پنجشنبه, ۲۰ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 9 May, 2024
مجله ویستا

و این خط, همان است


و این خط, همان است

در میانه حکومت بی مثال امیرالمؤمنین علیه السلام بعضی از نیروهایی که در دین به «امام» قایل نبودند و یا عقل خویش را امام خویش می پنداشتند, شعار می دادند «لاحکم الالله» این شعار مقدسی بود که شاید مقدس تر از آن یافت نشود اما حضرت امیر که در برابر «الله» خودیتی را نمی شناخت و امتحان خود را در عرصه های مختلف از جمله مواجهه حساس و خطرناک با «عمروبن عبدود» در «روز خندق» داده بود, این شعار را برنتافت و آن عبارت تاریخی را فرمود که به ضرب المثل هم تبدیل گردید «کلمه حق یراد بها الباطل»

در میانه حکومت بی مثال امیرالمؤمنین-علیه السلام- بعضی از نیروهایی که در دین به «امام» قایل نبودند و یا عقل خویش را امام خویش می پنداشتند، شعار می دادند «لاحکم الالله» این شعار مقدسی بود که شاید مقدس تر از آن یافت نشود اما حضرت امیر که در برابر «الله» خودیتی را نمی شناخت و امتحان خود را در عرصه های مختلف از جمله مواجهه حساس و خطرناک با «عمروبن عبدود» در «روز خندق» داده بود، این شعار را برنتافت و آن عبارت تاریخی را فرمود که به ضرب المثل هم تبدیل گردید: «کلمه حق یراد بها الباطل». منافقین نماز شب و نافله خوان چاره ای نداشتند جز اینکه در برابر حکومت حق به خود حق متوسل شوند تا علی را پشت سر بگذارند و حال آنکه می دانستند خدا اسلام بدون محمد(ص) و علی(ع) را نمی پسندد.

حضرت امیر المؤمنین- سلام الله علیه- مشت بسته این منافقین را باز کرد و فرمود این خوارج با نفی حکومت از غیر خدا در پی نفی حکومت هستند و حال آنکه گریزی نیست و جامعه به حاکم نیاز دارد. علی مرتضی-علیه السلام- می فرماید آنچه اینها دنبال می کنند از حکومت جور هم بدتر است چرا که هرج و مرج اساس نظام اجتماعی را فرو می پاشد.

هرج و مرج طلبی در جامعه ای که برای استقرار «نظم جدید» فدیه های فراوانی داده است و در بین فدیه ها عالمان بزرگ و انسانهای بسیار ارزشمند وجود دارند، ظلم مضاعفی به حساب می آید. هرج و مرج طلبی با شورش علیه نظم مستقر شروع می شود و در انتها به هرج و مرج مطلق منتهی می گردد چرا که در اینجا هرج و مرج طلبی بطور مطلق و بصورت ابزار برای رسیدن به مقصود مورد استفاده قرار می گیرد و این در درازمدت به روش هرج و مرج طلبی لباس مشروعیت می پوشاند پس می توان گفت هرج و مرج طلبی به هیچ نوع حاکمیت و نظمی نمی انجامد.

انقلاب اسلامی در طول سه دهه اخیر بارها شاهد استفاده «گروههای فشار» از روش هرج و مرج بوده و نتایج آن را دیده است. در یک مقطعی از انقلاب بعضی از گروههای سیاسی شعارهای ضد آمریکایی سر می دادند و در همان حال حضرت امام را که ریشه آمریکا را در ایران قطع کرده بود «مرتجع» می خواندند. حضرت امام با لطافت فرمودند اینها چپ های آمریکایی اند. طولی نکشید که این چپ های آمریکایی ارتباط علنی خود را با آمریکا ظاهر کردند. در واقع در آن زمان، مسئله چپ های آمریکایی این بود که نظام ضدآمریکایی مستقر نشود. بعدها منافقین هم همین راه را رفتند یک روز سازمان مجاهدین خلق بیانیه داد که تنها کسی که شایسته منصب ریاست جمهوری است، حضرت امام خمینی می باشد و افزود «تنها راه» حفظ جمهوری اسلامی از خطر افتادن به دام امپریالیسم جهانی، پذیرش این سمت از سوی امام است آنان البته می دانستند که پذیرفتن سمت اجرایی در شأن امام نیست در واقع منافقین دشمنی با امام را در ذیل واژه امام مخفی کرده بودند و البته زیاد طول نکشید و آنان به جنگ مسلحانه با امام روی آوردند.

یکی دیگر از نمونه ها اقدامات نهضت آزادی بود. نهضت آزادی همواره آزادی را بر استقلال و جمهوری اسلامی مقدم می کرد و وقتی می پرسیدی چرا؟ پاسخ می دادند اگر آزادی باشد استقلال و جمهوریت هم خواهد بود. همین ها وقتی امام از برگزاری رفراندوم حرف زد گفتند هنوز زود است و باید چند سال بگذرد تا زمینه برگزاری رفراندوم فراهم شود. بعدا وقتی مجلس خبرگان قانون اساسی با رای ملت آزاده تشکیل شد اینها مدعی شدند بوی استبداد می آید در نهایت به قم رفته و از حضرت امام صریحا خواستار انحلال مجلس خبرگان شدند. در اینجا هم آزادی خواهی آقایان نهضت آزادی برای سلب آزادی از ملت ایران مطرح می شد.

بعدها یک گروه دیگر سر برآوردند و شعار پلورالیسم دینی-تکثرگرایی دینی- سر دادند اینها در حلقه های خود- کیان و سلام- مدعی بودند که حکومت باید در مواجهه با برداشت های مختلف از دین بی طرف باشد و حال آنکه منظورشان بی طرفی نبود- هرچند بی طرفی هم سخن نادرستی است- منظور آنان از پلورالیسم دینی این بود که صدای خدا را از وجاهت و تاثیر بیندازند و اباطیل را حاکم نمایند اما این همه را در ذیل واژه زیبا و البته مغلوط « هر فکری محترم است» توجیه می کردند و مرادشان حرمت زدایی از تعالیم دینی بود چه اینکه برای تحقق آن چهار نعل به سوی سکولاریزم تاختند و تظاهرات علیه خدا را نیز مشروع قلمداد کردند!

این روزها یک گروه دیگر سر برآورده که «رجعت به گذشته» را سر می دهد و در توجیه آن می گوید رویه کنونی کشور، ما را از تعالیم اولیه انقلاب و خط امام دور کرده است و باید به آن دوره بازگردیم. این شعار بسیار زیبا خیلی ها را به اشتباه انداخت و حال آنکه منظور آنان- موسوی و...- این است که دستاوردهای قانونی نظام و نهادهای برآمده از انقلاب را به اسم انقلاب و بازگشت به ارزش های آن قربانی نمایند!

درست در میانه این دعواها عده ای هم به اسم اینکه جامعه دستخوش التهاب شده و نظام به خطر افتاده است از همگرایی و بازگشت به شرایط قبل از انتخابات سخن می گویند البته در این بین بعضی از نیروهای غیر سیاسی آن را صادقانه عنوان می کنند ولی نیروهای سیاسی برای بازسازی اوضاع بهم ریخته خود از آن دم می زنند. در واقع در اینجا هم منظور از وحدت همان تفرقه است ولی چون نمی توان با تابلوی تفرقه به جمع آوری عده و عده پرداخت تابلوی وحدت را بلند کرده اند.

هرج و مرج طلبی توأم با بهم ریختن مرزهای سیاسی است طبیعی هم هست چرا که وقتی مرزهای اعتقادی فرو می ریزند معنای دوستی و دشمنی عوض می شود. دشمنان دیروز دوست خوانده می شوند و دوستان دیروز دشمنان تلقی می گردند. در این فضا جاسوسی، بی دینی، تضییع حقوق مردم و مسایل اخروی رنگ می بازند و الگوهای جدید جای آن را می گیرند و این یک وضعیت فراگیر در همه صحنه های درگیری انقلاب و مخالفان آن است بدون آنکه مو بزند با این وصف شما اگر مروری به روش های توده ای ها، فدایی ها، مجاهد خلقی ها، حزب خلق مسلمان ها، بهزاد نبوی ها، خاتمی ها، موسوی ها و... بیاندازید می بینید که مو نمی زند و همه از یک روش و شیوه و الگو پیروی کرده اند. برای اینکه کمترین تردیدی برایتان نماند به آرشیو سال ۸۵ و ۹۵ مراجعه کنید اطلاعیه سازمان مجاهدین خلق و... را بردارید کنار اعلامیه ماههای اخیر میرحسین موسوی و ادوار دفتر تحکیم و... بگذارید و سعی کنید آنها را جدا و مختلف ببینید هرگز نخواهید توانست!

این روزها اما نفاق به مخمصه افتاده است. میرحسین در نامه ۱۲ شهریور خود می نویسد من ۰۲ سال سکوت کردم- یعنی به آماده کردن نیرو مشغول بودم- و بعد از ۰۲ سال تا اینجا آمدم نمی توانم ۰۲ سال دیگر صبر کنم تا «شبکه اجتماعی» شکل بگیرد. او هیچگاه گمان نمی کرد رادیکالیزم سبز او به این زودی خزان بگیرد. حال او این ضعف را با چه جبران می کند با صبر و محاسبه؟ خیر او در آن نامه می نویسد از راهی که برگزیده ام باز نمی گردم و به راه خود ادامه می دهم هر چند حمایت آشکار سیا- که تا پیش از این مخفی بوده است- همه حقیقت را برملا می کند. در واقع موسوی و... خلأ همراهی مردمی را با حمایت جدی مراکز جاسوسی و... جبران می نمایند.

در این میانه انقلاب اسلامی البته راه خود را می رود و از اشتغال به اموری که آن را از هدف بزرگ خود باز می دارد، پرهیز می کند و صد البته در ایران ما مردم اسیر فتنه منافقان و منحرفان نمی شوند. هر چند آبی گل آلود و هوایی غبارآگین می گردد وعده ای برای مدت کمی دچار ضعف تشخیص می شوند اما مردم ما کوله باری از ۴۱ قرن تجربه بر دوش دارند و معنای ولایت و تفاوت آن را با حکومت های غیر الهی می دانند.

سعدالله زارعی