پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا

گفت وگو بین اسلام و مسیحیت


گفت وگو بین اسلام و مسیحیت

در این مقاله, نویسنده پس از اشاره به برخی از نتایج مثبت گفت وگوهای متعدّد دو دین یادشده, به تشریح برخی از موانع مهم و اساسی بر سر راه تفاهم كامل اسلام و مسیحیت می پردازد

اسلام و مسیحیت در مقایسه با سایر ادیان جهان، پیروان بیشتری دارند و به همین سبب، هرگونه تفاهمی میان این دو دین بزرگ، نقش مؤثری در گفت‏وگوی ادیان و ملل مختلف جهان دارد و می‏تواند به فهم عمیق‏تر پیروان ادیان و زندگی مسالمت‏آمیز ملّت‏ها كمك كند. در این مقاله، نویسنده پس از اشاره به برخی از نتایج مثبت گفت‏وگوهای متعدّد دو دین یادشده، به تشریح برخی از موانع مهم و اساسی بر سر راه تفاهم كامل اسلام و مسیحیت می‏پردازد. این موانع عبارت‏اند از: موضوعات اعتقادی: مانند تثلیث، مسئله نجات و قوانین دینی. نویسنده معتقد است كه بسیاری از اختلافات دو دین در موضوعات اعتقادی بیشتر به حیطه عمل بازگشت دارد تا حیطه نظر. آزادی برای انجام عبادات: در این بخش، نویسنده به این اعتراض كه مسیحیان در جهان اسلام برای انجام عبادات آزاد نیستند می‏پردازد و می‏كوشد تا نشان دهد كه مسلمانان هم در غرب، چندان در انجام مراسم و شعایر دینی آزاد نیستند. وی از مسیحیان می‏خواهد كه از این موضوع به عنوان مستمسكی در گفت‏وگوهای دوجانبه استفاده نكند. فعالیت تبلیغی: در این بخش نویسنده به برخی از نابرابری‏های دوطرف در مورد فعالیت تبلیغی اشاره می‏كند و از مسیحیت به این دلیل كه فعالیت‏های تبلیغی‏اش با جنبه‏های مادی و سكولار دنیای مدرن آمیخته شده، انتقاد می‏كند و آن را با فعالیت‏های بزرگان مسیحی در قرون اولیه ناسازگار می‏داند. دیدگاه‏های متفاوت اسلام و مسیحیت در قبال تجدّدگرایی: شاید بتوان جدّی‏ترین نقد نویسنده به مسیحیت را در این مقاله همین بخش دانست كه ردّپای آن در تمام بخش‏های قبلی نیز وجود دارد. نویسنده معتقد است كه تجدّدگرایی و نمودهای آن به صورت یك «شریك خاموش» در تمام گفت‏وگوهای اسلام و مسیحیت حضور دارد و هر دو دین باید تا حدّ توانشان از این حضور آگاه باشند و از پیامدهای منفی آن بكاهند.

مقدمه

در نیم قرن اخیر، گفت‏وگو میان اسلام و مسیحیت از نهری كوچك به رودخانه‏ای خروشان تبدیل شده و از یك كنفرانس اتفاقی به نشست‏های متعدد، مراسلات كتبی و گفت‏وگوهای شفاهی و میزگردهایی كه در طول سال تقریبا در هر گوشه كره زمین از استرالیا و مالزی تا جهان عرب و از اروپا تا آمریكا و كانادا برگزار می‏شوند، تغییر شكل داده است. در طی این مدت، مطالب زیادی هم از سنخ الاهیاتی و هم از سنخ علمی نوشته شده و یا مورد بحث و تبادل‏نظر قرار گرفته‏اند كه از جمله آنها مطالعات متعددی درباره رویارویی‏های تاریخی این دو دین است. هم‏اكنون مجلاّتی چاپ می‏شوند كه به این موضوع اختصاص دارند. علاوه بر این، موضوعات اساسیِ اعتقادی و اخلاقی نیز مورد بحث قرار گرفته‏اند و در نتیجه این بحث‏ها، فضای گفت‏وگوی مطلوب‏تری در بسیاری از محافل هر دو دین ایجاد شده است. برای نمونه می‏توان به نشست‏های منظمی كه به همت واتیكان و شورای جهانی كلیساها با حضور شخصیت‏های اسلامی متعدد در غرب و جهان اسلام سازماندهی می‏شود، اشاره كرد. همچنین در بیرمنگام انگلستان دانشكده‏های سلی اویكس(۲)، ویژه فهم اسلام و مسیحیت، دایر شده و نیز مراكزی در هارتفورد(۳) و جورج تاون(۴) در آمریكا و دانشگاه بلمند(۵) در لبنان به همین منظور ترتیب یافته‏اند. مسلمانان نیز كنفرانس‏های ثابتی را در این موضوع در كشورهای اردن، مصر، تركیه و ایران و بسیاری از دیگر كشورهای مسلمان، ترتیب داده و سازماندهی كرده‏اند. این در حالی است كه برخی از مراجع و سازمان‏های مهم اسلامی ـ چه شیعه و چه سنی ـ در خط مقدم حركت به سوی تفاهم بیشتر اسلام و مسیحیت (از جمله شكل راست‏اندیش آن) گام برداشته‏اند. همچنین، تا آنجا كه به علائق اخلاقی مشترك بین دو دین مربوط می‏شود، هماهنگی‏هایی هم در مرحله عمل صورت گرفته كه نمونه آن را می‏توان در كنفرانس سازمان ملل در سال ۱۹۹۴ درباره خانواده، كه در قاهره برگزار شد، مشاهده كرد. باآن‏كه برخی ازاین‏نشست‏ها درجهت منافع‏سیاسی یك یا دوطرف گفت‏وگو ترتیب یافته‏اند، موضوعات بسیاری نیزفارغ ازمنافع سیاسی مورد بحث قرار گرفته‏اند و حداقل درمیان كسانی كه درچنین فعالیت‏هایی شركت كرده‏اند توافق‏هایی حاصل شده است. شكی نیست كه در میان طرفداران گفت‏وگوی واقعی، اكنون فهم بهتری از موضوعات اساسی و حتی پیشنهادهای درخور تحسینی برای حل برخی از مسائل مورد اختلاف مطرح شده است، لكن هنوز مشكلات و موانعی در راه گفت‏وگوی واقعی وجود دارد. ارمغان چنین گفت‏وگویی فهم مشترك و احترام متقابل خواهد بود و در نتیجه، هر دین دیگری را به عنوان راهی كه خداوند برای نجات (به معنای دقیق كلمه) مقدر و مقرر كرده به رسمیت خواهد شناخت. در این نوشته، برآنیم تا به جای پرداختن به موضوعاتی كه پیش از این برای جریان اصلیِ پیروان هر دین (نه همه آنان) در حد محسوس و رضایت‏بخشی حل شده، به این مشكلات و موانع اساسی بپردازیم. ما تحت چهار مقوله به این موانع و مشكلات خواهیم پرداخت: موضوعات اعتقادی،(۱) آزادی برای انجام عبادات، فعالیت تبلیغی و نگرش دو دین به تجددگرایی و سكولاریزم.

موضوعات اعتقادی

به رغم گفت‏وگوهای انجام شده در دهه‏های اخیر، این مسئله اساسی كه اسلام و مسیحیت یكدیگر را به عنوان دو وحیِ واقعی، بدون تخریب معنای سنتی وحی (وحی در سنت اسلامی)، به رسمیت بشناسند، هنوز به طور كامل حل نشده است. درست است كه برای اسلام پذیرفتن مسیحیت به عنوان یك پیام اصیل از سوی خداوند آسان‏تر از پذیرفته شدن آن از سوی مسیحیت است، لكن در این موضوع خاص، با وجود آن كه مسیحیان باید دشواری‏های بیشتری را در مقایسه با مسلمانان پشت سر گذارند، مشكلاتی از هر دو طرف همچنان باقی است. تعدادی از الاهیدانان مسیحی مانند جان‏هیك(۶) در میان پروتستان‏ها و هانس كونگ(۷) در میان كاتولیك‏ها به عنوان الاهیدان برای مواجهه صادقانه با این مشكل گام‏هایی به جلو برداشته‏اند، اما بیشتر الاهیدانان برجسته مسیحی حتی در میان كاتولیك‏ها و پروتستان‏هایی كه خواستار تحقق گفت‏وگوی دینی جدی با مسلمانان‏اند، حاضر نمی‏شوند به راحتی از معنای لفظی «منْ راه، زندگی و حقیقت هستم.»(۸) و «خارج از كلیسا هیچ نجاتی وجود ندارد.»(۹) فراتر روند. تعداد زیادی از این الاهیدانان معنای چنین گفته‏هایی را توسعه می‏دهند تا این اعتقاد را نیز دربرگیرد كه فیض مسیح ممكن است شامل حال مسلمانان شود، بدون آن‏كه وحی قرآنی را به عنوان وحی نازل شده از جانب خداوند بپذیرند.

به طور كلی حجم وسیعی از سیاست‏های دیپلماتیك وجود دارد كه می‏كوشد تا موضوعات اعتقادی اصیل را پنهان كند. در میان این موضوعات مسئله تثلیث و تجسد مسیح در هر مناظره و گفت‏وگویی بین اسلام و مسیحیت به عنوان مسأله‏ای هولناك و هراس‏انگیز نمایان می‏شوند. بیشتر متفكران مسلمان به رغم پذیرش حكم قرآن در باره منشأ الاهی مسیحیت، این آموزه‏های اصلی مسیحیت را تفسیری نادرست از پیام مسیح و تحریف متن عهد جدید می‏دانند و میان تثلیث كه قرآن به شدت با آن مخالف است و فهم راست‏اندیش مسیحی كه به هیچ وجه یگانگی خداوند را نادیده نمی‏گیرد، تمایزی نمی‏بینند. البته ناگفته پیداست كه تأكید بر توحید در این دو دین، متفاوت است و تفسیری توحیدی از تثلیث، آن‏گونه كه مسلمانان خواستار آن هستند؛ تنها می‏تواند در سطحی رمزآمیز صورت پذیرد. اما مسیحیان تلاش‏های اندكی برای توجیه این آموزه‏ها به شیوه‏ای مابعدالطبیعی و رمزآمیز صورت داده‏اند و حتی محافل سنتی‏تر كه این آموزه‏ها را به طور كامل پذیرفته‏اند، آنها را بیشتر به صورت اصول جزمی و نه حقائق مابعدالطبیعی تفسیر می‏كنند. هنگامی كه تثلیث كاملاً (در خداوند) و مساوی با یگانگی خداوند در نظر گرفته شود، به طوری كه توحید معنایی غیر از تثلیث كه یكی از اعضای سه‏گانه آن در تاریخ به موجودی تجسد یافته تبدیل‏شده، ندارد، رسیدن مسیحیت به تفاهم اعتقادی و اساسی با اسلام و یهودیت در این موضوع غیرممكن خواهد بود. به‏علاوه، كسانی مانند جان هیك كه می‏كوشند آموزه‏های تجسد و تثلیث را به شیوه‏ای تفسیر كنند كه در توحیدِ مبدء الاهی تأثیری نگذارد، افرادی راست‏اندیش محسوب نمی‏شوند و جریان اصلی جامعه اعتقادی مسیحی نیز سخنان آنان را نمی‏پذیرد.(۲) در مورد مسلمانان، خارج از حلقه‏های صوفیان، افراد زیادی وجود دارند كه نمی‏خواهند از آموزه قرآنی جهان‏شمول بودن وحی و لوازم آن پیروی كنند. آنان مسیحیت را در شكل سنتی و تاریخیِ آن به عنوان یك دین اصیل كه آموزه‏های اصلی آن شامل لب‏لباب حقیقت [نیز[ می‏شود و برای آشكار كردن تطابق عمیق آن با آموزه‏های توحید باید آن را به شیوه‏ای مابعدالطبیعی، باطنی و فراتر از تفاسیر لفظی بیان كرد، نمی‏پذیرند. به هر حال، مناظرات كلامیِ چند دهه گذشته بین اسلام و مسیحیت به روشنی نشان می‏دهند كه، به گفته فریتیوف شووان،(۱۰) تطابق كامل بین ادیان در فضای انسانی غیرممكن است و تنها در فضایی الاهی امكان دارد. به علاوه، كاراییِ وحدت‏گرایی دینی، یعنی رسیدن به وحدت ذاتی بدون این‏كه كثرت شكل‏های خارجیِ وحیِ الاهی خداوند نادیده گرفته شود، فقط از طریق «وحدت باطنی» ادیان امكان‏پذیر است.(۳) اگر به خاطر داشته باشیم كه در فضای مسیحیت، باطن‏گرایی را در تقدس، می‏توان یافت و در اسلام تقدس در باطن‏گرایی كه در درجه اول در میان صوفیه وجود دارد،(۴) بروز می‏یابد، می‏توان فهمید كه چرا برای بسیاری از مشكلات اعتقادی در حال و هوای امروزی، راه‏حل مناسبی نیافته‏اند. این راه‏حل‏ها در سطحی كه محققان دین و الاهیدانان خواستار آن هستند، یعنی در سطح رسمی حتی اگر از مقاصد مطلوبی ناشی شده باشند، ممكن نیست كه بدون تحریف، انصاف كامل را درباره دیدگاه‏های مسیحی و اسلامی رعایت كنند. بهترین كاری كه در چنین مواردی می‏توان انجام داد، این است كه به طرف مقابل احترام بگذاریم و حداقل مسلمانان باید این آیه قرآنی را به یاد داشته باشند كه: «ولا تجادلوا اهل الكتاب (از جمله مسیحیان) الا بالتی هی احسن الا الذین ظلموا منهم و قولوا آمنا بالذی انزل الینا و انزل الیكم و الهنا و الهكم واحد و نحن له مسلمون.»(عنكبوت ۴۶) بقیه كارها را باید به خود خداوند سپرد. با وجود این، «وحدت باطنی» ادیان نیز جای خود را باز كرده است، چنانچه می‏توان آن را در میان نوشته‏های بسیاری از نویسندگان سنت‏گرا كه شووان از برجسته‏ترین آنها است و همچنین بسیاری از مسیحیان سنتی كه هم سنت‏گرا و هم شمول‏گرا هستند، مشاهده كرد. مشكلی كه همچنان باقی است این است كه شكافی نتیجه این تلاش‏ها را از سخنان بسیاری از دانشمندان و الاهی‏دانان مسیحی و مسلمان كه نسبت به این نوشته‏ها از خود مقاومت نشان می‏دهند و یا با بعد باطنی سنت خودشان ضدیت دارند جدا می‏سازد.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 10 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.