چهارشنبه, ۲۶ دی, ۱۴۰۳ / 15 January, 2025
انقلاب اسلامی بنیان بنای تازه
اگر لا شرقیه و لاغربیه از لوازم ذاتی اسلام و حکومت منتسب به آن است، یعنی اینکه با تخطی از این اصل در واقع انقلاب از ماهیت خویش دور میشود. در جهان امروز این نخستین بار است که انقلابی بر مبنای این اصل واقع میشود و در طول تاریخ ظهور تمدن غرب، در این چند قرن، هرگز نه میتوان تمدنی را یافت که توانسته باشد در برابر هجوم تمدن غربی تاب بیاورد و نه انقلابی را، که بعد از پیروزی، برای تاسیس نظام حکومتی، بر قدرتهای استکباری اتکا نداشته باشد. چه بسا بودهاند انقلابهایی که در طول مبارزه بر تفکری نسبتا مستقل از غرب و شرق مبتنی بودهاند، اما بعد از تاسیس نظام، چون مورچهای که در گرداب شنی مورچهخوارها بلغزد، اسیر یکی از قدرتهای شیطانی جهان گشتهاند. انقلابی همچون انقلاب ما، انقلاب در ارزشهاست، اگر چه ارزش نیز از آن الفاظی است که به تیغ غربزدگی ما و از طریق ترجمه کتابهای فلسفی غرب به زبان ما راه یافته است. در انقلابی اینچنین، که با اتکا به نظام فکری مستقلی وقوع یافته است، باید متوقع بود که آن تفکر مستقل در صورت یک نظام ارزشی تازه ظهور یابد و جایگزین نظام ارزشی گذشته گردد. از این روی، اصل نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی در واقع صورت تبلور یافته همان تفکری است که انقلاب ما بر آن متکی است.
چرا انقلابهای دیگری که در قرون جدید وقوع یافتهاند نتوانستهاند آنچنان که باید بر استقلال خود پا میفشارند و حکومتهای مستقلی مبتنی بر ارزشهای انقلابی خویش تاسیس کنند؟ بخشی از جواب مسلما به آن حقیقت بر میگردد که هیچ تفکری جز اسلام ناب محمدی(ص) نمیتواند به معنای کامل لفظ، مستقل و غیروابسته باشد و مصداق لاشرقیه و لاغربیه ... و انقلابهایی که در دوره جدید وقوع یافتهاند، اگرچه بعضا از نوع ناسیونالیسم رنگ پذیرفته از دین، منشا گرفتهاند، اما نه اینچنین است که بتوان آنها را به طور مطلق انقلاب دینی یا انقلاب اسلامی دانست. بخش دیگری از جواب را نیز باید در رهبری پیامبرانه حضرت امام(ره) جست که جز در تاریخ صدر اول اسلام هرگز نظیری نداشته است و اما آنچه منظور نظر ماست و مقصدتحریر این نوشتار، امر دیگری است که مقدمه حاضر زمینه پرداختن به آن را فراهم داشته است.
جهان امروز جهانی واحد، یکپارچه و به هم پیوسته است که در جهات خاصی نظام یافته و از این روی، نباید، توقع داشت که در آن جز برای زندگی کسانی که به غایات این نظام واحد جهانی تن سپردهاند، عرصه گشوده باشد. بسیاری از دشمنان ما نیز به این مقدمات برهانی متمسک میشوند، برای تحصیل نتیجهای دیگر اینکه در دنیایی اینچنین باید به نظام واحد جهانی تسلیم شد و هر تلاشی جز این به خلاف جهت آب شنا کردن است اینها کسانی هستند که نه تنها نتایج مترتب بر این تسلیم، یعنی بردگی و استثمار و وابستگی و عدم استقلال، بتپرستی و ضلالت و فساد و ... را پذیرفتهاند، بلکه غالبا مشتاقانه به آن دل سپردهاند و در صدق این مصدقات نیز بیشتر کسانی شک میکنند که نتوانستهاند وحدت جهانی حاکم بر این نظام صنعتی و تبعات فرهنگی آن را دریابند. وقتی سیر تکوینی یک انقلاب جوان به تاسیس نظام حکومتی منجر شد، رهبران انقلاب نیازمند به قانون اساسی و اصول اجرایی مدون هستند که بنیان بنای تازه را بر آن استوار دارند، اصولی تبلور یافته از آن نظام ارزشی خاص که تفکر انقلاب در آن جلوه کرده است، چه خواهند کرد؟
تاریخ جهان در این عصر جدید دو انقلاب بزرگ را در برابر امپریالیسم تجربه کرده است یکی در چین و دیگری در شوروی، اگرچه ما میان این سه چهره از ملت واحد کفر، کمونیسم روسی و چینی و امپریالیسم، تفاوتی قائل نمیشویم، اما تامل در سرنوشت این انقلابها میتواند محل عبرتی عظیم باشد. هیچ یک از این دو انقلاب نتوانستند اصالت و استقلال خویش را در برابر آمریکا، که مظهر آن تفکر واحد جهانی و شیطان بزرگ است، حفظ کنند و سرنوشت هر دو به همین جا منتهی گشته است که ما شاهد آن هستیم. برای اشاعه تفکر آمریکایی در روسیه و چین حتما لازم نیست که به آنها اجازه افتتاح پیتزافروشی و یا ویدئوکلوپ در میدانهای بزرگ مسکو و پکن داده شود، بلکه در تعلیمات واحد نظام جهانی آموزشی برای آنکه دانشجویان چینی را به آنجا بکشاند که خود را قربانی دموکراسی آمریکایی کنند کافی است. نظام فکری حاکم بر جهان نظام واحدی است که در طول چند قرن ظهور تمدن غربی تدوین یافته است. یک انقلاب جوان کجا میتواند فرصت و رخصت آن را پیدا کند که تعلیمات دانشگاهی خویش را بر مبنای معتقدات و نظام ارزشی خویش تدوین کند؟ تعلیمات دانشگاهی را به مثابه مصداق بارزی این معضل عنوان کردیم و اگر نه به همین مشکل در تمامی دورههای آموزش از دبستان گرفته تا ... وجود دارد.
یک انقلاب جوان درست بعد از پیروزی و کسب قدرت سیاسی به محض مواجهه با ضرورت بازسازی بعد از انقلاب، ناگزیر به سراغ اصول مدونی خواهد رفت که نظام یکپارچه جهانی در طول این قرنها به آن دست یافته است.
... و همین تجربه امروزی ما برای اثبات این مدعا کافی است. اصطلاحات فنی تا سناریوهای تفصیلی توسعه اقتصادی ماخوذ از تجربیات کسانی است که نه در غایات و نه در روشها با ما اشتراک حقیقی ندارند و نداشتهاند. ما در پی شکوفایی حیات فطری انسان هستیم و آنان در جستجوی استیلای مطلق بر طبیعت و مکیدن منابع آن و توسعه استعمار و استثمار بودهاند.
در وسعت جهانی که غربیها آن را جهان سوم نامیدهاند، به جز ایران حتی یک کشور و یا انقلاب دیگر وجود ندارد که بعد از تاسیس نظام حکومتی، در برابر ضرورت توسعه اقتصادی لزوما متوجه به جناح غربزدگان و وابستگان به تفکر اجنبی نشده باشد. با علم به این تجربه تاریخی است که بنیصدر و قطبزاده خود را برای قبضه مدیریتها در حکومت جمهوری اسلامی محق میدانستند و حتی به نقل از مرحوم شریعتی، بنیصدر از سالها پیش از پیروزی انقلاب خود را به عنوان اولین رئیس جمهور ایران معرفی میکرده است.
اگر ضرورت توسعه اقتصادی به شیوههای معمول در جهان اصل انگاشته شود، آنگاه دیگر چارهای نیست جز آنکه شیرازه کار به دست کسانی سپرده شود که تکنیک دستیابی به این آرمان را میشناسند و لاجرم انقلاب روی به تکنوکراسی خواهد آورد تنها استثنای موجود در جهان انقلاب اسلامی ایران است. در اینجا نیز از میان عواملی که ما را تا به امروز از خطر لغزیدن در گرداب شیطان محفوظ داشتهاند، دو عامل یکی درونی و دیگری بیرونی، بیش از سایرین دارای اهمیت هستند:
* رهبری حضرت امام خمینی(ره:) معرفت کامل حضرت ایشان نسبت به اسلام، حتیالمقدور نقص عدم تدوین اصول را جبران میکرد و اجازه نمیداد که این معضل اساسی خود را نمایان سازد.
ما اصول مدونی در زمینه فلسفه سیاسی اسلام، سیاست خارجی و داخلی و دیگر علوم انسانی از اقتصاد گرفته تا جامعهشناسی نداشتهایم . ما اصول مدونی در نظام حکومت اسلام و وظایف و اختیارات مقام ولایت و حدود آن، نسبت به آن با قوای سه گانه و دیگر اجزاء و نسبت اجزاء با یکدیگر و با کل نظام ... نداشتهایم. و قس علی هذا، حضرت امام(ره) خود همه راه را به تنهایی پیموده بود و حالا باز گشته بود تا امت را نیز با خود به معراج ببرد. او سالهای سال در چگونگی تشکیل حکومت اسلامی در قرن بیستم اندیشیده بود. قابلیتها را سنجیده بود. فطرت ناس را شناخته بود ... و به امدادهای غیبی پشتیبان انسانهای مجاهد و منفی و متوکل، امید بسته بود. حضرت امام(ره) در شیوه حکومت بر سیره و سنت اجداد طاهرین خویش باقی بود و کار را بر قابلیتها و عقل و اختیار اصحاب و امت خویش استوار کرده بود و هرگز آنان را به ما لایطاق تکلیف نمیفرمود. اگر نه، منظر حرکت تاریخی ما به تفصیل در برابر ابصار قلوب ایشان گشوده بود.
سید مرتضی آوینی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست