سه شنبه, ۲۵ دی, ۱۴۰۳ / 14 January, 2025
پیامدهای ازدواج زنان ایرانی با اتباع بیگانه
مقدمه حرکت بینالمللی سریع و فزاینده مهاجرت در طول پنجاه سال گذشته به صورت عملی موجبات ناهمگونی جمعیت در داخل مرزهای دولت ملت شده است. حتی کشورهایی که چند سال پیش به همگونی جمعیت خویش میبالیدند برای مثال ژاپن و کره- اکنون به صورت فزایندهای مجبور به کنار آمدن با واقعیت موجود یعنی تحمل اقلیتهای قومی هستند. انگیزه اصلی برای چنین کاری تامین امنیت، زندگی و معیشت بهتر میباشد.
ایران نیز نمیتواند جدا از تحولات جهانی و پیرامون خود زیست کند و البته تا حدودی این تاثیرپذیری منطقهای و جهانی بسیار شدید است به طوریکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران که پیش از آن در فهرست جوامع مهاجرفرست و مهاجر پذیر جائی نداشت، نزدیک به سه میلیون مهاجر را پذیرا شده و به همان میزان نیز مهاجر فرستاده است. جایگاه مهاجرت در ایران در بین ۲۲۴ سرزمین در دنیا در طی سال ۲۰۰۳ برابر با ۱۶۷ است که گویای مهاجرت نسبتاً زیاد انجام شده در این کشور است. از نظر تعداد کل پناهجویان در ایران نیز با ۹۳۱۳۰۰/۱ نفر در بین ۱۱۰ کشور پناهندهپذیر، رتبه نخست را احراز کرده است.[۱] کارشناسان و اندیشمندان مسائل اجتماعی بر این باورند که اگر برای مقابله با مهاجرت و مهاجران غیرقانونی در کشور چارهای اندیشیده نشود، تبعات متعدد چنین حضوری صدمات جبران ناپذیری بر کشور و ساختار فرهنگی و اجتماعی آن وارد خواهد نمود که شاید در کوتاه مدت ملموس نباشد ولی پیامدهای تلخ و ناگوار آنها در بلندمدت همه را متوجه خود خواهد نمود: فیالمثل:
الف) میزان فعالیت مهاجرین بیشتر از فعالیت افراد بومی است، شاید کمتر افغانی درکشور بیکار باشد در حالیکه عمده نیروی کار بومی بیکار می باشند. مهاجرین میزان تقاضای مصرف را بیشتر میکنند.
ب) بازار کار دچار رقابت در جذب افراد بومی و مهاجرین خواهد شد.
ج) رشد جمعیت در کشور مقصد افزایش مییابد.
د) انواع جرایم و بزهکاریهای اجتماعی نوین رشد و شدت مییابد(اعتیاد، قتل، سرقت و ...)
ه) حاشیهنشینی در اکثر شهرهای بزرگ به معضل بزرگی تبدیل میشود.
و) پیدایش پدیدههای نوین اجتماعی حاصل از برخورد دو فرهنگ(بومی و وارداتی) که در نحوه اندیشه، رفتار، خصوصیات اخلاقی و ... تاثیرگذار است.
ز) تعدیل در نظام پرداختها با وجود انبوه کارکنان مهاجر موجب تغییرات دستمزدی میشود.
ح) تاثیر منفی در سرمایهگذاری به دلیل عدم سرمایهگذاری مهاجران
ط) تاسیس سازمانهای اداری خاص برای رسیدگی به مسائل مهاجران[۲]حال میتوان به ... قاطع عنوان کرد که حضور مستمر صدها هزار مهاجر از کشورهای مختلف بویژه کشورهای افغانستان و عراق دارای پیامدهای متعددی میباشد که به طور کلی میتوان در عوامل ذیل دستهبندی نمود:
● پیامدهای حقوقی:
با عنایت به اینکه پس از شکلگیری مشکلات در منطقه خاورمیانه و بویژه در همسایگی کشور ما (افغانستان و عراق) مهاجرت اتباع این کشورها به ایران آغاز شد که با سه دسته از آنها مواجه هستیم:
الف) پناهندگان سیاسی، یعنی آن دسته که دارای دفترچه پناهندگی هستند.
ب) آوارگان و مهاجرین یعنی آن عده که فاقد روادید در بدو ورود به ایران هستند و دارای کارت شناسایی و یا مدارکی از این قبیل دارند.
ج) افراد مقیم، یعنی که افرادی که با روادید وارد ایران شدهاند و اقامت دارند. هر یک از وضعیتهای فوقالذکر دارای حقوق و وضعیتهای خاص خودشان هستند. که اگر در داخل کشور متبوع خویش باشند مسایل حقوقی خاص خود را دارند و اگر در خارج از کشور خویش باشند قواعد بینالمللی خصوصی، قواعد داخلی و رفتار متقابل دو کشور بر رفتار و مسایل حقوقی آنها حاکم میباشد. مسایل حقوقی همچون: نکاح، طلاق، نسب و ... اینگونه مسائل و مشکلات با شروع بازگشت اتباع کشورهای همسایه به وضوح خود را نشان میدهد مسائلی از قبیل:
الف) ازدواجهای بین مردان و زنان اتباع افغانی و عراقی با زنان و مردان ایرانی و بالعکس
ب) اموال و داراییهای اتباع آن کشورها در ایران
ج) تعیین تکلیف وضعیت و احوال فرزندان متولد شده آنها در ایران
د) ازدواج مردان افغانی وعراقی با زنان ایرانی مسائلی که در بالا از آنها نام برده شد به ویژه بند ۴ با گذشت زمان و پدیدارشدن مشکلات منبعث از آن خود را بر پیکر اجتماع تحمیل نموده و به یک معضل اجتماعی تبدیل میشود، به طوریکه در تعریف مسایل اجتماعی عنوان شده است؛ مسایلی است که خود را برجامعه تحمیل میکند و پیامدهای آنرا افراد جامعه حس میکنند، با عنایت به تعریف فوق ازدواجهایی که بین اتباع کشورهای مورد اشاره با زنان و بانوان ایرانی صورت گرفته است ـ که تعدادشان نیز کم نیست به یک مساله اجتماعی تبدیل شده است.ـ و آنطور که از قول مشاور وزیر کشور در جراید و مطبوعات نقش بسته است، در حدود سی هزار مورد ازدواج غیرقانونی و ثبت نشده وجود دارد. که فرزندان متولد شده از این تعداد میزان نگرانیها را نیز افزایش داده است. اگر این ازدواجها با هماهنگی مقامات کشورهای یادشده صورت میگرفت (براساس آییننامه ازدواج بانوان ایرانی با اتباع غیرایرانی مصوبه هیات وزیران مورخ ۶ مهر ماه ۱۳۴۵) مدارک ذیل برای صدور پروانه ازدواج لازم بود: درخواست نامه(۲) گواهینامه از مرجع رسمی کشور متبوع فرد[۳].در غیراین صورت ازدواج مردان اتباع کشورها(عراق و افغانستان) غیرقانونی بوده و فاقد ضمانت حقوقی است. برای روشن شدن مطلب با مراجعه به قانون مدنی ایران وضعیت تابعیت و ازدواج را بررسی میکنیم.
● ازدواج و تابعیت:
ازدواج و تابعیت در ایران در دسته ارتباط احوال شخصیه توصیف شده که در قلمرو حقوق خصوصی قرار میگیرد. هر یک از کشورها و کنوانسیونهای بینالمللی براساس نظریههای وحدت، استقلال تام و استقلال نسبی تابعیت زوجین، قوانین متفاوتی را وضع کردهاند. روش قانونی مدنی ایران «وحدت تابعیت خانواده» و ترجیح تابعیت زوج بر تابعیت زوجه و حتی ترجیح تابعیت ناشی از نسب پدری بر تابعیت منبعث از نسب مادری میباشد[۴]. و حتی عکس این عمل این نیز مصداق دارد به طوریکه در اکثر کشورها نیز به آن عمل میشود یعنی در اکثر کشورها با ازدواج زنان تابعیت وی نیز به کشور همسر خویش منتقل میشود در این صورت تابعیت اطفال ناشی از نسب پدری میشود در صورت بروز هرگونه تیرگی در روابط دو کشور وحدت خانواده نیز متزلزل میشود. در ایران نیز طبق ماده ۹۸۷ قانون مدنی «هر زن ایرانی که با تبعه خارجی ازدواج نماید در تابعیت ایرانی خود باقی خواهد ماند مگر اینکه مطابق قانون کشور زوج، تابعیت شوهر به واسطه عقد ازدواج به زوجه تحمیل شود» که کشور افغانستان نیز از آن جمله کشورهایی است که تابعیت زوج بر زوجه در صورت ازدواج با زن خارجی تحمیل میشود. حال با این توضیحات میتوان پیامدهای تابعیت زن ایرانی در صورت ازدواج با یک تبعه خارجی چون افغانستان، عراق و دیگر کشورها به صورت ذیل مطرح کرد:
▪ پیامدهای تابعیت زن ایرانی
الف) محدودیت در تملک؛ طبق تبصره ۲ ماده ۹۸۷ ق.م مصوب ۱۳۶۱، زن ایرانی که بر اثر ازدواج تابعیت خارجی را تحصیل میکند، حق داشتن اموال غیر منقول را در صورتی که موجب سلطه اقتصادی خارجی گردد، ندارد....
ب) محرومیت از حقوق سیاسی؛ حقوق سیاسی که مختص ایرانیان میباشد در صورتی که زن تبعه دولت ایران نباشد، از آن محروم خواهد شد مانند: شرکت در انتخابات یا انتخاب شدن در مناصب سیاسی و قضایی
ج) تبعیت در احوال شخصیه از کشور متبوع، در صورت مزاوجت با بیگانه اموال شخصی زن، دیگر تابع قانون ملی ایران نخواهد بود فیالمثل (طبق مقررات و قوانین کشور افغانستان، زنان ایرانی که به عقد نکاح رسمی اتباع افغانستان در میآیند تابعیت ایرانی خود را از دست میدهند)
د) تابعیت مضاعف؛ احتمال بروز تابعیت مضاعف در صورتی است که قانون کشور زوج، تابعیت شوهر را به زن تحمیل نکند و زن ایرانی تابعیت خود را محفوظ دارد و زن از طرق «اقامتگاه» یا «سیستم» و «خاک» تابعیت زوج را تحصیل نماید؛ زن شوهردار میتواند دارای تابعیت مضاعف شود[۵].
هـ) نیز اطفالی که در خارج از کشور ایران از مادر ایرانی متولد شوند، ایرانی محسوب نخواهند شد.
و) وضعیت زنان ایرانی ازدواج کرده با اتباع دیگر کشورها در صورتی در آن کشورها قانونی خواهد بود که به صورت رسمی ثبت شده باشد به طور مثال براساس قانون مدنی کشور افغانستان تابعیت افغانی به آن دسته از زنان ایرانی که با مردان افغانی ازدواج کردهاند اعطا میشود، که به صورت قانونی ثبت شده باشد وگرنه تابعیت تعلق نخواهد گرفت و اگر دولت ایران نیز اینگونه ازدواجها را غیرقانونی اعلام کند، کشور افغانستان نیز آن را غیرقانونی اعلام خواهد کرد و از ورود اینگونه افراد به آن کشور مخالفت خواهد شد.
ز) عدم تابعیت فرزندان حاصل از این گونه ازدواجها در کشور ایران، طبق بند ۵ ماده ۹۷۶ قانون مدنی ایران «کسانی که در ایران از پدری که تبعه خارجی است به وجود آمده و بلافاصله پس از رسیدن به هیجده سال تمام لااقل یک سال دیگر در ایران اقامت کرده باشند[۶]». تبعه ایرانی محسوب میشوند. یعنی تا قبل از ۱۸ سالگی وضعیت تابعیت این فرزندان مبهم میباشد و بعد در صورتی پس از ۱۸ سالگی نیز قانونی خواهد بود که ازدواج پدر و مادرشان به صورت قانونی انجام شده و در دفاتر رسمی ثبت شده باشد.مسایل و مشکلات فوق با آگاهی از پیامدهای منفی چنین ازدواجهایی پدید نمیآید در حالیکه در حال حاضر سیهزار ازدواج با دهها هزار کودک بر جای مانده از چنین ازدواجهایی غیرقانونی مشکلات اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و شخصیتی بر پیکر جامعه ایرانی وارد میکند، چنانکه عنوان شده است عوامل ازدواج بانوان ایرانی با اتباع بیگانه به شرح ذیل میباشد:
۱) نبود آگاهی،
۲) فقر اجتماعی ـ فرهنگی و مالی
۳) سوءاستفاده از احساسات خانوادهها
۴) خلاء قانونی که باید با برنامهریزی زمینه اینگونه ازدواجها را کاهش دهد.
● پیامدهای اجتماعی
▪ تاثیرات شخصیتی: شخصیت به عنوان نظام تمایلات فردی که طی فرآیند جامعهپذیری حاصل میشود، به طوریکه موجود انسانی به هنگام تولد به عنوان نظام ارگانیک چیزی جز ماشین نیاز به ظرفیتهای بالقوه نیست و تنها طی فرآیند جامعه پذیری و در برخورد با نظامهای طبیعی، اجتماعی و فرهنگی آنها را درونی نموده و به تدریج تمایلات گوناگون و در عین حال مرتبط به هم را کسب مینماید و از این طریق حائز شخصیت میشود[۷]."اریکسون" برخلاف "فروید" که معتقد بود؛ "شخصیت آدمی در دوره کودکی شکل میگیرد"، معتقد است شخصیت در مقطع از زندگی میتواند تغییر کند[۸].وی برخلاف فروید که غالب رفتارهای آدمی را منشعب از غرایز جنسی میدانست به مسائل فرهنگی توجه کرد و معتقد بود بحران هویت که نقطه عطفی در یک برهه از زندگی است باید به کمک خانواده، گروه هم سن و سال، مدرسه، همسایهها، یا محل کار برطرف شود. حال اگر خانوادهای که ازدواجش نه از نظر قانون ایران رسمیت دارد و نه فرزندش ایرانی به شمار میآید چگونه میتوان به ثبات هویتی فرزندان متولد شده از خانوادههای مختلط اعتماد کرد. و خانواده به عنوان اولین نهاد جامعه پذیری شناخته میشود که هم در تکوین و توسعه اجتماعی، فرهنگی، شخصیتی نقش بسزایی دارد و اولین کسانی که کودکان با آنها آشنا میشوند پدر و مادر کودک و اعمال و رفتار آنهاست و مفهوم «خود» که در دوران کودکی شکل میگیرد و در مواجهه و تقلید از رفتارهای والدین صورت میگیرد. «هربرتمید[۹]» معتقد بود: در دوران کودکی انسان قادر به درونی کردن انتظارات افراد خاصی هم چون والدین میباشد و زمانی که بزرگتر میشود میآموزد که گرایشها و نظرگاههای جامعه را درونی کند؛ اگر خانواده در چارچوب الگوها و هنجارهای رایج حاکم بر جامعه گام بردارد، فرزندان نیز با تقلید از اعمال و روش والدین به طور هماهنگ در اعمال و رفتار و کنشهای خویش همانند آنان عمل خواهند کرد و برعکس. عواملی که سبب تأثیر خانواده در جامعهپذیری فرهنگی و ایجاد هویت متعادل و متناسب با کارکردهای جامعه میشود عبارتند از:
الف) عمل به فراگردهای فرهنگی در خانواده موجب برداشت و شناخت از جانب کودکان در سالهای اولیه شکلگیری ساخت فکری وی و به مثابه ستونی به شمار میآید که یادگیری فرهنگی برآن استوار میشود.
ب) پیوند عاطفی و محکم اعضاء خانواده سبب تسریع در یادگیری و تقلید فراگردهای فرهنگی در مورد کودک میشود.
ج) الگو و نمونه قرادادن والدین در رفتارهای فرهنگی به نسبت همان پیوند عاطفی[۱۰] . حال اگر این خانواده همیشه در چالشهای متعدد هویتی گرفتار شود،آیا میتوان به انتقال میراث فرهنگی جامعه به چنین فرزندانی اعتماد کرد.
جامعه پذیری که به وسیله آن فضای یک جامعه ارزشهای فیزیکی، تکنولوژیک و زیباشناختی جامعه را طی دوره طولانی به تدریج در آنها درونی میکند، و وقتی ناقص باشد جامعه و فرد را در کسب و رشد اصالتها و خلاقیتها و فضیلتهای اجتماعی ناتوان میسازد. در ادامه تأثیر بحران طلاق یا ترک هر یک از والدین بر فرزندان، از عواملی است که میتواند شخصیت فرد را متزلزل ساخته و فرد را مستأصل سازد، استیصال درونی و اعتماد فرد را نسبت به دیگران و جامعه اطراف او کاهش داده و فرد را که قدر و منزلت ضعیفی برای خود قائل است مضطرب ساخته و آسیب پذیری فردی را افزایش میدهد. این امر یعنی شدت استیصال پذیری و نوسان بین فرهنگ خودی و فرهنگ دیگری که بر فرد تحمیل شده است نیز مزید بر عوامل دیگر است و شخصیت متعادل او را نامتعادل و بحرانی میکند. حتی در صورت مهاجرت فرزندان خانواده به کشور پدری نیز تأثیر مخربی بر شخصیت کودکان و نوجوانان خواهد گذاشت. تغییر و تحول مکانی موجبات تغییرات فرهنگی و اجتماعی شده و اهمیت هویت فرهنگی در فرد را کاهش میدهد اختلاط فرهنگی موجبات سردرگمی شخصیتی وی را فراهم میآورد. و بازگشت به هویت فرهنگی بومی را نیز غیرممکن میسازد.
▪ تأثیر بر کودکان:
ـ کوکان بیهویت: شامل آن دسته از کودکانی است که از نظر تبارشناسی و موقعیت اجتماعی و فرهنگی با یک بحران هویت روبرو هستند. کودکان بیهویت یا بیشناسنامه و ناشناس به دلیل نامشخص بودن پدر و رها شدن طومار زندگی آنان در دستان مادر بیپناه و بیسرپرست میباشد.
ـ بحران آینده کودکان:
ـ از نظر اقتصادی: عدم ساماندهی آنان منجر به بیسامانی شغلی ناشی از فقدان امکان کسب آموزش و مهارت و فقر روزافزون به دلیل دستمزد اندک میشود.
ـ از نظر اجتماعی:
الف) منع سایر کودکان از همنشینی با کودکان بیشناسنامه از سوی والدین
ب) عدم برخورداری آنان از تسهیلات فرهنگی در جامعه
ج) بیاعتمادی جامعه به آنان
د) مجرم تلقی شدن آنان توسط آحاد مردم و غیرخودی شدن
هـ) در حاشیه ماندن.
ـ پیامدهای ازدواج مختلط بر کودکان:با ازدواج اتباع بیگانه با بانوان ایرانی علاوه بر مشکلات حقوقی، غالب این خانوادهها در وضعیت ناهنجاری زندگی میکنند و چون از لحاظ مالی ضعیف هستند به ناچار از کودکان خویش نیز در تامین مالی کمک میگیرند و پیامدهای ذیل را به وجود میآورند:
۱) ساختار فعالیت و اشتغال در کشور نشان میدهد که با وجودی که سن کار ۱۵ سال به بالا میباشد و لیکن براساس آمار رسمی مرکز آمار در سال ۷۵ حدود ۳۶۸ هزار نفر افراد بین سنین ۱۴-۱۰ سال مشغول به کار بودند گرچه آمار غیررسمی بیش از اینهاست و حضور زودهنگام کودکان در بازار کار از یکسو گویای نیاز اقتصادی خانواده این طیف از کودکان و از طرف دیگر بیانگر آسیبپذیری دوچندان این کودکان به دلیل فقدان نظام تامین اجتماعی و سیستم حمایت و فقدان سرپرست آنها میباشد، که از جمله می تواند به اجبار اینها در کارکردن دانست.
۲) وضعیت آموزشی و نرخ بیسوادی در اینگونه کودکان در وضعیت ابهامی خواهد بود به طوریکه ۹۴ درصد آمار رسمی در سن ۱۵-۶ با سواد بودن آنها را نشان میدهد، با اینهمه ۶% افرادی که در سن شروع تحصیل به دلیل محدودیت امکانات آموزشی از امکان تحصیل برخوردار نمیباشند، غالباً از اینگونه هستند.
۳) معضل کودکان بیسرپرست را میتوان به صورت ایتام، فرزندخواندگی و فرزندان نامشروع نام برد که علل و عوامل زیادی دارند و یکی از این عوامل ترک پدر و بازگشت به وطن و بیسرپرست ماندن کودکان این قشر از جامعه میباشد.
۴) محرومیت از بهداشت و درمان به صورت پوشش فراگیر، قرار گرفتن در معرض آب ناسالم و غیربهداشتی، سوءتغذیه و ...
۵) تبعیضها و ناعدالتیهای نسبت به کودکان بیسرپرست و احساس محرومیت نسبی در بین کودکان از لحاظ توزیع ثروت، منزلت و قدرت، سرمایههای فرهنگی
۶) قرار گرفتن در معرض آسیبهای اجتماعی همچون فحشاء، قتل، سرقت، قاچاق، اعتیاد، بزهکاری
۷) استفادههای ابرازی از کودکان بیسرپرست برای درآمدهای نامشروع
۸) رواج و افزایش کودکان خیابانی
۹) افزایش بزهکاری اجتماعی: یکی از پیامدهای ازدواج با اتباع بیگانه و ترک و مهاجرت آنها، موجبات بروز نابسامانی خانواده و آسیبهای اجتماعی میشود، چونکه در گذر از جامعه سنتی به جامعه مدرن و ظهور ارزشها و الگوهای نو باید که نهاد خانواده توانایی مقابله با تنشهای حاصل از چنین گذاری را داشته باشد و ناتوانی خانواده در جامعه پذیر نمودن فرزندان به دلیل از هم گسیختگی زمینه را برای بروز بزهکاریهای اجتماعی آماده میکند.
● تاثیر ازدواجهای غیرقانونی بر بانوان ایرانی: با تداوم بازگشت اتباع کشورهای افغانستان و عراق به کشورشان و تشدید وضعیت ابهام این گونه زنان به طوری که با همراهی شوهرشان و رفتن به مقصد آنها وضعیت حقوقی روشنی نخواهند داشت و با ماندن در ایران و ترک از طرف شوهرانشان مشکلات عدیدهای نیز شامل حال آنها خواهد شد که به اختصار به آنها اشاره میشود:
۱) آسیبهای روحی و روانی: با ترک و بازگشت شوهران اینگونه زنان دچار اختلالات روحی و روانی میشوند و بهداشت روانی آنها به خطر میافتد، آنان به یکباره خود را تنها میبینند و در این صورت انزوا و دوری تنها مرهم آنها خواهد بود، با تجمیع شرایط ناگوار روحی و روانی فرد دچار انواع افسردگیها، کاهش اعتماد به نفس، اعتماد به مواد مخدر و الکل، مشاجرات خانوادگی و... میشود.
۲) خودکشی: خودکشی گرچه در تمام جوامع بشری یافت میشود اما علتهای متعددی در این امر دخیلاند، خودکشی راهی برای رهایی از یک مساله یا بحران است و هرکسی که به این امر مبادرت میکند، علتهای روانی، اقتصادی و یا عاطفی سبب ساز این هنجاری است. از آن جملهاند طرد شدگی، احساس بیهویتی و ناکامی و شکست در زندگی از عوامل مهم این پدیده است.
۳) روی آوردن به روسپیگری: بیبندو باری جنسی و روسپیگری یکی از آسیبهای مشخص اجتماعی است. زنان روسپی به درجات مختلف مبتلا به اختلالات شخصیت اختلالات قوای هوشی، خلقی و سایر اختلالات میباشد. علل این رفتار متنوع و متعدد میباشد همچون ترس از بیکفایتی، بیهویتی، اضطراب و افسردگی، مشکلات خانوادگی و فشارهای ممتد روحی است که در زنانی که مورد بررسی ما است، نیز شامل میشود و حاصل آن اضمحلال فرد و افزایش بزهکاری اجتماعی است.
۴) فرار از خانه:فقدان امنیت در خانه، بیهویتی، استرسهای روحی بیشمار و تهدیدات متعدد از طرف خویشاوندان ونیز طرد از طرف آنها زمینه را برای فرار فرد از خانه آماده میسازد[۱۱].
۵) احساس «محرومیت نسبی»[۱۲]: خشونت، پرخاشگری و عصیان از لحاظ روانشناختی، عکسالعملی در مقابل فشار و زور تحمیلی است ...«امیل دورکیم» در آرای خود تمامی اشکال کشمکشها، اعم از بیثباتی سیاسی، خشونت و کجرفتاریهای اجتماعی را نوعی رفتار جمعی تلقی میکند که در شرایط فقدان همبستگی و وجدان جمعی پدید میآیند[۱۳]. به نظر ایشان کشمکشها و خشونتها در شرایط فروپاشی ارزشها و هنجارهای مشترک اجتماعی ظهور پیدا میکنند. محرومیت نسبی نظریهای روانشناختی است که معطوف به رفتارهای پرخاشگرانه بر اثر ناامیدی و یاس است. این مفهوم نخستین بار در دهه ۱۹۴۰ توسط نویسندگان کتاب «سرباز امریکایی» به کار رفت و برای نشان دادن احساسات فردی که فاقد منزلت مطلوب اجتماعی است استفاده شد و محرومیت نسبی به معنای شکافی است که میان انتظارات ارزشی و تواناییهای ارزش متصور قرار دارد. انتظارات ارزشی عبارتند از: درآمد، ثروت، موقعیت، کیفیت زندگی و حقوق سیاسی که افراد فکر میکنند باید آنها را به دست آورند[۱۴]. حال انسانی که نه تنها نیازهای اولیه وی برآورده نشده است، بلکه نیازهای روحی و روانی وی نیز به شدت آسیب دیده است و از آنچه مدنظر وی بوده فاصله گرفته است، خشم و انزجار تمام وجود ایشان را پر کرده و همین امر او را به سوی ناهنجاریها و بزهکاریهای اجتماعی رهنمون می سازد.
۶) از عوامل دیگر محرومیت نسبی، مقایسه اجتماعی بین افراد است به این صورت که انسانها خود را با افرادی که در شرایط مشابه آنها هستند مقایسه میکنند و با دیدن شرایط مطلوب آنها، از وضعیت خویش ناراضی شده و در صدد رسیدن به شرایط مطلوب و موقعیتهای برتر میباشند و چون در این راه ناکام میشوند به احساس محرومیت نسبی میرسند. پیامدهای چنین محرومیتی به صورت ذیل خود را نشان خواهد داد:
۱) ضعف شخصیتی
۲) شورشها و غلیانهای درونی
۳) سست شدن ارزشهای متعالی
۴) نادیده گرفتن هنجارهای اجتماعی
۵) خودکشی
۶) استعمال مواد مخدر
۷) بیگانگی و آنومی اجتماعی
۸) افزایش نارضایتیهای اجتماعی و سیاسی
● پیامدهای امنیتی:
به طور معمول مهاجرت به دلیل پیامدهای جانبی آن یعنی تغییر ترکیب جمعیتی، پیدایی نیازها و خواستههای جدید و گاه متعارض، مشکلات بهداشتی، اجتماعی و فرهنگی و در نهایت مشکل امنیتی در زمره تهدید به شمار میآید، در حالیکه یکی از کارکردهای ویژه هر نظام سیاسی در طول تاریخ در تامین امنیت تعریف شده است.اگر امنیت را در معنای عینی فقدان تهدید در برابر ارزشهای کسب شده بدانیم و نیز در معنای ذهنی، فقدان ترس و وحشت از جمله علیه ارزشها فرض کنیم. دو وجهی بودن مفهوم امنیت در تعاریف لغتنامه از جمله لغت نامه آکسفورد که از یک سو به معنای ایمنی در مقابله حمله، استواری و نفوذناپذیری، قابلیت اعتماد، اطمینان از عدم شکست و یا تسلیم و از سوی دیگر به معنی عدم اضطراب از تشویق و خطر اشاره دارد[۱۵]، مهاجرتهای بیرویه اتباع و ازدواج آنها با بانوان ایرانی دارای تبعات و پیامدهای منفی و خطرناکی است که در برخی موارد میتواند تهدیدکننده سلامت اجتماعی و امنیت ملی بوده و دارای عوارض فرهنگی، اجتماعی و امنیتی باشد. به دلیل فقر مالی، مهاجران پس از ازدواج در مناطق مهاجرپذیر مستقر میشوند و همین عامل رشد روزافزون بیکاری، حاشیهنشینی و انواع ناهنجاریهای عاطفی و روانی را بوجود میآورد:
الف) شکلگیری حاشیهنشینی
۱) استقرار در مناطق فقیرنشین به عنوان عاملی برای توسعه و فرهنگ فقر
۲) افزایش روحیه تضاد و مبارزه منفی به ویژه در میان نسلهای دوم به بعد
۳) عدم تجانس بین حاشیهنشینان و شهرنشینی به عنوان عمدهترین عامل زایش بزهکارهای اجتماعی و جرایم
۴) بحران هویت فردی و جمعیب) افزایش یا کاهش جمعیت، تغییر ترکیب جمعیت، تشریع رشد جمعیت شهری و تخفیف رشد جمعیت روستایی، ایجاد تنوع فرهنگی و انتقال تجربیات و نوعآوریها و پیامدهای اقتصادی و اجتماعی آنها) پیدایش مشاغل کاذب، دلالی و توسعه مصرف گرایید) اشاعه فردگرایی، انزواطلبی و بیاعتمادی و گمگشتگی فرهنگی) گسیختگی و عدم تعادل فرهنگی) سست شدن ابعاد و انسجام خانواده) عدم احترام به قانون و توسعه مفاسد اجتماعی) بی نام و نشان شدن افراد، بیهویتی و تضعیف جریان پذیرش اجتماعی) بروز اضطراب تشویش و ناهنجاریهای رفتاری و روانی[۱۶]یکی از تبعات امنیتی ازدواج دختران ایرانی با اتباع بیگانه افزایش کودکان بی هویت است.
▪ امنیت انسانی: با ازدواج غیرقانونی اتباع بیگانه با بانوان ایرانی یکی از تهدیدات اصلی بحث امنیت انسانی است که ممکن است در سطح وسیعتری شیوع پیدا کند و تبدیل به تهدید و امنیت اجتماعی شود. فیالمثل با ورود غیرقانونی اتباع افغانی و عراقی به ایران و ازدواج آنها با دختران ایرانی وجود انواع بیماری را در آنها فرض کرد، به طوریکه به لحاظ غیرقانونی بودن چنین ازدواجهایی هیچگونه اعتمادی نسبت به سلامت مردان دیگر کشور نمیتوان داشت. در پژوهشی که در سال ۶۹ روی بهداشت مهاجرین افغانی انجام یافته است اکثر افغانیها (۹۰%) در بدو ورود مبتلای به بیماریهای گوناگونی از قبیل سل، مالاریا، امراض پوستی و ... بودهاند. در کشور افغانستان نیز به دلیل پایین بودن سطح بهداشت عمومی امید به زندگی در سطح پایین میباشد. تهدید امنیت فردی زمانی به تهدید امنیت اجتماعی تبدیل میشود که این نوع بیماریها از حالت فردی عبور کرده و بخشی از جامعه را مبتلای خود سازد.
● پیامدهای فرهنگی:
تاثیر ازدواجهای مختلط علاوه بر تاثیرهای مخرب اجتماعی و شخصیتی دارای پیامدهای منفی فرهنگی نیز میباشد از جمله آنها میتوان به عوامل ذیل اشاره کرد:
▪ تضعیف هویت ملی: معنی هویت(Identity) در اصل به مفهوم شناسایی و شناساندن است در مقابل دیگری و غیر و تعریفی است که فرد از خود و وجود خود میکند و به پرسشهایی چون «چیستم» یا «کیستم» ونیز «چه میخواهم» پاسخ میدهد.[۱۷]و از این طریق به ابعاد شخصیت خود، نوعی هماهنگی و انسجام نسبی میبخشد. هویت ملی (National Identity) نیز یکی از انواع هویت است که در حوزههایی از قبیل فرهنگ، اجتماع، سیاست امنتیت و حتی اقتصاد نقش تعیینکنندهای دارد... برهمین اساس هویت ملی را به عنوان احساس تعلق وتعهد نسبت به اجتماع ملی و کل جامعه که فرد در آن عضویت دارد تعریف کردهاند. در این تعریف باورها، ارزشها، هنجارها و نهادهای فرهنگی، مثل زبان، دین، آداب و رسوم، ادبیات و ... جای دارند و تعلق خاطر افراد به این نهادها و رموز فرهنگی میتواند نشانه هویت ملی باشد. لذا هویت ملی هم به گذشته افراد وصل است و هم نگاه به آینده دارد.[۱۸]اگر ابعاد هویت ملی را به ترتیب، بعد اجتماعی، بعد تاریخی، بعد جغرافیایی، بعد سیاسی، بعد دینی، بعد فرهنگی و بعد زبانی مشخص سازیم تضعیف یکی از ابعاد فوق میتواند منجر به بحران هویت جمعی گردد و یا حداقل آنرا تحت تاثیر خویش قراردهد، به طوریکه با ازدواج بانوان ایرانی با اتباع بیگانه و مهاجرت آنها به کشور شوهر خود میتواند تاثیرات و پیامدهای منفی ذیل را به همراه داشته باشد.
الف) در بعد اجتماعی زنان و بانوان ایرانی و فرزندان آنها با دوری و جدایی از هویت اجتماعی قبلی خویش و عدم ارتباط و آمیختگی با هویت جدید اجتماعی دچار بلاتکلیفی و سردرگمی میشوند و همین امر روابط اجتماعی افراد مذکور را متاثر ساخته و موجب بیگانگی اجتماعی، اختلالات هنجاری و تضعیف بعد اجتماعی هویت ملی میشود.[۱۹] و بیشتر همبستگیهای اجتماعی و روابط متقابل از هم میپاشد. ب) بعد تاریخی: جدایی افراد از یک سرزمین و مهاجرت اجباری به سرزمین دیگر انباشت آگاهی فرد را از گذشته تاریخی کشور و احساس مثبت نسبت به آن را از هم میگسلد و به نوعی فرد را دچار فراموشی تاریخی مینماید.
ج) در بعد جغرافیایی تضعیف هویت ملی با مهاجرت فرد یا افراد از سرزمین آبا و اجدادی خویش آغاز میشود و بیشتر تعلقات و دلبستگیهای فردی نسبت به سرزمین در طول زمان به بوته فراموشی سپرده میشود. با تغییر محیط جغرافیایی افراد وارد حوزه جدیدی از فضای اجتماعی، جغرافیایی و تاریخی میشود که هیچ انس و الفتی با آنها نداشته و زمان زیادی برای انطباق آنها لازم و ضروری است و همین امر اختلالات شخصیتی افراد بیشتر مجال بروز مییابد.
د) بعد سیاسی: اگر چه تشخیص وفاداری سیاسی افراد منوط به حضور وی در داخل نظام سیاسی است و مهاجرت افراد از یک سرزمین به سرزمین دیگر این بعد از هویت ملی را بلاموضوع میسازد، با این وجودیعنی ترک سرزمین مادری و ورود به سرزمین دیگر و همنواسازی با نظام سیاسی آنجا هم مشکلاتی برای فرد و کشور مقصد به بار خواهد آورد، به طوریکه هدف سیاسی هر دولتی رسیدن به اهدافهای از پیشتعیین شده خواهد بود و فردی که خود را بیگانه با اهداف آنها بداند مشروعیت سیاسی و اهداف آن از نظر فرد مهاجر غریب جلوه خواهد نمود و به لحاظ روانی نیز وفاداری با نظام سیاسی بیگانه و قبول مبانی ارزشی آنها مشکل خواهد بود.
ه) بعد دینی: اگر چه کشورهای همجوار ایران(عراق و افغانستان) دارای تعالیم مذهبی مشترک میباشند، با این وجود انقلاب اسلامی در سال ۵۷ نقش دین را در همه ابعاد کشور پررنگتر ساخت و کارکردی فراتر از کنترل درونی افراد و انتظام اجتماعی پیدا کرد و جایگاهی رفیع در حل مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی یافت که در هیچ یک از کشورهای همسایه مذهبی نمیتوان سراغ گرفت. دوری افراد از کشور موجب تغییر ارزشهای دینی، گروههای مرجع و نهادهای مشترک دینی میشود و همین عامل موجب تضعیف و کاهش قدرت دینی شخص و بیگانگی درونی و سرگشتگی و حیرانی میشود.
و) بعد زبانی: زبان وسیله اندیشیدن، جهان بینی، عمل اجتماعی، هویت اجتماعی و روابط خرد و کلان با یکدیگر و جهان پیرامون و زمانهای گذشته، حال و آینده است و از آنجا که زبان از عناصر فرهنگی مهم هر جامعه به حساب میآید.[۲۰] تغییر و جابجایی از کشوری به کشورهای دیگر مسلماً موجب از بین رفتن یا استحاله این عنصر هویت فرهنگی و ملی فرد نیز نابود میکند و روابط و ارتباط فرهنگی وی با کشورش را نابود میکند.
● طرح کلی پژوهش:
پیامدهای ازدواج با اتباع بیگانه پیامد حقوقی
▪ محدودیت در تملک
▪ محرومیت از حقوق سیاسی
▪ وضعیت مبهم اطفال
▪ تابعیت مضاعف
▪ تبعیت در احوال شخصیه از کشور متبوعپیامد فرهنگی
▪ تضعیف شخصیتی
▪ انزواطلبی
▪ بیگانگی
▪ فردگرایی
▪ تضعیف هویت ملی
▪ بعد اجتماعی
▪ بعد سیاسی
▪ بعد جغرافیایی
▪ بعد تاریخی
▪ بعد دینی
▪ بعد زبانی پیامد اجتماعی و سیاسی
▪ احساس محرومیت نسبی
▪ سست شدن ارزشها
▪ ضعف شخصیتی
▪ بیگانگی اجتماعی
▪ اعتیاد به مواد مخدر
▪ تأثیر منفی بر کودکان
▪ کودکان بی هویت
▪ بحران آینده کودکان
▪ مشکل آموزشی
▪ کودکان خیابانی
▪ تأثیر منفی بر بانوان
▪ فرار از خانه
▪ آسیبهای روحی
▪ خودکشی
▪ روسپیگری
▪ شکل گیری حاشیه نشینی
▪ افزایش یا کاهش جمعیت
▪ پیدایش مشاغل کاذب
▪ سست شدن ابعاد و انسجام خانواده
▪ بی هویتی
نویسندگان:میرمحمد رضا سیدشکری و رضا استادرحیمی
منابع و مأخذ:
۱- هدایت، محمود، اثرات مهاجرتهای خارجی در ایران، دفتر جمعیت و نیروی انسانی سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۶۹.۲- بداغی، فاطمه، ازدواج و تابعیت زن ایرانی، نشریه کتاب زنان، سال ششم شماره ۲۴ تابستان ۱۳۸۳۳- کار، مهرانگیز، حقوق سیاسی زنان ایران، نشر روشنگران و مطالعات زنان۴- چلبی، مسعود، جامعهشناسی نظم، نشر نی ۱۳۸۵۵- منطقی، مرتضی، بحرانهای هویتی در جوامع در حال گذار، مجموعه مقالات مبانی نظری هویت و بحران هویت، پژوهشگاه علوم انسانی، جهاددانشگاهی ۱۳۸۳۶- استادرحیمی، رضا، جامعهپذیری فرهنگی، ماهنامه جامعه سالم شماره ۳۹، ۱۳۷۷۷- ترابی، یوسف، گودرزی، آیت ، کالبدشکافی رهیافت «محرومیت نسبی» در پیدایش عصین و شورشهای اجتماعی، فصلنامه دانش انتظامی، زمستان ۱۳۸۴۸- مفهوم امنیت، گزیده مقالات سیاسی ـ امنیتی جلد اول، پژوهشکده مطالعات راهبردی ۱۳۷۸ ۹- نادری، امیر، مهاجرت جوانان، فصلنامه دانش انتظامی سال ۶ شماره ۳۱۰- صدری، محمد، هویت و امنیت ملی، مجموعه مقالات هویت و بحران هویت، ۱۳۸۳۱۱- حیدری صمد، هویت و امنیت ملی، مبانی نظری هویت و بحران هویت، پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی ۱۳۸۳۱۲. Iran straggle for democracy, Ali Avvotalebi, Middleast Vol& No۲. Joon ۲۰۰۴.
[۱] - Iran straggle for democracy, Ali Abootalebi, Middleeast vol ۸ no۲ joon ۲۰۰۴
۱ - هدایت محمود، اثرات مهاجرت های خارجی در ایران، دفتر جمعیت و نیروی انسانی سازمان برنامه و بودجه، ۱۳۶۹ ت ص۶۳
۱ - جمله حقوق زنان، شماره ۹۱، سال ۱۱
۲ - بداغی، فاطمه، ازدواج و تابعیت زن ایرانی، نشریه کتاب زنان، سال ششم شماره ۲۴، تابستان ۱۳۸۳، ص۱۲۴
۱ - بداغی، پیشین، ص۱۳۴
۱ - کار، مهرانگیز، حقوقی سیاسی زنان ایران، نشر روشنگران و مطالعات و زنان ص ۹۴
۲ - چلبی، مسعود، جامعه شناسی نظم، نشر نی ۱۳۷۵، ص۲۲۸
۱ - منطقی، مرتضی، بحرانهای هویتی در جوامع در حال گذار، مجموعه مقالات مبانی نظری هویت و بحران هویت، پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاددانشگاهی ۱۳۸۳ ص ۳۸۶
[۹] - J.H.Mead
۲ - استاد رحیمی، رضا، جامعهپذیری فرهنگی، ماهنامه جامعه سالم، ۱۳۷۶ شماره ۴۰
۱ - ر.ک مجموعه مقالات همایش ملی آسیبهای اجتماعی در ایران، انجمن جامعه شناسی ایران
[۱۲] - Relative Deprivation
۱ - ترابی، یوسف، گودرزی، آیت، کالبدشکافی رهیافت «محرومیت نسبی» در پیدایش عصیان و شورشهای اجتماعی، فصلنامه دانش انتظامی، شماره۴، زمستان ۱۳۸۵ ص ۹۶
۲ - - همان ص ۹۷
۱ - مفهوم امنیت، گزیده مقالات سیاسی ـ امنیتی ـ جلد اول، پژوهشکده مطالعات راهبردی ۱۳۷۸
۱ - نادری ـ امیر، مهاجرت جوانان، فصلنامه دانش انتظامی، سال ششم شماره ۳
۲ - حیدری، محمد ، هویت و امنیت ملی، مبانی نظری هویت و بحران هویت، پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی ۱۳۸۳، ۲۴۲
۱ - همان، ص ۳۴۳
۲ - چلبی، مسعود، جامعه شناسی نظم، تهران، نشر نی ۱۳۷۴ ص ۱۵۷
۱ حیدری، محمد، منبع پیشین، ص ۳۴۹
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست