شنبه, ۶ بهمن, ۱۴۰۳ / 25 January, 2025
جامعه شناسی تاریخی
جامعهشناسی تاریخی به عنوان یك شاخه تركیبی و حوزه میانرشتهای، نقطه تلاقی دو علم تاریخ و جامعهشناسی محسوب میشود. این رشته كه در حقیقت، جامعهشناسی جوامع پیشین بر اساس اسناد و گزارشات تاریخی به جای مانده است، از اعضای نسبتا جوان خانواده علوم اجتماعی و از شكوفههای این شجره تنومند شمرده میشود. این شاخه علمی، به رغم استعداد بالا و متولیان زیاد، احتمالاً به دلیل فقر منابع و مراجع تاریخی متناسب با دغدغهها و انتظارات پژوهشگران علوم اجتماعی، به ویژه در خصوص جوامع كهن بشری، به توسعه درخور توجهی دست نیافته است. مؤلفان این نوشتار برآنند تا با بیان ویژگیهای مطالعات جامعهشناسی تاریخی، سیر شكلگیری این رشته در مراكز علمی غرب و نقل آراء برخی اندیشمندان این حوزه همچون وبر، والرشتاین و اسكوكپول در معرفی و توصیف آن، تصویری هر چند مبهم از این شاخه به دست دهند. امید آنكه ترجمه اینگونه آثار، بستر مناسبی برای گسترش مطالعات این حوزه در جامعه علمی ما فراهم سازد.
در اواخر قرن بیستم بسیاری از نظریهپردازان چنین وانمود میكردند كه یك جامعهشناسی تبیینی و توصیفی، باید یك جامعهشناسی تاریخی باشد. آبراهامز تا آنجا پیش رفت كه جامعهشناسی تاریخی را «عصاره و چكیده این رشته» نام نهاده و مدعی است كه جامعهشناسی تاریخی تقریبا ذاتی اندیشه جدید غرب در تبیین دنیای معاصر، دست كم بر اساس دورههای تاریخی است.(۲)
●جامعهشناسی تاریخی چیست؟
▪ ویژگی مطالعات جامعهشناختی تاریخی
اسكوكپول چهار ویژگی ذیل را برای مطالعات جامعهشناسی تاریخی برشمرده است:
۱) این مطالعات، سؤالاتی را در خصوص ساختها یا فرایندهای اجتماعی، كه به صورت پدیدههای عینی و متحقق در زمان و مكان فهم میشوند، مطرح میكنند؛
۲) این مطالعات، فرایندهای فرازمان را مورد توجه قرار داده و رشتههای گذرا و موقت را با هدف دستیابی به نتایج، جدی تلقّی میكنند؛
۳) این مطالعات عمدتا ارتباط متقابل میان كنشهای معنیدار و هدفمند و بسترهای ساختی را به منظور معقول سازی پیامدها و نتایج مشهود نیتمند و غیر نیتمند (كاركردهای آشكار و پنهان) در زندگیهای فردی و اجتماعی مورد توجه قرار میدهند؛
۴) این مطالعات، جنبههای ویژه و متنوع انواع مشخصی از ساختها و الگوهای تغییر اجتماعی را برجسته و نمایان میسازند.(۳)
جامعهشناسی تاریخی، بیشتر با تأكید بر فرایند فعال به جای یك الگوی ایستا، مستقیما تمایز میان تبیینهای مبتنی بر ساخت و تبیینهای مبتنی بر عمل (agency) را منظور نظر دارد. این موضوع در كانون اختلافنظرهای موجود میان اكثر نظریهپردازان تاریخی جای دارد و در نظم و آرایش بیشتر منابع تاریخی نقش محوری ایفا میكند. از اینرو، میتوان تصور كرد كه حرفه تاریخ (نگاری) از بینشهای جامعهشناسی تاریخی استقبال كند. در حقیقت، این یك موضوع تازه و غیرمنتظره نیست. نگاهی اجمالی به فهرست نویسندگان و دستاندركاران مجموعههای جامعهشناسی تاریخی، دست كم كسانی كه بر ملاحظات نظری و روششناختی متمركزند، نشان میدهد كه آنها مایل به استخدام در دپارتمانهای جامعهشناسی هستند.
▪ بسترهای فكری جامعهشناسی تاریخی
واژه «جامعهشناسی» در اواسط قرن نوزدهم توسط آگوست كنت وضع شد. احتمالاً تعلیم و تربیت كنت در علوم طبیعی بود كه موجب شد وی به هنگام رهیابی به فلسفه تاریخ، یك مدل تكاملی از توسعه انسان به كار گیرد. كنت با بهرهگیری از روش استقرایی به بسط نظریات عام خود از دادههای تجربی پرداخت. وی در این خصوص از سه تن از نظریهپردازان اجتماعی یعنی كارل ماركس، ماكس وبر و امیل دوركیم كه آثارشان بیشترین تأثیر را بر جامعهشناسی تاریخی قرن بیستم بر جای گذاشته است، تبعیت كرده است.(۴)
ماركس، وبر و دوركیم همچون بیشتر جامعهشناسان و مورخان، به رشد سرمایهداری و گذر اروپا به یك جامعه صنعتی نوین علاقمند بودند. ماركس به همراه دوست و همكارش انگلس، فرایند شكلگیری طبقات اجتماعی و كشمكشهای اجتنابناپذیر مبتنی بر نابرابری اقتصادی میان طبقات را مورد بحث و بررسی قرار دادند.
وبر فرایند بوروكراتیزه شدن را، كه به موازات گذر به مدرنیته جریان یافته و نیز جهانبینیای كه رشد سرمایهداری را تشویق و ترغیب كرده بود، مورد بررسی قرار داد. دوركیم نیز بینظمی اجتماعی و اخلاقی (انومی) را، كه به اعتقاد وی مقارن با تخصصی شدن فزاینده تقسیم كار در خلال صنعتی شدن بوجود آمده بود، مورد بررسی و تحقیق قرار داد. با اینكه هر یك از این سه نویسنده، نظریههای تبیینی كلاننگری را توسعه دادهاند، اما توجه به این نكته حائز اهمیت است كه ایشان هیچ یك از تغییرات تاریخی را اجتنابناپذیر نمیانگاشتند. اگر چه ممكن است اوضاع و شرایطی كه فشارها و محدودیتها را رفع كرد و حتی تغییرات را تأیید و تشویق كند، بالفعل وجود داشته باشد، اما این امر ضرورتا بدان معنا نیست كه جنبشها و تحولات مورد پیشبینی آنها به وقوع پیوندد.
با اینكه این نظریهپردازیهای اولیه در اروپا و غالبا در بستر دانشگاه صورت پذیرفت، اما رشد عمده جامعهشناسی در بیش از پنجاه سال بعد در ایالات متحده آمریكا به وقوع پیوست. برای مثال، اولین دپارتمان جامعهشناسی در سال ۱۸۹۲ در دانشگاه شیكاگو شكل گرفت. این رشته علمی جدید فراتر از تولید نظریههای تاریخی فراگیر مشی كرد و بر فرایند اجتماعی شدن افراد در فضای دمكراسی «استثنایی» آمریكا متمركز شد. مطالعه كنش متقابل افراد، جامعهشناسان را به مطالعه نظامهای اجتماعی و نحوه عمل آنها سوق داد. فرایند توسعه تفكر جامعهشناختی در خلال نیمه اول قرن بیستم، با طرح نظریه كاركردگرایی ساختی تالكوت پارسونز به اوج خود رسید.
● جامعهشناسی تاریخی پارسونز
پارسونز عناصری از نظریههای ماركس، وبر و دوركیم را در نظریه خود وارد كرد و خود را ادامهدهنده پژوهشهای مربوط به كنش اجتماعی، كه از وبر آغاز شده بود، قلمداد میكرد. وی كاركرد عناصر متعدد تشكیلدهنده یك نظام اجتماعی را بررسی، و نحوه كنش متقابل این عناصر را طراحی و ترسیم نمود. كار پارسونز دارای جنبه تاریخی نیز بود. وی یك نظام تكاملی را فرض میكرد كه در آن، آمریكای مدرن در همه نظامهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی در مسیر نیل به بالاترین سطح پیشرفت ممكن جهتگیری كرده است. تغییر تاریخی زمانی به وقوع پیوست كه برای مسائل كاركردی موجود در درون یك نظام معین راهحلهایی كشف شده و به همین جهت، این نظام به سطح بالاتری از سازمان اجتماعی ارتقا یافت. به هر حال، فرجامگرایی پارسونز در عمل با شكست مواجه شد و شواهد تجربی ارایه شده توسط منتقدان او، دعاوی وی را تأیید نكرد. برای مثال، همه كشورهای در حال توسعه در آرزوی تكامل در مسیر نیل به سرمایهداری به سبك آمریكایی آن نبودند یا برای رسیدن به آن تلاش نمیكردند. از اینرو، زمینه برای یك جامعهشناسی تاریخی جدید مبتنی بر دادههای تجربی هموار شد.
در كشور انگلیس، جامعهشناسی به ارتباط با مردمشناسی تمایل یافت و غالبا كاركردگرا بود. این جامعهشناسی همچنین از نظریههای رادیكال در رشتههای مختلف، كه ماركس در مطالعه تضاد طبقاتی از آن به عنوان پایه و اساس نظریه خود استفاده كرد، سود جسته است.
در اروپا جنبش نازی با جامعهشناسی توافق و همسویی نداشت. به همین دلیل پیشرفتهای اروپایی پیشین در جامعهشناسی استمرار نیافت. در خلال دهه ۱۹۵۰، در سراسر جهان غرب معجونی از رشتههای تاریخ و جامعهشناسی به وجود آمد و جامعهشناسی تاریخی به عنوان یك رشته تأسیس شد. در سال ۱۹۵۸ سیلویا تراپ، نشریه مطالعات مقایسهای در جامعهشناسی و تاریخ را پایهگذاری و منتشر كرد و در ۱۹۶۳ كنفرانسی تحت عنوان «تاریخ، جامعهشناسی و مردمشناسی اجتماعی» برای بررسی وضعیت جامعه گذشته و حال تشكیل گردید.(۵)
جامعهشناسی تاریخی هم در آغاز و هم در خلال چهل سال اخیر، بر موضوعات عمده متعددی متمركز شده است. احتمالاً توسعه یافتهترین این قلمروها رشد مدرنیته در همه ابعاد و مظاهر آن بوده است. همان گونه كه قبلاً بیان شد، ماركس، وبر و دوركیم سطوحمختلفی ازسرمایهداریو صنعتی شدن را مورد بحث و بررسی قرار دادند. به همین جهت، بیشتر اندیشمندان متأخر، غالبا در واكنش به آثار ایشان قلم فرسایی كردهاند. در جای دیگر به تفصیل از این تأثیر سخن گفتهایم و اینك مشخصا به وبر و نظریات وی خواهیم پرداخت.(۶)
● جامعهشناسی تاریخی وبر
با اینكه ماركس و دوركیم كنشهای فردی را عمدتا محصول و ناشی از ساختهای اجتماعی میانگاشتند و از اینرو، علاقه اندكی به بررسی نفس كنش از خود نشان دادهاند؛ وبر به معانی كنش برای فرد علاقمند بود و چگونگی تأثیر جهان ذهنی در به انجام رساندن تغییرات اجتماعی یا حتی كمك به وقوع این تغییرات را در مقیاس كلان مورد بحث و بررسی قرار داد.
وی جامعهشناسی و تاریخ را دو فعالیت علمی مجزا و در عین حال، به هم مرتبط میانگاشت. جامعهشناسی مدلها یا شیوهها و قواعد یا الگوهای عام رخدادها و وقایع اجتماعی را تنظیم میكند، در حالی كه، تاریخ «تحلیل علّی، ویژگی علّی كنشهای فردی، ساختها و شخصیتهای دارای اهمیت فرهنگی» را وجهه همت خود قرار داده است.(۷) وی در هر دو قلمرو مدلهای تكاملی پیشین، كه تغییر تاریخی را یك فرایند خطی هدایت شده توسط یك محرك علّی عمده تلقی میكردند، به كنار نهاده است. از اینرو، دیدگاه وبر در خصوص علیت، دیدگاهی «چند وجهی» و «چند چهره» است. برای مثال، او از برتری و تفوق (نهاد) اقتصاد در فرایندهای تاریخی ـ آنگونه كه ماركس میپنداشت ـ اجتناب كرده است.(۸)
آبراهامز بر آن است كه «از دیدگاه وبر، فراهم بودن سرمایه و نیروی كار، هر چند به عنوان پیش شرط نظام سرمایهداری ضروری و لازم است، اما فی نفسه نمیتوانند رشد واقعی سرمایهداری در چارچوب یك نظم اقتصادی و فرهنگی غالب را تبیین كنند.» وبر مدعی است كه این تبیین (تنها) از طریق یك روش مقایسه تاریخی ممكن است، (مطالعهای به سبك) مشهورترین اثر وی یعنی «اخلاق پروتستان و روح سرمایهداری». وی در این كتاب اروپای غربی را با مناطق دیگری همچون هند و چین، كه به رغم برخورداری از شرایط و زمینههای سرمایهداری، این نظام در آنها توسعه نیافت، مقایسه میكند. و در این اندیشه بود كه وضعیت اروپا از چه ویژگیهای متمایزی در مقایسه با این مناطق برخوردار بود.(۹)
وبر توسعه عقلگرایی غربی را عامل این تمایز میدانست. به زبان ساده، این نوع عقلگرایی از شاخ و برگهای خلقیات و روحیات پروتستانی بود كه در مقابل آیین بیشتر اسطورهای كاتولیك پیشین، مسیر مهمی را برای نجات عرضه كرد. این نوع عقلانیت نه صرفا ابزار نیل به یك هدف، بلكه خود فی نفسه هدف بود، و در حقیقت، سرچشمه غیرعقلانی (Irrationality) و فقدان آزادی بود و كنش عقلانی نیز همچون سایر ارزشها در آن محو و متوقف شد.(۱۰)
واژه «روح» در عنوان كتاب وبر، «نوعی كنش اجتماعی متضمن عقلانیت حسابگرانه است كه سودمندی حداكثری را جستوجو میكند.» وبر در این استدلال متهم به همان گویی در ارایه دلیل است. منتقدان وی برآنند كه «روح سرمایهداری مدرن» در حقیقت هیچ تمایزی با خود «سرمایهداری مدرن» ندارد. از اینرو، روح هم عصاره و گوهر سرمایهداری و هم علت آن است. هولتون با یادآوری استنكاف وبر از پذیرش تك علتی (بودن رخدادهای اجتماعی)، مدعی است كه وبر چنین تمایزی را ایجاد كرده و «روح» را تنها به عنوان یكی از پیش شرطهای متعدد رشد سرمایهداری [ملاحظه كرده است.(۱۱)
یكی از نقاط قوت اندیشه وبر از دیدگاه مورخان جدید، اعتقاد وی به طبیعت علمی تاریخ و اهمیت اسناد و مدارك است. تعریف او از طبیعت اسناد تاریخی گستردهتر از تعریف رانك است. از نظر رانك، سند «هم میتواند دارای ویژگی عقلانی (= منطقی و ریاضی) و هم دارای ویژگی همدلانه، عاطفی و هنرمندانه باشد.»(۱۲) فراوانی و تنوع اسناد موجود و در دسترس مورخ، وبر را به نظریهپردازی در خصوص وجود چهار نوع عقلانیت (علمی، نظری، رسمی و واقعی) و چهار نوع كنش اجتماعی (عاطفی، سنتی، عقلانی معطوف به ارزش و عقلانی معطوف به هدف) هدایت كرد. برخی از این كنشها و نه همه آنها با یكدیگر در ارتباطند. برای مثال، كلبرگ، عقلانیت علمی را به «هر شیوهای از زندگی، كه فعالیت این جهانی را در ارتباط با علایق صرفا عملی و خودخواهانه فرد ملاحظه و داوری كند، اطلاق كرده است. از این رو، این نوع عقلانیت «جلوه و مظهر توانمندی انسان برای كنش عقلانی معطوف به هدف است.»(۱۳) بدیهی است كه این عقلانیت با آن عقلانیتی كه وبر را از تبیین تاریخی ساده انگارانه به یك مدل به غایت پیچیده سوق داده است، ناسازگاری دارد.
همچنین دیدگاه پیچیده وبر در خصوص عمل اجتماعی بود كه كولینز را بر آن داشت، تا وی را به عنوان یك جامعهشناسی تضادی در كنار ماركس قلمداد كند. با اینكه تضاد در بحث ماركس پیرامون كشمكشهای طبقاتی به سهولت تعریف شده، اما این تعریف در كار وبر وضوح كمتری دارد. كولینز مدعی است كه تضاد در دیدگاه چند وجهی وبر از جامعه به صورت تلویحی طرح شده است. اگر جامعه از قلمروهای متعددی ساخته شده است احتمالاً انواعی از توافق و همبستگی در آن وجود دارد، تضاد نیز به طور قطع و یقین هم در خود قلمروها و هم در میان آنها وجود خواهد داشت.(۱۴) در مجموع، وبر قشربندی جامعه را بر اساس سه حوزه طبقه، پایگاه و حزب تحلیل كرده است. هر یك از این حوزهها برای غلبه و استیلا تلاش میكند.(۱۵)
نویسنده: آناگرین و كات تروپ
مترجم: سیدحسین شرفالدین
پینوشتها
جامعهشناسی تاریخی (۱)۱ـ این نوشتار ترجمه فصل پنجم از كتاب ذیل است:
The houses of history, ANNA GREEN and KATEHLEEN TROUP, manchester university, Press, ۱۹۹۹, p.۱۱۰-۱۲۰.
۲. Philip Abrams, Historical Sociology (Shepton Mallet, ۱۹۸۲), pp.۱-۲; Theda Skocpol (ed.), Vision and Method in Historical Sociology (Cambridge, ۱۹۸۴), p.۱.
۳. Skocpol, Vision and Method, p.۱.
۴. Randall Collins, Four Sociological Traditions (New York, ۱۹۹۴), p. ۳۸-۴۶.
۵. For the preceding paragraphs and for more details, see Abrams, Historical Sociology, p. ۲۸-۱۱۲ / Collins, Four Sociological Traditions, p. ۳۸-۴۶ / Dorothy Ross, The New and Newer Histories: Social Theory and Historiography in an American Key, Rethinking History, ۱ (۱۹۹۷), p. ۱۲۶-۱۳۳.
۶. Durkheim, while originating the core tradition of sociology, tended to investigate systems, rather than processes of change, and so has been less influential for historical sociology: Collins, Four Sociological Traditions, p. ۱۱۹.
۷. Guenther Ross, History and Sociology in the Work of Max Weber, British Journal of Sociology, ۲۷, (۱۹۷۶), p. ۳۰۷-۳۱۰ / Max Weber, Economy and Society, ed. G. Roth and C. Wittich (New York, ۱۹۶۸), p.۱۹.
۸. Stephen Kalberg, MaxWebers Types of Rationality: Cornerstones for the Analysis of Rationalization Processes in History, American Journal of Sociology, ۸۵ (۱۹۸۰), p. ۱۱۵۱.
۹. Abrams, Historical Sociology, p. ۷۴-۷۵, ۸۳; Weber, The protestant Ethic and the Spirit of Capitalism, trans Talcott Parsons (Londan,[۱۹۰۴] ۱۹۳۰).
۱۰. Abrams, Historical Sociology, p. ۸۲-۱۰۷.
۱۱. R.J. Holton, The Transition from Feudalism to Capitalism (Londan, ۱۹۸۵), p. ۱۰۴-۱۰۹. See p. ۱۰۹-۱۲۴ for further discussion of Weber.
۱۲. Weber, The Theory of Social and Economic Organization, trans. A.M. Henderson and Talcott Parsons (New York, ۱۹۷۴), p. ۹۰, cited in Werner J. Cahnman, MaxWeber and the Methodological Controversy in the Social Sciences, in Werner J. Cahnman and Alvin Boskoff (eds), Sociology and History: Theory and Research (New York, ۱۹۶۴), p. ۱۰۸.
۱۳. Kalberg, Max Webers Types of Rationality, p. ۱۱۵۱-۱۱۵۲ / See the rest of this article for more details on rationality and social action.
۱۴. Collins, Four Sociological Traditions, p. ۸۴-۸۵.
۱۵. ibid, p. ۸۶-۹۲; these terms come from Gerth and Mills translation: Hans Gerth and C. Wright Mills (eds), From Max Weber: Essays in Sociology (New York, ۱۹۵۸), Section Vll, Class, Status, Party.
۱۶. For example, see the Work of W.G Runciman, and the ideas contained within A Critique of Max Webers Philosophy of Social Science (Cambridge, ۱۹۷۲).
۱۷. Michael Mann, The Sources of Social Power, ۲ vols (Cambridge ۱۹۸۶-۱۹۹۳), vol. ۱, ch. ۱. sep. p. ۱-۴, ۲۹, ۳۲, fig. ۱.۲.
۱۸. See, for example, S.N. Eisenstadt, the political Systems of Empires (New York, ۱۹۶۳).
۱۹. This summary is derived from Charles Ragin and Daniel Chirot, The World system of immanuel Wallerstein: Sociology and Politics as History, in skocpol, Vision and Method in Historical Sociological, pp. ۲۷۶-۲۷۷ and Theda skocpol, Wallersteins World Capitalist System: A theoretical and Historical Critique, American Journal of Sociology, ۸۲ (۱۹۷۷), p. ۱۰۷۷.
۲۰. Skocpol, Wallersteins World Capitalist System, p. ۱۰۷۶.
۲۱. J.L. Anderson, Explaining Long- term Economic Change (London, ۱۹۹۱), p.۶۶.
۲۲. Patrick OBrien, European Economic Development: The Contribution of the Periphery, Economic History Review, ۲nd series, ۳۵ (۱۹۸۲). p.۱-۱۸.
۲۳. Hank Wesseling, Overseas History, in Peter Burke (ed.), New Perspective on Historical Writing (Oxford, ۱۹۹۱), P.۸۱.
۲۴. Skocpol, Wallersteins World Capitalism System, p. ۱۰۸۸.
۲۵. Joan Thirsk, Economic and Social Development on a European- World Scale, American Journal of Sociology, ۸۲ (۱۹۷۷), p. ۱۰۹۸.
۲۶. Charles Tilly, As Sociology Meets History (New York, ۱۹۸۱), p. ۴۱-۴۲ / Skocpol, Wallersteins World Capitalist system, p. ۱۰۸۸.
۲۷. Robert Brenner, The Origins of Capitalist Development: A Critique of Neo - Smithian Marxism, New Left Review, ۱۰۴ (۱۹۷۷), p. ۲۸-۹۲, sep. p. ۵۶.
۲۸. Tilly, As Sociolgy Meets History, p. ۴۲.
۲۹. For example, see Tilly, The Vendee (Cambridge, Mass., ۱۹۶۴); Lynn Hunt, Charles Tillys Collective Action, in skocpol, Vision and Method, p. ۲۴۴-۲۴۵.
۳۰. Skocpol, states and Social Revolutions: A Comparative Analysis of France, Russia and China (Cambridge, ۱۹۷۹).
۳۱. Skocpol, France, Russia, China: A Structural Analysis of Social Revolutions, reprinted in Social Revolutions in the Modern World (Cambridge, ۱۹۹۴), p.۱۳۵.
۳۲. William H. Sewell, J.R., Ideologies and Social Revolutions: Reflection on the french Case, Journal of Modern History, ۵۷ (۱۹۸۵), p.۵۷-۵۸.
۳۳. Bailey Stone, The Genesis of the French Revolution: A Global- Historical interpretation (Cambridge, ۱۹۹۴), p. ۱۳, ۱-۲. I am grateful to simon Burrows for this reference.
۳۴. Sewell, Ideologies and Social Revolutions, p. ۵۷; Skocpol, States and Social Revolution, p.۳۳; Stone, The Genesis of the French Revolution, p.۱۴.
۳۵. Skocpol, States and Social Revolutions, p. xiii-xiv. For further analyses of comparative historical sociological method, see Bonnell, The Uses of Theory, Concepts and Comparison in Historical Sociology; Skocpol and Margaret Somers, The Uses of Comparative History in Macrosocial Inquiry, Comparative Studies in Society and History, ۲۲ (۱۹۸۰), p. ۱۷۴-۱۹۷, Bendix, Concepts and Generalization in Comparative Socioligical Studies, American Sociological Review, ۲۸ (۱۹۶۳), p. ۵۳۲-۵۳۹
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست