سه شنبه, ۱۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 4 February, 2025
مجله ویستا

شوق تکامل


شوق تکامل

طی چند سال اخیر گرایش شاعران جوان به سرودن شعرهایی مذهبی با رویکردی امروزی افزایش یافته است طبیعتاً وقتی گرایش به نوشتن و سرودن در موضوعی خاص تبدیل به بسامد می شود, باید به دنبال یک «دغدغة مشترک» گشت

طی چند سال اخیر گرایش شاعران جوان به سرودن شعرهایی مذهبی با رویکردی امروزی افزایش یافته است. طبیعتاً وقتی گرایش به نوشتن و سرودن در موضوعی خاص تبدیل به بسامد می‌شود، باید به دنبال یک «دغدغة مشترک» گشت. آیا پرداختن به موضوعات مذهبی «دغدغه مشترک» جامعه امروز است یا خیر؟ و‌ آیا صرف حضور در جشنواره‌ها و کنگره‌های ادبی به دغدغة مشترک شاعران جوان تبدیل شده است؟ پاسخ به این سؤال اساسی و این که چه‌قدر کنگره‌ها و جشنواره‌های ادبی که محوریت شعر مذهبی دارند به رشد و نمو جریان سیال و طبیعی تولد شعر مذهبی کمک کرده‌اند، زمان و مجالی دیگر می‌طلبد.

شعر مذهبی چنانچه مولفه‌های لازم را جهت تکرار و تکثیر دهان به دهان و سینه به سینه داشته باشد، بیشترین شنونده و علاقمند را خواهد داشت. چرا که محافل و مجامعی که محل ارائه و قرائت این گونه شعرهاست به مراتب از محافل و مجامع ادبی خاص بیشتر و پر مخاطب‌تر است. اگر‌چه جنس مخاطب این دو کاملاً با هم تفاوت دارد. این محافل مثل هیئت‌های مذهبی و محافل سوگواری بیشتر به «روضه‌خوانی» گرایش دارند و طبیعتاً هرچه شعرها اشک‌انگیزتر باشد، در این گونه محافل توجه بیشتری را به خود جلب خواهد کرد.

مجموعه شعر «طوفان واژه‌ها» در‌برگیرنده ۲۳ شعر از شاعر جوان و با ذوق، آقای سید حمید برقعی است که بیشترین حجم آن را غزل تشکیل می‌دهد. این مجموعة کم حجم که تمامی شعرهای آن حال و هوایی مذهبی دارند، با غزلی در حال و هوای انتظار شروع شده و با یک مربع ترکیب عاشورایی پایان می‌یابد.

«برقعی» در این کتاب به خوبی نشان می‌دهد که شاعری است با طبعی لطیف و عاطفه‌ای غنی. شعر او فارغ از پیچیدگی‌های ساختگی است و با یک تورق ساده به راحتی بخش زیادی از حال و هوای شعرهایش را در ذهن خواننده رسوب می‌دهد. تک بیت‌های درخشان زیر نشان می‌دهد ک او قصد ندارد فقط شعری باب طبع مداحان و اصطلاحاً شعری مجلس‌پسند بسراید:

یازده پله زمین رفت به سمت ملکوت

یک قدم مانده، زمین شوق تکامل دارد

یا:

غرور کاذب مهتاب ناگزیر شکست

همان شبی ک برایش تو را مثال زدم

یا:

وقت طواف دور حرم فکر می‌کنم

این خانه بی‌دلیل ترک برنداشته است

یا:

قصه را زنده نگه‌دار غزل! در تاریخ

بیهقی باش و بگو از حسنک نشناسان

در این کتاب با دو شعر در دو قالب مهجور مواجهیم یعنی به بحر‌طویل و مربع‌ترکیب، که معمولاً در مراثی نوحه‌ها و نسخه‌های تعزیه به آن‌ها پرداخته می‌شود. این نشان‌دهندة آن است که شاعر با این فضاها بسیار مأنوس است و به راحتی می‌توان از بعضی مضامین غزل‌ها دریافت که ذهن شاعر پر است از روضه‌هایی که در هیئت‌های مذهبی و مجالس سوگواری توسط مداحان و واعظان بیان می‌شود. اگرچه «برقعی» تلاش نکرده غزل‌هایی روضه‌ای بسراید ولی در بعضی موارد نتوانسته از علاقة ‌خود به این گونه شعرها دست بردارد:

مانند آن خسی که به میقات پر کشید

قلبم به سوی مادر سادات پر کشید

یا:

قربان اشک روز و شبت، چشم خسته‌ات

مولا فدای مادر پهلو شکسته‌ات

یا:

در این حریم سینه‌ زدن چیز دیگری است

زیباتر است ماه محرم کنار تو

یا:

اعجاز این ضریح که همواره بی‌حد است

چیزی شبیه پنجره پولاد مشهد است

یا:

چه‌قدر گریه نکردید با سه ساله چقدر

به روی خویش نیاورده‌اید آبله را

یا:

زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است

از بس که رفته این همه این زن به مادرش

این بیت‌ها را مقایسه کنید با بیت‌هایی از این دست که در فضایی امروزی و به دور از خودآگاهی اندیشیدن به فضاهای شعر روضه‌ای شکل گرفته‌اند. لحظات شاعرانه و کشف و شهودهای شاعرانه بیشتر در این بیت‌ها اتفاق افتاده است:

گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات

وقتی گذشته بود دگر آب از سرش

یا:

حس کرد پا به پاش جهان گریه می‌کند

دارد غروب فرشچیان گریه می‌کند

یا:

آب روشن شد و عکس قمر افتاد در آب

ماه می‌خواست که مهتاب کند دریا را

یا:

اسیر جاذبة حسن یوسف یاسم

که محو در گل مریم نمی‌شوم هرگز

غزال من غزلم محو خط و خال تو شد

چه شاعرانه بدون خطا به خال زدم

یا:

اصلاً خیال روی شما سال‌های سال

دیوان شاعران جهان را قطور کرد

گاهی اصرار شاعر به استفاده از قافیه‌هایی خاص، بیت‌هایی از این دست را به خواننده تحویل می‌دهد که در فضای یک‌دست شعرها کاملاً نشان از بی‌ذوقی است:

دنیا که هیچ، جرعة آبی که خورده‌ام

از راه حلق تشنة من مثل سم گذشت

یا:

مرهم و زخم در نگاه شماست، حلقة اتحاد خوف و رجاست

بر سر مهربانی چشمت، مژه‌هایی تهاجمی داری

یا:

من آمدم که یک شبه شاعر شوم تو را

اما برای وصف تو عمر قرون کم است

یا:

شعر را باز به تلمیح کشاندم شاید

بگذارد اثری بر متلک نشناسان

در این چهار بیت، شواهد و قراین نشان می‌دهد که بیت بر اساس «قافیه» شکل گرفته است؛ در صورتی که طبیعتاً قافیه باید بر اساس بیت پدیدار شود. از این دست بیت‌ها در این مجموعه زیاد نیستند. بیت‌هایی که با اندکی دقت و بعضاً اغماض می‌توانستند به یک‌دستی شعرها کمک شایانی کنند.

کم دقتی شاعر در نحو کلام بعضاً از زیبایی کار او کاسته است. مثلاً به بیت زیر توجه کنید:

مولا! شمار درد دلم بی‌نهایت است

تعداد درد من به خدا از رقم گذشت

که معمولاً بعد از قید شمارش «تعداد» اسم باید به صورت جمع به کار بسته شود که از نظر معنا بیت تشنة «تعداد دردهای من» است.

یا در بیت:

در انتهای غزل من دوباره می‌خواهم

فقط برای تو باشم نمی‌شوم هرگز

بافت بیت این را می‌طلبد که مصرع دوم این گونه بیان شود: «فقط برای تو باشم نمی‌شود هرگز». یعنی عمل «فقط برای تو بودن» جانشین فاعل شده است. که طبیعتاً فعل سوم شخص «نمی‌شود» را می‌طلبد و استفاده از فعل اول شخص «نمی‌شوم» در مصرع دوم به نظر صحیح نمی‌آید و به سختی به مرجع ضمیر که «من» باشد متصل می‌شود.

یا این بیت:

از آن طرف مدینه و هیزم از این طرف

با داغ کربلای شما آتشم زدند

تقارن معنایی دو مصرع می‌طلبد که در مصرع اول هم حرف اضافة «با» تکرار شود یعنی از آن طرف «با» مدینه و هیزم و از این طرف «با» داغ کربلای شما آتشم زدند که حذف «با» در مصراع اول به روانی بیت لطمه زده است.

یا در بیت:

طوری ز چارچوب در قلعه کنده است

انگار قلعه هیچ زمان در نداشته است

حذف نابه‌جای «را» بعد از «در قلعه» کاملاً مشهود است و از لطافت این بیت خوب به شدش کاسته است.

یا در این بیت:

همیشه از تو سرودن چه سخت و شیرین است

شبیه تیشه زدن‌های سخت فرهاد است

مضافاً بر این‌که صفت «سخت» در مصرع دوم حشو است تکرار همین صفت در مصرع اول به روانی بیت لطمه زده است. تکرار ردیف هم معمولاً در بیت‌های میانی غزل از زیبایی آوایی بیت می‌کاهد. مثلاً مصراع اول اگر این گونه بازنویسی شود:همیشه از تو سرودن چقدر شیرین است

شاید اندکی از مشکل بیت کم شود...!

با شناختی که از شعر سید حمیدرضا برقعی دارم به جرئت می‌توانم او را یکی از بهترین شاعران جوانی بنامم که در حوزة شعر مذهبی خوش درخشیده است. امیدوارم روزبه‌روز از برقعی شاهد شعرهایی ناب‌تر در این حوزه باشیم. و تشویق مداحان و ذاکران باعث نشود شعر او صرفاً یک شعر «روضه‌ای» و «مداح‌پسند» شود.

سعید بیابانکی