یکشنبه, ۶ خرداد, ۱۴۰۳ / 26 May, 2024
مجله ویستا

چرا همسایه‌ام ماشینم را تحویل پلیس داد؟


چرا همسایه‌ام ماشینم را تحویل پلیس داد؟

در محله‌ای که سابقا زندگی می‌کردم، یکبار ماشینم را برای مدت کوتاهی در جاپارک همسایه‌ام پارک کردم. همسایه‌ام ماموران را خبر کرد و آنها جریمه‌ای ۱۲۰‌دلاری کف دستم گذاشتند. …

در محله‌ای که سابقا زندگی می‌کردم، یکبار ماشینم را برای مدت کوتاهی در جاپارک همسایه‌ام پارک کردم. همسایه‌ام ماموران را خبر کرد و آنها جریمه‌ای ۱۲۰‌دلاری کف دستم گذاشتند.

نکته اینجاست که او اصلا ماشین نداشت و در آن خیابان حداقل ۳۰ جای پارک دیگر خالی بود. همچنین می‌دانست که ماشین متعلق به من است و ما تا آن زمان هیچگونه برخورد شخصی با هم نداشتیم. تنها چیزی که از این کار نصیب همسایه‌ام شد، نفرت من بود و من هم ۱۲۰‌دلار از دست دادم. سوالم این است که چرا او به جای این کار ماشینم را نادیده نگرفت، یا خیلی ساده در خانه‌ام را نزد تا من ماشینم را فورا جابه‌جا کنم. در این صورت حداقل یک نوشیدنی هم مهمان من می‌شد. چه دلیل عقلایی می‌تواند او را به انجام این کار واداشته باشد؟

با ارادت، جرمی

جرمی عزیز

حق داری که متعجب شده باشی. آشکارا این همسایه‌ات در وضعیتی که گفتی موقعیت چانه‌زنی‌اش را حداکثر نکرده است. با این وجود من فکر می‌کنم هم چنان بتوان ردپایی از منطق را در پس رفتارش مشاهده کرد.

نظریه بازی‌ها راهی است که اقتصاددانان از طریق آن تحلیل می‌کنند که وقتی دو نفر یا بیشتر به مذاکره، همکاری یا رقابت با یکدیگر می‌پردازند، چه اتفاقی می‌افتد. اساس نظریه بازی بر این است که هر طرف انتظار دارد دیگری در مقابل عمل احتمالی‌اش چگونه واکنش نشان دهد.

نظریه بازی‌ها نشان می‌دهد که مواقعی هست که در آن غیر‌عقلایی بودن (حال واقعی یا تصنعی)، استراتژی بسیار کارآیی است. کسی که به نظر می‌رسد منطق و حرف حساب حالی‌اش نمی‌شود، گاها تا حد زیادی به خواسته‌هایش می‌رسد. مثلا نوزادان، تروریست‌ها، یا رییس اداره‌ات را در نظر بگیر.

بنابراین شاید همسایه‌ات حساب کرده که اگر حالا به تو نشان دهد که کاملا آماده تنبیه کردنت است، حتی اگر هیچ نفع فوری برایش نداشته باشد، در بلند مدت به سودش خواهد بود. ممکن است غیر‌عقلایی به نظر برسد، اما غیر‌عقلایی بودنش عقلایی است.

آیا اقتصاد از پدرسالاری دفاع می‌کند؟

اقتصاددان عزیز

من پدر سه نوجوان هستم و الان تقریبا بیست سال است که به خوبی و خوشی ازدواج کرده‌ام. از نظر من راز موفقیتم پیروی از همان سنت قدیمی است؛ یعنی اینکه در خانواده ما حرف اول و آخر را پدر خانواده می‌زند. می‌خواستم ببینم که آیا نظریه اقتصاد هم از این دیدگاه من پشتیبانی می‌کند؟

با تشکر، یک پدرسالار

پدرسالار عزیز

در نظریه اقتصاد پشتیبانی محکمی برای دیدگاه شما وجود دارد، هرچند که متاسفانه در عمل حمایت ناچیزی از آن می‌شود. اقتصاددانان همیشه راغب به استفاده از مدل‌های تصمیم‌گیری در «خانوار» به شکلی بوده‌اند که در آنها کلیه تصمیمات داخلی به گونه‌ای تصور می‌شوند که گویی یک نفر آنها را اتخاذ کرده است، یعنی یک دیکتاتور خوش قلب که با توجه به پدرسالار بودنتان، می‌شود گفت شما. این نحوه بررسی مزیت بزرگی در ساده کردن امور داشت.

بعدها گری بکر، اقتصاددان برنده نوبل، پیشنهاد کرد که با خانوارها به گونه‌ای برخورد شود که گویی بیش از یک تصمیم‌گیر دارند. این روش جدید به توضیح پدیده‌هایی نظیر وجود «وکلای طلاق» کمک کرد.

همچنین تحولاتی قدرت چانه‌زنی زنان را افزایش داد، مثل حق طلاق «بدون قصور» و این نتیجه منطقی را به‌دنبال داشت که زنان کمتر مورد آزار و اذیت جسمی توسط شوهرانشان قرار بگیرند و در خانواده نیرومندتر شوند. (هرچند احتمال اینکه زوجین اقدام به سرمایه گذاری در شریک زندگی شان کنند – مثلا با حمایت مالی از گذراندن دوره‌ای تخصصی توسط همسرشان – را کاهش داد.)

اکنون وضعیت از قبل هم پیچیده‌تر شده است. ویلیام هاربوگ، به همراه همکارانش، کشف کرده است که کودکان از ۱۱سالگی می‌توانند همانند بزرگسالان تصمیمات مصرفی عقلایی اتخاذ کنند. همچنین گروهی از اقتصاددانان، که آنیک دوفین هم جزوشان است، نشان داده‌اند که اکنون نوجوانان انگلیسی بر تصمیمات مصرفی خانواده‌هایشان اثرگذار هستند، به‌ویژه اگر که منبع درآمدی متعلق به خودشان داشته باشند. بنابراین در مجموع خانواده پدرسالار در اقتصاد رو به زوال است.

اما چطور این واقعیت را با وضعیت خانواده شما تطبیق دهیم که به‌نظر می‌رسد همچنان در حال و هوای دهه ۵۰ به‌سر می‌برید، نظر من این است که همسر و فرزندان شما به این نتیجه رسیده‌اند که برایشان مناسب تر است که شما دلتان به رییس خانواده بودن خوش باشد!

تیم هارفورد

مجید روئین پرویزی