دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

بایسته های روشنفکری دینی


بایسته های روشنفکری دینی

روشنفکر دینی معاصر ایران همواره درگیر شناخت نسبت خود با عالمان دینی, روشنفکران غیردینی, اندیشه ورزان دانشگاهی و فعالان اجتماعی بوده و این درگیری ذهنی در شکل دادن به شیوه تفکرش در میدان نظر و تعاملش در میدان عمل تاثیر فراوانی داشته است

واقعیت این است که ارزیابی کارنامه روشنفکری دینی ایران معاصر و سنجش میزان توفیق آن در کنار هم نشاندن اسلام و مدرنیته چنان دارای ابعاد گوناگونی است که پرداختن به آن در سطوری محدود، با دور شدن از عدالت و انصاف برابر خواهد بود. تفکیک نحله‌های فکری گوناگون در درون جریان روشنفکری دینی با توسل به تقسیم بندی‌های زمانی، توجه به مبانی معرفت‌شناختی و ابزارهای روش‌شناختی، خوانش اندیشه‌های آنها به عنوان یک متن با توجه به زمینه، رهیافت‌های انتخابی هریک از آنها در پاسخ به پرسش‌های مهم زمانه خود، و بسیاری ملاحظات دیگر، نیازمند تاملات و ژرف‌نگری‌های فردی و جمعی است که در میدان نقد و نظر محک خورده و طی بازنگری‌های پیاپی، تبیین و تدوین شوند.

با این همه، شاید توجه به خود پدیده روشنفکری و نقش و جایگاه آن، از وجوهی باشد که در رابطه با روشنفکری دینی نیز قابل درنگ باشد. یقینا فهم روشنفکران دینی از کارکرد مفهوم مدرن از روشنفکری و میزان کارآمدی آن با توجه به زمینه‌های فکری (اسلام به عنوان مکتب راهنمای عمل) و اجتماعی (جامعه در حال گذار از سنت به مدرنیته) و فرهنگی (ویژگی‌های شرقی‌ـ ایرانی مخاطبان) تاثیر مهمی در نوع پرسشگری آنها ایفا کرده است. روشنفکر دینی معاصر ایران همواره درگیر شناخت نسبت خود با عالمان دینی، روشنفکران غیردینی، اندیشه‌ورزان دانشگاهی و فعالان اجتماعی بوده و این درگیری ذهنی در شکل دادن به شیوه تفکرش در میدان نظر و تعاملش در میدان عمل تاثیر فراوانی داشته است. دغدغه‌های فکری او در میزان ضرورت پایبندی به تخصص‌گرایی علمی رایج در محیط دانشگاهی، آشنایی با ابزارها و روش‌های سنتی استنباط علمی در حوزه دین، بهره‌مندی از آخرین دستاوردهای معرفت‌شناسانة زمانه‌اش، مجهز بودن به ابزارهای لازم برای به چالش کشیدن جریانات فکری ناموافق یا آمادگی برای مقابله با چالش‌های پیش رویش، فضای فکری ویژه‌ای را برای او بوجود آورده و تاملاتش را رنگ و بوی خاصی بخشیده است. درک این ویژگی‌ها می تواند در ارزیابی کامیابی یا ناکامی روشنفکری دینی معاصر ایران موثر باشد.

چنین است که پاسخ به اینکه آیا روشنفکر دینی باید قایل به فاصله‌گذاری معمول در سنت روشنفکری مدرن باشد یا نه، تا چه میزان درگیر عمل اجتماعی شود، با کدام زبان به تعامل با توده ها بپردازد، ورود به هر میدانی از دانش و معرفت را بر خود روا بداند یا نه، به الزامات روش‌شناختی در حوزه معرفت دینی پایبند باشد یا نه، در تمایز خود با روشنفکری غیردینی تا کجا پیش رود، و در التزام به معیارهای اخلاقی در زندگی شخصی و اجتماعی و در کار روشنفکرانه‌اش تا چه حد مقید باشد، در شمار دغدغه‌های همیشگی روشنفکر دینی قرار می‌گیرد. پاسخ‌یابی به پرسش‌ها اما نیاز به توجه به معیارها و ملاحظات ویژه‌ای دارد که به شکل خاصش با آنچه در سپهر روشنفکری مدرن در حوزه تمدنی غرب تجربه شده تفاوت‌های اساسی دارد و فهم همین تفاوت‌هاست که کار را بر روشنفکر دینی دوچندان دشوار می‌سازد. اما شاید به جرات بتوان گفت که به رغم این دشواری‌ها، پرداختن به آن از ضرورت‌های بنیادینی است که گریز از آن تنها به عقب انداختن زمان پاسخ‌یابی منجر می‌شود و نه محو این پرسش‌ها. بخش مهمی از سردرگمی‌های قابل مشاهده در حوزه روشنفکری دینی ناشی از دلیری نورزیدن در این بازشناسی خود است.

و صد البته دریدن لباس‌هایی که روشنفکری دینی خود را در آن پیچانده و نگاه به روح عریان خود در آئینه نقد دیگران شهامتی می‌خواهد که با تکروی‌های متفرعنانة رایج بسیاری از روشنفکران دینی ما سر سازگاری ندارد. باید دلیرانه و مشتاقانه در میدان نقد حضور یافت و خود را بی‌مهابا درتیررس ارزیابی‌های دیگران قرار داد تا در جوش و خروش کوره نقد، سره از ناسره و برهان از جدل بازشناخته شود. باغبان نقد مشفقانه را وادار سازیم در باغچه فکر ما بکاود و هرزه علف‌ها را برکند تا جایی برای شکوفایی غنچه‌های معطر اندیشه‌های نو باز شود. و این نه ممکن است الا به ترک مقام خطابتی و نشستن در مقام مخاطبتی. روشنفکری دینی معاصر ما بیش از هر چیز به گفتگو نیازمند است و این نه گفتگویی است که ظاهرپرستانه و از روی تجمل و تفنن درگیرد، که روشنفکر دینی، همانند هر جستجوگر دیگری، خود را همواره نیازمند آن می‌داند. برای او، فضای گفتگویی نقادانة مشفقانه، همچون آب است برای ماهی. واگراین ماهی را سودای شناگری در سر باشد، به گردش دایره وار در تنگنای تنگی کوچک بسنده نمی‌کند و خود را به امواج مواج دریا می‌سپارد.

می‌دانیم که نقد اجتماعی از ملزومات زیست مصلحانه است و بخشی از ماهیت روشنفکری بطور اعم و روشنفکری دینی بطور اخص، ایفای نقش خرمگس سقراطی است. بدین لحاظ، روشنفکری دینی کاری پیامبرانه است. مردان خدا نیز در طول تاریخ به ارشاد و اصلاح مردم خویش همت گمارده‌اند و گاه تا آنجا پیش رفته‌اند که جان شیرین خود را در این راه باخته‌اند. اما اینان همواره در تکاپوی خودشناسی و خودسازی بوده‌اند و تلالوی انوار درون آنها بوده که چشم‌ها را بخود خیره ساخته است. چنین است که روشنفکر دینی انسانی است که هرچه به او نزدیک‌تر می‌شویم و زوایای پنهانش بر ما آشکار می‌شود، جاذبة بیشتری نسبت به او، راهش و آرمان‌هایش احساس می‌کنیم. روشنفکری که ترجیح بدهیم از شخصیتش کمتر بدانیم تا مبادا مرجعیتش در ذهنمان شکسته شود، از جایگاه واقعیش بسیار بدورافتاده است. زمانة آن رسیده است که بسیاری از ما از عرش خود به فرش فرود آییم و به جایگاه و ارزش واقعی خود از جایگاهی که برای مخاطبانمان در نظر گرفته‌ایم بنگریم.

نویسنده:علی‌رضا حسینی بهشتی