پنجشنبه, ۱۱ بهمن, ۱۴۰۳ / 30 January, 2025
دانشگاه های آمریکا سبب تنزل ارزش پول دانشجویانشان هستند
اگر بخواهیم با حقیقت مواجه شویم باید بگوییم که تحصیلات عالی در آمریکا هنوز هم در وضعیت سلامت و پرقوتی به سر میبرد. در رتبهبندیهای جهانی که از موسسات آموزش عالی صورت میپذیرد، بیش از نیمی از ۱۰۰ دانشگاه برتر جهان، آمریکایی هستند و همچنین هشت دانشگاه از ده دانشگاه برتر جهان نیز آمریکایی هستند. خروجی علمی موسسات آمریکایی بینظیر است.
دانشگاههای آمریکا بخش عمده مقالات علمی جهان را تولید میکنند و برندگان جایزه نوبل اغلب از این دانشگاهها هستند. به علاوه افرادی که از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند به صورت متوسط و به مراتب حقوق و مزایای بهتری نسبت به کسانی که مدرک دانشگاهی ندارند، دریافت میکنند. با این حال نگرانی فزایندهای در ارتباط با تحصیلات عالی در آمریکا وجود دارد. مدرک دانشگاهی همواره به عنوان کلیدی برای دستیابی به مشاغل خوب در نظر گرفته میشد. اما مسائلی نظیر افزایش شهریه تحصیلی و بدهیهای دانشجویی که با کاهش بازده در زمینه مالی و آموزشی همراه شدهاند، دستکم سبب تضعیف این قول شایع گشتهاند که دانشگاه یک سرمایهگذاری خوب است.
این نگرانی فزاینده از چشمههای مختلفی نشات میگیرد: افزایش شدید هزینههای تحصیل، افزایش در سطح بدهیهای دانشجویان و دانشگاهها و کاهش کیفیت عملکرد فارغالتحصیلان.
با مساله شهریههای افزایش یافته آغاز میکنیم. از سال ۱۹۸۳ هزینه دانشگاه به ازای هر دانشجو با نرخ تورمی پنج برابر افزایش یافته است. مسالهای که تحصیلات عالی را هر چه کمتر مقرون به صرفه میکند و میزان وامهایی را که دانشجویان باید دریافت کنند افزایش داده و سطح بدهیهای دانشجویان را تا حد زیادی بالا میبرد. در فاصله سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۱۰ نسبت هزینه تحصیلات دانشگاهی از درآمد متوسط سالانه یک فرد در آمریکا از ۲۳ درصد به رقم ۳۸ درصد افزایش یافت و در نتیجه در طول ۱۵ سال گذشته میزان بدهیهای دانشجویی (به ازای هر دانشجو) دو برابر شده است. در حال حاضر دوسوم از فارغالتحصیلان در طول تحصیل خود اقدام به دریافت وام میکنند. بر اساس گزارش پروژه بدهی دانشجویی (که یک گروه غیرانتفاعی است) اشخاصی که در سال ۲۰۱۱ مدرک لیسانس خود را دریافت نموده اند، به طور متوسط ۲۶ هزار دلار مقروض هستند.
بدهی بیشتر به معنی ریسک بیشتر است، در چنین شرایطی فارغالتحصیلی امری معلق است و ممکن است اتفاق نیفتد. همچنین شانس زیادی وجود دارد که یک دانشجوی آمریکایی، تحصیلات لیسانس خود را به جای ۴ سال طی ۶ سال به اتمام برساند. براساس گزارشها شانس این مساله ۵۷ درصد است که با توجه به استانداردهای بینالمللی عملکردی بسیار ضعیف محسوب میشود. استرالیا و انگلستان هر دو عملکرد بهتری در این زمینه دارند. دانشگاهها نیز فراتر از توانمندی و ابزارهای خود عمل میکنند، بسیاری از آنان بدهیهای بیش از حدی دارند و تعادل ترازنامههای مالی شان دچار اختلال شده است. علاوه بر این، عدم امکان تبدیل اسناد وامهای دانشجویی به اوراق بهادار قابل فروش نیز باعث شده است که وامهای خصوصی غیرمعقول افزایش یابد. خوشبختانه دست کم این مساله در حال حاضر به وسیله قانون محدود شده است. در سال ۲۰۰۸ وام دهندگان خصوصی بیش از ۲۰ میلیارد دلار وام پرداخت کرده بودند. که در سال گذشته به رقم ۶ میلیارد دلار رسید.
دانشگاهها نیز تا همین اواخر اقدامات اندکی برای بهبود دورههایی که ارائه میکنند انجام دادهاند. هزینههایی که دانشگاه انجام میدهد توسط نیاز دانشگاهها به رقابت در جدولهای رتبهبندی دانشگاهها هدایت میشود، اما این رتبهبندیها تقریبا همه چیز را در مورد دانشگاهها در نظر میگیرند به غیر از کیفیت فرآیند فارغالتحصیل شدن (امری که البته اندازه گیری آن دشوار است). راجر گیگر (Roger Geiger) و دونالد هلر (Donald Heller) از دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا میگویند که مخارجی که در دانشگاه صرف بهبود بخش آموزش میشوند از سال ۱۹۹۰ تاکنون آهستهتر از هر بخش دیگری افزایش یافته اند. و این مساله در حالی است که تعداد دانشجویان نیز تا حد قابل توجهی افزایش یافته است، با این حال دانشگاهها ترجیح میدهند عمده منابع مالی خود را صرف بخشهای اداری و خدماتی دانشگاه کنند و نه بخشهای آموزشی.
در عین حال دانشگاهها نمیتوانند برای کسب کمک به دولت نیز چشم داشته باشند. دولت در حال حاضر میزان کمکهای مالی خود به دانشگاهها را تا حد بسیار چشمگیری کاهش داده است. باراک اوباما صراحتا اعلام نموده است که بابت افزایش هنگفت مبلغ شهریهها متاسف است. کاهش مبلغ کمکهای مالی دولت میتواند در درازمدت دانشگاههای آمریکا را با خطر جدی روبهرو کند. راجر برینر (Roger Brinner) از گروه مشاوره پارتنون (Parthenon) پیشبینی میکند که نرخ ثبت نام دانشگاهها در طول ۵ تا ۷ سال آینده ثابت باقی خواهد ماند و حتی اگر وضع اقتصاد دچار بهبود شود کاهش نخواهد یافت.
در سال ۱۹۶۲ یک درصد از هر دلاری که در آمریکا خرج میشد صرف آموزش عالی میشد، امروز این رقم سه برابر شده است. اما با وجود اینکه سهمی که امروزه از تولید ناخالص داخلی صرف دانشگاه و آموزش عالی در آمریکا میشود بیشتر از گذشته و بیشتر از هر کشوری در جهان است، درصد جمعیتی جوانان آمریکایی که تحصیلات عالی دارند خیلی بزرگ نیست. آمریکا در بین کشورهایی که جمعیت جوان تحصیلکرده بزرگی دارند رتبه ۱۵ را در اختیار دارد.
اما فارغ از اینکه پولی که صرف دانشگاهها میشود از جانب دولت یا بخش خصوصی تامین شود و به هر شکلی که مصرف شود (در بخش آموزش یاخدمات) ریشه اصلی بحران آموزش عالی آمریکا چیز دیگری است. شواهد نشان میدهند که سرمایهگذاری در دانشگاهها ممکن است به ایجاد حباب منجر شود؛ ریشه اصلی این بحران این است که در مقایسه با این هزینههای اضافی، ارزش اضافی ایجاد نشده است. باید بپذیریم که در این سرمایهگذاری میان هزینه و ارزش نسبت مناسبی وجود نداشته است. شواهد از کاهش کیفیت عملکرد دانشجویان و فارغالتحصیلان حکایت میکنند و این مساله به این معنا است که مدرک دانشگاهی دیگر معنای سابق خود را ندارد.
به عنوان مثال، نتایج یک بررسی فدرال نشان میدهد که سواد شهروندان با تحصیلات دانشگاهی در فاصله سالهای ۱۹۹۲ تا ۲۰۰۳ به شکل قابل توجهی کاهش یافته است. به نحوی که تنها یک چهارم آنها متخصص محسوب میشدند. معنای واژه متخصص در این بررسی به این نحو تعریف شده است: استفاده کردن از اطلاعات چاپی و نوشتاری برای به کارگیری در اجتماع، در جهت دستیابی به اهداف خود و توسعه دانش و ظرفیتهای شخصی. امروزه تقریبا یک سوم از دانشجویان هرگز هیچ درسی را که به فعالیتی بیشتر از خواندن ۴۰ صفحه از یک کتاب نیاز داشته باشد، نمیگذرانند. علاوه بر این، هم اکنون دانشجویان به نحو قابل توجهی زمان کمتری را صرف مطالعه و زمان بیشتری را صرف تفریحات میکنند. یک بررسی در مورد حجم کار دانشجویان که به نسبت این مساله با شوروشوق آنان میپردازد، حاکی از آن است که دانشجویان دائما در مورد حاضر نشدن در کلاسها صحبت میکنند (حاضر نشدن در کدام کلاسها مقدور است و به نمراتشان یا کسب مدرک لطمهای نمیزند) این بررسی همچنین حاکی از آن است که اساتید بسیار سهل گیر هستند.
با این حال نکته قابل توجه و تا حدی مضحک این است که نه فقدان سرمایهگذاریهای مناسب در عرصه آموزش و نه کمبود توجه به مساله آموزش از جانب اساتید، دانشجویان و مسوولان دانشگاهها هیچ کدام نتوانستهاند بر سطح نمرات اثری منفی بگذارند. ۴۳ درصد از نمرات دورههای ۴ ساله لیسانس الف هستند و حتی نمرات از سال ۱۹۶۰ تا کنون ۲۸ درصد افزایش نیز یافته اند. معدل متوسط دانشجویان از حدود ۵۲/۲ در سال ۱۹۵۰ به ۱۱/۳ در سال ۲۰۰۶ افزایش یافته است.
یک فرد شکاک ممکن است استدلال کند که تمامی مسائل بالا بی اهمیت هستند؛ زیرا افراد در نهایت مبلغ قابل ملاحظهای برای دریافت مدرک خود پرداخت میکنند و در مجموع این حق آنها است که با داشتن یک مدرک با معدل خوب شاهد بازگشت سرمایهگذاری خود در طول عمرشان باشند. هرچند که این مساله به صورت کلی درست است. اما هشدارها و ملاحظاتی وجود دارند. یکی از این ملاحظات این است که ممکن است مبالغ افراطی و زیادی صرف آموزش و پرورش یک شخص شود. فقط از صدها هزار نفر فارغالتحصیل حقوقی که موفق به یافتن شغل به عنوان وکیل نشده اند، سوال کنید. در سال ۲۰۱۱ حدود ۹.۱ درصد از دانشجویان وامگیرنده دو سال پس از گرفتن وام برای بازپرداخت وام دچار مشکل شده و مشمول جریمه شدهاند. در حدود ۲۰۰ موسسه آموزش عالی در آمریکا وجود دارد که نرخ جریمه تاخیر بازپرداخت وام در آنها ۳۰ درصد و بیشتر است.
نکته دیگر این است که هرچند که یک شکاف درآمدی بین اشخاصی که با داشتن مدرک دیپلم کالج به کار مشغول شدهاند و کسانی که دارای مدرک دانشگاهی هستند وجود دارد، اما این شکاف حقوقی به جای آنکه در جهت افزایش حقوق فارغالتحصیلان دانشگاه باشد، در جهت تنزل ارزش مدرک دیپلم و کاهش حقوق فارغالتحصیلان کالج است. اگر نرخ تورم را لحاظ کنیم، فارغالتحصیلان دانشگاهها در سال ۲۰۰۷ چیزی بیشتر از آنچه در سال ۱۹۷۹ به دست میآوردند، دریافت نمیکنند. در طول دهه گذشته فارغالتحصیلان جوان حتی با کاهش درآمد مواجه بودهاند. (با در نظر گرفتن نرخ تورم ۱۶ درصد برای زنان و ۱۹ درصد برای مردان) این فارغالتحصیلان جوان قاعدتا با بدهیهای بیشتری مواجه هستند. این افراد ممکن است به این نتیجه رسیده باشند که زندگی بدون مدرک بهتر از زندگی با مدرک است.
بنابراین این وعده که تحصیلات گرانقیمت در یک دانشگاه معتبر سنتی در آمریکا میتواند باعث تضمین زندگی مالی شخص شود، هم اکنون با چالشهای جدی مواجه است. یکی از این چالشها این است که هیچ راه ارزانی برای دسترسی به وامها یا اصولا پرداخت شهریههای هنگفت این دانشگاهها وجود ندارد، نکته دیگر اینکه آموزش و پرورش آمریکا در انتظار یک طوفان است. طوفانی که میتواند شکل کلاسیک آموزش را دچار تغییر کند، به عنوان مثال از طریق تکنولوژی یا گسترش و بهبود اشکال جدیدتر آموزش، مثلا دورههای فشرده دوسالهای که ضمن ارائه دانش آکادمیک به لحاظ اقتصادی ارزشمندتر و به صرفه تر هستند. چالش دیگری که بر سر انتخاب تحصیلات گران قیمت در دانشگاههای معتبر وجود دارد جمعیت ۴۰ درصدی از دانشجویانی هستند که هرگز فارغالتحصیل نمیشوند. (دانشجویان گمان میکنند در هر صورت و در هر شرایطی فارغالتحصیل خواهند شد) این دانشجویان توسط بدهیهایی احاطه میشوند که هیچ راه معقولی برای پرداختشان ندارند.
برخی از افراد استدلال میکنند که سن مجاز برای ثبت نام در دانشگاه، مفهومی قرون وسطایی است که دانشگاهها با لجاجت بر آن اصرار دارند، بن وایلداوسکی (Ben Wildavsky) و همکارانش در کتاب «بازسازی آموزش عالی» که اخیرا در بنیاد کافمن (Kauffman Foundation) منتشر شده، بر مساله کارآفرینی و شکستهایی که در زمینه نوآوری وجود داشته است، تمرکز نمودهاند. آنها معتقدند که کاهش بهرهوری در کنار فشارهای اقتصادی سبب ایجاد تغییراتی در آموزش عالی میشوند، به نحوی که موجی از آموزش عالی آنلاین در دانشگاهها به راه خواهد افتاد. و ما شاهد هجوم عظیم دورههای آزاد آنلاین (MOOCs) در خارج از دانشگاهها نیز خواهیم بود. برخی از دانشگاهها آموزش اینترنتی را راهی مناسب برای رشد در شرایطی میدانند که بودجهها به سختی در حال کاهش هستند. در میانه بحران بودجه دانشگاه کالیفرنیا ۹/۶ میلیون دلار برای تحقق چنین طرحی وام گرفته است. در سال ۲۰۱۱ حدود ۶ میلیون دانشجوی آمریکایی در ترم پاییز وجود داشتند که حداقل یک درس را به صورت آنلاین گذراندند. حدود ۳۰ درصد از دانشجویان آمریکایی هم اکنون در حال یادگیری آنلاین هستند، که در سال ۲۰۰۲ تنها کمتر از ۱۰ درصد بود.
معمای دیجیتال
برای آنکه ببینیم آموزش عالی تا چه حد میتواند کارآمد باشد، به دانشگاه آنلاین فرمانداران غربی (WGU) نگاه کنیم. هزینه شهریه این دانشگاه برای یک سال کمتر از ۶ هزار دلار است، این رقم را با ۵۴ هزار دلار شهریه سالانه هاروارد مقایسه کنید. دانشجویان قادرند هر زمان که مایل باشند مطالعه کنند و هر زمان که مایل باشند امتحان دهند، و زمان امتحان را تعطیلات، برنامه ریزیهای آموزشی و سایر امور معین نمیکند. زمان متوسط برای اتمام دوره تنها دو سال و نیم است.
پروژه (MOOCs) در حال حاضر سروصدای زیادی ایجاد نموده است. پیشنهاد تشکیل کلاسهای آزاد اینترنتی امروزه در مورد تمامی سطوح دانشگاهی مطرح است. دو کمپانی، کورسرا(Coursera) و یوداسیتی (Udacity) و یک شرکت غیرانتفاعی دیگر (کمپانیEDX ) زمام امور را به دست گرفتهاند. درآمد این کمپانیها از طریق صدور مدارک تامین میشود.
اهمیت فزاینده و گسترده (MOOCs) در این است که آنها نه یک برنامه فرعی بلکه یک روند اصلی به سوی یک آموزش عالی متمرکز هستند. این مساله میتواند موسساتی را که کسب و کارشان مبتنی بر شهریههایی است که از دورههای چهارساله حضوری کسب میکنند، دچار شوک نماید. اگر مدل آموزش آنلاین گسترش پیدا کند، دانشگاهها تحت فشار قرار میگیرند تا به چیزی بدل شوند که بیشتر از هر چیزی یک بوفه برای ترتیب دادن امور فوری است. در چنین دانشگاههایی اعتبارات هم از محل شهریههایی که دانشجویان پرداخت میکنند و هم از طرق دیگر تامین خواهد شد. دانشجویان در چنین شرایطی دیگر ناچار نخواهند بود زمانی اضافی را صرف وقت گذرانی در محیط دانشگاه کنند و میتوانند قسمت اعظم وقت خود را صرف تحصیل کنند. استرایتلاین (StraighterLine) موسسهای عالی است که در بالتیمور راهاندازی شده است و در حال حاضر در ازای چند صد دلار دورههایی را برای دانشجویان برگزار میکنند که سبب افزایش اعتبار علمی آنان میشود.
برخی از علائم حاکی از آن هستند که دانشگاهها با ناکارآمدی جدی روبه رو هستند. دانشگاه ایندیانا اخیرا اعلام نموده است که نوآوری در امور آموزشی عبارت است از کاهش زمان و هزینههای لازم برای کسب مدرک دانشگاهی. دانشگاهها به دانشجویانی که بیشتر از یک میلیارد دلار بدهی بالا آورده اند، دین دارند. به دانشجویانی که با گرفتن مدرک درجه ۲ فارغالتحصیل شدهاند (به این دلیل که مدرک درجه ۱ بیارزش است) مدیون هستند. دانشگاهها نسبت به ۱۷ میلیون فارغالتحصیلی که صلاحیت و مدرکی بیشتر از مشاغل خود دارند، دین دارند و همچنین آنها نسبت به ۳ میلیون شغل خالی، که کسی برای تصاحب آنها وجود ندارد، دین دارند( مشاغل کارگران ماهر). آنها مسوولیت ۳۷ میلیون فردی را به عهده دارند که به دانشگاهها راه یافتند اما آن را بدون هیچ مدرکی ترک کردند. دانشگاهها باید به این نکته توجه نمایند که ارزش مدرک نمیتواند به یک عدد ساده اقتصادی کاهش یابد. دلیل اصلی که دانشگاهها را قادر میکند روز به روز هزینههای شهریههای خود را افزایش دهند و مبالغ هنگفتی از دانشجویان اخذ کنند این وعده خوش است که آنها یک روز قادر خواهند بود با استفاده از این مدرک چیزهای بسیاری کسب کنند. اما این وعده امروز چقدر حقیقت دارد؟
منبع: اکونومیست
مترجم: مژگان جعفری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست