پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

اقتدار كاریزماتیك


اقتدار كاریزماتیك

مقاله حاضر به بررسی مفهوم كاریزمای سیاسی می پردازد كه توسط ماكس وبر جامعه شناس آلمانی بسط یافته است

كاریزما [یا فرهمندی] نیرویی فوق طبیعی _ چونان نیرو های جادویی، ارواح یا خدا _ است كه شخصی در پشت خود دارد و یا توانایی ای نادر و فوق العاده است كه شخص داراست. می توان فرض كرد كه الف- شخصی ممكن است كاریزما داشته باشد اما هیچ كس كاریزمایش را باور نكند؛ یا ب- او كاریزما داشته باشد و سایرین هم او را باور كنند یا ج- او كاریزما نداشته باشد اما دیگران فكر كنند كه دارد د- او تنها كاریزمای اندكی داشته باشد اما بقیه فكر كنند كه كاریزمای او خیلی است. جامعه شناسی تنها به مطالع سه حالت آخر علاقه مند است. ماكس وبر (برای مقاصد نظریه خود) به نیرو های فوق طبیعی یا شخصیت های فوق العاده علاقه ای نداشت او به آن گونه روابط اجتماعی ای علاقه مند بود كه هنگامی به وجود می آیند كه یكی یا چند نفر از مردم به كاریزما داشتن شخص دیگری باور می آورند. برای مقاصد عملی می توان شخصی را دارای نیروی كاریزماتیك فرض كرد مستقل از این كه او به تعریف دقیق كاریزما داشته باشد یا نه. تنها كافی است كه دیگران باور داشته باشند كه او كاریزما دارد. كاربرد دوگانه اصطلاح كاریزما معادل كاربرد دوگانه ای است كه اصطلاح «مشروعیت» دارد.

شخصی مشهور به انجام دادن اعمال معجزه آسا یا اعمال قدرتمندانه است. دیگران با دیدن یا شنیدن چنین اعمالی به این می گروند كه او عموماً دارای نیرو های فوق طبیعی است. هنگامی كه چنین طرز تلقی ای شخص را در اجرا شدن دستوراتش از سوی همین مردم بر زمینه ای عادی یاری كند، رابطه اجتماعی «سلطه كاریزماتیك» شكل می گیرد.

اصطلاح «كاریزما» را باید دلالتی دانست بر كیفیتی غیرعادی در یك شخص فهمیده مستقل از اینكه چنین كیفیتی واقعی باشد، اظهار شده باشد، یا فرض شده باشد. بنابراین «سلطه كاریزماتیك» باید به حكمرانی بر مردم اشاره داشته باشد، حال این حكمرانی برای حكم شوندگانی كه بنا به باور خود به خصوصیت فوق طبیعی آن شخص معلوم از او پیروی می كنند، می تواند عمدتاً وضعیتی درونی باشد یا عمدتاً بیرونی.

رهبر كاریزمای مورد بحث خصوصیت شخصیتی ای موعودباورانه برای پیروان خود دارد و قادر است هنجار های اجتماعی نوینی بنهد. او را به دلیل انطباقش بر سنت یا وضع موجود پیروی نمی كنند. بلكه به این دلیل از او پیروی می كنند كه وی شخصیتی است كه مورد عنایت خاص قرار گرفته و حق دارد هر كاری كه می خواهد بكند. در یك فرهنگ سنتی سرپیچی از قواعد برای انسان های عادی می تواند مرگ بار باشد. همچنان كه در یك فرهنگ قانونگرای مدرن نیز سرپیچی از قانون می تواند مهلك باشد. تنها كسانی می توانند از عقوبت چنین سرپیچی هایی برهند كه به باور بسیاری از مردم تحت محافظت اقتداری اساسی تر باشند.

كسی كه از كاریزما برخوردار است برای اینكه ادعای «مشروعیت» كند باید متناوباً عمل خارق عادت خود كه سلطه اش اساساً بر پایه آن استوار است را تكرار كند. این كه می گویند «هیچ چیز مانند موفقیت توفیق نمی آورد» یا «همه پیروز را دوست دارند» نشان دهنده نكته روانشناختی پایه ای است كه سلطه كاریزماتیك را شكل می دهد. نیاز رهبر كاریزماتیك به اینكه مدام خود را ثابت كند پیروان او را بالقوه بی ثبات و سطحی می كند. همین كه رهبر خطایی بكند، همان روانشناسی توده هایی كه او را به صدر نشانده بود می تواند به نحوی غیرمنطقی پیروانش را وادارد كه او را به طریقی نابخشودنی طرد كنند. البته هسته ای از پیروان كه به سطح سرسپردگی ای فرزندوار رسیده اند حتی در زمان های سخت نیز رهبر خود را رها نخواهند كرد. سایرین ممكن است حقیقت یا پایداری چنین دوره هایی را انكار كنند و منتظر «رجعت» درونی یا نهایی او باشند.

انطباق با زمینه های كاریزماتیك برای ادعای مشروعیت همان ساخت سلطه كاریزماتیك است. مشروعیت كاریزماتیك ماهیت روابط بین حاكمان و حكم شوندگان را و در درون طبقه حاكمه بین ارباب و عوامل را مشخص می كند. در هر سازمان مبتنی بر سلطه ای كه در آن زمینه های «مشروعیت» كاریزماتیك هستند، یك رهبر وجود دارد كه اعوان خود را دست كم در حلقه نزدیكان براساس قابلیت های كاریزماتیك آنها برمی گزیند - و نه بر پایه قابلیت های فنی شان. عوامل و اعوان رهبر كاریزما سلسله مراتب منظم و روشن مسئولیتی ندارند. نخبگان كاریزماتیك با پیروان شورمند و جماعت های آئینی بر پایه روابط اجتماعی فرقه ای با درجات مختلف اخلاص ارتباط می یابند. اعضای این جماعت ها در مواقع كمبود با یكدیگر زندگی اشتراكی می كنند.

«خلق سلطه كاریزماتیك به معنای دقیق كلمه... همواره زاده موقعیتی... غیرعادی است.» و بر دو نوع موقعیت غیرعادی را برمی شمرد كه مستقلاً یا در ارتباط با هم می توانند به برآمدن موقعیت غیرعادی سلطه كاریزماتیك منجر شوند: ۱- موقعیت «بیرونی به ویژه موقعیت سیاسی اقتصادی» و ۲- موقعیت «درونی، روحی- روانی، به ویژه دینی».

اگرچه وبر در اینجا مثال های چنین موقعیت هایی را فهرست نمی كند، احتمالاً موقعیت «غیرعادی» سیاسی می تواند چیزی از جنس جنگ یا سلب مشروعیت از ساختار مسلط است، موقعیت اقتصادی غیرعادی: هرج ومرج، ركود، خشكسالی، یا رونق است؛ موقعیت دینی غیرعادی: دوران محنت یا نوزایی دینی است. اگر چنین باشد، حالت «معمول» سیاست عبارت خواهد بود از: ثبات، امنیت، یا «مشروعیت». حالت معمول اقتصاد نیز بسندگی و حالت معمول دین، آزادی مناسك عبادی است. وبر ادعا نمی كند كه این موقعیت ها دلایلی كافی برای سلطه كاریزماتیك هستند. به علاوه وبر در این بند كلمه «همیشه» را استفاده می كند.

(لذا معتقد است اینها شرایط ضروری اند) كه به معنای آن است كه شخصیت كاریزماتیك می تواند به خودی خود وضعیت های نامعمول را خلق كند. (در تمامی موارد، وبر یك سنخ آرمانی را مشخص می كند، نه قوانین طبیعی تاریخ یا جامعه را). بندی كه در بالای این پاراگراف نقل شد، می گوید مردمی كه موقعیت ذهنی «نامعمول» دارند، بیشتر مستعد رهبران كاریزماتیك اند. وبر ادامه می دهد كه سلطه كاریزماتیك از گروه سربرمی آورد، هیجان در شرایط غیرعادی زاده می شود و هیجان جمعی منجر به گرایش تمامی مردم برای نیل به پایان رهبری كاریزماتیك خارق العاده می شود. احتمالاً مردمی كه درگیر موقعیت نسبتاً غیرعادی هستند، باید آن را به عنوان غیرعادی یا بحرانی درك كنند و بعضی مردم نسبت به آنچه عرفاً «بحران» تلقی می شود با آرایش بیشتری در مقایسه با دیگران واكنش نشان خواهد داد. (مثلاً بعضی مردم بیشتر از بقیه مستعد درك موقعیت ها به عنوان موقعیت بحرانی هستند.)هم وضعیت ذهنی پیروان و هم وضعیت ذهنی رهبر كاریزماتیك «غیرعادی» است. بسیاری رهبران مشروعیت شان را از قابلیت شان در نیل به وضعیت پایدار می گیرند. به نظر وبر طی تاریخ طیف گسترده ای از مردم به طور غریزی خود را با هنجار های محیطی تطبیق داده اند، این هنجار ها ممكن است قراردادی، عرفی یا قانونی باشند. معدود مواردی هم كه ابداع روی می دهد، غلبه «اینرسی امر عرفی»- اگر در گرو عواملی فراتر از اراده انسانی نباشند- معمولاً نتیجه تاثیر مردمانی است كه وضعیت های خاص «نابهنجار» را تجربه می كنند و از این رو ظرفیت دارند تاثیر خاص بر دیگران بگذارند. حاملان كاریزما پیشگویان پیامبری یا فرماندهان جنگ های كاریزمایی به تنهایی می توانند قوانین تازه ای به حلقه قوانین سنتی سابق وارد كنند. به همان ترتیب كه انقلاب و شمشیر دو قدرت غیرعادی هستند، می توانند دو بدعت گذار تمام عیار هم باشند. دو قطب وضعیت نابهنجار ذهنی هستند كه بر ابداع و تولید هنجار های عرفی، قراردادی و قانونی اجازه بروز می دهند. قطب اول: «الهام» است: تحقق تجلی گونه یك عمل مشخص كه «باید» انجام شود... قطب دیگر «همدلی» است: اینكه شخصی منش فرد دیگری را كه تحت تاثیرش است تجربه كند... اغلب... اعمال اجتماعی در مقیاس وسیع را یك فرد صاحب نفوذ شكل می دهد كه تجربیات خود را القا می كند و به نوبه خود از این طریق اشكال خاصی از «آگاهی» با محتوای مشابه ممكن است پدید آیند... نتایج همدلی و حتی بیش از آن نتایج الهام شكل دهنده منابع اولیه تحصیل بدعت های واقعی هستند. مبتدعانی كه تجربه آنها به عنوان جهت دهنده به نوبه خود احساس التزام را تقویت می كنند، التزامی كه- معمولاً- به آن تن می دهند... بدعت ظهور یافته احتمالاً هنگامی كه از یك الهام قوی یا همدلی قدرتمند نشات می گیرند، به یك «آگاهی» و نهایتاً «قانون» خواهد انجامید.

در چنین مواردی «توافقی» حاصل خواهد شد یا تحت شرایط خاصی حتی توافقی علیه منحرفان شكل خواهد گرفت. به رهبر كاریزما «الهام» شده است تا معیار های جدیدی برای پیروانش بگذارد كه از سر «همدلی» این معیار ها را به عنوان قواعدی الزامی می پذیرد.

با این همه سلطه كاریزماتیك در نمونه مثالی (Idealtype) خود كه با تجربه انسانی سروكار دارد به مفهوم «مقدس» دوركیم شبیه است. وبر همچنین كاربرد های این مفهوم را در موقعیت های قدرت سیاسی هم در نظر داشته است، موقعیت هایی كه آهنگ دینی یا شبه دینی در آنها حداقلی است. این مورد را می توان در تحلیل وبر از یهودیت باستان یافت، تحلیلی كه در آن وبر یك شیخ كاریزما را ترسیم می كند كه از طریق پیروزی در جنگ یا تدبیری های قضایی خود رهبر قبایل بدوی می شود؟ پادشاهان اَدوم كه «چون به وضوح براساس توراث جانشین یكدیگر نشده بودند به نظر می آید كه شاخصه كاریزماتیك فردی شان در موقعیت آنها موثر بوده است.» و قهرمانان جنگی ای كه در مجموعه قبایل یهود حاكمیت هژمونیك ایجاد كردند (داوران ) با این حال چنین ملاحظاتی تنها می تواند بر فهم ما از دامنه موارد مربوط تاثیر گذارد نه بر فهم ما از خود نمونه مثالی كاریزما.

پی نوشت:

این ترجمه قسمتی از مقاله زیر است:

Paul Bullen,Charismatic Political Domination,۱۹۸۷