پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
خورشید جگر گوشه این ظلمت کوراست
در این كارزار آشفته كه به آن موسیقی میگویند، دیگر نمیدانم و نمیدانند چه حركتی به صلاحمان است و نمیتوانم و نمیتوانند صحیح و سالم به قضاوت اثر هنری بنشینند. این نوشته تنها شرح روایت تازهای است كه نتیجه را به خواننده میسپارد و نویسنده را از گزند استاد و شاگرد و مطرب و لولی.... پنهان میكند كه دیگر توان جنگ و جدال نیست.
سالهاست كه تكهكلامی در بین اهالی موسیقی باب است. در تمامی جشنها و جشنوارهها، در كنار وزیر و وكیل و رئیس وقت، هنرمندانی هستند كه میدوند تا در ردیف اول تالار وحدت در كنار ایشان بنشینند و همه جا حضور دارند، از خانهٔ موسیقی گرفته تا مركز نظارت و دفتر موسیقی و ... اهالی موسیقی تا این به اصطلاح هنرمندان را میبینند میگویند: هو هو ردیف اولیها رو....
اما چند وقتی است تكهكلام جدیدی جایگزین تركیب اول شده است. دوستی را گفتم این نوار كاست را دیدی؟ آیا این هنرمند جوان كه در نوار تكنوازی كرده فرزند همان استاد عزیزمان نیست؟ و او جواب داد: آری، اینان همان پدرْهنرمندان هستند و از این تركیب جدید جا خوردم: پدرْهنرمند.
پدرْهنرمند یا اپیدمی خاندانی شدن موسیقی در ایران بحث تازهای است كه از چند منظر قابل تأمل است:
▪ اگر بر آنیم، موسیقی مانند سلطنت شاهان موروثی و خاندانی است و مانند آن پادشاهیها بدون در نظر گرفتن سلامت ذهن فرد برای ادارهٔ امور و تنها به خاطر اینكه فرزندزادهٔ شاه زمان خود است به جایش جانشینی كند كه عاقبت كار را در میان اوراق همیشهحاضر تاریخ بجویید و اگر این را سنت و اقدامی نه چندان نو میدانید، عرض میكنم به این شیوه همتایی برای ادعایتان نیافتهام. مثلاً چرا فرزند معروفیها یا كسائیها در كنار پدر و با استفاده از امكانات نامی ایشان وارد عرصهٔ هنر حرفهای نشدند؟
چرا كه اصل بر این است «مشك آن است كه خود ببوید».و نكتهٔ جالب آنكه، اكثر استادان بینظیر موسیقی بدون چنین حمایتهایی در زمانهٔ خود بیرقیب شدند. مگر علینقی وزیری پدرش استاد موسیقی بود؟ بالعكس پدرش موسی خان میرپنج افسر نظام بود و ... اصلاً اگر كسی پدرش در هر كاری موفق بود مگر مهر تأییدی است بر تكرار همان موفقیت در زندگی فرزند. البته یك نكته را تذكر میدهم، اگر در خانوادهای ذوق و استعداد وافری در فرزندان دیده شود و اهل خانه وابستهٔ هنر و عشق باشند، زودتر نتیجهٔ درس استاد را به بهرهبرداری مینشینند؛ اما اگر...
پس با مرور مطالب فوق میتوان گفت خاندانی شدن موسیقی، سببساز مناسبی برای سوز و گداز سینهٔ هنرمندش نیست چرا كه عشق آمدنی بود نه آموختنی و با چنگاندازی به این گونه دستاویزها نمیتوان پایدار بود، البته میتوان در محدودهٔ زمانی خاص مطرح شد.
▪ بدون هیچ قید و شرطی این را میپذیریم كه تمامی فرزندان هنرمندان نامآشنایی كه امروزه در كنار پدر و از نام پدر كار هنر را شروع كردهاند دارای ذوق، احساس و استعداد كافی هستند و بزرگترهایشان درست به هدف زدهاند و استعداد نهفتهٔ وجودیشان را در موسیقی كشف كردهاند. اما از چه مهارتی باید برخوردار باشی و حنجرهات چه توانایی باید داشته باشد تا بتوانی در كنار استاد آواز ایران بخوانی؟ چقدر باید ریتم را خوب بشناسی تا بتوانی همراهی سنتور استاد را كنی؟ هنری كه تنها از فرهنگ فرها ساخته بود.
چقدر باید ورزیده باشی تا تكنوازیات را روی پیشخوان مغازهها ببینند؟ تا جایی كه یاد دارم این مهم تنها از پایورها میسر بود و هزاران چرا و چقدر و چگونه كه خود در ذهنتان ادامه دهید.
▪ آن قدر خواننده و نوازندهٔ جوان میشناسیم كه اگر نگوییم بهتر از ایشان اما همسطح این عزیزان پدرْهنرمند هستند. اما در خیال هم این كرده برایشان میسر نیست. چرا؟
چون همنام این استادان نیستند. پس حتی اگر استعداد هم كه اصولیترین نشان لیاقت هنری است داشته باشی باز هم نمیتوان به دامن بلند استادان، دست كوتاهت را برسانی چرا كه فرزندشان نیستی. هنر موسیقی، تنها مبتلا میخواهد. نه فرزند، نه پدر نه استاد. تنها نامهٔ از دل برآمده میخواهد اما «كو نالهای كه مژده برای جگر برم؟» ... البته اینان تأثیرگذار هستند اما نمیتوانند تمامی كمبودها را پشت اسم ظاهراً و یا باطناً بزرگشان پنهان كنند.
آیا چه رفته است كه بر خلق مدعی
چندین بلا رسیده ولی مبتلا كم است
▪ از نگاه فلسفهٔ هنر كه مهمترین دیدگاهها را به ارمغان میآورد، این فرآیند در محدودهٔ «فردباوری ابزاری» قرار میگیرد. پدیدهای كه مطرود تمامی سبكهای هنری است.
تا جایی كه یورگن هابرماس این پدیده را در هنر مدرن كه از دید نقادان هنری از آلودهترین هنرها است منكوب میكند و هنرمند را متكی بر اصل وجودی خود میداند و بس در این زمینه تنها به تعریف زیبایی از هنر بسنده میكنم تا خوانندهٔ آگاه و زیرك خود حدیث مفصل بخواند از این ...
«هنر، موقعیتی است مرتبط با ساختن، در بردارنده مسیر راستین خردورزی و فقدان هنر، بر عكس موقعیتی است پیوسته با ساختن، اما در بر دارندهٔ مسیر نادرست خردورزی».
▪ از زاویهٔ دیگر نگاهی بكر و قابل بررسی به جای مانده است. اگر در میان این عزیزان، راستین هنرمندانی در آینده قد علم كنند (كه امروزه خود یكی را میشناسم كه الحق جانشین مناسبی برای پدر است) همیشه آنان را در زیر پرچم پدر و موفقیت آنان را تحت تأثیر و نظارت آن استاد میدانند و خیلی از این هنرمندان جوان كه هنر نونهال وجودشان تازه بارور شده نمیتوانند در زیر این فشار اجتماعی كه از سوی مخاطب زاییده میشود دوام بیاورند و سرخوردهٔ هنر میشوند و شاید در ذهن خود زمزمه كنند هر چه كردیم در آخر به اسم پدر و نام او تمام شد.
در انتها بیا دوباره به فریاد ارغوان برسیم و بازگو كنیم كه امروزه اصل موسیقی و پدرانی كه دلسوزانه در مقام استاد عمری را تلاش كردند تا اعتبار و نامی كسب كنند خود زیر فشار علامت سؤالی هستند كه بر روی هنرشان از طرف دولت و جامعه گذاشته شده است و قدری نمانده است تا له شوند. چه رسد به اینكه چشمانتظار هنر به بلوغ رسیدهٔ فرزندشان باشند. چه، ایشان و هنرشان در آستانهٔ فراموشی است.
سید امیرعباس ستایشگر
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست