چهارشنبه, ۱۳ فروردین, ۱۴۰۴ / 2 April, 2025
روایات وارده در منع عمر از كتابت رسول خدا صلی الله علیه وآله در مرض موت

ـ بُخَاری در «صحیح» خود، با سند خود از عبیدالله بن عبدالله از ابن عبّاس روایت میكند كه او گفت: لَمّا حُضِرَ رَسُولُ اللهِصلی الله علیه وآله وَ فِی الْبَیْتِ رِجَالٌ فِیهِمْ عُمَرُبْنُ الْخَطّابِ، قَالَ النّبِیّصلی الله علیه وآله: هَلُمّ [۱۶۴] أكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لاَتَضِلّوا بَعْدَهُ!
فَقَالَ عُمَرُ: إنّ النّبِیّ قَدْ غَلَبَ عَلَیْهِ الْوَجَعُ، وَ عِنْدَكُمُ القُرْآنُ . حَسْبُنَا كِتَابُاللهِ، فَاخْتَلَفَ أهْلُ الْبَیْتِ فَاخْتَصَمُوا، مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ: قَرّبُوا یَكْتُبْ لَكُمُ النّبِیّ كِتَاباً لَنْتَضِلّوا بَعْدَهُ، وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقُولُ مَا قَالَهُ عُمَرُ.
فَلَمّا أكْثَرُوا اللّغْوَ وَ الْاخْتِلافَ عِنْدَ النّبِیّ، قَالَ لَهُمْ رَسُولُاللهِصلی الله علیه وآله: قُومُوا.
فَكَانَ ابْنُعَبّاسٍ یَقُولُ: إنّ الرّزِیّهَٔ كُلّ الرّزِیّهِٔ مَا حَالَ بَیْنَ رَسُولِاللهِصلی الله علیه وآله وَ بَیْنَ أنْیَكْتُبَ لَهُمْ ذَلِكَ الْكِتَابَ مِنِ اخْتِلاَفِهِمْ وَ لَغَطِهِمْ. [۱۶۵]، [۱۶۶]
«چون زمان مرگ رسولخداصلی الله علیه وآله فرارسید و در حجره آن حضرت مردانی بودند كه از جمله آنها عمربن خطّاب بود، رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: بیائید برای شما نوشتهای بنویسم كه پس از آن گمراه نشوید! عمر گفت: تحقیقاً مرض و درد بر پیغمبر غلبه كرده است و در نزد شما قرآن است و ما را كتاب خدا بس است. اهل خانه اختلاف كردند و كار به منازعه كشید. بعضی از آنها میگفتند: نزدیك بیاورید تا پیغمبر برای شما نوشتهای بنویسد كه پس از آن گمراه نشوید! و بعضی از آنها میگفتند همان گفتار عمر است.
چون كار منازعه و خصومت بالا كشید و در حضور پیغمبر اختلاف و سخنان لغو و ردّ و بدلها را زیاد كردند رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: برخیزید!
عادت ابنعبّاس این بود كه پیوسته میگفت: حقیقهًٔ مصیبت بزرگ كه تمام مصیبتها را در برداشت این بود كه میان رسول اللهصلی الله علیه وآله و میان اینكه آن نوشته را برای آنان بنویسد، حائل شده و به واسطه اختلافشان و سخنان در هم و برهم و غیر مفهوم و مبهم نگذاردند، منظور رسول الله عملی گردد.»
این حدیث از أحادیثی است كه در نزد عامّه شكّی در صحّت و صدور آن نیست، [۱۶۷] زیرا بخاری از ابراهیمبنموسی، ازهِشام، ازمُعَمّر، و نیز از عبداللهبنمحمّد، از عبدالرزّاق، از مُعَمّر، از زُهْرِی، از عبیدالله بن عبدالله، از ابنعبّاس روایت كرده است. و در توثیق و تعدیل اینها در نزد عامّه شبههای نیست.
ـ و نیز بخاری در «صحیح» خود، از یحیی بن سلیمان، از ابن وَهَب، از یونس بن شهاب، از عبیدالله بن عبدالله، از ابنعبّاس روایت كرده است كه او گفت: لَمّااشْتَدّ بِالنّبِیّصلی الله علیه وآله وَجَعُهُ قَالَ: ائْتُونِی بِكِتَابٍ أكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لاَتَضِلّوا بَعْدَهُ! قَالَ عُمَرُ: إنّ النّبِی ّصلی الله علیه وآله غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَ عِنْدَنَا كِتَابُ اللهِ حَسْبُنَا. فَاخْتَلَفُوا وَ كَثُرَ اللّغَطُ.
قَالَ: قُومُوا عَنّی وَ لاَیَنْبَغِی عِنْدی التّنَازُعُ. فَخَرَجَ ابْنُ عَبّاسٍ یَقُولُ : إنّ الرَزِیّهَٔ كُلّ الرّزِیّهِٔ مَا حَالَ بَیْنَ رَسُولِ اللهِ صلی الله علیه وآله وَ بَیْنَ كِتَابِهِ [۱۶۸] .
«چون مرض و درد عارض بر رسول خداصلی الله علیه وآله شدّت یافت فرمود: كتابی برای من بیاورید تا برای شما نوشتهای بنویسم كه پس از آن گمراه نشوید! عمر گفت: تحقیقاً بر رسولصلی الله علیه وآله درد و مرض غلبه كرده است و در نزد ما كتاب خداست كه ما را كافی است. پس اختلاف كردند و سخنان بلند و داد و فریاد زیاد شد.
رسول خدا فرمود: از نزد من برخیزید و در حضور من تنازع و مخاصمه سزاوار نیست! ابنعبّاس از مجلس خارج شده میگفت: تحقیقاً مصیبت بزرگ، آن مصیبتی كه تمام مصائب را در بردارد آن است كه: در میان رسولاللهصلی الله علیه وآله و میان نوشتهای كه میخواست بنویسد جدائی افتاد.»
این حدیث نیز از أحادیث صحیحه در نزد عامّه است و در روات آن شبهه و تردیدی وجود ندارد .
ـ و همچنین بخاری از قَبِیصَه، از ابن عُیَیْنَه، از سُلَیمان أحْول، از سعیدبن جُبَیْر، از ابنعبّاس روایت كرده است كه او گفت:
یَوْمُ الْخَمِیسِ وَ مَا یَوْمُ الْخَمِیسِ؟ ثُمّ بَكَی حَتّی خَضَبَ دَمْعُهُ الْحَصْبَاءَ . فَقَالَ: اشْتَدّ بِرَسُولِ اللهِصلی الله علیه وآله وَجَعُهُ یَوْمَ الْخَمِیسِ فَقَالَ : ائْتُونِی بِكِتَابٍ أكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَنْتَضِلّوا بَعْدَهُ أبَداً. فَتَنَازَعُوا ـ وَ لاَیَنْبَغِی عِنْدَ نَبِیّ تَنَازُعٌ ـ فَقَالُوا: هَجَرَ رَسُولُ اللهِصلی الله علیه وآله.
قَالَ: دَعُونِی! فَالّذِی أنَا فِیهِ خَیْرٌ مِمّا تَدْعُونِی اِلَیْهِ. وَ أوْصَی عِنْدَ مَوْتِهِ بِثَلاَثٍ: أخْرِجُوا الْمُشْرِكینَ مِنْ جَزِیرَهِٔ الْعَرَبِ، وَ أجِیزُوا الْوَفْدَ بِنَحْوِ مَا كُنْتُ اُجِیزُهُمْ، وَ نَسِیتُ الثّالِثَهَٔ. [۱۶۹] ، [۱۷۰]
«روز پنجشنبه، و هیچ میدانی روز پنجشنبه چیست؟! در این حال به قدری ابنعبّاس گریه كرد كه اشكهایش ریگهای زمین را تر كرد. آنگاه گفت: مرض و درد رسول الله صلی الله علیه وآله در روز پنجشنبه شدّت كرد، فلهذا گفت: كتابی بیاورید تا برای شما نوشتهای بنویسم كه پس از آن هیچ وقت گمراه نشوید. در این حال حاضران با هم تنازع كردند ـ در صورتی كه به هیچ گونه و هیچ قسم در حضور پیغمبری تنازع و دعوا جایز نیست ـ پس گفتند: رسول خداصلی الله علیه وآله یاوه و هذیان میگوید.
پیامبر گفت: واگذارید مرا، زیرا آنچه من در آن هستم بهتر است از آنچه شما مرا به سوی آن میخوانید. و در وقت مرگش درباره سه چیز وصیّت نمود: أوّل آنكه مشركین را از جزیرهٔ العرب خارج كنید! دوم آنكه: به میهمانان وارد كه دستهجمعی از نقاط مختلف میآیند، به همان طوری كه من جایزه میدادم شما هم جایزه بدهید! و سوم وصیّتی را كه نمود من فراموش كردهام.»
مُسْلِم نیز در «صحیح» خود، در آخر كتاب وصایا، سه روایت در این باره ذكر كرده است. اولی بعینها همین مضمون روایت سومی است كه ما از بخاری ذكر كردیم، با این تفاوت كه أوّلاً بجای عبارت فَقَالُوا: هَجَرَ رَسُولُاللهِ دارد: وَ قَالُوا: مَا شَأنُهُ؟ أهَجَرَ؟ اسْتَفْهِمُوهُ!
«و گفتند: رسولخدا درچه حالی است؟ آیا هذیان میگوید؟ از او سؤال كنید!»
و ثاثیاً در عبارت وَ نَسِیتُ الثّالِثَهَٔ آورده است: وَ سَكَتَ عَنِ الثّالِثَهِٔ، أوْ قَالَهَا فَاُنْسِیتُهَا. [۱۷۱] «و از سومی ساكت شد و یا اینكه آن را گفت و من فراموش كردم.»
و سمی بعینها همین مضمون روایت أوّلی است كه ما از بخاری نقل كردیم [۱۷۲] .
باید دانست كه این دو روایت را مسلم با اسناد دیگری غیر از اسناد بخاری ذكر كرده است، و فقط در جهت مضمون تطابق دارند. و دومی را از اسحقبن ابراهیم، از وَكیع، از مالك بنِ مِغْوَل، از طَلْحَهٔبن مُصرّف از سعید بن جبیر، از ابنعبّاس روایت میكند كه او گفت : یَوْمُ الْخَمِیسِ وَ مَا یَوْمُ الْخَمِیسِ؟ ثُمّ جَعَلَ تَسِیلُ دُمُوعُهُ حَتّی رَأیْتُ عَلَی خَدّیْهِ كَأنّهَا نِظَامُ اللّؤلُؤ. قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللهِصلی الله علیه وآله: ائْتُونِی بِالْكَتِفِ وَ الدّوَاهِٔ (أوِ اللّوْحِ وَ الدّواهِٔ) أكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَنْتَضِلّوا بَعْدَهُ أبَداً. فَقَالُوا: اِنّ رَسُولَاللهِصلی الله علیه وآله یَهْجُرُ [۱۷۳].
«روز پنجشنبه، و اگر بدانی روز پنجشنبه چیست؟ دراین هنگام اشكهای ابنعبّاس چنان جاری شد كه من بر سیما و دوگونه او دیدم گویا دو رشته از لؤلؤ سرازیر است. ابنعبّاس گفت : رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: برای من كتف و دواتی (یا لوح و دواتی) [۱۷۴] بیاورید، تا من برای شما نوشته ای بنویسم كه أبداً پس از آن گمراه نشوید! گفتند: تحقیقاً رسول خداصلی الله علیه وآله هذیان میگوید.»
احمدبن حنبل سه حدیثی را كه از بخاری ذكر كردیم، به عین همان اسناد و همان عبارات به ترتیب در ص ۳۲۵ و ص ۲۲۲ و ص ۳۵۵ از جزء أوّل «مُسْند» خود روایت كرده است.
باری این حدیث خواستنِ دوات و كتف، و منع عمر و نسبت یاوه سرائی به رسولخدا، و رزیّه یوم الخمیس كه ابنعبّاس بر آن میگریست هرگاه كه یاد آن روز و آن داستان را مینمود، از قضایای مشهوره و معروفه در نزد أصحاب سِیَر و سُنَن و أخبار است. بزرگان از عامّه در كتب خود ذكر كردهاند و بدان اعتراف دارند [۱۷۵] .
ابن سَعد در «طبقات» در این زمینه، نُه حدیث ذكر میكند. حدیث أوّل و سوم را كه ما از بخاری آوردیم با حدیث مَروی از مسلم، و حدیثی از یحیی بن حمّاد با سند خود از سعیدبن جُبَیر از ابنعبّاس، كه در آن بدین عبارت است: فَقَالَ بَعْضُ مَنْ كَانَ عِنْدَهُ : إنّ نَبِیّ اللهِ لَیَهْجُرُ. «پس بعضی از آنان كه نزد رسول خدا بودند، گفتند: تحقیقاً پیغمبر خدا هذیان میگوید.»
و یك حدیث از محمّدبن عبدالله انصاری، با سند خود از جابر بن عبدالله انصاری، و یك حدیث از حَفص بن عمر حَوْضی، با سند خود از امیرالمؤمنین علی ابن ابیطالبعلیه السلام، و یك حدیث از محمّد بن عمر با سند خود از جابر با دو حدیث دیگر: أول از محمّد بن عمر، از هشام بن سعد، از زیدبن أسْلَم، از پدرش، از عمربن خطّاب كه او گفت:
كُنّا عِندَ النّبِیّصلی الله علیه وآله وَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ النّساءِ حِجَابٌ . فَقَالَ رَسُولُ اللهِصلی الله علیه وآله: اِغْسِلُونِی بِسَبْعِ قِرَبٍ وَ أْتُونِی بِصَحِیفَهٍٔ وَ دَواهٍٔ أكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَنْتَضِلّوا بَعْدَهُ أبَداً! فَقَالَ النّسْوَهُٔ: ائْتُوا رَسُولَاللهِصلی الله علیه وآله بِحَاجَتِهِ! قَالَ عُمَرُ: فَقُلْتُ : اسْكُتْنَ فَاِنّكُنّ صِوَاحِبُهُ، إذَا مَرِضَ عَصَرْتُنّ اَعْیُنَكُنّ، وَ إذَا صَحّ أخَذْتُنّ بِعُنُقِهِ! فَقَالَ رَسُولُاللهِصلی الله علیه وآله هُنّ خَیْرٌ مِنْكُمْ !
نزد رسولاللهصلی الله علیه وآله بودیم در میان ما و زنان پرده و حجابی فاصله بود. رسولخداصلی الله علیه وآله گفت: مرا با هفت مشك آب غسل دهید و صحیفه و دواتی بیاورید تا برای شما نوشتهای بنویسم كه پس از آن به هیچوجه گمراه نشوید؟ زنان گفتند: حاجت رسولاللهصلی الله علیه وآله را برآورید! عُمر گفت: من به آنها گفتم: ساكت شوید! زیرا كه شما همخوابگان او هستید كه چون مریض شود چشمهای خود را میفشارید به ریختن اشك! و چون صحّت یابد دست به گردن او میبرید (و معاشقه میكنید) [۱۷۶] . رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: این زنان از شما بهترند!»
این روایت رانیز طبرانی در «أوسط» خود از عمر تخریج كرده است[۱۷۷] .
منبع : پایگاه علوم و معارف اسلام
پاورقی
[۱۶۴] هَلُمّ به معنای تَعَال است یعنی بیا، ولازم است و گاهی متعدّی استعمال میشود، مثل هَلُمّ شُهَداءَكم یعنی گواهانتان را بیاورید. هَلُمّ از اسماء افعال است و در آن واحد و جمع و مذكّر و مؤنّث یكسان است. و آن را صرف میكنند و فعل قرار میدهند و به آن ضمیر را ملحق مینمایند، و در تثنیه هَلُمّا و در مؤنّث هَلُمّی و در جمع هَلُمّوا میگویند.
[۱۶۵] لَغَط با فتحه غین به معنای درهم شدن صداها و فریاد است.
[۱۶۶] این حدیث را بخاری در كتاب طبّ و مرضی، در باب قول المریض: قوموا عنّی، ذكر كرده است، از طبع بولاق سنه ۱۳۱۲ هجریه قمریه، ج۷، ص ۱۲۰، و از طبع مطبعه عثمانیه مصریّه سنه ۱۳۵۱ ج۴، ص ۵، و از طبع مطبعه داراحیاء الكتب العربیّهٔ با حاشیه سندی، ج ۴، ص.۶ و أیضاً بخاری در كتاب النبی، باب مرضه، از طبع بولاق ج۶، ص ۹ و ۱۰ آورده است و بجای «قال عمر»، «قال بعضهم» ذكر كرده است.
[۱۶۷] و أیضاً این روایت را شیخ مفید در «امالی» طبع جامعهٔ المدرّسین ص ۳۶ و ۳۷ با سند متّصل خود از عبیدالله بن عبدالله بن عتبهٔ از ابن عبّاس با عین همین متن آورده است و پس از كلمه «بعده» كلمه «أبداً» آمده، و بجای «قرّبوا»، «قوموا» آمده، و در گفتار عمر: «لاتأتوه بشیء» نیز اضافه دارد و در تعلیقه گوید: علاّمه مجلسی(ره) گوید: خبر طلب رسول خداصلی الله علیه وآله دوات و كتف و منع كردن عمر از آن با اختلافی كه در الفاظ آن است از جهت معنی متواتر است. بخاری و مسلم در صحیحشان آن را روایت نمودهاند و دیگر از محدّثین عامّه در كتبشان آوردهاند و بخاری در جاهای متعدّد از «صحیح» خود آورده است، از جمله در صفحه دوم از ابتدای آن كتاباست.
[۱۶۸] صحیح بخاری» كتاب العلم، باب كتابهٔ العلم، از طبع بولاق مصر،ج۱، ص ۳۰، و از طبع مطبعه عثمانیّه مصریّه، ج۱، ص ۲۲ و ص ۲۳، و از طبع داراحیاء الكتب العربیّهٔ با حاشیه سندی، ج۱، ص ۳۲ و ص.۳۳
[۱۶۹] صحیح بخاری» كتاب الجهاد و السّیر، باب جوائز الوفد. از طبع بولاق، ج۴، ص ۶۹ و ص ۷۰ و از طبع مطبعه عثمانیّه مصر، ج۲، ص ۱۱۷، و از طبع داراحیاء الكتب العربیّهٔ، ج۲، ص.۱۷۸
[۱۷۰] تتمه حدیث این است كه: یعقوب بن محمد میگوید: من از مغیرهٔبن عبدالرحمن پرسیدم كه جزیرهٔ العرب كجاست؟ گفت: مكّه و مدینه و یمامه و یمن. و یعقوب گفت: عرج، أوّل تهامه است.
[۱۷۱] «صحیح» مسلم، از طبع عیسی البابی الحلبی بمصر، ج۲، ص ۱۵ و ص ۱۶، و از داراحیاء التراث العربی با تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، ج۳، ص ۱۲۵۷ و ص ۱۲۵۸، احادیث شماره ۲۰ و ۲۱ و.۲۲ و معنای سكت عن الثالثهٔ این است كه ابن عباس از بیان آن خودداری نمود، و معنای اُنسیتها این است كه سعید بن جبیر فراموش كرده است.
[۱۷۲] «صحیح» مسلم، از طبع عیسی البابی الحلبی بمصر، ج۲، ص ۱۵ و ص ۱۶، و از داراحیاء التراث العربی با تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، ج۳، ص ۱۲۵۷ و ص ۱۲۵۸، احادیث شماره ۲۰ و ۲۱ و.۲۲ و معنای سكت عن الثالثهٔ این است كه ابن عباس از بیان آن خودداری نمود، و معنای اُنسیتها این است كه سعید بن جبیر فراموش كرده است.
[۱۷۳]«صحیح» مسلم، از طبع عیسی البابی الحلبی بمصر، ج۲، ص ۱۵ و ص ۱۶، و از داراحیاء التراث العربی با تحقیق محمد فؤاد عبدالباقی، ج۳، ص ۱۲۵۷ و ص ۱۲۵۸، احادیث شماره ۲۰ و ۲۱ و.۲۲ و معنای سكت عن الثالثهٔ این است كه ابن عباس از بیان آن خودداری نمود، و معنای اُنسیتها این است كه سعید بن جبیر فراموش كرده است.
[۱۷۴] در «مصباح» گوید: لوح صفحهای است چوبی و یا از كتف، كه چون بر روی آن بنویسند به آن لوح گویند؛ و دوات عبارت است از مادّه ای كه با آن مینویسند.
[۱۷۵] روایت سوم را كه ما از بخاری نقل كردیم، ابن أثیر جزری در «الكامل فی التاریخ» طبع بیروت ۱۳۸۵ هجری قمری، ج۲، ص ۳۲۰ ذكر كرده است. وأبوالفداء دمشقی در «البدایهٔ و النّهایهٔ» ج ۵ و ص ۲۲۷، حدیثی را كه ما از مسلم در صحیحش آوردیم كه در آن عبارت ما شأنه؟ یهجو استفهموه آمده است، او از مسلم و بخاری هر دو آورده است، و حدیث اوّلی را كه ما از بخاری و مسلم آوردیم، او نیز از بخاری و مسلم آورده است.
[۱۷۶] و ممكن است معنی آن این طور باشد كه: چون مریض شود بر او گریه میكنید، و چون صحّت یابد گردن او را میگیرید (كنایه از آنكه او را به زحمت و مشقّت میاندازید).
[۱۷۷] بنابر روایت ملّا علی متّقی هندی در «كنزالعمّال» طبع أول، ج۳، ص.۱۳۸
[۱۷۸] الطبقات الكبری» طبع بیروت سنه ۱۳۷۶ ج۲، ص ۲۴۲ تا ص ۲۴۵: ذكر الكتاب الّذی أراد رسولاللهصلی الله علیه وآله أن یكتبه لاُمّته فی مرضه الذی مات فیه.
[۱۷۹] بسیاری از مطالب شیخ مفید را در «ارشاد» كه ما در اینجا آوردیم و روایات عامّه از بخاری و مسلم را مرحوم آیهٔ الله حاج سید محسن جبل عاملی رحمه الله در كتاب «اعیان الشیعهٔ» طبع دوم، ج۲، ص۲۲۶ تا ص۲۳۲ ذكر كرده است. و بسیاری از این روایات را سیّدبن طاووس در «طرائف» طبع مطبعه خیّام قم از ص۴۳۱ تا ص۴۳۵ تحت عنوان:منع عمر النبیّصلی الله علیه وآله عند وفاته أن یكتب كتاباً لایضل بعده أبداً» از محمدبن علی مازندرانی در كتاب «اسباب نزول قرآن» و از حمیدی در «جمع بین الصحیحین» و از «مسند» احمد حنبل و «صحیح» مسلم و «صحیح» بخاری ذكر نموده است و بحث كلامی دقیق فرموده است. خود به نام عبدالمحمود عمر را در چندین مورد، مورد خطاب و محاكمه و عتاب قرار داده است و با محكومیّت قطعیه وی، گناه تمام امت و علت جمیع اختلافات و پیدایش جنگها و كشتارها و نهب و غارتها و گمراهیهای اُمت را پس از رسول خدا بر دوش عمر مینهد و او را یگانه علّت و سبب انحراف معرّفی میكند.
[۱۸۰] از اخبار و احادیث عامّه به دست میآید كه عمر در مقابل رسول خدا كه اصحابی داشته است، خود او نیز اصحاب و پیروان و دارودستهای داشته است. در كتاب «النصّ و الاجتهاد» طبع دوّم ص ۱۷۷ از «سنن» ابی داود كه در هامش شرح زرقانی بر «مُوطّأ» مالك است و أیضاً در ص۱۰۳ از جزء دوم شرح زرقانی كه در هامش صفحه است در باب حجّ تمتّع و كراهت عمر از تمتّع بانسوان در میان عمره تا زمان حجّ روایت میكند كه: و هذا ما كَرِهَه عُمَر و بعضُ أتباعِهِ فقال قائلهم: أنَنطلقُ و ذكورنا تقطر؟ «این امری بود كه عمر و بعضی از مریدان و پیروان او نپسندیدند و گوینده آنان گفت: آیا ما برای حجّ به راه بیفتیم و از آلتهای ما آب منی قطره قطره بریزد؟!» و از طرفی چون ابوموسی اشعری از این مسأله از عمر پرسید بنابر روایت امام احمد در ص ۵۰ از جزء اوّل مسندش از حدیث عمر، عمر در پاسخ او میگوید: قد علمت أنّ النبیصلی الله علیه وآله قد فعله هو و أصحابُهُ ولكن كرهتُ أن یضلّوا بهنّ معرّسین فی الأراك ثم یروحون بالحج تقطر رؤوسهم! «من دانستم كه پیغمبر و اصحابش این كار را كردهاند، و امّا من ناپسند داشتم كه مردان با زنانشان در زیر درختهای اراك آمیزش كنند و سپس در حالی كه از سرهایشان آب غسل جنابت جاری است به سوی حجّ رهسپار شوند!» در اینجا درست میبینیم كه عمر و اصحابش یك جانب و رسول خدا و اصحابش در جانب دیگر قرار گرفتهاند. فافهم و تأمّل و اغتنم.
[۱۸۱] شرح نهجالبلاغهٔ» طبع دارالكتب العربیهٔ الكبری مصر، ج۲، ص.۲۰
[۱۸۲] هَجَرَ یَهْجُرُ هَجْراً فی نَومه أو مَرَضِه: خَلَط و هَذَی.
[۱۸۳] و حتی بخاری روایت اول را كه ما از او از كتاب طب فی باب قول المریض: قوموا عنّی با عبارت فقال عمر ذكر كرده است آوردیم، عین این روایت را با همین لفظ و سند در كتاب النبّی باب مرضه از طبع بولاق ج۶، ص ۹ و ۱۰، قال بعضهم آورده است و بجای «و من قائل: ما قال عمر»، «و منهم من یقول غیر ذلك» آورده است.
[۱۸۴] ارشاد»، طبع سنگی، ص.۹۷
[۱۸۵] طبقات» طبع بیروت، ج۲، ص.۱۹۴
[۱۸۶] همین كتاب، درس ۱۸۱ تا ۱۸۵ ص ۷۵ و.۷۶
[۱۸۷] از جمله ادله فاضحه واضحه، اعتراف شهرستانی و كلام اوست بر اینكه: گوینده آن سخن عمر بوده است. علّامه حلّی در كتاب «منهاج الكرامهٔ» از طبع عبدالرحیم، ص ۴۸ و ص ۴۹ گوید: و قد ذكر الشهرستانی و هو أشدّ المتعصّبین علی الامامیّهٔ:إنّ منشأ الفساد بعد إبلیس الاختلافات الواقعهٔ فی مرض النبیّصلی الله علیه وآله، فأوّل تنازع فی مرضه فی ما رواه البخاری بإسناده الی ابن عبّاس قال: لما اشتدّ بالنبیّصلی الله علیه وآله مرضه الّذی توفّی فیه، قال: ائتونی بدواهٔ و قرطاس اكتب لكم كتاباً لاتضلّوا بعدی! فقال عمر: انّ صاحبكم لیهجر حسبنا كتاب الله! و كثر اللّغَط. فقال النّبیّصلی الله علیه وآله: قوموا عنّی لاینبغی عندی التنازع!
«شهرستانی كه از مخالفین سرسخت شیعه امامیّه است میگوید: منشأ افساد و خرابی پس از ابلیس، اختلافی بود كه در مرض رسول خداصلی الله علیه وآله واقع شد. زیرا أولین نزاعی كه بنابر روایت بخاری با اسناد خود از ابنعباس روی داده است آن بود كه: چون مرض رسول خدا ـ همان مرضی كه در آن رحلت كرد ـ شدت یافت، فرمود: برای من كاغذ و دواتی بیاورید تابرای شما چیزی بنویسم كه بعد از آن پس از من گمراه نشوید! عمر گفت: تحقیقاً این صاحب مصاحب شما هذیان میگوید، برای ما كتاب الله كافی است. وسخنانی مبهم كه خصوصیّت آنها فهمیده نمیشد در این حال در میان جالسین از صحابه از طرفین زیاد درگرفت. رسول خداصلی الله علیه وآله فرمود: از نزد من برخیزید! چرا كه تنازع و داد و بیداد كردن در نزد من سزاوار نیست.»
[۱۸۸] آیا معقول است كه اصحاب حاضر در مجلس، وصیّت رسول خدا را فراموش كنند در حالی كه جودت حفظ و قدرت ذهنی آنها مطالبی بیان شده است كه قصائد شعری طویل را چون یك بار بر آنان خوانده میشد حفظ میشدند، و خطبههای بدیع و مفصّل را بدون اندك تغییر حفظ میشدند؟ آیا این چنین كسانی متصوّر است كه وصیّت سوم رسول خدا را فراموش كرده باشند؟! أبداً این طور نیست، امّا سیاست حاكم جائر ایشان را مجبور به نسیان و عدم ذكر كرده است، آن به راستی كه ملعبه دست بازیگران و محلّ تمسخر آن صحابه بیمایه قرار گرفت. بدون اندكی تردید آن وصیّت، وصیّت به استخلاف امیرالمؤمنین علیه السلام بوده است كه راوی آن را ذكر نموده است.
[۱۸۹] صحیح» مسلم، طبع داراحیاء التراث ج۳، ص ۱۲۵۸، تعلیقه شماره.۴
[۱۹۰] شرح نهج البلاغه» طبع دار احیاء الكتب العربیّهٔ الكبری، ج۳، ص ۱۴، سطر ۲۷ و.۲۸
[۹۱] در «غایهٔ المرام» ص ۵۹۵ تا ص ۶۲۰ درباره جرأت عمر بن خطاب بر رسول خدا چون دانست كه آنحضرت میخواهد نصّی بر ولایت علیعلیه السلام بنویسد در مرض موت، از طریق عامّه هفده روایت، هشت تا از ابن أبی الحدید در «شرح نهج البلاغهٔ» و هفت تا از صاحب كتاب «سیر الصحابهٔ»، و از طریق خاصّه دو روایت: یكی بسیار مفصّل از كتاب سلیم بن قیس هلالی و دیگری از صاحب كتاب «الصراط المستقیم» ذكر نموده است.
[۱۹۲] مانند ص ۲۷۰ تا ص ۲۷۲ درس ۱۴، از ج ۱ «امام شناسی» و ص ۳۱ تا ص ۳۳ درس ۹۱ تا ۹۳ از ج۷، و ص ۱۴۴ تا ص ۱۵۱ درس ۱۱۰ تا ۱۱۵ از ج ۸ «امام شناسی».
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست