چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
نمایش نیستی
در جهان ادبیات تعداد نویسندگانی که توانستهاند خالق جهانی خاص باشند بسیار اندک است و شاید از چند نام تجاوز نکند. همانگونه که امروزه اصطلاح جهان کافکایی اصطلاحی رایج است به همان مقدار نیز میتوان از اصطلاح جهان بکتی سود جست چرا که بکت خالق جهانی ویژه است. جهانی با شخصیتها، فضا، روابط و حتی زمان و مکانی که خاص خود وی است نه شبیه به واقعیت است و نه به هیچ چیز و هیچ کس دیگر.
جهان بکتی، جهانی است سرد، خلأیی که در آن زمان و مکان نامعلوم است، جهانی است مه گرفته که در آن همه چیز در هالهای از ابهام و پرسشهای بیپاسخ قرار دارد با شخصیتهایی که در این خلاء به دنبال چیزی نامعلوم میگردند، شخصیتهایی که هیچ یک کامل نیستند یا ترکیبی گروتسک از انسان و ماشین هستند و یا با شیئی چنان ترکیب شدهاند که نمیتوان آنها را از هم تفکیک کرد مانند شخصیتهای "آخر بازی" که نمیتوان آنها را از سطل خاکروبهای که در آن قرار دارند جدا دانست. یا شخصیت کراپ در "آخرین نوار کراپ" که ضبط صوتش بخشی از اوست و یا شخصیت مالون در رمان "مالون میمیرد" که نمیتوان او را از تختش جدا دانست. شخصیتهای بکت اغلب بخشی از وجودشان را از دست دادهاند یا کور و فلج هستند (آخر بازی، قطعهای برای تئاتر) یا به کلی توانایی حرکت ندارند (مالون میمیرد) و یا دیوانهاند (در انتظار گودو).
زمان غالباً یا نامعلوم است و یا بیانگر پایان جهان و ویرانی و نابودی کامل و آنچه این خلاء را بیش از پیش هولناک جلوه میدهد، زبان است؛ چرا که در نزد بکت زبان و کلمات از معنا تهی میشوند و دیگر قادر به برقراری ارتباط نیستند پس آنچه میماند تنهایی است و تنهایی.
بکت خالق یک جهان است اما جهانی ویران، هولناک، از دست رفته و تهی و به همین دلیل خلق چنین جهانی بر روی صحنه کاری است بس دشوار، دشوار از آن رو که بیش از آن که نمایشگر هستی باشد نمایشگر نیستی است.
در اجرای علیزاد از چهار قطعه ساموئل بکت، آنچه بیش از هر چیز خود را نشان میدهد تلاش وی در جهت خلق این فضا است.
او سعی دارد با تحلیلی درست از فضای آثار بکت این فضا را بر روی صحنه منتقل سازد و در این راه از تمهیداتی همچون خالی کردن فضای صحنه، عوامل متناسب با شخصیتهای دفرمه و در هم شکسته بکت، استفاده از سکونها و سکوتهای ممتد، استفاده از تکرارهایی که تا مرز آزار تماشاگر پیش میرود و استفاده از فضاهای کم نور و ... سود میجوید و میتوان مهمترین نقطه قوت علیزاد در این اجرا را خلق یک جهان بکتی بر صحنه دانست که این خود برخواسته از قدرت وی در درک و تحلیل و انتقال متون بکت بر صحنه است.
اما آنچه نقطه قوت علیزاد در این اجرا است همزمان نقطه ضعف اجرای وی نیز به شمار میآید. آنچه تماشاگر آگاه به جهان بکت را در این اجرا میآزارد وفاداری بیش از اندازه وی به جهان بکت است تا جایی که سایه بکت چنان بر اجرا سنگینی میکند که جایی برای علیزاد در مقام کارگردان باقی نمیگذارد و جایگاه او را تنها به یک انتقال دهنده متن بر روی صحنه تقلیل میدهد.
آثار بکت را اکنون با اطمینان میتوان آثاری کلاسیک در ادبیات نمایشی دانست و هدف از کارگردانی آثار کلاسیکی که بارها و بارها بر روی صحنه رفتهاند دوبارهسازی متن نیست بلکه حضور مؤثر کارگردان را در اجرا میطلبد. حضوری که خود را در استراتژی کارگردان در انتخاب متن زاویه دید او نسبت به آن و تلقی و برداشت وی از آن نشان میدهد چرا که متن بکت بیگمان متعلق به اوضاع و جغرافیای دیگری است و هدف کارگردان امروزی در این جغرافیا بیگمان چیزی دیگر.
مهمترین عاملی که در این راه میتوانست کارگردان را یاری دهد استفادههایی از ابزارهای بصری بود که علیزاد از این مهم غافل میماند و بیش از پیش به دیالوگ و دیالوگخوانی وابسته میماند تا جایی که ماحصل بسیاری از قطعات، شباهت ناگزیری به اجراهایی پیدا میکند که بکت یا خود آنها را کارگردانی کرده و یا بر کارگردانی آنها نظارت مستقیم داشته است.
البته ما نه از علیزاد و نه از هیچ کارگردان دیگری در ایران حداقل اکنون انتظار درافتادن با متن بکت یا فراروی از آن را نداریم. چه نیک میدانیم که کاری است بس دشوار اما میتوان انتظار داشت علیزاد در مقام کارگردانی مکمل متن بیش از آنکه به بازسازی متن بپردازد در پی اجرای بخشهای سفید و نانوشته آن باشد و شاید از این طریق بهتر و مؤثرتر میتوانست جهان بکتی را عرضه کند.
دید بیش از حد وفادارانه علیزاد در این اجرا باعث شده است جذابیت اجرا برای تماشاگر آگاه به جهان بکت از دست برود و به دلیل سردی و سکون فضا برای تماشاگر ناآشنا به این جهان نیز اجرایی جذاب نباشد.
در واقع دید علیزاد در این اجرا بیش از آنکه دیدی اجرایی و از منظر یک کارگردان باشد دیدی پژوهشی و از منظر یک پژوهشگر است و این دید بیش از آنکه مناسب یک اجرای عمومی باشد مناسب یک اجرای آموزشی است که البته نمیتوان منکر ارزشهای آن شد. در کنار این دید پژوهشی وجود کمی جسارت و نوجویی میتوانست اثری به مراتب متفاوتتر و جذابتر خلق کند.
رحیم عبدالرحیمزاده
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست