شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

شرق شناسی و فلسفه


شرق شناسی و فلسفه

الیور لیمن Oliver Leaman دانشیار فلسفه در دانشگاه جان مورز لیورپول است و تخصص اصلی او در فلسفه اسلامی قرون میانه می باشد وی اخیرا در کنار دکتر نصر ویراستاری مجموعه دو جلدی تاریخ فلسفه اسلامی را با عنوان History Of Islamic Philosophy را بر عهده داشته است

الیور لیمن (Oliver Leaman) دانشیار فلسفه در دانشگاه جان مورز لیورپول است و تخصص اصلی او در فلسفه اسلامی قرون میانه می باشد. وی اخیرا در کنار دکتر نصر ویراستاری مجموعه دو جلدی تاریخ فلسفه اسلامی را با عنوان History Of Islamic Philosophy را بر عهده داشته است. مقاله ذیل بازگردان مقاله ای است از لیمن که با عنوان Orientalist and islamic philosophy در مجموعه یاد شده منتشر شده است.

زمانی که ادوارد سعید نقد خود بر مطالعات شرق شناسانه ( Orientalist ۱۹۷۸) را منتشر ساخت، بسیاری از آنان که درباره موضوعات مربوط به خاورمیانه و فرهنگ های این منطقه دست به نگارش می زدند، احساس کردند که می باید به استدلال های او پاسخ دهند. سعید مدعی است که بسیاری از کسانی که درباره خاورمیانه مطلب نوشته اند، به سختی توانستند از این تلقی بپرهیزند که منطقه خاورمیانه و مردم آن، از دیدگاه غرب، غریبه و کاملا بیگانه اند. به اعتقاد سعید این نویسندگان با پیش فرض های استعمارگرانه به بررسی فرهنگ مردم خاورمیانه پرداخته اند. او مکررا به پندارهای قالبی که پژوهشگران غربی در توصیف مردم و فعالیت های آنان در خاورمیانه به کار می گیرند اشاره می کند و اظهار می دارد که خاستگاه این پندارها معادلات نابرابر قدرت میان غرب و خاورمیانه است که در گذشته بر قرار بوده و فی الواقع امروزه نیز تداوم دارد بدین ترتیب، می باید تاریخچه بلند کشمکش میان ممالک اروپایی با آنچه که به مثابه قدرت تهدیدگر اسلام تلقی می شد را مورد توجه قرار داد. این تنازع در خلال سده های متمادی گسترش یافت و در موقعیتهای بسیاری به درگیری فیزیکی انجامید. سعید نشان داد که در نتیجه این واقعیت ها، بررسی عینی و واقع گرایانه مسائل خاورمیانه تا چه حد دشوار است و احتجاج ورزید که ارائه یک تصویر دقیق از این مسائل در گرو آن است که نویسندگان مزبور خود نسبت به موضعی که در آن قرار دارند، آگاهی یابند. به عبارت دیگر این نویسندگان می باید اعتراف کنند که به این مباحث با ابزار کاملا علمی نمی پردازند بلکه آنان خود بخشی از یک نظام ایدئولوژیک اند که به ناچار در نحوه انجام وظایفشان تاثیر می گذارند.

البته، این بدان معنا نیست که پژوهش و نگارش دقیق و درست درباره مسائل خاورمیانه ممکن نباشد، بلکه بدین معناست که برای آنکه چنین نگارشی ممکن باشد، نویسندگان می باید بکوشند تا به درک این حقیقت نایل آیند که چگونه سخنان و ارزیابی های آنها جلوه هایی از فرهنگ بومی آنها است، فرهنگی که قویا با رهیافت های منفی به سایر فرهنگ ها تعریف می شود.

● نقش کتاب شرق شناسی سعید

کتاب سعید آتش یک بحث زنده را در چهان اسلامی شعله ور ساخت و بسیاری از مسلمانان رهیافت او را قویا مورد اعتراض قرار دادند. افراد دیگری در سطح وسیع از اندیشه های سعید حمایت کردند و آنچه را که به عنوان پیام او به شمار می آورند ، در آثار خویش منعکس ساختند . این امر بالاخص در باره پاره ای از موضوعات، فی المثل مطالعه نگارگری های اروپایی در باره خاورمیانه، صادق است. فهم رهیافت های متفاوت به مسأله زنان در خاورمیانه، که در میان جوامع غربی رواج دارد، تحلیل این نگارگری ها را عمق و غنای مؤثری بخشیده است. ممکن است گفته شود که بدون اطلاع از ملیت این نگارگران، تفسیر آثار آنان دشوار خواهد بود، این نقاشان صرفا به تصویر گری وقایعی که در یک موقعیت خاص برای آنان اتفاق می افتد نمی پردازند بلکه آنان بخشی از یک نهضت فرهنگی اند که مردم خاورمیانه را از منظر خاصی می نگرند و این منظر خاص در سبک و محتوای آثار هنری آنان تاثیر گذارده است برای فهم آنچه که آنان انجام می دهند، درک درست سرشت سنتی که در درون آن به خلق آثار هنری می پردازند، اهمیت دارد.

اما چنین نیست که تنها آنان که در باره هنر می نویسند، بسیاری از اندیشه های سعید را قابل توجه یافته باشند، انتقادات سعید از مورخان، تاریخدانان ادبی و فرهنگی، تحلیلگران دین و عالمان علوم اجتماعی نیز همواره تاثیر گذار بوده است و تعداد فراوانی از کسانی که در این حوزه ها فعالیت دارند به ارزیابی درباره روش های خود مبادرت ورزیده اند آنان به دنبال فهم و به چالش خواندن پیش فرض های نهفته در پس رهیافت خویش اند درحالی که کتاب های فراوانی را که در سالیان اخیر با عناوین مرتبط با "اندیشه انسان مسلمان" یا "شخصیت عربی" منتشر شده اند، ملاحظه می کنیم، شاید نویسندگان اندکی مشکلات نظری رهیافت خود به جهان اسلامی را مورد توجه قرار داده اند زیرا بسیاری از این آثار بر یک اصل موضوعی (آکسیوم) استوارند مبنی بر اینکه تمایز عمیقی میان انحای اندیشه و حیات در غرب و جهان اسلام وجود دارد پایان جنگ سرد و نیاز به یافتن یک دشمن جدید [برای غرب] به طرح دوباره مساله "تهدید اسلام"، که در طول سده های متوالی در لایه های زیرین و پنهان فرهنگ غربی نهفته بود، انجامید آنان که تحت تاثیر آثار ادوارد سعید قرار گرفته اند، تفکیک هایی همچون شرقی / غربی، اسلامی / مسیحی، ما / آنان و خودی/ غیر خودی را کاملا بحث انگیز می یابند و آن را به مثابه نقطه آغاز فعالیت های پژوهشی به چالش می خوانند.

سعید در کتاب اثر گذار خود سخن قابل توجهی درباه فلسفه ندارد، اما روشن است که استدلال های او با فلسفه اسلامی نیز مرتبط اند. شارحان و مفسران فلسفه اسلامی بر این اعتقادند که فلسفه اسلامی همتای سایر مکاتب فلسفی نیست و لذا باید به طرق مختلفی مورد ارزیابی قرار گیرد. چرا؟ گاه احتجاج می شود که اسلام تاثیر بزرگی بر ساختار فلسفه اسلامی داشته و از این رو نباید صرفا به بررسی استدلال های موجود در این فلسفه پرداخت بلکه همچنین می باید طرقی را که در آن مباحث دینی البته به صورت پنهان و نه آشکارا بر استدلال های مزبور سایه افکنده اند تحلیل کرد. به نظر می رسد که این یک خط مشی امید بخش است با توجه به این نکته که بسیاری از فیلسوفان خود بین امور محرمانه (باطن) و امور آشکار (ظاهر) به دقت تفکیک کرده اند و غالبا مواظب بوده اند تا مطالب خویش را به گونه ای مطرح سازندکه استدلال هایشان را در نظر آنان که مخاطب این استدلال ها نیستند، در هاله ای از ابهام فرو برد. این دیدگاه در تفسیر فلسفه اسلامی به تفصیل در آثار لئو اشتراوس (Leo Straus) منعکس شده و پیروان وی از آن در پرداختن به حوزه فلسفه اسلامی بهره برده اند.

● لئو اشتراوس و فلسفه اسلامی

در نظر اشتراوس، فلسفه مشتمل بر یک پیام پنهانی است، پیامی که ملاحظان دینی به آن نفوذ بخشیده است. او به گونه های متنوعی استدلال می کند که اگر ما با نگاه درستی به متون فلسفی بنگریم، این خصوصیت کاملا آشکار خواهد شد، من در گذشته این رهیافت را نقد کرده ام و مدافعان و ناقدان آن استدلال های پرشوری را در دفاع از دیدگاه های مورد نظر خویش ارائه داده اند. آنچه که بررسی آن در اینجا جالب توجه است، آن دسته از تصورات شرق شناسانه ای است که اشتراوس از آنها طرفداری می کند. تصور بر این است که نباید فلسفه اسلامی را از آغاز به مثابه یک فلسفه به شمار آورد، بلکه فلسفه اسلامی بیشتر یک رمزی است که به منظور کشف آرا و دیدگاه های فیلسوفان اسلامی می باید رمز گشایی شود فلسفه اسلامی، در این دیدگاه، گونه ای از ادبیات است که چهره آرای واقعی مولفان را پنهان ساخته و این وظیفه مفسران فلسفه اسلامی است که آن آرای واقعی را کشف کنند، به درون لایه های کتمان ها نفوذ کرده و اعتقادات اصیل نویسنده راکشف نمایند.

شکی نیست که وقتی به فلسفه می پردازیم، غالبا علاقه مندیم که دیدگاه های فیلسوف خاصی راکه با او سر و کار داریم کشف کنیم، اما فلسفه چیزی بسیار فراتر از تاریخ فلسفه است. هدف اصلی فلسفه فهم استدلال ها، ارزیابی آنها و ارائه استدلال های جدید است. تمام تاکید رهیافتی که اشتراوس مدافع آن است، بر جنبه های تاریخی فلسفه اسلامی است. در این رهیافت گویا خود فلسفه به عنوان فلسفه، ارزش بررسی و مطالعه ندارد و مناسبتر است که آن را مکتوبات جذاب و دشواری بدانیم که نیازمندحل و فصل اند، یک مساله عقلانی فریبنده درباره فهم مراد نویسندگان و نه فهم استدلال های آنان. فهم استدلال ها کاری ارزشمند نیست زیرا اساس استدلال امر چندان جذابی نیست. در نظر همفکران اشتراوس، فلسفه اسلامی اساسا تلاشی است بی ثمر برای هماهنگ سازی دین با فلسفه یوانا و مخفی ساختن دیدگاه واقعی فلاسفه اسلامی مبنی بر اینکه فلسفه یونان، در مقایسه با دین، راهنمای بهتری به سوی حقیقت است.

الیور لیمن

مترجم - دکتر نصر


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید