پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

انگلیس و انقلاب مشروطه ۱۹۰۹ ۱۹۰۶


انگلیس و انقلاب مشروطه ۱۹۰۹ ۱۹۰۶

در اواخر دههٔ ۱۸۹۰, وزارت خارجه لندن آلمان را تهدیدی نسبت به تعادل قدرت در اروپا و نفوذ گستردۀ امپراطوری انگلستان در دنیا می دانست

● پیشینهٔ تاریخی

در اواخر دهۀ ۱۸۹۰، وزارت خارجه لندن آلمان را تهدیدی نسبت به تعادل قدرت در اروپا و نفوذ گستردۀ امپراطوری انگلستان در دنیا می دانست. نگرانی از این تهدید انگلستان را وادار به تجدید نظر در دیپلماسی خود در سایر مناطق دنیا کرد و عاملی مهم در تصمیم وزارت خارجه انگلستان برای بازنگری در زمینۀ رقابت با روسیه تزاری شد با آن که این تصمیم برخلاف نظر مقامات انگلیسی حکومت هند بود که تهدید روسیه را نسبت به امنیت هند جدّی می شمردند. هدف اصلی وزیرخارجه محافظه کار انگلیس لرد لنز داون (Lansdowne)، در تخاذ این تصمیم جلب حسن تفاهم و دوستی روسیه بود و به همین قصد نیز ابتکار گفت و گو با آن دولت را به دست گرفت. امّا، این گفت و گوها در سال ۱۹۰۷، در دوران وزارت خارجۀ سر ادواردگری ((Greyلیبرال ها در انگلستان مقارن بود. درانگلستان دولت محافظه کار آرتور بالفور (Balfour) قدرت را به دولت حزب لیبرال به رهبری کمبل بنرمن (Sir Henry Campbell-Bannerman) واگذار کرد. امّا، وزیر خارجۀ تازۀ انگلیس، سر ادوارد گری (Sir Edward Grey) همانقدر مصمم به خنثی کردن تهدید آلمان بود که همتای پیشینش، لنزداون. دشمنی گری نسبت به آلمان اندکی پس از انتصاب به مقام وزارت خارجه عمق بیشتری یافت. در ژانویه ۱۹۰۶، روابط آلمان و فرانسه، که متحد انگلستانِ بود، بر سر مراکش به تیرگی گرائید و در نتیجه انگلستان در آستانۀ جنگ با آلمان قرار گرفت. افزون براین، گری همانند لنزداون به ضرورت تفاهم و نزدیکی با روسیه اعتقاد داشت و از آن جا که مایل نبود رویدادهای داخلی ایران خدشه ای بر روابط انگلستان و روسیه در اروپا وارد آورد به تکرار به نمایندگان خود در ایران دستور می داد که به هیچ وجه در تنش های سیاسی در ایران مداخله نکنند و باعث تحریک روس ها نشوند. اما، در تابستان سال ۱۹۰۶، با اوج گرفتن تنش های سیاسی در ایران انگلستان هم به عرصۀ کشمکش های داخلی ایران کشانده شد. مخالفان شاه، که همچنان به انگلستان به عنوان رقیب و دشمن قدیمی روسیه می نگریستند، خواستار حمایت انگلستان بودند تا سدّی در برابر حمایت روس ها از حکومت قاجار شود. به ویژه، بر سر حمایت علنی روسیه از مقاومت شاه در برابر خواست های مشروطه خواهان و با توجه به اوضاع نا مساعد ایران و مشکل رسیدن به تفاهم با روسیه، گِری تصمیم گرفت در عین حفظ شبکه های ارتباط با مشروطه خواهان ایرانی از دخالت مستقیم در تحولات داخلی ایران و حمایت از خواسته های مخالفان دولت اجتناب ورزد. در ژوئیۀ ۱۹۰۶، یکی از رهبران متنفّذ روحانی، سید عبدالله بهبهانی، با سفارت انگستان در تهران تماس گرفت و خواستار حمایت مالی و سیاسی انگلستان شد. گرانت داف (Evelyn Grant Duff) در عین مخالفت با این درخواست در تماس با وزارت خارجه انگلستان پیشنهاد کرد که نسبت به برکناری نخست وزیر وقت، عین الدوله، که یکی از خواست های اصلی مخالفان دولت در تهران بود، اقدام شود. امّا، این پیشنهاد داف مخالفت گِری و نفر دوم وزارت خارجه، چارلز هاردینگ (Charles Hardinge) را برانگیخت زیرا به اعتقاد آنان چنین اقدامی نشان دخالت صریح در امور ایران بود و بر سوء ظن و عناد روس هامی افزود. این آخرین باری نبود که گِری تجزیه و تحلیل داف از اوضاع سیاسی ایران و رای زنی هایش به سفارت انگلستان را بی جا می دانست. در ۱۸ ژوئیۀ همین سال، دو تن از نمایندگان بازاریان مخالف حکومت به سفارت انگلستان در قلهک رفتند تا زمینه های بست نشستن را در سفارت بررسی کنند. پاسخ سفارت انگلیس به آنان پاسخی دوپهلو بود. امّا تعبیر آنان از پاسخ این بود که سفارت مانع تحصن آنان نخواهد شد. صبح روز بعد حدود ۵۰ تن از تجّار و طلّاب وارد سفارت شدند. شمار بست نشینان در روزهای بعد به ۸۵۸ تن افزایش یافت و در نهایت به ۱۳۰۰۰ نفر رسید. گِرِی از استقبال گرم داف از بست نشینان خشمگین شد زیرا تحصّن آنان سفارت دولت تزاری را سخت نگران ساخته بود و به هرحال با سیاست بی طرفی دولت انگیس نسبت به مخالفان حکومت سازگار نبود. از همین رو، وی دستور داد که کارمندان سفارت در ایران از دخالت در این اختلافات پرهیز کنند و مقدمات بیرون رفتن مشروطه خواهان از سفارت را فراهم آورند. این آخرین باری نبود که داف با استقبال خودسرانه از مخالفان دولت ایران مایۀ ناخشنودی گری می شد. رفتار برخی دیگر از اعضای سفارت انگلیس نیز گهگاه از حد دستورهائی که از وزارت خارجه انگلستان به آنان می رسید تجاوز می کرد. با این همه، گری رضایت داد تا داف به شاه هشدار دهد که علت اصلی بی اعتمادی مردم به حکومت، شخص صدر اعظم است. تصمیم نهایی گری برای پیشنهاد عزل صدراعظم برای آن بود که بتواند با پایان دادن به بحران سیاسی در ایران روابط انگلیس و روسیه با تنش بیشتری آلوده نشود. استقبال داف از بست نشینان در سفارت ناخواسته سبب شتاب انقلاب مشروطه شد. بست نشینان در سایۀ امن سفارت درخواست تازه ای، که همانا ایجاد یک حکومت مشروطه بود، بر درخواست های پیشین خود افزودند. در نتیجه، صدور فرمان عزل عین الدوله در ۳۰ ژوئیه به پایان تحصن بست نشینان نینجامید. برخلاف تفکر رایج در بین ایرانیانی که رویدادهای درونی ایران را بیشتر پیامد تبانی و توطئه دیگران می دانند، و با همۀ شواهد در بارۀ برخی گفت و گوها بین مأموران سفارت و بست نشینان در بارۀ حکومت پارلمانی، واقعیت آن است که گرانت داف و همکاران او عامل اصلی و مبتکر نشاندن بذر اعتقاد به چنین حکومتی در اذهان بست نشینان نبودند. زمینه های گرایش به حکومت مشروطه در افکار روشنفکرانه در ایران به قرن نوزدهم باز می گردد. در این قرن بود که شمائی از ساختار و لوازم استقرار یک حکومت مشروطه به اشکال مختلف در اذهان و اندیشه های اصلاح طلبان نقش بسته بود. در اواخر همین قرن شماری از انجمن ها به تبلیغ و دفاع از انواع گوناگون اصلاحات دموکراتیک در نظام استبدادی ایران پرداختند. در ۵ اوت ۱۹۰۶، با صدور فرمان مظفرالدین شاه در باب تشکیل مجلس متحصنین از سفارت انگلستان بیرون رفتند، امّا، باهمین فرمان نهضت مشروطه وارد مرحلۀ تازه ای شد. دو دلی شاه در پذیرش قانون انتخابات به تنشی نوین در ایران انجامید و گروهی از سران مشروطه خواهان، علی رغم ناخشنودی و خشم گری، دوباره به سفارت انگلستان پناه بردند. شاه سرانجام در ۱۳ سپتامبر بار دیگر به خواست مخالفان گردن نهاد و قانون انتخابات را توشیح کرد. درهمین زمان؛ درخواست وام ایران از دولت آلمان، پس از آن که انگلستان و روسیه هردو آن را رد کرده بودند بر نگرانی گری نسبت به دخالت آلمان در امور ایران افزود. علی رغم انکار مقامات دولتی آلمان، شایعه این بود که آلمان مشغول بررسی امکان ایجاد یک بانک آلمانی در ایران است گرچه طبق یکی از مواد قرارداد قرضۀ ۱۹۰۴ روسیه دولت ایران مجاز نبودکه، بدون موافقت سن پطرزبورگ، به استقراض از هیچ دولت دیگری اقدام کند. این شایعه، همراه با نگرانی های پیشین گری در مورد گسترش نفود آلمان در امپراطوری عثمانی، اعتقاد او را نسبت به تلاش های آلمان برای برهم زدن وضع موجود در خاور میانه و کارشکنی در گفت و گوهای انگلستان و روسیه عمیق تر کرد. برای منتفی ساختن قضیۀ وام دولت آلمان به ایران، گری مصمم شد دولت روسیه را- که به تنهائی توانائی پرداخت وام تازه ای به ایران نداشت- قانع کند با مشارکت انگلستان درخواست ایران را بپذیرد. امّا، یکی از نخستین گام هائی که مجلس نوبنیاد ایران برداشت رد پیشنهاد پرداخت وام انگلستان و روسیه به ایران و در عوض پذیرفتن طرح نافرجام استقراض داخلی از راه تأسیس بانک ملّی ایران بود. مخالفت مجلس با وام انگلیس و روس نشان احساسات ناسیونالیستی و استقلال جوئی ایرانیان و گواهی بر رقابت و ستیز بر سر قدرت بین مجلس و دولتی بود که در همنوائی با دربار قواعد تازۀ نظام مشروطه را بر نمی تابید و حاضر نبود اختیار استفاده از قرضۀ خارجی را به مجلسیان واگذار کند. در اواخر همین سال، در همان هنگام که دگرگونی های سیاسی ایران وضع موجود را در یکی از کشورهائی که مورد گفت و گوهای بین روسیه و انگلستان بود تهدید می کرد، گری همچنان در پی ایجاد تفاهم با روسیه بود. در ژانویۀ ۱۹۰۷ با مرگ مظفرالدین شاه پسرش، محمدعلی میرزا با گرایشی آشکار به روسیه، بر تخت سلطنت نشست و در همان حال نمایندگان تندرو و آزادی خواه مجلس از آذربایجان به تهران رسیدند. این رویدادها به تعمیق شکاف و اختلاف بین مشروطه خواهان و استبدادطلبان انجامید و انتظارهای گری را نافرجام گذاشت. سرانجام در ۳۱ اوت ۱۹۰۷ قرارداد روس و انگلستان بسته شد. امّا، این معاهده که مدت ها بر سر زبانها افتاده بود و در وزارت خارجه روسیه به امضاء رسید خود منشاء پیدایش مشکلاتی تازه برای گری در ایران شد زیرا روسیه بر میزان هواداری خود از تلاش دربار استبدادی محمدعلی شاه برای سرکوب مشروطه خواهان افزود. از قرارداد ۱۹۰۷ انگلیس و روس تا استبداد صغیر ۱۹۰۸ هدف اصلی معاهدۀ ۱۹۰۷ روس و انگلیس حل و رفع اختلاف های دو طرف در مور تبت، افغانستان و ایران بود. امّا این قرارداد، که دولت انگلستان آن را ابزاری برای تحدید قدرت نظامی آلمان در اروپا و خنثی کردن مقاصد استعماری و جهان جویانۀ آن کشور در دنیا می دانست، به کمتر از انعقاد اتحادی رسمی بین این دو قدرت بزرگ بسنده می کرد، اگرچه روسیه و انگستان هرکدام به ترتیب در سال های ۱۸۹۴ و ۱۹۰۴ قرارداد همبستگی و مودت با فرانسه را امضاء کرده بودند. در این قرارداد ایران، که در این زمان در بحبوحۀ انقلاب مشروطه به سر می برد، به سه منطقه تقسیم شده بود: منطقۀ شمال، شامل شهرهای بزرگ از جمله تهران، زیر نفوذ روسیه قرار داشت، منطقۀ جنوب شرقی همجوار هند در تسلّط انگلستان بود و منطقه میانی نیز به عنوان مرز و حائلی بین مناطق نفوذ دو قدرت بزرگ استعماری شناخته می شد. قرارداد ۱۹۰۷ بدون مشورت با ایران منعقد شده بود و دولت ایران تا ۱۱ سپتامبر این سال خبری رسمی دربارۀ آن نداشت. نمایندۀ انگلیس در ایران، اسپرینگ رایس (Sir Cecil Spring-Rice)، که تا آن زمان خود از جزئیات قرار داد بی خبر بود، در ۵ سپتامبر مأمور شد در یادداشتی بالبداهه مفاد آن را به اطلاع دولت ایران برساند. این یادداشت به یکی از مواد قرارداد –که در متن اصلی اثری از آن وجود نداشت- اشاره می کرد که طبق آن دولت انگلستان متعهد می شد حاکمیت دولت ایران را به رسمیت شناسد و، همراه با دولت روسیه، از هرگونه دخالت در امور داخلی ایران احتراز کند. در طول سال های بعد، انگلیسی های هوادار استقلال ایران اصرلر ورزیدند که یادداشت اسپیرینگ رایس، که از سوی نمایندۀ انگلیس در ایران تهیه شده بود به مثابه تعهد «رسمی» انگلستان برای پیشگیری از دخالت روسیه در ایران به شمار می رفت و لندن با انکار این واقعیت «تعهد» خویش را نقض کرده بود. یکی از پیامدهای معاهدۀ ۱۹۰۷ تحکیم همکاری آشکار دولت روسیه و نظام استبدادی قاجار علیه اصلاح طلبان و ملّیون ایران بود، گرچه محمد علی شاه این معاهده را هرگز به رسمیت نشناخت. از سوی دیگر، تقسیم ایران به مناطق نفوذ دو دولت بزرگ مخالفت شدید اصلاح طلبان و مشروطه خواهان ایران را برانگیخت. در انگلستان نیز ادوارد گری، وزیر خارجۀ انگلستان، از اطراف آماج انتقادهای تند و گسترده قرار گرفت. منتقدان محافظه کار (و همنوایان لیبرال آن ها) که خود در دوران وزارت لنز داون مبتکر آغاز گفت و گو با روسیه شده بودند، قرارداد ۱۹۰۷ را ناتوان در پاسداری از منافع انگلستان در منطقه می شمردند، به ویژه از آن رو که قلمرو انگلستان را تا مرزهای جنوب غربی ایران گسترش نمی داد- منطقه ای که بستر بخش بزرگی از منافع تجاری و اقتصادی انگلستان بود. منتقدان گری در طیف چپ حزب لیبرال و نمایندگان حزب کارگر و گروهی از سوسیالیست ها و دسته ای از سایر مخالفین و گروهی از نمایندگان ملیون ایرلندی پارلمان همگی قرارداد ۱۹۰۷ را طرد می کردند و آن را ناقض حاکمیت و استقلال دولت ایران می دانستند. شرق شناس نام آور دانشگاه کمبریج، ادوارد براون، در عداد این گروه از مخالفان قرار داشت. به اعتقاد این منتقدان، معاهدۀ ۱۹۰۷ معرّف اتحّاد نفرت آور دولت انگلیس با حکومت استبدادی تزار روسیه و اقدامی تحریک آمیز و خصمانه علیه دولت آلمان بود که می توانست به شعله ور شدن جنگی بزرگ در اروپا منجر شود. انعقاد محرمانۀ چنین معاهده ای که مورد شور و تصویب پارلمان هم قرار نگرفته بود دستاویز دیگری به مخالفان سرسخت گری داد تا به محکوم کردن او و سیاست خارجی اش ادامه دهند. افزون براین، جورج کورزن، نایبالسلطنه اسبق هند، که از هواداران سرسخت سیاست های استعماری انگلستان و عضو محافظه کار مجلس اعیان بود و شهرتی گسترده به عنوان یک مفسر معتبر امور ایران داشت، به مبارزه ای فردی علیه گری پرداخت و گرایش های استعمارگرانۀ خود درایران را زیر نقاب نگرانی از تجاوز روسیه به استقلال ایران پنهان می کرد. قرارداد روس و انگلیس و حمایت ضمنی انگلستان از جبهه گیری متجاوزانۀ روسیه علیه مشروطه خواهان ایران خشم مردم بسیاری از کشورهای دیگر، از جمله ملیون و آزادی خواهان هندوستان را- که پس از تجزیۀ بنگال در سال ۱۹۰۵ بر مقاومت های خود افزوده بودند برانگیخت. کنگرۀ ملی هند، که در سال ۱۹۰۶ خواستار استقلال هند در قالب امپراطوری انگلیس شده بود، به اعتراض نسبت به نفی استقلال ایران برخاست. گروهی از ملی گرایان ستیزه جوی هند نیز که انقلاب مشروطه در ایران را نشان رستاخیز شرق در پیکاری جهانی علیه امپریالیسم می دانستند، به هواداری از انقلابیون ایرانی برخاستند و جنبش آنان را مقدمۀ دیگری برای انقلاب محتوم هند علیه انگلستان شمردند. در همین اوان، حکومت هندوستان تحولات ایران و آثار دگرگونساز آن را بر «اتّحادیۀ مسلمانان هند» (All-India Muslim League) به دقّت پی گیری می کرد. این اتحادیه، که در سال ۱۹۰۶ تأسیس شده و دراین زمان در مجموع هوادار ادامۀ سیطرۀ انگلستان بر شبه قارۀ هند بود، بارها از مقامات انگلیسی خواست که مانع دخالت های روسیه در ایران و عثمانی، تنها کشورهای مسلمان مستقل، شوند. جامعۀ کوچک، امّا متمکن و متنفّذ، زرتشتیان هند نیز بر سرنوشت مرزبوم کهن خود تأسف می خوردند و در عین حال از این که انقلاب مشروطه حق شهروندی و مشارکت سیاسی را به زرتشتیان ایران داده است مسرور بودند. گری، تحت فشار گروههای مخالف سیاست خویش در انگلیس، ایرلند و به ویژه در هند، در مذاکرات خویش با وزارت خارجۀ روسیه گهگاه بر این ضرورت تأکید می کرد که، برای آرام کردن افکار عمومی بخصوص در هند، انگلستان باید خواستار تعدیل سیاست روسیه در ایران شود. او به ویژه نگران احساسات مسلمانان حامی اتحاد مسلمانان هند و دیگر مسلمانان در هند بود که بالقوّه می توانستند در فروکشاندن آتش استقلال طلبی مردم هند یاور انگلستان باشند. ایرانیان مقیم هند، از جمله زرتشتیان، هریک به نوعی مشروطه خواهان را به ادامۀ پیکار در وطن تشویق می کردند. حد اقل یکبار، در آوریل ۱۹۰۹، در اوج تنش های انقلاب مشروطه، مقامات انگلیسی به بررسی گام هائی پرداختند که می توانست نشریۀ پرنفوذ حبل المتین را که در کلکته منتشر می شد از حمله به سیاست روسیه در ایران باز دارد. منتقدان محافظه کار گری در انگلستان، از جمله کورزن، نیز همچنان به سرزنش او به خاطر بی اعتنائی اش به منافع انگلیس در هند وجنوب ایران در عهدنامۀ ۱۹۰۷ ادامه می دادند. امّا، عوامل و روندهای دیگری کاهش منافع انگلستان در برخی از مناطق ایران را جبران می کردند از جمله: حفظ روابط دوستانۀ لندن با رؤسای متنفّذ قبایل گوناگون از جمله شیخ خزعل در محمّره (خرّمشهر کنونی)، که از سال ۱۸۹۷ در تلاش آن بود تا انگلیس را به حمایت از خودمختاری اش برانگیزد؛ ادامۀ روابط نزدیک انگلستان با سرآمدان سیاسی ایران و اعضای خانواده سلطنتی، از جمله ظل السلطان والی اصفهان؛ معاملات تجاری با سران ایل بختیاری؛ و استمرار فعالیت های جاسوسی انگلستان علیه روس ها در مرزهای شمالی ایران. کشف مخازن عظیم نفت در منطقه مسجد سلیمان توسط شرکت انگلیسی دارسی در سال ۱۹۰۸ به افزایش نفوذ انگلستان در منطقه بی طرف انجامید. از سال ۱۹۰۷ تا ۱۹۱۲ ایران جای ویژه ای در بحث ها و اختلاف نظرهای داخلی سیاست خارجۀ انگلستان داشت در آن حد که گری دوبار تهدید به استعفا کرد. نخست در سال ۱۹۰۸ برای آرام کردن منتقدان تندروی حزب خودکه مخالف با سیاست نزدیکی با روسیه بودند و بار دوّم در سال ۱۹۱۲ هنگام گفت و گوی های محرمانه با همتای روسی اش، سرگی سازانو (Sergei Sazanov) زمانی که، در واکنش به رفتار وحشیانۀ روسیه در ایران، تظاهرات ضدگری در هند و در بریتانیا همراه با شعار «گری باید برود» به اوج خود رسیده بود. هواداری آشکار روسیه از فعالیت های محمدعلیشاه علیه مشروط خواهان پس از عقد قرارداد ۱۹۰۷ سبب تیرگی هرچه بیشتر روابط بین انقلابیون و حکومت شد. در روز امضای این قرارداد، امین السلطان، نخست وزیر ایران، به گلولۀ یکی از مجاهدین به قتل رسید. معیّرالدوله، جانشین او، نیز ظرف دوماه مجبور به استعفاء شد. پس از برقراری یک دورۀ کوتاه آرامش بین مجلس و شاه، کابینۀ تازه ای به نخست وزیری ابوالقاسم ناصرالملک که اصلاح طلبی معتدل و فارغ التحصیل آکسفورد بود، بر سر کار آمد. از دسامبر سال ۱۹۰۷ نشانه های تنشی تازه بین نیروهای دولتی و مشروطه خواهان نمایان شد. این تنش ها در ۱۴ دسامبر به استعفای دستجمعی کابینۀ ناصرالملک انجامید. روز بعد شاه کابینه را فرا خواند و ناصرالملک را به زندان فرستاد که ظاهرا مقدمه ای برای انجام یک کودتای نافرجام بود. این رویدادها امیدها را برای مسالمت بین دو طرف از میان برد. با میانجیگری سفارت انگلستان ناصرالملک آزاد شد و اجازه یافت از کشور خارج شود. متعاقب عقد قرارداد ۱۹۰۷، تماس های دیپلوماتیک انگلستان با دولت ایران اغلب با حضور نمایندگان روسیه صورت می گرفت، گرچه گری و برخی از مقامات وزارت خارجۀ انگلیس ارتباط خصوصی خود را با شخصیت های سیاسی ایران حفظ کرده بودند، به ویژه با ناصرالملک و سردار اسعد بختیاری. از سوی دیگر، برخی از اعضای متمرّد سفارت انگلیس در ایران نیز به هواداری غیرمجاز خود از مشروطه خواهان، و طرفداران آنان در انگلیس که مخالف دخالت های روس و انگیس در ایران بودند، ادامه می دادند‮..

● از کودتا تا فرار محمدعلی شاه

کودتای محمدعلی شاه در ۲۳ جمادی الاول (ژوئن ۱۹۰۸) در ایران و بمباران و تعطیل مجلس، با کمک افسران روسی نیروی قزاق شاه، معرّف گسترش دخالت های روسیه در ایران بود. نقش روسیه در این کودتا گری را واداشت تا نسبت به سیاست سن پطرزبورک در ایران بردباری بیشتری داشته باشد زیرا اگر نرمشی از خود نشان نمی داد روس ها به حسن نیت لندن تردید می کردند. در اوضاع نابسامان پس از کودتا، گروهی از سران ملیون و انقلابیون مشروطه خواه که نگران جان و امنیت خود بودند از ایران گریختند و در اروپا مأمن گرفتند. جمعی از این پناهندگان به لندن پناه بردند و به یاری مخالفان سیاست خارجی انگلستان در ایران خواست خود را برای بازگشائی مجلس و قطع دخالت روسیه و انگلستان در ایران مطرح کردند. در ۸ سپتامبر، با پافشاری انگلستان، هیئتی مرکب از نمایندگان روسیه و انگلستان به شاه پیشنهاد کردند فرمان گشایش مجلس را صادر کند. انگیزۀ روسیه در ارائۀ چنین پیشنهادی نگرانی از امکان شکست نیروهای دولتی در مقابله با انقلابیون بود. از همین رو، روسیه باز شدن مجلسی فاقد قدرت را نوعی مصالحه تلقی می کرد که می توانست مانع انقراض سلطنت قاجار شود. امّا، انگیزه گری در این تقاضا ناشی از انتقادات روزافزون داخلی و یافتن راه حلی سریع برای مشکلات ایران بود زیرا مسئلۀ ایران انگلستان را از توجه به سایر امور مهمی که در اروپا در جریان بود باز می داشت و روابط نزدیک انگلستان و روسیه را به مخاطره می افکند. به علاوه، امید این بود که چنین درخواست علنی از شاه برای بازکردن مجلس در شورش مشروطه خواهان تبریز به رهبری ستّارخان و باقرخان وقفه ای ایجاد کند، و در عین حال با تضعیف نهضت مشروطه خواهی یکی از دستاویزهای مخالفان سیاست خارجی انگلیس در ایران را از میان بردارد. امّا، خواست مخالفان این بود که مجلس جدید باید از نمایندگان پیشین آن تشکیل شود که اکثرشان یا مخفی شده بودند و یا در تبعید به سر می بردند و نیز قانون اساسی و متمم آن در تمامیت خود احیا و اجرا شود. در اوائل پائیز ۱۹۰۸، گروهی از پناهندگان سیاسی ایران، شامل نمایندگان مجلس سابق، از آن جمله معاضدالسلطنه و سید حسن تقی زاده از بدو ورود به لندن مورد استقبال مخالفان سیاست خارجی انگلستان قرار گرفتند. این پناهندگان به ارائه و نشر تفاسیر و برداشت های خود از آنچه سبب کودتا در ایران شده بود پرداختند و دلائل و عواملی را که وزارت خارجه انگلستان از رویدادهای ایران عرضه می کرد به چالش می کشیدند. حضور آنان در انگلستان انگیزه ای برای تشکیل کمیتۀ ایران در لندن شد. این کمیته با مایت مخالفان سیاست خارجی انگلستان در ۳۱ اکتبر ۱۹۰۸ گشوده شد و به کانون دیگری برای شکل گیری مخالفتی سازمان یافته با سیاست گری در ایران تبدیل گشت. گروهی از محافظه کاران انگلیسی که با حزب خود درمورد معاهدۀ ۱۹۰۷ روس و انگلیس مخالف بودند با شرکت در فعالیت های این کمیته به مخالفان چپ گرای گری پیوستند. هدف های این کمیته عبارت بود از تهییج افکار عمومی مردم انگلیس در حمایت از استقلال ایران و مخالفت با دخالت روسیه و انگلستان در امور داخلی آن؛ اعلام عفو مخالفان سیاسی؛ انتخابات آزاد برای مجلس و نظارت مجلس بر امور مالی کشور. فعالیت های منظم این کمیته در سال های بعد نقش اساسی در افشای تعدیات روس و انگلیس به استقلال و حق حاکمیت ایران و تحریک افکار عمومی به مخالفت با گری ایفا کرد. در انتقاد مستمر از گری، کمیته از همکاری مخفیانۀ شماری ازدیپلومات ها و مأموران انگلیسی در ایران بهره مند بود، از جمله اسمارت (Walter A. Smart) ازدانشجویان سابق براون و استوکز(Claude B. Stokes)، رایزن نظامی انگلیس در سفارت آن کشور در تهران. خودداری محمدعلی شاه از بازگشائی مجلس، تصمیم روسیه به ادامۀ هواداری از نیروهای استبدادی در جنگ داخلی ایران و شکستن محاصره تبریز به دستاویز نجات مردم آن شهر از قحطی و حمایت از اتباع خارجی مقیم تبریز، همگی مجاهدین را به مقاومت بیشتر تحریک کرد و در عین حال دامنۀ پیکار را به دیگر مناطق ایران از جمله گیلان، اصفهان کشاند و برخی از رهبران بختیاری را به انقلابیان پیوست. در ژانویه ۱۹۰۹ گری، که در نهان از دخالت نظامی روسیه در ایران هواداری می کرد، زیر بار انتقاد مخالفان داخلی اش اعلام کرد که انگلستان از پرداخت وام مشترک روسیه و انگلیس به دولت محمدعلی شاه، که سخت در تنگنای مالی بود، قبل از گشایش مجلس خودداری خواهد کرد. در ۱۰ آوریل سال ۱۹۰۹، یک گردان از تفنگداران نیروهای دریایی انگلستان برای سرکوب کردن قبائل غارتگری که باعث اختلال در فعالیت های تجارتی انگلستان در منطقه شده بودند وارد بوشهر شدند. حضور این نیروها در خاک ایران مشروطه خواهان را از آن بیمناک کرد که این تجاوز مقدمۀ تجزیۀ کامل ایران به دست نیروهای روس و انگلیس باشد. امّا، دیری نپائید که در ۲۲ ماه مه نیروهای اشغالگر انگلیسی بوشهر را ترک کردند. مقارن با این رویدادها، در اواخر ماه آوریل نیروهای نظامی روسیه نیز وارد تبریز شدند. امّا، اشغال تبریز و متعاقب آن رفتار خشونت بار سربازان روسی با مجاهدین نتوانست به مقاومت نیروهای مشروطه خواه پایان دهد. در ماه ژوئن تفنگداران بختیاری از جنوب و انقلابیون گیلان از شمال به سوی تهران روان شدند. هر دو دولت روس و انگلیس به نیروهای انقلابی هشدار دادند که حرکت خود را متوقف کنند. امّا، بی اعتنا به این هشدار نیروی های مشروطه خواه در ۱۴ ژوئیه ۱۹۰۹ وارد پایتخت شدند. در ظرف دوروز محمدعلی شاه سلطنت را به فرزند نوجوانش، احمد، واگذار کرد و به سفارت روسیه در تهران پناهنده شد‮.‬

اسد موحدی

پانوشت‌ها:

۱) ن. ک. به:

B. Williams, “Great Britain and Russia, ۱۹۰۵ to the ۱۹۰۷ Convention,” in Hinsley, p. ۱۳۳; Steiner, ۱۹۷۷, p. ۴۰; and Monger, p. ۲۸۳.

۲) ن. ک. به:

Public Record Office (PRO), Kew, U.K., FO ۲۴۸/۸۹۶, minute no. ۵۱ by Grey, ۲۴/۲۵, April ۱۹۰۷, pp. ۱-۲.

۳) ن. ک. به:

PRO, FO ۳۷۱/۱۱۲, Evelyn Grant Duff to the F.O,, ۱۱ July ۱۹۰۶; ibid., “Aqa Seyyed Abdullah Mujtahed to Mr. Grant Duff (July ۱۶, ۱۹۰۶)” in Grant Duff to Grey, ۱۹ July ۱۹۰۶.

و نیز ن. ک. به احمد کسروی، تاریخ مشروطۀ ایران، تهران، چاپ هشتم، ۱۳۴۹، ص ۱۰۹.

۴) ن. ک. به: PRO, FO ۳۷۱/۱۱۲, Persia no. ۲۳۵۱۶, ۱۱ July ۱۹۰۶

۵) ن. ک. به:

Great Britain. Parliamentary Papers, ۱۹۰۹, vol. ۱۰۵, cd. ۴۵۸۱, “Correspondence Respecting the Affairs of Persia, December ۱۹۰۶ to November ۱۹۰۸” ; Browne, The Persian Revolution, pp. ۱۱۸-۱۹.

همچنین ن. ک. به: احمد کسروی، همان، ص ۱۱۰.

۶) ن. ک. به:

PRO, FO ۳۷۱/۱۱۲, Grant Duff to Grey, ۲۱ July ۱۹۰۶; Cambridge, Browne Papers, Box ۱۲ (Letters from Persia ۱۹۰۵-۱۹۱۰), W. A. Smart to Browne (received on ۴ Semptember ۱۹۰۶); The Times, ۲۴ July ۱۹۰۶, p. ۵; ۲۶ July, p. ۳; Browne, The Persian Revolution, p. ۱۱۹.

۷) ن. ک. به:

Grey to Cecil Spring-Rice, ۱۲ August ۱۹۰۶, in Gwynn, p. ۷۸; PRO. FO ۳۷۱/ ۱۱۲, Arthur Nicolson to Grey, ۱ August ۱۹۰۶.

۸) ن. ک. به: Grey to Grant Duff, ibid.,۲ August ۱۹۰۶

۹) ن. ک. به: Grey to Grant Duff, ibid.,۲۵ July ۱۹۰۶

۱۰) ن. ک. به: E. G. Browne, The Persian Revolution, p. ۱۲۲, n. ۱

۱۱) ن. ک. به: Abrahamian, p. ۸۵

۱۲) ن. ک. به: PRO, FO ۳۷۱/۱۱۲, Grey to Grant Duff, ۷ September ۱۹۰۶

۱۳) ن. ک. به: The Times, ۳ October ۱۹۰۶, p. ۳

۱۴) ن. ک. به: The Times, ۲۰ October ۱۹۰۶, p. ۵

۱۵) ن. ک. به: Winston Churchill, pp. ۲۱۲-۶۸

۱۶) ن. ک. به:

British and Foreign State Papers, ۱۹۰۸-۱۹۰۹, vol. ۱۰۲, pp. ۹۰۶-۹۰۷.

۱۷) ن. ک. به: Browne, The Persian Revolution, pp. ۱۹۰-۹۴.

۱۸) ن. ک. به: Kazemzadeh,, pp. ۴۹۸-۵۰۶.

۱۹) ن. ک. ب:

PRO, Grey Papers. FO ۸۰۰/۷۰, Sir George Barclay to Grey, ۵ April ۱۹۰۹, p. ۱۹۳.

۲۰) ن. ک. به:

Grey, p. ۱۶۴; Steiner, ۱۹۷۷, pp. ۱۴۲-۴۳; India Office Library and Records (IOLR), London, India Office Political Department, L/P &S/۱۰/۲۷۰, nos. p. ۱۳۵۴, ۱۶۸۸.

۲۱) ن. ک. به:

PRO

Great Britain. Cabinet Papers. CAB. ۳۷?۹۴, no. ۹۵; Fraser, ۱۹۱۰, p. ۴۳.

۲۲) ن. ک. به: Bonakdarian, ۱۹۹۵, pp. ۱۷۸-۸۶.

۲۳) ن. ک. به: Ketab-e Naranji, I, p. ۲۷۶; Kazemzadeh, pp. ۵۱۴-۱۵.

۲۴) ن. ک. به:

Cambridge, Browne Papers, Box ۹, Lynch to Browne, ۲۲ November ۱۹۰۸.

۲۵) ن. ک. به: George Lloyd Papers; GLLD ۱۶/۴۶.

۲۶) ن. ک. به:

Bonakdarian, Selected Correspondence," in Browne, The Persian Revolution, ۱۰۵۵ repr, pp. xxxi-xxxvi.

۲۷) ن. ک. به: The Manchester Guardian, ۱۹ January ۱۹۰۹, p. ۷.

منبع‮:‬

استاد تاریخ در دانشگاه تورانتو، کانادا، مهرنوش آریانپور این نوشته را از اصل انگیسی آن برگردانده است.