سه شنبه, ۲ مرداد, ۱۴۰۳ / 23 July, 2024
مجله ویستا

داستانک


داستانک

آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفتگویی به این شرح صورت گرفت:
بچه شتر: مادر جون چند تا سؤال برام پیش آمده است. آیا می تونم ازت بپرسم؟
شتر مادر: حتماً عزیزم. چیزی ناراحتت …

آورده اند روزی میان یک ماده شتر و فرزندش گفتگویی به این شرح صورت گرفت:

بچه شتر: مادر جون چند تا سؤال برام پیش آمده است. آیا می تونم ازت بپرسم؟

شتر مادر: حتماً عزیزم. چیزی ناراحتت کرده است؟

بچه شتر: چرا ما کوهان داریم؟

شتر مادر: خوب پسرم. ما حیوانات صحرا هستیم. در کوهان آب و غذا ذخیره می کنیم تا در صحرا که چیزی پیدا نمی شود بتوانیم دوام بیاوریم.

بچه شتر: چرا پاهای ما دراز و کف پای ما گرد است؟

شتر مادر: پسرم. قاعدتاً برای راه رفتن در صحرا و تندتر راه رفتن داشتن این نوع دست و پا ضروری است.

بچه شتر: چرا مژه های بلند و ضخیم داریم؟ بعضی وقتها مژه ها جلوی دید من را می گیرد.

شتر مادر: پسرم این مژه های بلند و ضخیم یک نوع پوشش حفاظتی است که چشمهای ما را در مقابل باد و شنهای بیابان محافظت می کنند.

بچه شتر: فقط یک سؤال دیگر دارم. پس ما در این باغ وحش چه می کنیم؟

نتیجه می گیریم مهارتها، علوم، توانایی ها و تجارب فقط زمانی نتیجه بخش است که شما در جایگاه واقعی و درست خود باشید . پس همیشه از خود بپرسید اکنون من در کجا قرار دارم؟