یکشنبه, ۲۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 12 May, 2024
مجله ویستا

طبقه, جنسیت ونژاد


طبقه, جنسیت ونژاد

اكنون نیرویی كه باید اعمال كنیم , واداركردن به پذیرش وجود طبقه است من فكر می كنم كه این امری بنیادی است كه مجبوریم از آن شروع كنیم , چون افراد زیادی هستند كه موضوع را به نوع دیگر یا به طریقی دیگر تبیین می كنند كه هرگز به این خوبی شاهد نبوده ایم , در حقیقت آن چه ما از آن صحبت می كنیم ساختار است ونه طبقات این نگاه جامعه شناسانه است نگاه ماركسیستی نیست

اكنون نیرویی كه باید اعمال كنیم ، واداركردن به پذیرش وجود طبقه است . من فكر می كنم كه این امری بنیادی است كه مجبوریم از آن شروع كنیم ، چون افراد زیادی هستند كه موضوع را به نوع دیگر یا به طریقی دیگر تبیین می كنند كه هرگز به این خوبی شاهد نبوده ایم ، در حقیقت آن چه ما از آن صحبت می كنیم ساختار است ونه طبقات .این نگاه جامعه شناسانه است . نگاه ماركسیستی نیست .

ماركس وقتی كه گفت روند بی رحم سرمایه داری به سمت انحصار بزرگتر و بزرگتر در حقیقت جامعه را به دو طبقه قطبی شده تقسیم می كند كاملا محق بود . تحقق این امر زمان زیادی برد لایه های میانی ، به طور صحیح خورده بورژوازی وغیر آن وجود داشته اند ، اما حتی آن ها هم امروز به دلیل وجود شركت های مشابه وال مارت و انگلند تسكو در جهان امروز تحت فشارند و(به سوی كارگران ) رانده می شوند .تمام مغازه داران كوچك واقعا دیگر شانس یقا ندارند.

ما هم در جامعه طبقاتی شیوه های تولید متفاوت را در كنار هم داشته ایم .بعنوان مثال در این كشور( امریكا) ،شما برده داری و سرمایه داری را هم زمان در كنار هم داشتید هر چند آنچه كه ما مجبور به شناخت هستیم این است كه طبقه امری اساسی وضرورتا چیز مهمی است اما برای طبقه حاكم وانمود كردن به این كه طبقه وجود ندارد ضرور تا مهم است .و دلیل ان ها براین ادعا كه طبقه وجود ندارد آن است كه اگر ما طبقه را به درستی درك كنیم ، چون نمی توانیم موافق حاكمیت باشیم به واقع می توانیم درباره طبقه كاری انجام دهیم ، . ۹۰در صد مردم موافق نیستند كه توسط ۱۰درصد ی كه مالكند و همه چیز را كنترل می كنند مورد استثمار واقع شوند. این امر كاملا غیر عقلانی است .

بنا براین آنها چگونه عمل می كنند؟ خوب ، بحث من آن است كه روابط تولیدی به نوعی ، مثلا روابط تولید سرمایه داری، كه به نظر می آید برای قربانی كردن داوطلبانه خود ومورد استثمار آن قرار گرفتنمان مهم باشد ، تنها می تواند در بین تقسیم بندی ها ادامه حیات دهد.ووسایل عمده تقسیم بندی كارگران در طول تاریخ و یقینا در داخل جامعه سرمایه داری ، باابزاری بسیار اشكار، و بر مبنای رنگ پوست و جنسیت است . این مردان نیستند كه مورد ستم مضاعف واقع می شوند. بل زنان هستند.

اتفاقا من خوشحالم كه این بحث همه زنان است .اما تصادفی نیست كه آن ها زن هستند .موضوع تنها ارائه برهان برای گفتن این مطلب نیست .زمان زیادی نیست كه رفتار همانند كنیزان بازنان حتی در جوامع سرمایه داری غربی متوقف شده است .ما در باره چگونگی وحشتناك بودن آن رفتار برای احمق پنداری زنان ( كه در واقع هم وحشتناك است ) پیش تر وپیش تر می رویم ، ولی وقتی در باه آن رفتار فكر می كنیم ، (باید بپرسیم ) زنان ازكی حق رای داشتند ؟ زنان در انگلستان تنها در ۱۹۳۰ ودر فرانسه در ۱۹۴۶حق رای كسب كردند. خیلی تازه است .زنان جزء دارایی شوهرانشان مد نظر قرار می گرفتند. بنا براین برای برابری زنان واقعا پیشرفت زیادی انجام نگرفته است .از برخی نظرها ، ( پیشرفت )تازه شروع شده است و (ضرورت ) همین مسیر برای سیاه پوستان هم یك حقیقت آشكار است . از این رو درك چگونگی ورود قبلا نابرابر زنان به تولید به دلیل نقش آن ها در خانواده ، به خاطر ماهیت شخصی باز تولید وماهیت اجتماعی تولید نشان می دهد كه چرا مورد استثمارواقع شدن برای زنان آسان است .

ماركس از تولید كنندگان پارچه نقل می كند كه می گفتند كه آن ها در حقیقت خوشحالند كه خواستار استخدام زنان در كارخانه ها ، در به اصطلاح , دستگاه تیره شیطانی , كه انقلاب صنعتی بریتانیا را تغذیه می كرد(كه البته بر برده داری مبتنی بود) هستند آنها زنان متاهل را ترجیح می دادند چون سر به راه تر بودند، چون به تهیه مایحتاج اولیه زندگی برای رشد فرزندانشان نیازمند بودند.واین واقعی است .

زنان همیشه دستمزد پائین تری گرفته اند . اگر شما به شاخص دستمزدها در این كشور یا هر جای دیگری توجه كنید، زنان دوسوم مردان ( دستمزد )دریافت می كنند. بنا براین ،تمام مزخرفانی كه در مورد زنان به این دلیل كه ما ۱۰۰زن در دولت و شما تعدادی در تلویزیون دارید ساخته می شود. بی ارزش است .در باره زنان كارگر چه ؟ كه اكثریت هستند. از این رو مطمئنم نكته بسیاراشكاری است كه مردم درك می كنند ، اما نظر من این است كه وابستگی، كه باز تولید روابط تولید آشكارا به حفظ این تقسیم بندی ها وابسته است .

حال اگر ما طبقه را در معنای وسیع آن بفهمیم ،كه فكر می كنم بتوانیم ، هر كسی كه نیروی كار خودرا در برابر دستمزدی می فروشد،- خواه بدانند یا نه ، خواه دوست داشته باشد یا نه - كارگر است ، چون ما همه تحت تسلط تغییرات پیش بینی نا پذیر سیستم هستیم .ما مالك ویا اداره كننده وسایل تولید نیستیم .ما در معرض فشار فروش نیروی كار خود قرار داریم .

حالا البته افرادی می خواهند مارا فقط با این تفكر كه چون شما كمی دریافتی بیشتری دارید ، به این خاطر كه شما طبقه متوسط هستید كور كنند. این كار چه معنایی دارد؟ بدین معناست كه شما باز هم می توانید غارت شوید به این معناست كه شما باز هم چیزی به دست نیاورده اید. این كار به واقع معنای دیگری غیر از تحمیل شرایط یك ایدئولوژی كه مارابه نوعی كوركند ندارد.

من امیدوارم اگر از بعضی چیزها كمی انتقاد می كنم جو سیمز سردبیر پلتیكال افیرزبه من گوش زد كند. من در پلتیكال افیرز خواندم كه نویسنده ای نوشته بود كه درك طبقه لازم نیست كه در امریكا مردم قدیمی در باره طبقه صحبت می كنند.( ,چرا طبقه هنوز ایسم دیگری نیست, ژوئن ۲۰۰۶) او كاملا صحیح می گوید . مردم طبقه را اینجا اشتباه گرفته اند، چون فقط در باره درامد ، مقام ، و قدرت صحبت می كنند، ولی در باره طبقه بعنوان روابط اقتصادی صحبت نمی كنند. و نویسنده همچنین بر این حقیقت كه این امر جدید به هر معنا كه باشد از دل به اصطلاح كلاسیسم بیرون آمده است دلسوزی می كند، و كاملا منتقد آن است ، ولی بعدا به نقل قول ماركس ، انگلس ولنین در تعریف طبقه ادامه می دهد. من گمان می كنم این همان جایی است كه خطا رفته ایم .

زیادی به احكام اعتماد كرده ایم و نظریه خودرا به طور عام در تطبیق با شرایطی كه درآن هستیم ایجاد نكرده ایم .به عبارت دیگر،فكر می كنم به نوعی از ماركسیسم دگماتیك ومتحجر تكیه كرده بوده ایم ، وفكر می كنم اگر ماركس بداند كه ما چه كرده ایم در گور خود به لرزه می افتد.احتمالا او هم اكنون هم در گور خود می لرزد.اما نظرمن واقعا ان است كه اگر ماركسیسم معنایی ندارد و اگرما سوسیالیست هستیم مجبوریم نظریه خودرا ایجاد كنیم .

ما مجبوریم ماتریالیسم تاریخی را برای درك ان چه رخ می دهد ، آن چه جدید است ، آن چه تغییر می كند وآن چه امروز در داخل طبقه كارگر اتفاق می افتد گسترش دهیم .و امروزجنبه كلیدی ، موضوع كلیدی رودر روی كارگران توجه به تركیب طبقاتی كارگران است، كه مدت طولانی ما وسوسیالیست ها ( آن را) صرفا سفید ومرد در نطر می گرفتیم كه نبودوهر گزهم نبوده است ، ماباید به بیداری از آن (نگرش ) شروع می كردیم ، اما به صورت نظری از این خواب بیدار نشده ایم .تئوری باید اساسا شامل این درك واقعی باشد كه طبقه به تقسیم بندی ها، تقسیم بندی بزرگی كه من متذكر شدم وابسته است . به نظر من اگر برای درك طبقه بدون درك اتچه برای زنان وسیاهان اتفاق می افتد تلاش كنیم ، دچار دشواری واقعی می شویم .

به طوركلی موتور اصلی تولید سرمایه داری را هم در سطح مادی وهم در سطح نظری بد فهمیده ایم .قبل از همه ، تنها نصف طبقه كارگر را درك كرده ایم . در بریتانیا تاریخ نویسان ماركسیست ، افرادی كه من ,اساسا استادان ماركسیست مردانه , می خوانم ، كسانی نظیر ای. پی .تامپسون ،كه ساختمان طبقه كارگر انگلیسی را نوشت واز زنان جز در سه صفحه یاد نكرد.

زنان در حقیقت موتور بودند.آن ها هسته مركزی طبقه كارگر بودند.چگونه این را فراموش می كنید؟این تنها عیب جویی وچرند گویی وایراد گیری برای گوش زد كردن (مطلب) نیست ، بلكه امری بنیادی است .اما اگر فراموش كنید یكی ازابزار های عمده سود سرمایه داری را هم نادیده گرفته اید ، چون در سرتا سردنیای سرمایه داری نه تنها در سطح ملی بلكه در سطح جهانی حفظ سود كلان به واسطه استثمار شدید زنان وسیاه پوستان حاصل شده است .امپراطوری بریتانیا اولین نمونه ازچگونگی نه تنها استثمار ساده بلكه تشدید سه برابر آن وشدیدا مورد استثمار قرار گرفتن سیاه پوستان برای پركردن نیاز سرمایه بریتانیایی بود ، روندی كه در برخی روابط به گیجی كارگران بریتانیایی كمك كرد كه (درك نكنند) واقعا چه اتفاقی افتاده است . به عبارت دیگر نژاد پرستی .

اگر ایدئولوژی داشته باشید، یك ایدئو لوژی برتری طلبانه ، می توانید یك امپراطوری را استثمار كنید.ایدئولوژی برتری طلبانه عمدتا در قرن ۱۹ وبیست كاملا در مغز كارگران بریتانیا جایگیر شده بود. كه به سیمای دوم راهی كه در آن روابط طبقاتی تولیداز میان ایدئولوژی هایی مثل نژاد پرستی وتبعیض جنسی باز تولید می شود می رسد .والبته در این كشور(امریكا) هم مثال های كلانی از آن دارید . من فكر می كنم ما نباید مسئله تبعیض جنسی را فراموش كنیم .

چون جنبش های زنان ظاهرا ، زنان طبقه كارگروزنان سیاه را فراموش كرد ه است به این معنی نیست كه بر آیند انها مهم نبوده وهنوز هم مهم نیست . من تنها می توانم از انگلس یاد كنم ، وقتی كه گفت كه مرد بورژوا وزن كارگراست و اینكه روابط خانوادگی، یا خانواده تك همسری همزمان با گسترش جامعه طبقاتی گسترش یافته است .او نیاز مندی كسانی را كه دارایی داشتند منعكس كرد، تا حدی كه آن ها قادرند دارایی خود را به كودكان بلا فصل خود منتقل نمایند. بنا براین از نقطه آغاز ، اگر می خواهید در مورد اقتصاد جهانی یا امپریالیسم با شتاب صحبت كنید ، به همان اندازه هم ( صحبت ) ازموضوع استثمار كلان سیاه پوستان وزنان كارگر در حفظ منافع كلان سرمایه داری حیاتی است .این امر- طبقه و حفظ سرمایه داری - چنان پیوندی دارند كه نمی توان از آن چشم پوشید.

اجازه دهید در فراگردی دیگری به طبقه نگاه كنیم .آیا شما واقعا می توانید ستم را بدون درك طبقه درك كنید؟فكر می كنم نمی توانید.فكر می كنم به اغتشاش منجر می شود.چون من ستم را به معنی خاصی به كار می برم ،اما اگر شما فكر می كنید كه چیزی كه همه ما در باره آن صحبت می كنیم ،فقط مردم فقیر لگدمال شده ای كه همه ما باید برایشان اظهار تاسف كنیم وشاید چند پنی یا دلارهم در كاسه گدایی شان بیندازیم هستند، پس موضوع بحث ما مشترك نیست.درك ستم بدون درك طبقه به اغتشاش بین ستم وتبعیض منجر می شود كه دو چیز متفاوت هستند.ستم مختص روشی است كه من آن را به كار می برم .تبغیض از نوع متفاوتی است شاید مبتنی بر سن وهمه انواع دیگر،سرمایه داری هم می تواند از آن استفاده كند، اما آن چه كه من از آن صحبت می كنم ، یعنی نژاد و زن ،كاملا از حفظ روابط تولید سرمایه داری جدایی نا پذیر ند.

اگر ما این رابطه را درك نكنیم ،چیزی كه پس از آن رخ می دهد،تلاش افراد برای درك مسائل مربوط به تبعیض جنسی ونژاد پرستی با استفاده از تصور برابری است،كه فكر می كنم واقعا ضعیف است ، خیلی ضعیف، چون برابری در واقع كسب منافع جزیی تحت لوای قانون معنی می دهد.برابری شكلی قضایی است .من فكر نمی كنم آن چه من (از آن صحبت می كنم ) بی اهمیت است ، چون در موقعیت مشخصی ما مجبوریم برای حقوق كسانی مبارزه كنیم ، كه حقوق شان محدود شده است .آن ها به وسیله روابط خاص سرمایه داری محدود می شوند، چون آن ها از افشا ریشه های واقعی ستم كوتاهی می كنند كه البته مالكیت وخود جامعه طبقاتی هستند . فكر می كنم همان چیزی است كه افراد مثل حلقه زنگوله در برابر دورانی كه جنبش آزادی سیاهان قوی بود وعملا لفظ ستم را به كار می برد كاملا به هیجان می امدند. ماركس هم لفظ را به كار برد اما هرگز توسط ماركسیست ها به صورت واقعی رشد نیافته است ..

مشكل بزرگ آن است كه اگر ما روابط تولید به طبقه را درك نكنیم ، با موج جدیدی از , احساس تاسف برای سیاست هایمان ,كه متنوع خوانده می شود كور می شویم .دستور عمل متنوع ، كه در پی منفرد كردن همه ما است ، شكلی از سیاست شناخته شده ای است كه تلاش می كند به طریقی مبارزه جمعی سیاهان وتمام زنان برای پایان دادن به ستم را به حداقل رسانده و هردو را به هم پیوند دهد.

اكنون درماندگی جنبش كارگری كه در ماندگی وجود داشته است ، وما مجبوریم در باره آن صادق باشیم ،آن است كه تاكنون این (امر) را درك نكرده است . آن ها در قرن ۲۱مجبورمی شوند با پس گردنی وفریاد به این درك برسند. زنان نیمی از نیروی كارند.سیاهان نیمی از نژاد بشرند.هیچ پیشرفتی بی ان كه ما این مسئله را درك كنیم حاصل نمی شود.این شاید برای كسانی كه ادعا می كنند سوسیالیست هستند نه ضد نژاد پرستی ونه فمینیست غیر ممكن به نظر یرسد. من انتظار ندارم هر زنی وهر فرد سیاه پوستی سوسیالیست باشد آگر چه در جریان مبارزه احتمال زیاد دارد همان چیزی باشد كه اتفاق خواهد افتاد.

این احتمال وجود دارد كه ، اگر به روش احمقانه ای كه با جدا كردن دایره نژاد ، جنسیت وطبقه باعملكرد خاص خودشان در دوره هایی انجام داده ایم ادامه ندهیم قادر باشیم مبارزه همه جانبه ومتحد ی داشته باشیم كه به استقلال ستم دیدگان برای سازمان یابی جداگانه احترام می گذارد. ما به اندازه كافی آموخته ایم كه اجازه چنین اتفاقی را ندهیم.

با این حال این امر باید در درون جنبش كارگری متحد و جنبش كارگری ای كه درك واقعی این مسائل را نه تنها برای كسب طرفدار، ونه به دلایل فرصت طلبانه آغاز می كند فرا گیر شود ، جنبشی كه درك می كند كه هیچ پیشرفتی در قلبش نمی تواند وجود داشته باشد ، مگر ان كه این چیز ها در داخلش جا گرفته باشد و به كلی دستور عمل جنبش طبقه كارگر رانشكیل دهد.

بنا براین نخستین پیش شرطی كه شاید ابرازش چیز ضعیفی به نظر رسد ، اما فكر می كنم اظهارآن در عمل چیز نیرومندی است ، عبارت از آن است كه ما باید تعریفی از طبقه داشته باشیم كه اعلام كند كه زنان وسیاهان موجودات مستقل بی طبقه نیستند، آن ها بعنوان نیروهای جدید اجتماعی خارج از طبقه نیستند گفتنی است كه می خواهیم با تمام زنان متحد شویم ، اما ماهیت نیروهای كثیر ستم دیده گان ووابستگی آن شكل ستم به استثمار طبقاتی واقعا قابل درك است.

فكر می كنم شگفت انگیز است كه ۴زن در صحنه حضور دارند.تاكنون همایش های اندكی بود كه من ۴زن را در صحنه دیده باشم .شاید نشانه ای از آینده ای است كه امید ماست . ماری داویس سردبیر كمونیست ریویو وسازمانگر زنان حزب كمونیست بریتانیا است .این مقاله ابتدا در فوروم پلتیكال افیرز بنام, زنان وجهانی سازی , برگزار شده در ژوئن ۲۰۰۶ در نیو یورك عرضه شد .