. اگر همه طرحها و برنامه ها به خوبی تهیه شود ولی نیروی انسانی قابل و توانا در اختیار نباشد به درستی اجرا نمی شود. به علاوه این که اصولا در مقام طراحی و برنامه ریزی نیز به نیروی انسانی تربیت شده احتیاج داریم. وضع کنونی نیروی انسانی را نمی توان وضع مطلوب تلقی کرد. به نظر می رسد در آماده سازی و تربیت معلم به یک حرکت قوی و همه جانبه در کشور نیاز داریم. مخصوصاً این که ما در نظام اعتقادی خود به معلم و تأثیرگذاری او در شخصیت دانش آموزان جایگاه بسیار بالایی قایل هستیم.

برای تربیت نیروی انسانی از دو جهت باید به طور موازی برنامه ریزی و اقدام کرد. یکی این که ضروری است نظام تربیت معلم با یک بازاندیشی و استفاده از تجارب سایر کشورها و عبرت گیری از نواقص و اشتباهات گذشته احیا شود. شایسته نیست در نظامی که در آن تربیت و فرهنگ مقام نخست را دارد منبع تربیت مربی و معلم ضعیف شود و مورد بی مهری قرار گیرد.

علاوه بر این می توان نیروهای مناسب و باصلاحیت را در استانها و مناطق شناسایی کرد و از طریق گذراندن برخی دوره های کوتاه مدت و تداوم آن در ضمن خدمت آنان را برای ورود به کلاس های درس آماده نمود. لازم به ذکر است که برای این مقصود باید راه کارهای دقیق و مطمئن برای شناسایی افراد باصلاحیت درنظر گرفت. طریق دیگر برای آماده سازی نیروی انسانی، انجام بهتر و علمی تر دوره های آموزش ضمن خدمت است. این آموزشها زمانی دقیق و علمی انجام می گیرد که بر پایه ضرورتها و نیازهای آموزشی آنان باشد و ثانیاً با روشهای مؤثر و اثربخش اجرا گردد.

نظر به این که معلمان و مربیان در زمره بزرگسالان قرار دارند در آموزش آنان از روانشناسی و اصول برنامه ریزی آموزش بزرگسالان باید استفاده کرد.

این آموزشها علاوه بر کلاسهای حضوری به طور مجازی و آموزش از راه دور نیز قابل انجام است. به دلیل تنوع و کثرت معلمان در سطح کشور باید از فناوری مناسب برای گسترش آموزشها کمک گرفت. آموزش معلمان از طریق رادیو و تلویزیون موضوع مهمی است که از طریق هماهنگی با صدا و سیما می توان دنبال کرد.

بنابراین برای تربیت نیروی انسانی به چند طریق می توان عمل کرد:

الف) احیای مراکز تربیت معلم با رویکرد برنامه محور

ب) شناسایی نیروهایی با صلاحیت و جذب تدریجی آنها

ج) تداوم آموزشهای ضمن خدمت بر پایه نیازها و ضرورتها

د) استفاده از صدا و سیما جهت گسترش آموزشها در سراسر کشور.

عضو هیئت علمی دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی

دانشگاه علامه طباطبایی