پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

روی بنما و مرا گو که دل از جان برگیر


روی بنما و مرا گو که دل از جان برگیر

این اقیانوس پرتلاطم وجود با این همه جوش و خروش سرچشمه اش کجا است و این امواج نور که در تمام زوایای وجود نفوذ کرده است از کدام خورشید تابان است

این اقیانوس پرتلاطم وجود با این همه جوش و خروش سرچشمه اش کجا است

و این امواج نور که در تمام زوایای وجود نفوذ کرده است از کدام خورشید تابان است

نه ادراک بر کنه ذاتش رسد

نه فکرت به غور صفاتش رسد

نه بر اوج ذاتش پرد مرغ وهم

نه بر ذیل وصفش رسد دست فهم

در میان این همه حیرت و سرگردانی باید گفت : آفرین بر همت والای مردانی چند که مردانه قدم در چنین میدان نهادند و در راه رسیدن به مقصد اعلی از هیچ نهراسیدند...

یکی از مردان پیش تاز این راه مرحوم عارف بالله آیه الله حاج میرزا جواد ملکی قدس الله نفسه الزکیه بود که در این میدان گوی سبقت از همگنان ربود.

این مرد بزرگ که در مقام عرفان مقامی بس والا دارد و از اعظم فقهای « صائنا لنفسه حافظا لدینه مخالفا لهواه و مطیعا لامرمولاه » به شمار است اوائل عمر شریفش و دوران شباب را در نجف اشرف در مجلس درس اساتید بزرگ حاضر شده و استادش در فقه مرحوم آیت الله فقیه محقق حاج آقا رضا همدانی و در اصول علامه مدقق استاد الاساتذه المتاخرین مرحوم آخوند ملامحمد کاظم خراسانی و در عرفان و اخلاق و سلوک مرحوم آخوند ملاحسینقلی همدانی رضوان الله علیهم اجمعین بوده است ...

ایشان در حدود سال ۱۳۲۱ هجری قمری به ایران آمده و در زادگاه و موطن اصلی اش تبریز به ترویج و تهذیب پرداخت و در اوایل مشروطه بسال ۱۳۲۹ هجری قمری به خاطر نامساعد بودن اوضاع تبریز به قم هجرت فرمود و در قم به ارشاد سالکان و تربیت مستعدان مشغول بود تا آنکه مرحوم آیت الله العظمی آقای حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی قدس سره در سال ۱۳۴۰ هـ . ق از اراک به قم تشریف آورده و به اصرار مرحوم علامه مجاهد حاج شیخ محمدتقی بافقی که از دوستان مرحوم ملکی بوده و پس از استخاره و آمدن آیه شریفه و اتونی با هلکم اجمعین تصمیم به ماندن در قم و تاسیس حوزه علمی فعلی را میگیرد و دوستان و شاگردان آیت الله حائری نیز که در اراک بودند به قم مهاجرت میکنند. مرحوم عالم زاهد متقی آقای حاج شیخ عباس تهرانی نیز که جز مهاجرین بودند در قم به جمع مرحوم ملکی و بافقی می پیوندد و کانونی از اخلاق و تهذیب نفس تشکیل میدهند که ثمرات ارزنده ای داشته و افراد شایسته ای تربیت یافته اند.

مرحوم ملکی درس فقهی داشته اند که عنوانش مفاتیح مرحوم فیض بوده و نیز دو مجلس درس اخلاق داشته یکی در منزل برای خواص بوده و دیگری در مدرسه فیضیه برای عموم که جمعی از بازاریان قم نیز در آن درس شرکت داشته اند; نماز جماعت را در بالای سر حضرت معصومه علیها سلام اقامه میکرده است و حضرت امام خمینی دامت برکاته در نماز جماعت ایشان و نیز در درس اخلاق که در منزل برای خواص میگفته حاضر میشدند.

سجایای نفسانی و مزایای روحی عارف بزرگوار ما بیش از آن است که شرح آن را در این مقدمه توان داد. او دارای دلی روشن و چشم گریان و روحی پرتوان بوده است . از این سجایا نمونه هایی ذکر میشود.

۱) از مرحوم حجت الاسلام سید محمود یزدی که در بیرونی مرحوم ملکی می نشست نقل شد که گفته بود شب ها که ایشان برای تهجد بر میخاست مدتی در رختخواب ضمن اجرای دستورات و آداب برخاستن از خواب از قبیل سجده و دعا گریه میکرد سپس به صحن منزل می آمد و به اطراف آسمان نگاه میکرد و آیات ان فی خلق السموات والارض ... را میخواند و سر بدیوار میگذاشت و مدتی گریه میگرد. آنگاه که برای وضو گرفتن آماده میشد در کنار حوش می نشست و مدتی گریه میکرد و پس از وضو ساختن چون به مصلایش میرسید و مشغول تهجد میشد که دیگر حالش خیلی منقلب میشد. او گریه های طولانی در نمازها و مخصوصا قنوت ها داشته تا آنجا که بعضی ایشان را جز بکائین عصر به شمار آورده اند.

۲) ایشان پسری داشته که شمع فروزان شبستان خانواده بوده در روز عید غدیر که ایشان در منزن جلوس کرده و قشرهای مختلف به زیارت شان می آمده اند خادمه منزل به کنار حوض خانه میاید و ناگاه چشمش بر پیکر بی جان پسر که برروی آب بوده میافتد بی اختیار فریاد میزند.

اهل خانه که از اندرون به صدای خادمه بیرون می آیند و با منظره دل خراشی این چنین مواجه میشوند بی اختیار همه فریاد میکشند مرحوم ملکی متوجه میشود که صدای شیون خانه را پر کرد. از اطاق خود بیرون می آید می بیند که جنازه پسرش در کنار حوض گذاشته شده است . رو به زن ها کرده و خطاب میکند (ساکت ) همگی سکوت میکنند و همین سکوت ادامه می یابد تا آنکه مرحوم ملکی از همه مهمانان پذیرائی میکند و طبق معمول سنواتی عده ای از آنان نهار را در منزل ایشان صرف میکنند و پس از پایان غذا که عازم رفتن میشوند مرحوم ملکی به چند نفر از خواص مهمانان میفرماید که شما اندکی تامل کنید که با شما مرا کاری است و چون بقیه مهمانان بیرون میروند واقعه را برای آنان بازگو میکند و از آنان برای مراسم تجهیز فرزند از دست رفته کمک میگیرد.

این داستان گذشته از آنکه حاکی از اعلا درجه مقام رضا و تسلیم آن بزرگوار است نشانگر قدرت روحی و نیروی تصرف در نفوس دیگران نیز هست رضوان الله علیه . و شنیدم از زاهد عابد ورع مرحوم آقای حاج آقا حسین فاطمی قمی قدس سره که از دوستان مرحوم ملکی بود که فرمود از مسجد جمکران باز گشتم . در منزل بمن گفتند که آقای حاج میرزا جواد جویای حال تو شده است فرمود من با سابقه کسالتی که از ایشان داشتم با عجله به خدمتش رفتم (و به گمانم فرمود عصر جمعه بود) دیدم ایشان استحمام کرده و خضاب بسته و پاک و پاکیزه در بستر بیماری افتاده و آماده ادای نماز ظهر و عصر است .

در میان بستر شروع به گفتن اذان و اقامه کرد و دعای تکبیرات افتتاحیه را خواند و همین که به تکبیره الاحرام رسید و گفت : الله اکبر روح مقدسش از بدن اقدسش به عالم قدس پرواز کرد.

روی بنما و مراگو که دل از جان برگیر

پیش شمع آتش پراونه بجان گو درگیر

در لب تشنه من بین و مدار آب دریغ

بر سرکشته خویش آی و زخاکش برگیر

(برگرفته از مقدمه کتاب « لقاالله » )