پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024


مجله ویستا

فرهنگ ابزار یا غایت توسعه


فرهنگ ابزار یا غایت توسعه

نظریه پردازان و برنامه ریزان توسعه در سطح جهان به این نتیجه رسیدند كه شاخص های مادی پیشرفت به هیچ روی امكان ارزیابی درجه آسایش و شكوفایی انسانها را نمی دهد و باید علاوه بر آنها معیارهای دیگری ابداع كرد, معیارهایی همچون مفهوم توسعه انسانی كه ملاحظه های دیگری را به مانند ارزشهای والای انسانی و اهدافی كه در جوششی اجتماعی و فرهنگی به زندگی انسانها معنا بخشد, پیش می كشد

● توسعه برای فرهنگ

برخی از كاشتیها و ناكامیها در برنامه های توسعه در جوامع در حال توسعه[i] موجب شكل گیری نگرشی نزد برنامه ریزان و سیاستگذاران شد كه علاوه بر عوامل و متغیرهای اقتصادی، شرایط و متغیرهای اجتماعی و فرهنگی را نیز در شمار عوامل مؤثر در توسعه قرار دهند. از ایرن رو علاوه بر تعاریف جدیدی از توسعه (جایگزینی توسعه به جای رشد) بر اساس الگوی كلان توسعه در كشورهای جهان سوم، عوامل و متغیرهای اجتماعی- فرهنگی این جوامع نیز در الگوی كلان و برنامه های توسعه لحاظ گردید و توسعه در این جوامع در خدمت نیازها، علایق، شرایط، امكانات و اهداف موجود در كشورهای در حال توسعه، تعدیل یافت. این گامی مهم در تشخیص جایگاه اجتماعی و فرهنگی در توسعه جوامع بود، ولی هرگز در همان سطح باقی نماند.

برنامه ریزانی كه نگاهی كلان تر از تفكر عملیاتی و اجرایی داشتند متوجه شدند كه فرهنگ از ماهیتی بیش از یك نقش مكمل در توسعه برخوردار است. آنها دریافتند كه «مطالعه توسعه بدون توجه به بافت انسانی و فرهنگی چیزی جز یك رشد بدون روح نیست حال آن كه توسعه اقتصادی كاملاً شكوفا و متعادل بخشی از فرهنگ یك ملت است.»[ii] آنان اذعان داشتند كه به فرهنگ نیاید به عنوان ابزاری صرف در راه تحقق اهداف اقتصادی و سیاسی نگریست، بلكه باید آن را هدف غایی توسعه شمرد[iii] مسأله اصلی ای كه توسط این نظریه پردازان مطرح شد آن بود كه آیا باید به فرهنگ برای توسعه اندیشید یا توسعه برای فرهنگ؟ [iv]

● فرهنگ ، ابزار و غایت توسعه

نظریه پردازان و برنامه ریزان توسعه در سطح جهان به این نتیجه رسیدند كه شاخصهای مادی پیشرفت به هیچ روی امكان ارزیابی درجه آسایش و شكوفایی انسانها را نمی دهد و باید علاوه بر آنها معیارهای دیگری ابداع كرد، معیارهایی همچون مفهوم توسعه انسانی كه ملاحظه های دیگری را به مانند ارزشهای والای انسانی و اهدافی كه در جوششی اجتماعی و فرهنگی به زندگی انسانها معنا بخشد، پیش می كشد.[v] پرداختن به این موضوع نیاز به نگاهی ژرف تر و تأملی افزون تر دارد. اگر بپذیریم كه انسانها از آن روی برای كالاها و خدمات (حتی نوع اجتماعی و فرهنگی آن ) ارزش قائل هستند كه كالاها و خدمات به آنان امكان می دهد تا آن طور كه می خواهند زندگی كنند، این امر به ناگزیر به فرهنگ و اوضاع اجتماعی شان برمی گردد به بیان دیگر ما با چنین روندی به نقش كاركردی فرهنگ پی می بریم .

بنابر این گرچه فرهنگ كاركردی ابزاری در توسعه دارد اما كار كردش به همین جا ختم نمی شود. افزون بر این فرهنگ الهام بخش هدفهایی است كه به زندگی مان معنا می بخشد[vi] این ماهیت دوگانه فرهنگ نه تنها موجب رشد اقتصادی می شود بلكه به هدفهای دیگری همچون حفظ انسجام اجتماعی در عین تكثر فرهنگی و ارتقای ارزشهای انسانی و معنوی بدون قربانی كردن بخشی از ارزشها و ظرفیتهای انسانی و تقویت نهادهای جامعه مدنی یاری می رساند. فرهنگ در بسیاری از موارد راه رسیدن به اهداف دیگر توسعه است. حتی مهمتر از آن بنیاد هویتی و معنایی تمامی آرزوها و اهداف زندگی انسان نیز هست[vii] زیرا فرهنگ تعیین می كند اعضای آن فرهنگ رابطه شان را با محیط ماوراء طبیعه و مردم درون و بیرون فرهنگشان چگونه اطلاعات دریافتی از محیط روش تفسیر و روش مورد استفاده آن را درك كرده وبه كار بریم [viii] فرهنگ مشخص می شازد ما چگونه اطلاعات دریافتی از محیط روش تفسیر و روش مورد استفاده آن را درك كرده و به كار بریم[ix] به عبارت دقیق تر فرهنگ واقعیات را برایمان خلق می كند!

● محدودیتهای نگرشهای توسعه فرهنگی

نگاه عملیاتی به فرهنگ امكان آن را فراهم می ساخت كه به جای شعارهای فیلسوفانه و روشنفكرانه در راه عملی تغییر و توسعه فرهنگی و بهبود وضع مردم كاری صورت گیرد و بیشتر جنبه های مصرفی و مادی آن به جای ابعاد اصیل معنوی اش بنشیند ولی دیدگاهی كه فرهنگ را غایت توسعه و ارزشهای والای انسانی می دانست، علاوه بر آن كه جایگاهی شایسته به فرهنگ می بخشید، به تنهایی آنقدر آرمانی بود كه نه تنها عملاً تغییری را در برنامه های توسعه پدید نمی آورد، بلكه موجب می شد كه برنامه های غیر عملی افكار عمومی را به شكل افراطی نسبت به دیدگاه غایت فرهنگی بدبین را فراهم آورد.

بخش بزرگی از اهمیت برنامه ریزی فرهنگی به همین ظرافت نگاه و عمق عملی است كه باید هر دو وجه متناقض و در عین حال با اهمیت هویت فرهنگ را مدنظر قرار دهد، اما رویكردی دوگانه به فرهنگ مقدور نخواهد بود نگر این كه طرح مسأله و پرسشهای اساسی هر یك را شناخته و مطرح سازیم، چرا باید نه تنها به هر ملت ،‌بلكه هر شخصی در دنیای امروز فرصت داد تا در نحوه مشاركت در توسعه خود گزینشگر باشد؟ چرا و چگونه هر جامعه ای باید علاوه بر این كه به شیوه خود به توسعه مطلوبش دست می یابد باید از علم و تجارب جهانی در زمینه توسعه نیز بهره برد؟ چرا باید در عین توسعه اقتصادی و یكسان سازی زندگی مادی در سطح جهان ، غنای میراث هر تمدن و فرهنگی را در عین گوناگونی شان بپذیریم؟

[i][i] Donglass N.Institution Institutional Change and Economic performance University press ۱۹۹۲

[ii] دكوئیار خاویر پرز . تنوع خلاق ما . پیام یونسكو، شماره ۳۱۶، ص ۴.

[iii] سن آمارتیا انتخاب مسیر . پیام یونسكو. شماره ۳۱۵ ص ۱۲.

[iv] دكوئیار. خاویر پرز. تنوع خلاق ماص ۴.

[v] همانجا صص ۴-۵

[vi] همانجا ص ۵

[vii] همانجا

[viii] بورن اد بعد فرهنگی ارتباطات برای توسعه ترجمه مهر سیما فلسفی مركز تحقیقات ، مطالعات و سنجش صدا و سیما تهران ۱۳۷۹ ص ۱۲۰

[ix] تری پاندیس، هری ، س . فرهنگ و رفتار اجتماعی . ترجمه نصرت فنی ، نشر رسانش ، تهران : ۱۳۷۸،‌ صص ۴۴و ۴۷.

كاوه احمدی علی آبادی