چهارشنبه, ۱۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 8 May, 2024
مجله ویستا

میم مثل ماندلا


میم مثل ماندلا

درباره مردی که به صلح و آزادی می اندیشید و دوستدار ورزش بود

«با سرماخوردگی او جهان عطسه می‌کند.» این جمله را یکی از سیاستمداران آفریقا در وصف نلسون ماندلا گفته بود؛ رهبر مبارز ۹۴ ساله‌ای که سال‌ها برای صلح و‌ آزادی کشورش جنگید و اسارت کشید تا نان و نمک و کار حق همه باشد...

امروز گفته‌های این سیاستمدار بیش از پیش حقیقت پیدا کرده است. خبر بستری‌شدن ماندلا بسیاری از خبرها را تحت‌تاثیر خود قرار داد. روزی نیست که درباره وضعیت او اظهارنظر و حتی شایعه‌ای به گوش نرسد و روزی نیست که جمعیت مردم دوستدارش که او را به زبان خودشان «پدر» می‌خوانند، با شمع و گل و نامه اطراف بیمارستان جمع نشوند و برای سلامتش به هر زبانی دعا نخوانند. «نمی‌توانم دروغ بگویم. حالش خوب به نظر نمی‌رسد.» این را دختر بزرگ ماندلا به یکی از شبکه‌های داخلی آفریقای جنوبی می‌گوید و از امیدشان به معجزه‌ای که شاید او را دوباره بازگرداند، حرف می‌زند. مردی که عشقش به زندگی به اندازه شورش برای رسیدن به آرمان‌های انسانی‌اش بود.

«جامعه‌ آزاد آرمان من است، امیدوارم به آن دست‌یابم و با آن زندگی کنم اما اگر لازم شد آماده‌ام برای آن بمیرم.» او به رویایش رسید؛ رویایی که فقط زنجیر از دست و پای خودش بازنمی‌کرد، رویایی که برای همه آزادی ‌می‌آورد و اسارت را می‌برد. حالا مرد جنگنده ‌-تعبیری که یکی از دخترهای دیگر ماندلا درباره او به کار برده- روی تخت بیمارستان افتاده و کمی دورتر صدها نفر هر روز به ملاقاتش تا پشت‌درهای بیمارستان می‌آیند، برایش شمع روشن می‌کنند، دعا و سرود می‌خوانند، اشک می‌ریزند و با او حرف می‌زند؛ با اویی که «پدر» صدایش می‌کنند. درباره ماندلا زیاد شنیده‌ایم، درباره جنگ‌هایش، سیاست‌هایش و جایزه‌‌های جهانی‌اش اما شاید کمتر شنیده باشیم که او عاشق ورزش بود و ورزش را راهی برای اتحاد می‌دانست و بسیار تلاش کرد تا همه رنگ‌ها و ملیت‌ها را کنار هم جمع کند؛ مطلبی که در ادامه می‌آید درباره این وجه از شخصیت ماندلاست که رنگین‌کمان رنگ‌ها را دوست داشت، نه استیلای یک رنگ را!

ماندلا در کودکی عاشق دویدن بود. در جوانی بوکس را آموخت و زمانی که در رابین‌ایسلند زندانی بود، فوتبال بازی می‌کرد. این ورزش باعث شد به نوعی سلامت او و همبندانش حفظ شود. زمانی هم که از زندان آزاد شد، از قدرت ورزش برای اتحاد مردمش استفاده کرد. او ورزش را دارای قدرتی الهام‌بخش می‌دانست و باور داشت کمتر چیزی به اندازه آن می‌تواند اتحاد ببخشد. این اندیشه ماندلا و اعتقادش به ورزش و بازی کردن در کنار یکدیگر و پوشیدن لباسی هماهنگ باعث شد تا آفریقا به رنگین‌کمانی تبدیل شود که همه ملیت‌ها در آن جا می‌گرفتند.

به دست آوردن جام قهرمانی راگبی سال ۱۹۹۵، جام قهرمانی فوتبال قاره آفریقا در سال ۱۹۹۶، جام قهرمانی جهانی کریکت سال ۲۰۰۳ و برگزاری جام‌جهانی فوتبال در سال ۲۰۱۰ در آفریقا همگی ناشی از تلاش‌های مردی بود که به ورزش نه‌تنها علاقه که عشق و اعتقاد داشت.

مردم آفریقا با این اتفاق‌ها بیش از پیش فلسفه با هم بودن و تشویق یکدیگر را درمی‌یافتند و از عمق وجود درک می‌کردند که جدا کردن زن و مرد و بچه از یکدیگر فقط به خاطر رنگ پوستی که دارند، چقدر زشت و تهوع‌آور بوده است. درست است که این طرز نگرش فقط در نلسون ماندلا وجود نداشت اما او بود که این نوع نگرش را بسط داد چراکه خودش پیش از آنکه دشمن آپارتاید و رهبر مردم شود، انسانی علاقه‌مند به ورزش بود!

● زبان ورزش؛ زبان همه‌فهم

ورزش برای ماندلا راهی برای بخشش بود مخصوصا در مواقعی که نمی‌توانست فراموش کند. ماندلا می‌گوید: «ورزش با زبانی با جوان‌ها سخن می‌گوید که آنها می‌فهمند.»، «ورزش می‌تواند در جایی که یأس چیره شده، امیدواری بیافریند.» و بسیاری توصیف‌های دیگر درباره ورزش که بارها در سخنرانی‌هایش تکرار شده است.

زمانی که تیم راگبی آفریقای جنوبی جام قهرمانی جهانی را در سال ۱۹۹۵ در بازی خانگی از آن خود کرد، فقط یک سال از دوره ریاست جمهوری ماندلا در آفریقای جنوبی می‌گذشت و این موفقیت به عنوان آخرین تصویر پیروزی بر «آپارتاید» در ذهن‌ها به یادگار ماند؛ پیروزی «ورزش» و «با هم بودن» بر «نفاق» و «جدایی از همدیگر!»

● سیاستمدار سیاه، کاپیتان زرد

زمانی که ماندلا با لباس سبز و کلاه تیم راگبی اسپرینگ باکس و به «فرانسیوس پینار» -کاپیتان تیم- جام قهرمانی را می‌دهد، به نمادی از اتحاد تبدیل شد؛ قرار گرفتن جام قهرمانی در دست سیاستمدار سیاه‌پوستی که سال‌‌ها بر ضد جداسازی انسان‌‌ها می‌جنگید و اهدای آن به کاپیتان سفیدپوست و بلوند تیم، هنوز هم خالی از معنا نیست.

اما این مورد اتفاقی نمایشی نبود که تصاویرش دورتادور دنیا بچرخد بلکه پیش از این پیروزی «پینار» بارها به مراسم چای از طرف ماندلا دعوت شده بود.‌ کاپیتان تیم راگبی، قبل از پیروزی و بعد از آن و هنوز هم با گذر زمان از دوستان ماندلا به شمار می‌آید. داستان این دوستی سیاستمدار با یک ورزشکار، نمادی از رفتار و نگرش حقیقی ماندلا می‌تواند باشد.

● رویای فوتبالی ماندلا

زمانی که خرج‌کردن‌های ماندلا برای ورزش در نظر برخی از رسانه‌ها بی‌معنا بود، در پاسخ به خبرنگاری در این باره گفت: «روزی آفریقای جنوبی برای میزبانی بازی‌‌های المپیک و جام‌جهانی فوتبال پیش‌قدم می‌شود اما آن روز حتما روزی خواهد بود که منابع این کار تامین شده باشد.»

این گفته ماندلا در سال ۲۰۰۴ به نوعی تحقق یافت و شهر «کیپ‌تاون» دومین شهر پرجمعیت آفریقای جنوبی، برای برگزاری بازی‌های المپیک کاندید شد اما برگزاری المپیک را به شهر آتن باخت.

آفریقای جنوبی برای بازی‌های جام‌جهانی فوتبال ۲۰۰۶ هم کاندید شد اما به خاطر مسایل امنیتی، آلمان میزبان بازی‌ها شد.

اما آفریقای جنوبی استقامت به خرج داد؛ همان زمان ماندلا شخصا برای به دست آوردن آرا و سخنرانی‌هایی درباره «قدرت تغییر جهان»، درخواستی به هیات اجرایی فیفا فرستاد اما به این نتیجه رسید که نمی‌تواند تمام وقت به دنبال به دست آوردن آرا و تغییر جهت سیاست‌های داخلی فیفا برای برگزاری تورنمنتی باشد که بیلیون‌ها دلار هزینه‌اش می‌شود.

ماندلا، دنی جوردن را که یکی از مبارزان ضدآپارتاید و شاگرد آن روزهای خودش بود، به عنوان نماینده‌ای برای برگزاری مسابقه‌های سال ۲۰۱۰ به آفریقای جنوبی انتخاب کرد اما هر زمانی و در هر مکانی به حضور ماندلا نیاز بود او آنجا حاضر می‌شد تا اینکه بالاخره این رویا به حقیقت پیوست؛ رویایی که تحققش ۶ سال زمان برد و ماندلا در وصف اشتیاقش به این اتفاق گفت: «احساس می‌کنم ۱۵ سال برای این رویا انتظار کشیدم، نه ۶ سال.»

ماندلای پیر و سیاستمدار می‌دانست این واقعه رخدادی بزرگ برای استقلال آفریقای جنوبی است که آفریقا می‌تواند و باید با آن روبرو شود.

آفریقا -البته نه فقط آفریقای جنوبی- آماده برای تدارک این تورنمنت بزرگ شد که ۳۲ ملیت در آن شرکت داشتند. بررسی ساختمان‌ها و ساخت هتل‌ها، فرودگاه‌ها و جاده‌ها و مهم‌تر از همه سر و سامان دادن به وضعیت امنیتی ورزشگاه‌ها شروع شد تا اینکه ماندلا اعلام کرد: «حالا وقتش رسیده است!»

● شادی ورزش؛ غم مرگ

هنوز قند ِشادی برگزاری مسابقه‌ها در دهان آفریقا آب نشده بود که اتفاق غم‌انگیزی رخ داد. نوه دختربزرگ ماندلا، شب افتتاح مسابقه‌ها در تصادفی جان باخت و زندگی بار دیگر به ماندلا یادآور شد که تا چه اندازه می‌تواند ستمکار و بی‌رحم باشد.

زینانی که فقط ۱۳ سال داشت، شب قبل از این حادثه مهمان جشن خانه ماندلا در محله ژوهانسبورگ بود. جشنی که با حضور فوتبالیست‌هایی چون کریستن رونالدو برگزار شد و زینانی یکی از مهمانان کوچک جشن بود که با کارهایش در این جشن درخشید اما شب بعد با خاموش شدن شمع‌جانش، بسیاری به‌خصوص ماندلا و خانواده‌اش، در غم و بهت فرو رفتند.

این اتفاق باعث شد ماندلا نتواند در مراسم افتتاحیه شرکت کند و تا روز پایان مسابقه‌ها هم کسی او را در ورزشگاه‌ها ندید اما فیفا برای حضور ماندلا در مراسم اختتامیه پافشاری و اصرار می‌کرد تا جایی که باعث انتقاد خانواده ماندلا شد.

نوه نلسون ماندلا «ماندلا ماندلا» درباره حضور داشتن یا حضور نداشتن پدربزرگش در دیدار پایانی بین تیم‌های اسپانیا و هلند به بی‌بی‌سی گفت: «تصمیم‌گیری درباره این موضوع به خود ماندلا و خانواده بستگی دارد اما متاسفانه عده‌ای نمی‌توانند سنت‌ها و فرهنگ خانواده ما را درک کنند. ماندلا در آغاز جام جهانی نوه‌اش را از دست داده و داغدار است اما مسوولان فیفا قصد دارند با اعمال فشار، او را مجبور به حضور در دیدار پایانی کنند. همه اعضای خانواده داغدار هستند و مهم‌ترین فعالیت‌های روزانه خود را متوقف کرده‌اند. فیفا باید ماندلا را با غم از دست دادن نوه‌اش تنها بگذارد.»

با این همه ماندلا در مراسم اختتامیه بازی‌ها شرکت کرد و این آخرین حضور جدی او در یک مراسم عمومی بود.

زمینه‌ساز برگزاری این رویداد ورزشی در آفریقا بدون شک ماندلا بود؛ مردی که به اتحاد و دوستی و صلح می‌اندیشید، کسی که با شعار «حالا وقتش رسیده» جام جهانی ۲۰۱۰ را آغاز کرد و با «ما انجامش دادیم» آن را به پایان رساند. ماندلا جام قهرمانی را به آفریقا برد اما نه برای نمایش خودش بر پرده جهانی، بلکه برای به تصویر کشیدن تلاش برای آزادی و استقلال و به نتیجه رساندن آن در صورت پایداری.

سارا جمال‌آبادی