یکشنبه, ۷ بهمن, ۱۴۰۳ / 26 January, 2025
ره یافتگان ۳ دری به سوی بهشت
نام:
احمد کاظمی
تولد:
نجف آباد اصفهان- ۲/۲/۱۳۳۸
سمت:
فرمانده نیروی زمینی سپاه
شهادت:
حوالی ارومیه ۱۹/۱۰/۱۳۸۴
... جنگ در طلائیه و جزایر مجنون به شدت سخت و نفس گیر شده بود. عده ای از بهترین فرماندهان ارشد سپاه و عده ای از نیروهای بسیجی در همین منطقه به شهادت رسیده بودند... چاره ای نمانده بود؛ جز کسب تکلیف مستقیم از حضرت امام (رحمه الله علیه) از جماران که رسیدم، یکسره خودم را به طلائیه رساندم. حاج احمد را دیدم که سرتاپای او را دود سیاه باروت و خاک و غبار گرفته و از دستانش خون جاری است. بلافاصله پرسید: نتیجه چی شد؟! گفتم: حضرت امام فرمودند: «جزایر به هر قیمتی که هست، باید حفظ شود.»
تا این جمله را شنید، انگشت دستش را که ترکش خورده و به پوست آویزان شده بود، به ناگاه جدا کرد و به گوشه ای پرتاب نمود. آن گاه با قاطعیت و جدیت تمام؛ اسلحه اش را به دست گرفت و در حالی که به سوی خط می رفت، گفت: «دیگر حجت بر ما تمام شد...»
همیشه دوست داشت ساده ترین لباس را بپوشد. به سر و وضع خانواده خیلی اهمیت می داد که حتماً لباسمان نو، تمیز و شیک باشد، اما تنها چیزی که برای خودش مهم بود، تمیزی لباس بود.
یک بار به مناسبت روز پدر برایش یک دست کت و شلوار خریدیم. فقط یک بار جهت تشکر از ما پوشید و دیگر ندیدیم که بپوشد. بعضی وقت ها که می خواست بیرون برود و نمی خواست لباس نظامی بپوشد؛ به من می گفت: «محمد، یک کاپشن بده من بپوشم» یک لباس را آنقدر می پوشید که می انداختیم دور! وقتی داشتیم وسایل شخصی اش را جمع می کردیم، دیدیم چقدر لباس نو داشته و استفاده نکرده است.
همراه سردار رفته بودیم اصفهان؛ مأموریت. موقع برگشتن، بردمان تخت فولاد. به گلزار شهدا که رسیدیم، گفت: بچه ها! دوست دارین دری از درهای بهشت رو به شما نشون بدم؟!
گفتیم: «چی از این بهتر؛ سردار؟» کفش هایش را درآورد؛ وارد گلزار شد. یکراست بردمان سر مزار شهید حسین خرازی. گفت؛ با یقین گفت: «از این قبر مطهر دری به بهشت باز می شه.»
نشستیم. موقع فاتحه خواندن حال و هوای سردار تماشایی بود. توی آن لحظات هیچ کدام از ما نمی دانستیم این حال و هوا، حال و هوای پرواز است؛ به ده روز نکشید که خبر آسمانی شدن خودش را هم شنیدیم. وصیت کرده بود که حتماً کنار شهید خرازی دفنش کنند. دفنش هم کردند؛ تازه آن روز بود که فهمیدیم بنا بوده از این جا، در دیگری هم به بهشت باز شود!
بخشی از وصیت نامه شهید:
خداوندا! فقط می خواهم شهید شوم؛ شهید در راه تو. خدایا مرا بپذیر و در جمع شهدا قرار بده. خداوندا روزی شهادت می خواهم که از همه چیز خبری هست، الا شهادت؛ ولی خداوندا! تو صاحب همه چیز و همه کس هستی و قادر و توانایی!...
ظهر جمعه ۶/۴/۲۸ منزل.
¤¤¤
زهرا قدوسی زاده ۵۱ساله- قم
منابع: سررسید به سوی ظهور- ۱۳۸۷
ماهنامه طراوت ۸۶
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست