یکشنبه, ۳۰ دی, ۱۴۰۳ / 19 January, 2025
مجله ویستا

اقیانوس معرفت و دانش نوین


اقیانوس معرفت و دانش نوین

ایران دوستی پروفسور «رضا» و همگنان

ما در جریان انتشار آثار استاد «فضل‌الله رضا» فروتنی و بزرگواری بسیاری از ایشان دیده‌ایم. پروفسور «رضا» همه عواید مادی تمام آنچه را در اختیار داشته، دارند و خواهند داشت، به امور خیریه اختصاص دادند و از ما خواستند حق‌التالیف آثار ایشان را به مدرسه‌هایی که برای دختران کم‌بضاعت در مشهد راه‌اندازی کرد‌ه‌اند و موسسه خیریه‌ای که برای بزرگسالان در زادگاهشان تاسیس کرده‌اند، واگذار کنیم. من از دوستان جوان خود تقاضا دارم که از منش و خصلت‌های ناب معنوی و تربیتی بزرگانی مانند پروفسور «رضا» بهره ببرند.

استادانی که در این جلسه بودند، از ویژگی‌های علمی آقای دکتر صحبت کردند که من لذت بردم زیرا پی بردم ما از لحاظ علمی نیز در جهان پیشگام هستیم و بزرگانی از کشور ما، در رشته‌های مختلف علمی سرآمد جهان هستند و از افتخارات علمی جهان محسوب می‌شوند. علاقه به میهن و عشق به وطن و اصرار به خدمت به هم‌میهن، از خصیصه‌های والای آقای دکتر است. من همین ایام پی‌بردم باوجود اینکه وی بیش از نیم‌قرن در آمریکا منشا اثر بودند و افتخار علمی آفریدند و در آنجا تحقیق و پژوهش و تدریس کردند و جامعه آنجا را نسبت به خود شیفته کردند، در خواست و اصرار آنها مبنی بر دریافت پاسپورت آمریکا را نپذیرفتند و به‌عنوان یک ایرانی، پاسپورت ایرانی دارند. این موضوع برای ما افتخار بزرگی محسوب می‌شود که انسانی با این سطح علمی و با این میزان از تاثیرگذاری در جامعه علمی و آموزشی جهان که در سطح جهانی و بین‌المللی شناخته‌شده هستند، اصرار آنها برای پذیرش تابعیت را رد کند و بگوید افتخار می‌کنم که ایرانی هستم. من از این فرصت استفاده می‌کنم و با اجازه جناب آقای پروفسور، در مورد یکی از هم‌میهنان فرهیخته دیگر که ویژگی‌های اینچنینی داشته است، صحبت می‌کنم.

یکی دیگر از مفاخر ما در رشته فلسفه و علوم انسانی اسلامی، به دلایلی از میهن ما رفت، ولی تمام توجهش به وطن است. وی برای عمل جراحی قلبش به مبلغی نیاز داشت. در همین شرایط، کشور همسایه ما ترکیه از او به‌عنوان برجسته‌ترین فیلسوف معاصر دعوت می‌کند و به او می‌گوید در کنار مقبره مولانا در قونیه، پارکی تاسیس کرده‌ایم و در آنجا مرکز و کتابخانه‌ای را به نام شما تاسیس خواهیم کرد، به همین دلیل از شما درخواست می‌کنیم کتاب‌هایتان را در اختیار کتابخانه‌ای که به نام شما تاسیس می‌شود، قرار دهید. البته تاکید کردند این کتاب‌ها تا زمانی که خودتان نیاز دارید، در اختیار شما می‌ماند، ولی در نهایت این کتاب‌ها را به کتابخانه اختصاص دهید و در ازای آن، پیشاپیش ما مبلغی را پرداخت می‌کنیم. به همین دلیل یک چک سفید برایش ‌فرستادند و گفتند هر مبلغی را که شما پیشنهاد می‌کنید، یا طبق برآوردتان، ذخایر علمی شما و کتب‌هایتان می‌ارزد، بنویسید و دریافت کنید. گذشته از این ما در این پارک، مرکزی را به نام شما تاسیس می‌کنیم، همچنین مقبره‌ای را برای شما ایجاد خواهیم کرد اما این بزرگوار، پاسخ دادند من آنچه را که دارم از آن وطنم است و آنچه ضرورت دارد، توجه به وطنم است و آرزوی من این است که پس از درگذشتم، در وطنم دفن شوم. به هر حال، بعدها ایشان را به یک کنفرانس بین‌المللی دعوت کردند و ایشان به قونیه رفت و در آنجا سخنرانی کرد.

در ابتدای مراسم، مجری وی را به‌عنوان استادی از آمریکا معرفی کرد، اما وقتی که این استاد پشت تریبون رفت، در ابتدا گفت که من می‌خواهم اشتباه مجری را تصحیح کنم.

من فردی هستم از کشور همسایه شما، من ایرانی هستم و ایشان کسی نیست جز پروفسور «سیدحسین نصر». با وجود آنکه بسیاری با حق‌ناشناسی و با گستاخی نسبت به ایشان جسارت می‌کنند و حتی عواطف امثال مرحوم شهید «مطهری» را نادیده می‌گیرند و حتی رأفت و برخورد بسیار زیبایی را که در چند سال اخیر از طرف مقام‌معظم‌رهبری و بیت‌معظم ایشان و قوه‌قضاییه با ایشان شد و مشکلات مربوط به ایشان حل شد و اکنون ایشان می‌تواند به ایران بیاید، ولی هنوز در برخی از روزنامه‌ها نسبت به ایشان هتاکی می‌کنند. البته بسیار شایسته است که این خبر را به شما بدهم که پروفسور «نصر» تمام آثارش را و تمام کتابخانه‌اش را به انجمن حکمت و فلسفه هدیه کرده است و اکنون در آنجا کتابخانه‌ای به نام ایشان تاسیس شده است. وی همچنین تمام اسنادی را که از سخنرانی‌هایش موجود بوده، به این انجمن هدیه کرده است.

اما مهم‌تر از همه آنکه بسیاری از مراکز تحقیقاتی و فلسفی جهان، ایشان را عضو افتخاری خود می‌دانند و از هر اثری که چاپ می‌کنند، یک نسخه‌اش را برای ایشان می‌فرستند. ایشان هم توصیه کرده که این نسخه‌ها را هم برای این مرکز بفرستند. جناب آقای «پروفسور رضا»، شما همگنان ارزشمند اینچنینی دارید. شما دوستان بسیار خوبی در آمریکا داشتید. یکی از آنها جناب آقای دکتر «احمد مهدوی‌دامغانی» است که هنوز هم هر جا که باشد، رو به خراسان می‌نشیند و به آستان علی‌بی‌موسی‌الرضا سلام می‌کند. ایشان هم به میهن‌شان توجه دارند. من به‌عنوان یک طلبه و به‌عنوان یک روحانی وقتی که پروفسور «رضا» و امثالش را می‌بینم، در مقابل بزرگی و عظمت ایشان احساس شرمساری و خجالت می‌کنم. اینها اقیانوسی از معرفت و کمال در هر زمینه‌ای هستند و در عین حال بسیار فروتن و بی‌ادعا و نسبت به مادیات بی‌اعتنا هستند؛ برای مثال دکتر «نصر» در قبال همه خدماتی که برای کشورمان انجام داد، فقط همان مبلغی را دریافت کرد که برای عمل جراحی قلبش نیاز داشت.

آنها نسبت به مردم و میهن‌شان، اینقدر واله و شیدا، ولی ما فقط مدعی هستیم. من افتخار داشتم که در این جلسه حاضر شوم و به همین دلیل از بانیان این مراسم تشکر می‌کنم. من بر دست یک انسان وارسته و بزرگ بوسه می‌زنم و بر این بوسه افتخار می‌کنم.

سیدمحمود دعایی

مدیرمسوول موسسه «اطلاعات»