دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

ملاقات امام حسین ع با ابن عباس


ملاقات امام حسین ع با ابن عباس

یابن عم انی واللّه لاعلم انك ناصح مشفق ولكنی ازمعت واجمعت علی المسیر ۱ از مـلاقاتهای سیدالشهدا ع در مكه معظمه , ملاقاتی است كه بین حضرت و عبداللّه بن عباس واقع شده است

((یابن عم ! انی واللّه لاعلم انك ناصح مشفق ولكنی ازمعت واجمعت علی المسیر))[۱] . از مـلاقاتهای سیدالشهدا(ع) در مكه معظمه , ملاقاتی است كه بین حضرت و((عبداللّه بن عباس )) واقع شده است .

((ابـن عـبـاس )) به خدمت امام (ع) می رسد واز تصمیم آن حضرت جویامی شودامام (ع) در پاسخ می فرماید: ((امروز وفردا به طرف عراق خواهم رفت )). اما ((ابن عباس )) آن حضرت را به شدت بر حذر می دارد ومی گوید, اگر واقعامردم كوفه خواهان شـمـا هستند, ابتدا محیطرا با بیرون كردن استاندار یزید ودشمنان شما, آماده كنند, آنگاه تشریف ببرید ومن در این سفر بر شما مطمئن نیستم . ((فقال له حسین : وانی استخیراللّه وانظر ما یكون )).

((حضرت فرمود: در این مورد از خدای متعال طلب خیر می كنم تا ببینم چه می شود)). الـبـته در اینجا استخاره اصطلاحی منظور نیست بلكه مؤمن كارهارا به خداوندوا می گذارد تا او آنچه مصلحت بنده است مقدر فرماید. ((ابن عباس )) مجددا شب یا فردای همان روز به خدمت حضرت رسید وعرض كرد: ((یا بن عم ! انی اتصبر ولا اصبر, انی اتخوف علیك فی هذا الوجه الهلاك والا ستئصال )). ((ای پـسـر عـمو! هر چند به ظاهر صبر كنم , اما در واقع , تحمل فراق شمارا ندارم ودر این سفر بر شـما بیمناك هستمكه كشته شوی وفرزندانت اسیر وبیچاره شوندوچنانچه در رفتن اصرار داری , حـداقل به طرف یمن برو, چون شیعیان پدرت درآنجا هستند وسرزمینی است كه دارای كوههای مرتفع وبلند می باشد كه دشمن نمی تواند در آنجا نفوذ پیدا كند)). امام (ع) در پاسخ فرمود: ((ای پـسـر عـمو! به خدا قسم ! می دانم كه تو خیرخواه من هستی , اما من تصمیم خودرا گرفته ام واین مردم تا مرا نكشند, دست از من بر نمی دارند, اما بعد از من , دچارذلت وزبونی می شوند)).

● ابن عباس به طائف تبعید می شود

ابن عباس از كسانی است كه با ((عبداللّه بن زبیر)) بیعت نكرد وبه همین جهت به طائف تبعید شد وقـتـی كـه یزید از این قضیه مطلع شد, خوشحال شد وبرای ابن عباس نامه ای نوشت وگفت : هر چـه را فراموش كنیم , این شجاعت تو, فراموش شدنی نیست كه حق مارا رعایت كردی وبا ابن زبیر ملحد, بیعت نكردی !!.

● پاسخ تاریخی ابن عباس به نامه یزید

((انـت قـتلت الحسین بن علی بفیك الكثكث ولك الا ثلب , انك انت ان تمنك نفسك ذلك لعازب الرای وانك لانت المفند المهور, لا تحسبنی لا ابا لك , نسیت قتلك حسینا وفتیان بنی عبدالمطلب مـصـابـیح الدجی ونجوم الاعلام , غادرهم جنودك مصرعین فی صعید,مرملین بالتراب مسلوبین بالعرا, لا مكفنین , تسفی علیهم الریاح وتعاورهم الذئاب ,وتنشی بهم عرج الضباع , حتی اتاح اللّه لهم اقـواما لم یشتركوا فی دمائهم فاجنوهم فی اكفانهم وبی واللّه وبهم عززت وجلست مجلسك الذی جلست . ومـا انـس مـن الا شـیـا, فـلست بناس اطرادك الحسین بن علی من حرم رسول اللّه الی حرم اللّه , ودسك الیه الرجال تغتاله , فاشخصته من حرم اللّه الی الكوفهٔ فخرج منهاخائفا یترقب . ثم انك الكاتب الی ابن مرجانهٔ ان یستقبل حسینا بالرجال وامرته بمعاجلته وترك مطاولته والا لحاح علیه حتی یقتله ومن معه من بنی عبدالمطلب .

ثـم طـلب الحسین بن علی الیه الموادعهٔ وسالهم الرجعهٔ فاغتنمتم قلهٔ انصاره واستئصال اهل بیته فعدوتم علیهم فقتلوهم كانما قتلوا اهل بیت من الترك والكفر. فلا شی عندی اعجب من طلبك ودی ونصری وقد قتلت بنی ابی وسیفك یقطرمن دمی وانت آخذ ثـاری فـان یـشـا اللّه لا یـطل لدیك دمی ولا تسبقنی بثاری وان سبقتنی فی الدنیا فقبلنا ما ق تل النبییون وآل النبیین وكان اللّه الموعد. الا ومـن اعـجب الاعاجیب وما عشت اراك الدهر العجیب , حملك بنات عبدالمطلب وغلمهٔ صغارا من ولده الیك بالشام كالسبی المجلوب , تری الناس انك قهرتنا وانك تامر علینا ولعمری لئن كنت تـصبح وتمسی اللّه منا لجرح یدی , انی لارجوا ان یعظم جراحك بلسانی ونقضی وابرامی فلا یستقر بك الجدل ولا یمهلك اللّه بعد قتلك عترهٔ رسول اللّه الا قلیلا حتی یاخذك اخذا الیما فیخرجك اللّه من الدنیا ذمیما اثیما, فعش لاابالك فقد واللّه ارداك عند اللّه ما اقترفت )).

ابـن عـبـاس در پـاسـخ یـزید می نویسد: تو خیال كردی بیعت نكردن من با او به خاطر بیعت با تو بـوده است ! با اینكه تو حسین بن علی را كشتی خاك به دهانت ای خاك بر سر! راستی از كم خردی وبـی فكری تواست اگر نفست چنین نویدی به تومی دهد ودر خور سرزنش هستی وهلاكت سزای تـواسـت ای بـی پـدر! گـمـان مبر كه كشتن حسین وجوانان بنی عبدالمطلب , چراغهای تاریكی وستارگان راهنمارا از یادبرده ام , لشكرهای تو آنان را آغشته به خاك , برهنه تن وبی كفن در بیابان روی زمین انداختند, بادها بر ایشان می وزید تا خداوند برای ایشان مردمانی را وسیله قرار داد كه در خـونـشان شریك نبودند, آن بدنهارا كفن كردند كسانی را كه به خاطر من وآنان توعزیز شدی وبه این مقام رسیدی كه الان به آن تكیه زده ای . هر چه را فراموش كنم , اما فراموش نمی كنم كه حسین (ع)را از حرم پیامبر(ص ) به حرم الهی طرد كردی , آنگاه افرادی را پنهانی به طرف او فرستادی تااورا به طور ناگهانی بكشند, پس اورا از حرم الهی به كوفه روانه كردی وبا حالت خوف وترس , مكه را ترك نمود.

آنـگـاه به پسر مرجانه نوشتی تا با سپاهیانش سر راه حسین را ببندند وگفتی كه كار حسین را زود یكسره كنند وامروز وفردا نكنند تا او وفرزندان عبدالمطلب رابكشد. سپس حسین بن علی در خواست ترك جنگ وبازگشت كرد, ولی كمی یاران وبر انداختن خاندان اورا غـنـیـمـت شـمـردید وبر ایشان تاختید وآنان را كشتید, گویاخاندانی از ترك وكفررا به قتل رساندید. هـیچ چیز عجیب تر از این نیست كه از من خواسته ای دوستدار ویاور تو باشم در حالی كه فرزندان پـدرم را كـشـتـی وخون من از شمشیر تو می چكد وانتقام از تو,یكی از آرزوهای من است پس اگر خـداوند بخواهد, خون من در نزد تو پایمال نمی شود واز خونخواهی من نمی توانی فرار كنی واگر هم در دنیا به انتقام نرسی , قبل از ما چقدر از پیامبران وفرزندانشان كشته شدند ووعده گاه آنان نزد خداونداست .

از هـمـه عـجـیـب تـر كـه اگـر زنده باشی , روزگار از این عجایب زیاد دارد آن است كه دختران عـبـدالمطلب وپسران صغیر از نسل اورا مانند اسیران دستگیر شده , به شام بردی تا به مردم نشان دهی كه بر ما پیروز شده ای وبر ما فرمانفرایی می كنی , به جان خودم سوگند! كه اگر هم در صبح وشـام از زخـم دست من آسوده بوده ای , اما امیدوارم كه زخم زبانم وشكستن وبستنم بر تو گران آیـد وخـوشحالی تو پایدار نماند وخداوندبعد از كشتن فرزندان پیامبر(ص ) به تو مهلت ندهد مگر كـم , تـا تـورا بگیرد گرفتنی سخت ودردناك ومذموم وتورا گنهكار از دنیا ببرد, پس ای بی پدر! زندگی كن كه آنچه انجام داده ای تورا در نزد پروردگار, هلاك ساخت ))[۲] .

● عبداللّه بن عباس كیست ؟

((عبداللّه بن عباس )) پسر عموی رسول خدا(ص )است كه سه سال قبل ازهجرت , متولد شده ودر موقع رحلت آن بزرگوار, سیزده ساله بوده ودر سن هفتادسالگی در طائف از دنیا رفته است چون بـه خاطر بیعت نكردن با ((عبداللّه بن زبیر)) به طائف تبعید شده بود, محمد بن حنفیه بر او نماز خواند وگفت : ((الیوم مات ربانی هذه الامهٔ )). وی در اثر دعای پیامبر(ص ) كه در حق او فرمود: ((اللهم علمه الحكمهٔ وتاویل القران )), در تفسیر قـرآن مـهارت خاصی پیدا كرد وی همراه پیامبر(ص )بود كه جبرئیل را دید ولی نشناخت در جنگ جمل , صفین ونهروان , همراه امیرالمؤمنین (ع)شركت كرده است [۳] .

بـعـضی از محققین شیعه , ابن عباس را به خاطر عدم شركت در واقعه طف ,سرزنش می كنند وهر كـس به نحوی درباره او سخن گفته است , ولی حضرت حسین (ع) از بعضی مانند عبداللّه بن عمر وعـبـیـداللّه حـر جـعفی رسما دعوت كرده ولی از ابن عباس وابن حنفیه دعوت نفرمود, هر چند امام (ع) یك دعوت عمومی وهمگانی داشته است . دفـاع ((مرحوم مامقانی ))را از تنقیح الرجال در احوالات محمد بن حنفیه ذكركردیم وگفته شد امثال ابن عباس ومحمد بن حنفیه كه در واقعه كربلا شركت نكردند,آیا معذور هستند یا خیر؟

ولی خود ابن عباس در پاسخ به این اشكال كه چرا در كربلا شركت نكردی می گفت : ((ا ن اصحاب الحسین (ع) لم ینقصوا رجلا ولم یزیدوا رجلا نعرفهم باسمائهم من قبل شهودهم )). ((اسامی اصحاب حسین (ع)را از قبل می دانستیم , نه یك نفر كم ونه یك نفرزیاد))[۴] . ولـی اجـمـالا آنـچـه مسلم وقطعی است این است كه ابن عباس از مدافعین سرسخت اهل بیت (ع) بوده است كه چند نمونه از تاریخ ذكر می شود:

۱) بـعـد از جنگ جمل , ابن عباس به دستور امیرالمؤمنین (ع) به در خانه عایشه آمد ولی او اجازه نـداد, لـذا ابـن عباس بدون اجازه وارد منزل شد, عایشه از پشت پرده صدا زد: ((دخلت بیتنا بغیر اذننا, بدون اجازه وارد خانه ما شدی )).

ابن عباس گفت : ((آن خانه ای كه باید با اجازه وارد شد, در مدینه است نه دربصره ))[۵] .

۲) در اواخـر عـمـر كـه نـابینا شده ودستش در دست پسرش بود, صدای جمعیتی را شنید كه به امـیرالمؤمنین (ع) ناسزا می گفتند, به پسرش گفت : مرا نزد این مردم برگردان , وقتی برگشت گفت : ((ایكم الساب للّه ))؟

قالوا: ((نعوذ باللّه ان نسب اللّه ))!. فقال : ((ایكم الساب رسول اللّه (ص ))). فقالوا: ((نعوذ باللّه ان نسب رسول اللّه (ص ) ))!. فقال : ایكم الساب علی بن ابی طالب (ع) ))؟

فقالوا: ((اما هذا فنعم ))!!. قـال : ((اشـهـد لـقـد سـمـعـت رسـول اللّه یـقـول : مـن سـبـنـی فـقـد سـب اللّه ومـن سـب علیافقدسبنی ))[۶] . ((كدامیك از شما به خدا وپیامبر(ص ) دشنام می داد))؟

گفتند: ((نعوذ باللّه كه خداوند وپیامبر(ص )را دشنام دهیم ))!. گفت : ((كدامیك از شما به علی بن ابیطالب (ع) ناسزا می گفت ))؟

گفتند: ((بلی , ما بودیم )). گفت : ((شهادت می دهم كه از رسول خدا(ص ) شنیدم كه می فرمود: هر كس به من ناسزا گوید, خداوندرا دشنام داده وهر كس به علی (ع) دشنام دهد, مرا دشنام داده است )).

● وفات ابن عباس

عـده ای از اهـل طائف به عیادت ابن عباس آمدند او گفت : ((پیامبر(ص ) تمام حوادث عمر مرا به مـن خـبـر داده , از قـبـیـل دوبار هجرت , نابینایی , غرق , قتال با ناكثین ,قاسطین , خوارج , قدریه ومرجئه )). آنگاه گفت : ((الـلـهـم انـی احـمیی علی ما حی علیه علی بن ابی طالب واموت علی ما مات علیه علی بن ابی طالب ))[۷] . ((خـدایـا! زندگی ومرگ من همانند علی بن ابیطالب (ع)است , به هر عقیده ومرامی كه علی (ع) زندگی كرد واز دنیا رفت , من هم به همان عقیده هستم )).

پی‌نوشتها:

۱) طبری , ۵/۳۸۴, تاریخ كامل , ۴/۳۷.

۲) تاریخ یعقوبی ۲۰/۲۵۰ ـ ۲۴۷ با استفاده از ترجمه مرحوم آیتی , ۲/۱۸۶.

۳) اسدالغابه , ۳/۱۹۲ استیعاب , ۳/۹۳۳.

۴) مناقب , ۴/۵۳.

۵) قاموس الرجال , ۶/۳.

۶) فوائد الرضویه , ۳۱۲ قاموس الرجال , ۶/۲۸ امالی صدوق , م ۲۱, ۹۷.

۷) بحار, ۴۲/۱۵۲ سفینه ((عبس )).