شنبه, ۱۵ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 4 May, 2024
مجله ویستا

مسترالمپای ۱۹۹۱ نبرد سرنوشت ساز با لی هند


مسترالمپای ۱۹۹۱ نبرد سرنوشت ساز با لی هند

در مسابقه روی صحنه, من معتقد بودم که رقابت بین من و لی هنی است در راند عضلانی بودن من برتری گرفتم اما در راندهای دیرگاو مرا مغلوب کرد نمایش و تجربه او واقعاً به کار آمد و او را کمک کرد تا برای هشتمین بار پیاپی برنده عنوان مسترالمپیا شود

دوریان یتس می‌گوید: سال ۱۹۹۱ مسترالمپیا در اورلندوی کالیفرنیا برگزار شد. این مسابقه از دو جهت برایم خیلی خاص بود: اول این که نخستین ورودم در مسترالمپیا بود و دوم آن که باید در مقابل بهترین بدنساز جهان یعنی لی‌هنی مسابقه می‌دادم. خیلی‌ها فکر می‌کردند که لی‌هنی پس از ۷ بار قهرمان شدن متوالی، غیر قابل توقف است. اما من شکل دیگری حس می‌کردم.

تا پیش از المپیای ۱۹۹۱ لی‌هنی هیچ حریفی در مقابل خود نداشت که از سایز با او برابری کند و مثل خود او در هر گروه عضلانی قدرتمند باشد. من فکر می‌کنم که توانستم با او برابری کنم. عضلات او به‌ویژه در بخش پشت بسیار پر ضخامت و عریض بودند که نقطه قوت او به حساب می‌آمدند. خوشبختانه نقطه قدرت من هم عضلات پشتم بود. پس از آن که در مسابقه شب قهرمانان برنده شدم تمرکز خود را روی آمادگی برای رقابت با لی‌هنی قرار دادم. همه چیز خوب پیش رفت و از اینکه بدنم به تمرینات و رژیم جواب می‌داد خیلی خشنود بودم. در ذهن خودم آماده بودم.

در مسابقه روی صحنه، من معتقد بودم که رقابت بین من و لی‌هنی است. در راند عضلانی بودن من برتری گرفتم اما در راندهای دیرگاو مرا مغلوب کرد. نمایش و تجربه او واقعاً به‌کار آمد و او را کمک کرد تا برای هشتمین بار پیاپی برنده عنوان مسترالمپیا شود.

● ناکامی‌ها تبدیل به عزمی راسخ شد

بعد از مسترالمپیای سال ۹۱ سرخورده شده بود. شاید اگر شش ماه قبل از مسابقه کسی از من می‌پرسید که آیا مقام دوم تو را شاد می‌کند، پاسخ می‌دادم که حتماً اما هرچه زمان مسابقه نزدیک‌تر می‌شد. بیشتر معتقد می‌شدم که قهرمان خواهم شد و بنابراین پذیرفتم مقامی کمتر از اولی برای من مشکل تر می‌شد. وقتی که پیشرفت می‌کنید دیدگاه‌هایتان تغییر می‌کند. به‌نظرم این حالت طبیعی است.

با نگاهی به پشت سرم باید قدرشناس می‌شدم: این اولین حضورم در مسترالمپیا بود. البته برخی از گروه‌های عضلانی بدنم باید در کنار دیگر گروه‌ها بهتر می‌شدند. یک سال تمرین سخت دیگر مرا قادر ساخت تا بدنم را کامل‌تر کنم. با حس انتقام‌جوئی یا تمام قوا به سمت وزنه‌ها حمله می‌کردم تا تمرین کنم این رویه باعث ایجاد تغییر شد. به‌عبارتی کسب مقام دوم یک توفیق اجباری بود چرا که از لحاظ روانی مرا به مسترالمپیا شدن آماده کرد. زمانی که وارد مسترالمپیای ۱۹۹۱ شدم اعتقادم بر این بود که باید مسترالمپیا شوم.

خودتان می‌توانید این کار را امتحان کنید کافی است ابتدا طرح‌ریزی کنید و سپس تصور کنید که چطور خواهد شد. وقتی قرار باشد در مسابقه‌ای شرکت کنید تنها اتفاقی که دلتان می‌خواهد رخ دهد این است که وارد شوید و دست شما را به‌عنوان نفر اول بالا ببرند.

سال بعد من از لحاظ فیزیکی و روانی کاملاً باور داشتم که مسترالمپیا خواهم شد. هربا که به باشگاه می‌رفتم. تمام باور خود را در هرست و تکرار از تمرین مایه می‌گذاشتم.این باور و طرز فکر باعث می‌شد وقتی بدنم زیر تمرین سنگین فریاد می‌زد که کافی است. من ادامه دهم. همان دیدگاه باعث شد تا بسیار با انگیزه همواره به‌دنبال روش و شیوه‌ای باشم که مرا در ساختن بدن کامل‌تر کمک کند.