شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

عوام گرایی خیانت به مذهب عقل گرا


عوام گرایی خیانت به مذهب عقل گرا

معضل عوام گرایی در دینداری به دین خاص مختص نیست, بلکه همه ادیان در معرض ابتلا به آن هستند

این معضل به حدی شایع است که حتی بسیاری از دانشمندان، حققان و فلاسفه را به فکر انداخته که اساسا عوام‌گرایی در ذات دین نهفته است و دینداری نحوه تفکر عوامانه است! اما حداقل در باره برخی ادیان، با عنایت و دقت در تاریخ پیدایش آنها و متون اصلی‌شان، چنین دیدگاهی صادق نیست.

ادیان الهی و آسمانی اغلب خود در بدو پیدایش پرچم مبارزه عقلانی با تلقی‌های عوامانه و سطحی از جهان و انسان را به دست گرفتند.

بسیاری از انبیای الهی با استدلال‌های عوامانه و جاهلانه از سوی مخالفان خود مواجه بودند بنابراین چگونه می‌توان اصل دینداری را همذات با تلقی‌های عوامانه از جهان و زندگی بشر توصیف کرد.

اما در میان ادیان الهی شاید متون اصلی هیچ دینی به اندازه اسلام بر خردمداری تاکید نکرده است. بسیاری از استدلال‌های قرآن در برابر مشرکین و کفار، نه از موضع صرفا ایمانی و وحیانی، بلکه از موضعی کاملا عقلانی که با هر عقل بشری قابل درک و پذیرش است، ارائه می‌شود.

در تصویری که قرآن کریم از مرز میان کفار و مومنان ارائه می‌کند، این مرز چیزی جز عقل‌گرایی یا بی‌توجهی به نصیحت خردمندان و ناصحان نیست، به نحوی که بر مبنای این کتاب آسمانی کفار در روز جزا، از عدم تعقل خود شکوه می‌کنند: «و گویند اگر شنیده [و پذیرفته] بودیم یا تعقل کرده بودیم در [میان] دوزخیان نبودیم» (الملک، ۱۰)

قرآن هدف نزول آیات آسمانی خود را نیز دعوت بشر به خردمداری معرفی می‌کند: «ما آن را به صورت قرآنی عربی [و روشن‏] نازل کردیم، باشد که اندیشه کنید» (یوسف ۲) و نیز راه و روش قبول دعاوی وحیانی را تدبر و تامل عقلانی معرفی کرده و از مثال‌هایی استفاده می‌کند که پذیرش آنها صرفا نیازمند تعقل است.

مثلا آنجا که کفار در برابر پیامبر با خرد کردن استخوان، چنین احتجاج می‌کنند که چه کسی می‌خواهد اینها را دوباره به شکل جاندار در بیاورد و زنده کند، استدلالی عقلانی، شبیه براهین موسوم به برهان خلف ارائه می‌کند، به این مضمون که اگر آن فرد توانایی ندارد این استخوان‌ها را مجدد احیا کند، از ابتدا نیز توانایی نداشت آنها را به شکل موجودی زنده به وجود آورد: «بگو سنگ باشید یا آهن یا آفریده‏ای از آنچه در خاطر شما بزرگ می‏نماید [باز هم برانگیخته خواهید شد] پس خواهند گفت چه کسی ما را بازمی‏گرداند بگو همان کس که نخستین بار شما را پدید آورد.» (الاسراء، ۵۱-۵۰)

بنابراین عقل نه تنها مورد تائید قرآن است، بلکه بسیار مورد تاکید این کتاب وحیانی است. در شریعت اسلامی نیز عقل یکی از منابع معتبر دانسته شده است؛ اما چگونه ممکن است پیروان چنین دینی به سمت امور غیرعقلانی و احساسی سوق پیدا کنند و دست به اقداماتی بزنند که نه تنها مبنای عقلانی ندارد، بلکه به واسطه بی‌مبنا بودن و بی‌دلیل بودن، با دستورات شرعی نیز مغایر است و تعجب فراوان این‌که این امور بعضا به ادعا و حتی به نیت دفاع از دین صورت می‌گیرد.

شاید نتوان پاسخ واحدی برای چنین وقایعی ارائه کرد، اما یکی از علل آن، این است که دین، به‌رغم این‌که بنیان عقلانی دارد، اما از جنبه‌ای احساسی نیز برخوردار است، چرا که دین بویژه دین الهی با طبیعت بشر مطابقت دارد و از آنجا که خرد، تنها بعد حیات انسان نیست و عواطف در زندگی انسان، نقش مهمی ایفا می‌کند و بسیاری از مواقع مسبب تداوم حیات و بقای انسان می‌شود، دین الهی و آسمانی نیز ‌باید از عنصر عاطفی بهره‌ای برده باشد. تا اینجا هیچ اشکالی وجود ندارد، نه بر وجود عواطف و احساسات در سرشت بشر و نه بر وجود عناصر عاطفی در دین آسمانی.

مشکل آنجاست که این عنصر عاطفی به حد خود قانع نشود و پا را از محدوده خود بیرون ببرد، به نحوی که حتی مبانی عقلانی دین را کنار بزند و تنها مبنای کنش‌های دینی انسان شود. این انحراف بزرگی در دینداری است و اگر در مورد ادیان وحیانی صورت گیرد، چیزی جز تحریف این ادیان نیست، بویژه دینی که کتاب آسمانی آنچنان که بیان شد، مبنای احتجاج خود با انسان‌ها را خردورزی قرار داده است.

بنابراین تصمیم‌هایی که صرفا از سر عواطف، هیجانات و تعصب و به نام دین و مذهب صورت می‌گیرد، در صورتی که مبنای عقلانی و دینی (متن مقدس یا احادیث) نداشته باشد، نه تنها خدمت به دین نیست، بلکه خیانت و آسیب رساندن به آن است و نه تنها در قاموس ادیان آسمانی مورد تحسین و تقدیر نیست، بلکه مذموم و مردود است.

ساعد فیض‌آبادی