سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

یک تیم , یک ملت یک رویا


یک تیم , یک ملت یک رویا

ایران آرژانتین آیا تاریخ حا لمان را عوض می کند

نبرد شاهزاده‌های پارس با میراث‌داران دیگو

با ایمان ما می‌ریم جلو، بگو یا مرگ یا ایران

طعم آرژانتینی - از «خورخه بورخس» تا «چه‌گوارا». از جدالِ «هرناندز» تا ستیز با «دومینگو سارمینتو». «خوآن باتیستا آلبردی»، «ادواردو مالیا» و «خولیو بوکا». از ادبیات، رمان و نقاشی، سیاست، جنگ و انقلاب، تا یک رقصنده باله؛ این همه یعنی «آرژانتین»، اما آرژانتین یعنی «مارادونا»، وقتی رودریگو با صدای گرفته و خش‌دار می‌خواند؛ «مارادو، مارادو» که جهان تازه می‌شود. قاب عکس‌های تاریخ‌سازش در جام‌جهانی ۸۶ مکزیک و دست‌های استعمار پیر که برابر «دست خدا»ی او بالا رفته بود، و زانوی ژرمن‌های مغرور که مقابل «جادوی پا»ی او بر زمین سایید، تا ابراسطوره‌یی در هیاهوی ورزشگاه غول‌پیکر آزتک خلق شود که با شادی‌های از ته دل و خنده‌های کودکانه‌اش آسمان رنگ بگیرد و وقتی با چشمانی که به پهنای صورت اشکبار بود، برای گرفتن مدال نقره مقابل صف اهداکنندگان جوایز آمد. یک به یک دست داد اما از کنار دست درازشده «هاوه‌لانژ»، رییس رمزآلود آن سال‌های «فیفا» بی‌تفاوت گذشت؛ یک فریاد خاموش اعتراض در برابر میلیون‌ها چشم بیننده! و این آغاز جنگ علنی او بود در برابر مافیای پنهان فوتبال. جنگی که یک طرف آن همه فوتبال جهان بود و طرف دیگرش او. برای دیدار دوباره تمام جهان با اتمام دن‌دیگو چهار سال از ایتالیای ۹۰ گذشت. دیدارها با یک بازی برابر «یونان» ‌تازه شد. کماکان یک‌تنه همه تیم بود و قلبی تپنده. درحالی که راه‌راه‌پوشان سفید و آسمانی با سه گل «باتیستوتا» کار را یکسره کرده بودند، با ضربه‌یی چشم‌نواز از پشت باکس جریمه، سقف دروازه هرکول را فرو ریخت و این پایان کار نبود که آغاز مونولوگ او شد؛ با مشت‌هایی گره کرده به سمت دوربین دوید، با چهره‌یی خشمگین تمام لنز را تسخیر کرد و یکسره فریاد شد؛ یک فریاد بلند اعتراض در برابر میلیون‌ها چشم بیننده! مارادونا، شماره ۱۰ را معنی کرد، و بازوبند کاپیتانی را که یک «C» بزرگ روی آن نقش بسته بود و این یعنی مارادونا. مارادونا یعنی دوست نداشتن «پله» و اینکه بی‌شک آرژانتین تیم بهتری از برزیل است. مارادونا یعنی او بهترین بازیکن تاریخ فوتبال است و همین! مارادونا یعنی تمام دنیا توطئه می‌کنند تا او را از پای درآورند حتی زمانی که خودش با کوکایین علیه مارادونا اقدام می‌کند! مارادونا یعنی عصیان، مبارزه و یاغیگری! مکزیک۸۶، آلمان شکست‌خورده، کاپ جهانی. ناپل، سریA، ایتالیا۹۰، هاوه‌لانژ، مافیا. امریکا۹۴، بازهم هاوه‌لانژ، مافیا و دوپینگ. آرژانتین، کوبا، شماره ۱۰، کاپیتان. چه‌گوارا، فیدل کاسترو، کوکایین و الکل یعنی مارادونا. مارادونا یک «بت» که پاک نیست اما ستایش می‌شود؛ «هی دیگو! با مارادونای من چه کردی؟»

طعم ایرانی- جام‌جهانی برای تیم‌هایی مثل ایران یعنی چنگ و دندون. یعنی همینی که هست. تیر آرش که از چله جانش بیرون می‌آید. این جام برای ما فقط فوتبال نیست. برای ما جام‌جهانی مرگ و زندگی است، نمایشی برای جذب مخاطب نیست. برای ما عرصه عرض اندام است، نه مراقبت از تریج قبای کسی که تا نخورد. تاریخ فوتبال ایران همین لحظه و اکنون رقم می‌خورد. تاریخ فوتبال ایران همین لاین‌آپی است که رخ به رخ عقاب‌های قاره سیاه ایستاد، تن به تن جنگید و عقب نکشید، زد و زمین خورد و ایستاد، و تاریخ را ورق زد. تاریخ نو شد وقتی جهان برای ایران با باخت آغاز نشد. حالا اگر کسی سرش پایین است و با ژست روشنفکرنمایانه و حس جهان‌وطنی باخت استرالیایی را به امتیاز ایرانی ترجیح می‌دهد، قطعا یک مشکل شخصی است، یک جور خودگیری مزمن، مثل سلفی بدون شاتر! فوتبال ایران از پس پستوی گذشته سر بیرون آورده. ما برای نبرد برابر در قد و قواره جایی که هستیم نیستیم. ۲۰ سال عقبیم برای تنه زدن منصفانه به تیم‌هایی که مقابل ما می‌ایستند. برای همین وقتی با پوست و گوشت و استخوان از دروازه حراست می‌کنیم راه «لذت بردن» بومی از تیم‌ملی باز می‌شود، تیمی که نامش را از سرزمین، هویتش را از مردم و رنگ پیراهنش را از پرچم «ایران» می‌گیرد.

تیم کی‌روش فاصله «مردم» را با «تیم‌ملی» کم و کمتر کرده. از روزهایی که عکس تیم‌ملی بر در و دیوار خانه و دکان مردم «کوچه و بازار» بود، و پیراهنش بر تن نوجوانانی که با رویای ستاره‌های ملی در کوچه‌ پس‌کوچه‌ها دنبال توپ پلاستیکی می‌دویدند، خاطره‌یی بیشتر نمانده بود تا این‌روزها که دوباره پس از سال‌ها مردی به نام کی‌روش و مردانی به نام فرزندان ایران تب ملی مردم را بالا برده‌اند. حس تلاش تا سر حد توان، حس همبستگی، حس یکپارچگی، حس تیم‌ملی برای همه ایرانیان، حس پیراهن مقدس تیم‌ملی و حس وطن، وقتی از برزیل به ایران منتقل می‌شود ضربان قلب‌ها تند و دل‌ها را گرم می‌کند. فوتبال ملی در هجمه این بی‌تفاوتی‌ها مانند هر سرمایه ملی دیگری نیاز به مراقبت دارد و چه کسی دلسوزتر و عاشق‌تر از خود مردم برای حفظ داشته‌هایش. تیم ‌ملی دهه ۹۰ را با کی‌روش آغاز کرد و هنوز از نو ادامه می‌دهد. قدمی کوچک در باب فضیلت‌های بزرگ. شاید اسپونویل، استاد فلسفه دانشگاه‌ سوربن برای تیم‌ملی ما گفته که «واقعیت این است که ادامه‌دادن به معنای همیشه آغاز کردن است.» تیم‌ملی امشب و برابر ابرستاره‌های آلبی‌سلسته ادامه می‌دهد تا تاریخ را از نو آغاز کند؛ هم‌خوان با صدای آوازه‌خوانی که از قلب زمین می‌خواند: «با ایمان ما می‌ریم جلو، بگو یا مرگ یا ایران.»

رامتین جباری



همچنین مشاهده کنید