یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
روانکاوی قذافی
با انتشار خبر کشته شدن معمر قذافی به دست انقلابیون لیبی و پیروزی کامل این نیروها، پرسشهای بیپاسخ بسیاری پیرامون قذافی، اعتقاداتش، طرفدارانش و... در اذهان عمومی باقی ماند...
پرسشهای مهمی که اگر امکان پاسخگویی بود، بیشک باید ماهها پیش و در زمان حیاتش به دنبال پاسخ آنها میگشتیم. البته فضای لیبی متشنجتر از دستیابی به این امکان بود. در نتیجه ما در همان زمان برای پاسخ به این سوالها و بررسی شخصیت قذافی و جامعه لیبی به سراغ دکتر جاوید قربان اوغلی، مدیرکل سابق آفریقای وزارت خارجه کشورمان، سفیر سابق ایران در آفریقای جنوبی و استاد جامعهشناسی رفتیم و با وی به گفتوگو نشستیم.
▪ آقای قربان اوغلی! رفتارهای معمر قذافی بسیار متفاوت با رفتارهای حکام دیگر بوده است (چه از نظر رفتارهای شخصی و چه از نظر رفتارهای دیپلماتیک) به نظر شما سرچشمه این رفتارها چیست؟
- رفتارهای آقای قذافی نه فقط با حکام منطقه (چه روسای کشورهای عربی و چه روسای کشورهای اسلامی)؛ بلکه با تمام رهبران و حکام جامعه جهانی متفاوت به نظر میرسد. در دوره حضور قذافی در رأس حکومت لیبی، این وجه ممیزه را هم در سطح رهبری لیبیاییها و هم در سطح روابط و رفتارهایی که در جامعه بینالملل انجام داد؛ به وضوح میتوان دید. آنچه در روانشناسی شخصیت قذافی نمایان است، خودشیفتگیای است که در منش و رفتار وی بسیار هویداست. او آمال و آرزوهای بزرگی در ذهن خود، چه برای کشورهای عربی، چه برای قاره آفریقا و چه برای جهان اسلام میپروراند. قذافی در سال ۱۹۶۹ که فقط ۲۸ سال سن داشت، بسیار تحتتاثیر خط و مشی مبارزاتی جمال عبدالناصر بوده است و شاید حتی این تصور دور از ذهن نباشد که قذافی جوان، با مساعدتها و همراهیهای او توانست یکی از نظامهای سلطنتی را که پایگاه استعمارگران ایتالیایی بود، سرنگون کند. وقتی او به حکومت رسید، در همان ابتدا توانست تمام ساختارهای حکومتی را تغییر دهد و بر همین اساس، ۴۲سال بر این کشور حکومت کرد. آقای قذافی ابتدا با همکاری تعداد اندکی از نظامیان که شاید حتی از تعداد انگشتان دست نیز کمتر بودند و از یاران نزدیک قذافی به شمار میآمدند؛ شورای رهبری انقلاب ( قذافی خود را فاتح این انقلاب در سپتامر ۱۹۶۹ میخواند) را تشکیل دادند. مانند تمام حکام، طعم قدرت بر مذاق ایشان هم خوش نشست. در حقیقت آن ثروتهای بسیار کلان که از منابع نفتی یا به عبارتی پولهای بادآورده پس از جنگ ۱۹۷۳ در منطقه خاورمیانه که میان اعراب و اسرائیل رخ داده بود و باعث افزایش سرسامآور قیمت نفت شد، فضایی ایجاد کرد که با خودشیفتگی و در اختیار داشتن سرزمین بزرگ با جمعیت بسیار اندک (در آن زمان لیبی حدود ۳ میلیون نفر جمعیت داشت و امروز به حدود ۷ میلیون نفر رسیده است)، دیگر نه دلیل و نه تمایلی به ترک قدرت نداشته باشد.
▪ اما قذافی در سخنانش بارها از نداشتن مسوولیت در لیبی سخن به میان آورده. آیا این رفتار با سخن خود او متناقض نیست؟
- آقای قذافی بهطور معمول و همیشه در سخنانش خود را در لیبی فاقد مسوولیت حکومتی یا به عبارتی هیچکاره میخواند. او میگفت: «من رهبر انقلاب هستم و هیچ مسوولیت حکومتیای ندارم.» اما آنچه به وضوح به چشم میخورد این است که در تمام تصمیمگیریهای کلیدی کشور، چه خرد و چه کلان نقش دارد و همه تصمیمگیریها بر عهده او بود و در کوچکترین مسائل دخالت میکرد.
از مشخصههای رفتاری دیگر قذافی در راه حکومتی، ایدئولوژی خاصی بود که از آن پیروی میکرد. همه ما میدانیم هر حکومتی دارای ایدئولوژی خاصی است، این ایدئولوژی میتواند سوسیالیستی-کمونیستی باشد که خود این دیدگاه هم شاخههای متفاوتی دارد، کمونیست استالینی، نوع چینی، آلمانی، کوبایی و... کشور لیبی مدعی است که سوسیالیستی بوده است. حتی نام این کشور از پس از حکومت قذافی، جماهیر عربی سوسیالیستی شده بود اما براساس شواهد، ایدئولوژی حاکم بر این کشور از جنس سوسیالیسم نبوده است. ما میدانیم که نظامهای سوسیالیستی دارای قاعده و منش خاصی هستند، اما در لیبی، معمر قذافی، ایدئولوژیای را به مردم تحمیل کرده بود که مبدعش خودش بوده است با مبانی و قوانین خاص خود. وی مبانی این ابداع را در «کتاب سبز» نگاشته بود و این را مرامنامه حکومتیاش معرفی میکرد.
▪ از سخنان شما به نظر میآید قذافی از اینکه با سایر روسای حکومتها متفاوت باشد، خوشش میآمده و برای ایجاد این فاصله تلاش میکرده. به نظر شما علت این رفتار چه بوده است؟
- آقای قذافی چه در سطح منطقه و چه بینالملل، میخواست خود را به عنوان یک عنصر جنجالی بشناساند که به تعبیری خلاف جریان آب شنا میکند و به عنوان یک فرد خللساز در صدر اخبار قرارمیگیرد. با رجوع به تاریخ این مساله را خواهیم دید که رهبر لیبی پس از قرارداد «کمپ دیوید» همراه کشورهای الجزایر و یمن جنوبی مبداء تشکیل جبهه پایداری علیه این موافقتنامه شدند و از دیگر نمونهها این است که زمانی که در پیشبرد اهداف اتحاد عربی ناکام شد، رفت به سوی ایجاد اتحاد آفریقا و درنهایت توانست اتحادیه آفریقا را تشکیل دهد. وی هنگام تاسیس این اتحادیه میگوید: «من کارهای نیستم، فقط شاه شاهان آفریقا هستم!» جالب است که ایشان همچنان خود را یک عرب صحرایی معرفی میکرد. به عنوان مثال، یکی از علایق او زندگی در چادر بود؛ حتی هنگامی که شاهان و روسایجمهور در لیبی به دیدنش میآمدند، در چادر مخصوص خود آنها را میپذیرفت؛ در اطراف چادر نیز تعدادی شتر وجود داشت. وی علاقه زیادی به خوردن شیر شتر نیز داشت. این خودشیفتگی صحرایی بهحدی میرسد که حتی هنگام سفرهای خارجی، با هواپیمایی مخصوص ابتدا وسایل خود را به آن کشور میفرستاد و همیشه بیرون از جایی که برای استراحتش پیشبینی شده بود، چادر میزد و ساکن آنجا میشد؛ در صورت اجازه کشور مقصد هم شتر مادهای را همراه خود برد تا از شیر تازه آن بنوشد. به یاد میآورم در اواسط دهه ۸۰، برای اینکه از قافله حکام و رهبران عربی که نامی از خود به جای گذاشتند، عقب نماند، طرحی بسیار پرهزینه با «نام نهر صناعی عظیم» (به معنای رودخانه دستساز) را آغاز کرد. او بدون پشتوانه طبیعی دستور این کار را داد. او برای انجام این کار آب را از سفرههای زیرزمینی جنوب لیبی و مرز چاد استخراج و با هزینه زیاد آن را به یک جریان آب رودخانهای تبدیل کرد.
از این مسایل بسیار میتوان در رفتارهای ایشان پیدا کرد. در مسایل سیاسی نیز علاقه بسیاری داشت که نامی از خود به جای گذارد و پایگاهی به نام «معمر قذافی» در کشورهای جهان ایجاد کند. تاریخ آفریقا مملو از دستاندازیهای سیاسی لیبی در کشورهای این قاره است. وی سعی میکرد در این مناطق پایگاهی برای خود بسازد و برای «کتاب سبز» خود تبلیغ کند. همه اینها نمایانگر این است که قذافی، رهبری متفاوت با بقیه رهبرها، نه فقط آفریقایی، عربی یا اسلامی بلکه متفاوت با تمام رهبران جهان بود.
سرچشمه این تفاوت به نظر من از یک سو در خوی قبیلهای و بدوی و از سوی دیگر به قدرت رسیدن در زمانی که بسیار جوان بوده است، بازمیگردد. دستیابی ناگهانی به منابع مالی بسیار گسترده و حکمرانی بر ملتی که در پایینترین سطح سواد هستند و بیشتر آنها بهصورت قبیلهای و بدوی زندگی میکنند و از سوی دیگر غلبه خوی خودباوری و خودشیفتگی در حال و احوال وی که او را به یک رهبر خارقالعاده و متفاوت تبدیل کرده بود.
به نظر من شخصیت قذافی باید روانکاوی شود چون این کار خدمت به تمام جامعه بشری خواهد بود؛ همانطور که هیتلر را بسیاری از روانشناسان بررسی شخصیت کردند تا بفهمند چرا یک نفر باید تبدیل به هیتلر شود و چرا یک جامعه سرنوشت خود را به این افراد میسپارد و در عرصه عمومی اینطور افراد ظهور میکنند، قذافی نیز باید موشکافی شخصیت شود تا دلیل توفیق وی نمایان شود.
▪ مردم لیبی حدود ۴۲ سال قذافی را بهعنوان رهبر پذیرفته بودند، دلیل این استقبال آنها از قذافی چه بود؟
- لزوما این را نمیتوان گفت، بله، جناب قذافی ۴۲ سال حکومت کرد ولی همواره حکومتهای طولانی یک فرد به منزله مقبول بودن حکومت او نیست. نوع حکومتی قذافی هم به شدت پوپولیستی بود و توانسته بود فضای حاکم را به نحوی به نفع خود تغییر دهد. کنگرههای شعبی میان مردم ایجاد کرده بود که این کنگرهها نهادی ظاهرا غیردولتی ولی درواقع تحت اداره عناصر آقای قذافی بودند. این کنگرهها در هر محله، کوی و برزن وجود داشت و تمام فعالیتشان زیر نظر حکومت بود و خواستهای حکومتی را پیش میبردند. حکومت بسیار به آنها میرسید و افراد عضو آن از امتیازات اجتماعی بالا، درآمدهای زیاد، امکانات تحصیلی خاص و... برخوردار بودند؛ کنگرههای شعبی در آن جامعه کوچک و به دور از پیشرفت، عنان امور را در دست داشتند. بهنظر من حکومت بر جامعهای با کمترین سطح توسعه اجتماعی، سیاسی و کمی سواد و زندگی قبیلهای کار سختی نیست و نکتهای که نباید فراموش شود این است که آقای قذافی از نظر نظامی دارای سیستم امنیتی بسیار قوی بود و نیروهای نظامی وفادار، که ترس بسیاری در دل مردم ایجاد میکردند، بهصورتی که مردم، هرگونه مخالفت با قذافی را نوعی خودکشی میدانستند. طبیعتا هیچ اپوزیسیونی توان ابراز وجود پیدا نمیکرد تا بتواند با دیدگاههای سیاسی یا ایدئولوژیستی آقای قذافی مخالفت کند. در لیبی برای حفظ این شرایط قوانین بسیاری وجود داشت، برای مثال باید احزاب ابتدا اعلام تبعیت بیچون و چرای خود را از رهبری اعلام میکردند بعد به فکر تشکیل حزب میافتادند، از طرفی دیگر رسانهها و بهخصوص تلویزیون ۲۴ ساعته مشغول تعریف و تمجید از قذافی بود. مشخصا این تبلیغات نیز در عامه مردم که هیچ رسانهای در دست نداشتند، تاثیرگذار است. قذافی این تفکر را میان مردم پرورش داده بود که یا من حاکم شما هستم یا شما هیچچیز نیستید، کشور عقبافتادهای هستید که اجانب بر شما حکمفرمایی خواهند کرد و هیچ ارادهای از خود نخواهید داشت. پس باز هم میگویم ۴۲ سال حکومت بر چنین مردمی به منزله حمایت مردم از حکومت نیست.
▪ لیبی ۴۲ سال بدون قانون اساسی و به بدویترین شکل و در حصر اطلاعاتی اداره شده است. به نظر شما چشمانداز لیبی در حکومت جدید چه خواهد بود؟
- من هیچ چشمانداز روشنی برای لیبی نمیبینم. جامعه لیبی خواست روشنی از اقدامهای خود ندارد. در مصر یا حتی تونس مردم تمرین دموکراسی انجام داده بودند؛ در آن کشورها حزب و انتخابات بوده است اما به شکل نمادین وی در هر حال درصورت آزاد شدن فضا میتوانستند فعالیتهای مثمرثمری داشته باشند، اما لیبی حتی این تمرین را هم انجام نداده است. تشکلاتی هم که در لیبی تشکیل شده یا شوند، هیچیک ویژگیهای حزبی نخواهند داشت. حزب باید مرامنامه، اساسنامه، قانون، تشکیلات، تنظیمات و... داشته باشد، اما هیچیک از این تشکلات لیبیایی این اصول را رعایت نمیکنند. علت آن هم این است که جامعه لیبی کاملا یک جامعه بدوی و عقبمانده فرهنگی بدون هیچ نهاد دموکراتیک است و هیچگاه اجازه بروز و ظهور احزاب داده نشده و همه تحت فرمان «کتاب سبز» بودهاند. الان هم به اعتقاد من گروههایی که شورای ملی انتقالی را تشکیل دادند، شبه احزاب و تشکلات هستند و هیچیک را نمیتوان به عنوان یک حزب در نظر گرفت. با این توصیفات جامعه لیبی فاصله بسیاری تا دموکراتیک شدن دارد و به این زودیها شاهد ایجاد یک حکومت مردمی با قانون اساسی پیشرو در این کشور نخواهیم بود و به احتمال زیاد کشورهای غربی یا با حضور مستقیم ناتو یا با ایجاد تشکلات مختلف عنان امور را به دست خواهند گرفت، بنابراین آینده لیبی از نظر داشتن حکومتی مردم سالار روشن نیست.
محمدرضا متقی
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست