سه شنبه, ۷ اسفند, ۱۴۰۳ / 25 February, 2025
دعوت شدگان

حتی اگر یک روز سرد پائیزی، که رفت و آمد زائران به کمتر از نصف فصل قبلش رسیده است؛ باشد بازهم از همان لحظه ورود به حرم هزاران چشم سرگشته را میبینید که با شنیدن سوال «چرا به زیارت امام آمدی؟» چشمهایشان خیس اشک میشود. برای شفای بیمار، ادای نذر و رفع گیر و گورهای زندگی زائرش شده باشیم یا گرفتن برات آزادی از زنجیرهای نفس، قصدمان فقط عرض ارادت باشد یا تنها به امید بازدید، به دیدار آمده باشیم، هر چه باشد همگی دعوت شدهایم. هزاران «دعوت شدهای» که هریک متناسب با رابطهای که با میزبان داریم، از این آبشار رحمت* بهره خودمان را میبریم.
* «والرحمه الموصولة» فرازی از زیارت جامعه کبیره
● قرارگاه
شانه به شانه مردی هم قد و قواره خودش آهسته به سمتی میرود. هر از چندی هم صحبتی بینشان رد و بدل میشود. نزدیکشان می شوم در پاسخ به سوالم لبخند میزند و میگوید هفته گذشته خطبه عقدشان را بالا سر حضرت خواندهاند و امشب آمدهاند برای عرض تشکر، میگوید مجتبی صحن و شبستانی را که نیمه شبها با دوستانش به زیارت میآمده نشانش دادهاست و حالا او میخواهد همسرش را به مسجد گوهرشاد ببرد. جایی که به توصیف خودش گوشهایش با صدای شر شر فوارههای حوض آب، چشمهایش با تماشای ضریح و زبانش با خواندن زیارت امینا... آرام میگیرند.
● پناهگاه
رفاقت گاه/ رفاقت با رعایت مراتب
مرد جوان بعد از چند لحظه سکوت در حالیکه سرش را پائین میاندازد آرام و شمرده شمرده می گوید: « قول و قرار که نه اما به خودم گفتم که اگر خدا بخواهد هر چهارشنبه به زیارت بیایم. مثلا میخواهم این طوری یک رابطه رفاقتی با امام ببندم البته ناگفته نماند برکت هایش را هم دیدهام. هر چهارشنبه که میآیم اگر روز باشد و درب بهشت ثامن باز باشد، بعد از سلام به زیارت اهل قبور به خصوص شهدایی که در صحن آزادی دفن هستند می روم. این جوری به خیال خودم می خواهم اول از سرداران امام بخواهم که پارتی ام بشوند... »
▪ نذرگاه
لهجه اش به شیرازیها شبیه است. از اهالی استان فارس است، میگوید برای ادای نذر میآید نماز زیارت میخواند. چند سال پیش نذر کرده در صورت قبولی فرزندش در دانشگاه تا زنده است و توان دارد حداقل سالی یکبار در یکی از روزهای زیارتی امام رضا(ع) در مشهد باشد.
▪ خواستهگاه
از موهای سفید محاسنش معلوم است که ۵۰ سال را رد کرده، معتقد است خواسته های دنیوی و اخروی و هرآنچه از خدا میخواهد از طریق زیارت و رفتن به حرم بهدست میآورد. میگوید در حرم امام رضا آرامشی کسب میکنم که در هیچ جا پیدا نمیشود.
▪ توبه گاه
فکر میکنم اینجا و در حرم، خدا راحتتر توبه آدم را قبول میکند. هر وقت بار گناهانم سنگین می شود به زیارت میآیم. معمولا سوره یاسین و زیارت امام رضا(ع) و نماز زیارت میخوانم. مرد بعد از گفتن این حرفها ادامه میدهد البته این طوری نیست که فقط وقتی احساس گناه میکنم حرم بیایم. خیلی وقتها دلتنگ که میشوم به حرم میآیم.
▪ برای خبرگیری میآیم
خیلی راحت حرف میزند. دانشجوی سال آخر است میگوید. مدتی است که پیش از آمدن به حرم سعی میکند حتما غسل زیارت کند. پیش از ورود اذن دخول می خواند و اجازه ورود می گیرد و به امام میگوید «لابد اجازه دادهاید که تا اینجا آمدهام» ادامه میدهد که «اغلب سعی میکنم یه جایی پیدا کنم دنج باشد که بتوانم نماز زیارتی امام رضا(ع) را بخوانم و اگر بتوانم سعی میکنم زیارت نامه و دعای امینا... را هم بخوانم بعدش میرم به آقا میگم ما رفتیم دیگه، شمام به ما سر بزنید.» میپرسم پس به امید بازدید میآیی؟ بیپروا پاسخ میدهد: «نه برای خبر گیری میآیم».
▪ احترام گاه/ زبان درد دل
بهوسیله عینکی که طناب مشکی به دستههایش آویزان است مفاتیح بزرگی را که روی پایش گذاشته را میخواند نزدیکتر که میشویم صدای دعاخواندنش را میشنوم. با لحن متواضعانهای میگوید که حرف زدن در پیشگاه بزرگان را بلد نیست به همین خاطر با زبان دعا به رازونیاز و درد دل با امام می پردازد. با بغض متاثر کنندهای ادامه میدهد که از امام می خواهد تا شفیعش در آخرت باشد..
▪ حواسش به من بود
کتاب قطوری در دست دارد پشت در ورودی صحن ایستاده با چهره گرفتهای ابتدا از جواب دادن طفره میرود اما بعد از چند لحظه خودش شروع میکند به حرف زدن: « امروز تنها به خاطر گرفتن این کتاب که خیلی لازمش دارم از خانه بیرون آمدم و کوچک ترین نیتی برای زیارت نکردم. الان که داشتم بر میگشتم چشمم به صحن افتاد. دلم هوای زیارت کرد اما شرمنده ام که تا این لحظه حواسم تنها به کارخودم بود اما این آقا حواسش به من بود... شرمندهاش هستم و روی رفتن به داخل صحن را ندارم...»
▪ ایوان طلا
مردی که همراهش هست حاج خانم صدایش میکند. دل حاجیه خانم برای معنویتی که در صحن سقاخانه و ایوان طلای صحن کهنه است، پر میزند. حاجیه خانم که به گفته خودش از وقتی بچههایش را عروس و داماد کرده سالی چندبار به زیارت میآید. آهی میکشد و میگوید بعد از فوت همسرش عمدتا تنها با کاروانهای محلی و یا مساجد شهرش راهی مشهد میشود.
▪ لذت زیارت جامعه
با انرژی خاصی حرف می زند. ۲۳ سال دارد و عاشق زیارت جامعه کبیره است تعریف میکند که اولین باری که آن را با معنی خوانده است را هیچ گاه از یاد نمیبرد. میگوید بعد از آن روز از زیارت آمدنش لذت بیشتری میبرد، به من نیز توصیه میکند که بعد از خواندن زیارت جامعه کبیره دعای عالیه المضامین را بخوانم! میگوید دلش تند تند برای حرم تنگ می شود و خیلی وقتها برای سبک شدن به حرم میآید، نشستن روبروی گنبد در صحن انقلاب را هم خیلی دوست دارد.
نویسنده: نرگس رضاپور
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست