چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

شعری با پیشانی سپید


شعری با پیشانی سپید

تجربه شعر منثور برخلاف آنچه مشهور است از قرن نوزدهم هم آغاز نشده است بلكه نمونه هایی از شعر منثور در ادبیات فرانسه قرن هفدهم و هجدهم نیز دیده شده و خاستگاه طبیعی این گونه شعر , همان گونه كه در زبان فارسی دوران معاصر دیده شده, از برخورد مترجمان با نمونه های شعری ملل دیگر نشأت گرفته است

«چه دروغ هایی درباره «آرتور رمبو» به هم می بافند، چه حماقت هایی، هركدام او را به سمت خود می كشند و رمبو هیچ جا نیست، نه این جا نه آن جا» این مقدمه ای است كه آندره سوارز بركلیات آثار رمبو می نویسد، شاعری كه او را بنیانگذار شعر نو فرانسه می دانند. در مكتب های ادبی آمده: «این جوان ۱۷ساله چند بار از خانه مادری اش فرار كرد و به پاریس رفت و در آنجا با

پل ورلن و شاعران دیگر روزگارش، آشنا شد و همه شعرهایش را تا ۲۰ سالگی گفت و پس از آن خموشی پیشه كرد و به حبشه رفت تا تجارت كند.

اما در فرانسه برای همیشه او پدر شعر نو لقب گرفت. اما تغییر در روند شعر آن روزگاران با دونامه و چند مجموعه شعر آغاز شد. با این مكتوبات وضع شعر تغییر كرد و حتی عده ای به خشونت متوسل شدند تا این فرایند را در شروع خودش از توان بیندازند. «به بیانی منسجم تر نامه ۱۵ مه درواقع بیانیه یك «شعر دیگر است» نخستین سطور نامه نوعی زیبایی شناسی در هم ریختن همه حواس هاست. حواس مختلف را بر ضد یك حس، یا معانی متعدد را ضد یك معنی انتخاب می كنند. دو سال بعد از نگارش این نامه ها «رمبو» در شعر كیمیای سخن، از سخن شاعرانه حرف می زند كه دیر یا زود قابل پذیرش برای حواس و ادراك های مختلف باشد.

حواس سمعی، بصری، شامه، ذائقه، لامسه با هم درمی آمیزند، جا عوض می كنند و بر هم سوار می شوند. گل ها خواب می بینند، طنین می افكنند، منفجر می شوند. گل های دیگر، گل های جادویی همهمه می كنند، نگاه می كنند و حرف می زنند حتی گاهی دیده می شود رمبو «نوشتن خودكار» تكنیكی كه سوررئالیست ها به آن معروف شدند در آثارش به كار می برد.» درایران اما نخستین زمزمه ها از افرادی چون تقی رفعت، شمس كسمایی و ابوالقاسم لاهوتی برخاست. حال نه این كه آنان نامی بر اشعارشان بگذارند و عده ای را در جوار خود گرد آورند آموزش دهند، اما زمزمه های تحول در شعر ایران نخست از كاغذهای این افراد برخاست.

نه این كه بخواهیم نام «نیما» را كنار بنهیم، اما شروع دیگرگون نگاه كردن به هستی شعر، از زمان این چهار تن آغاز شد. اما در ایران تصور یا معنای مستقیمی از شعر آزاد نبوده و نیست. البته معانی متعددی به كار رفته اما همه از روی برداشت های شخصی بوده است. یكی از جریان هایی كه می شود شباهت آن را با گروه شعرهای مشابهش در معنای «شعر آزاد» پذیرفت جریان موج نو در شعر فارسی بعد از نیماست. این شعر از وزن عروضی در معنایی كه دكتر شفیعی كدكنی در كتاب موسیقی شعر برشمرده عاری نیست.

در آنجا وزن عروضی به وزن بیرونی و درونی تقسیم شده كه عموماً شعر «موج نو» از همان مورد دوم تبعیت می كند. شعری آرام كه تنها ارتباط شاعرش را با محیط و انسان های پیرامون، آنگونه كه شاعر می خواهد تبیین و بازگو می كند، نه آن گونه كه تاریخ شعر بیان می دارد. اگرچه وزن درونی هم در برخی اشعار «موج نو» دیده می شود اما تعمدی در بوجود آمدن آن نیست همانگونه كه می دانیم وزن ویژگی اصلی شعر است در هر سرزمین و ملل، اما وزن لزوماً وزن عروضی نیست.

خواجه نصیرالدین توسی می گوید: «اما وزن هیأتی است تابع نظام ترتیب حركات و سكنات و تناسب آن در عدد و مقدار كه نفس از ادراك آن هیأت لذتی مخصوص یابد كه آن را در این موضع وزن خوانند.» دكتر خانلری، اما معتقد است: «وزن نوعی تناسب است، تناسب كیفیتی است حاصل از ادراك وحدتی در میان اجزای متعدد. تناسب اگر در مكان واقع شد آن را قرینه می خوانند و اگر در زمان واقع شد وزن خوانند.» حال شعر معاصر ما كه بخش قابل توجهی از آن را شعر آزاد به خود اختصاص داده است، وزن (یاموسیقی درونی) خود را از كجا یافته و یا چطور بدان دست پیدا كرده است. (نكته ای كه قبل از پرداختن به وزن باید به آن اشاره كنم این است كه شعر سپید اگرچه تعاریف متعددی به خود گرفته است اما در این جا به معنای شعر آزاد مورد استفاده قرار می گیرد. یعنی خارج از هرگونه تعهد وزنی) وزن شعر فارسی خاستگاه های متعددی دارد، از صدای زنگوله حركت شتران در كویر گرفته تا حركت درختان با باد و صدای كار كارگران و ... اما شفیعی كدكنی در موسیقی شعر می نویسد: «برخی، وزن را نتیجه كار می دانند. دالامبر در قرن هجده گفته بود كه مفهوم وزن از ضربه های متوازن پتك های كارگران به دست آمده است نه از پرواز پرندگان. «بوشر» همین نظر را طرح كرده و گفته است: كار بویژه كار دسته جمعی منتهی به توازن و ریتم می شود.

برخی از توجه به آوازهای متوازن كار پاروزنان قایق ها در جوامع ابتدایی این معنی را تأیید كرده اند. آنچه مسلم است، این است كه باید گفته شود احساس وزن و منشأ این احساس درمیان ملل مختلف ممكن است سرچشمه های گوناگون داشته باشد. چنان كه كلمان هوار منشأ وزن شعر عربی را آهنگ پای شترانی كه در صحرا گام می زنند، می داند.

حالا دوباره به شعر آزاد (موج نو، سپید) ایران باز می گردیم. شعری كه منشأ وزن آن روزگار معاصر است. ضرباهنگ آن و نوع تقطیع اش به وزن درونی آن بسته است و این كه شاعر كجا احساس می كند می بایست كلام آهنگینش را به پایان برساند، یا شاید بهتر آن باشد بگویم كلام خود بایستد. موسیقی حركت زندگی مردم در ایران معاصر به طور حتم بانیم قرن پیش یا یك قرن پیش تفاوت پیدا كرده است، همان طور كه مثلاً باچند سده پیش متفاوت است. پس به تبع آن موسیقی درونی شعر (و هنر به شكلی عمومی) هم تغییر می كند، همان گونه كه ممكن است شكل آن تغییر كند. درست، وزن شعر فارسی از ابتدای قالب تا انتها باید از یك وزن تبعیت كند واركان ابیات مربع ، مسرس و مثمن باید تا پایان شعر رعایت شود و البته این گونه بود كه شاعر وزنی را كه با حالش موافقت داشت به طور كاملاً حسی و ناخودآگاه می یافت و در آن شعرش را می آفرید. اما در روزگار معاصر فضا تغییر كرده است.

اگر به بیانی ساده تر بگوییم شرایط زیستی در جهان معاصر تغییر كرده و اگر می شود از وزن های سنتی نیز با زبان و بیان امروزی بهره گرفت، اما شكل زندگی امروز، شكل بیانی - شعری خویش را به همراه آورده است. شكل بیانی - وزنی شعر معاصر ایران بیشتر به سمت وسویی سوق دارد كه شاعر به عنوان یك فاعل همه كاره در شعر می تواند به دلخواه ضرباهنگ شعر را تند یا آهسته (كند) كند. به عنوان مثال شما شعری می نویسید كه در آن جنگیدن با دشمنان مركزیت دارد تا این جا ضرباهنگ مثل ضرباهنگ جنگ است و موسیقی درونی شعر پرالتهاب و مضطرب است. اما در سطرهای میانی شعر، شخصیت محوری شهید می شود. از این جا به بعد ضرباهنگ با موجودیت و بدون موجودیت محور شعر (شخصیت) تغییر می كند و قطعاً آرامش بر وزن شعر و سكون بر احساس و كلمات سایه می افكند. این نوع تغییر موسیقی تنها در شعر آزاد میسر است، زیرا شاعر آزاد است تفاوت احساسش را باتفاوت وزن نشان دهد. در اوزان چارچوب دار، این كار میسر نمی شود، زیرا شما باید حتماً اركان سطر را پر كنید. قصدم ایجاد یا سلب برتری قالبی بر قالب دیگر نیست، اما به راحتی می توان دریافت كه زندگی معاصر ما در قالب خودش نقش و نگاره های دیگری را می تواند در ذهن مخاطب ایجادكند. همان گونه كه شعرسنتی ما به دلیل تاریخ طولانی اش هنوز با وزن مطنطن در زندگی مردمان معاصر حضور دارد اما شاید شكل غالب بر زندگی آنها نیست.

● شعر منثور در اروپا:

درموسیقی شعر آمده: تجربه شعر منثور برخلاف آنچه مشهور است از قرن نوزدهم هم آغاز نشده است بلكه نمونه هایی از شعر منثور در ادبیات فرانسه قرن هفدهم و هجدهم نیز دیده شده و خاستگاه طبیعی این گونه شعر ، همان گونه كه در زبان فارسی دوران معاصر دیده شده، از برخورد مترجمان با نمونه های شعری ملل دیگر نشأت گرفته است. اما شهرت و قبول آن به عنوان یك نمونه موفق شعری، با كارهای بودار آغاز می شود از قبیل «ملال پاریس» كه در سال ۱۸۵۵ آغاز شد و در ۱۸۶۹ انتشار یافت و نیز «گل های شر». اما شاعری كه شاهكارهای او را شعر منثور (آزاد) تشكیل می دهد، درحقیقت ، آرتور رمبوست در اشراقات.

از سال ۱۸۶۴ به بعد استفن مالارمه نیز دراین قلمرو شاعری به فعالیت پرداخت كه نمونه هایی از آن در ۱۸۹۷ نشر یافت. از درون مجموعه های اشراقات و بعضی كارهای مالارمه است كه شعر آزاد و جریان سیال ذهن و سوررئالیسم و دیگر جریان های ادبیات مدرن سرچشمه گرفته است. شعر منثور (آزاد) در پایان قرن نوزدهم به عنوان یك جریان شعری مهم قبول عام یافت و بسیاری از صاحبان استعداد، قلمرو مناسب فعالیت هنری خویش را در این گونه ادبی یافتند و امروز در ادبیات تمام ملل دنیا نمونه هایی از این نوع شعر وجود دارد. شعر منثور به لحاظ تكنیك، بی آن كه از نظام عروضی قدیم تبعیت كند، موسیقی خاص خویش را دارد كه گاه از نوع قافیه های میانین و حتی آهنگی خاص برخوردار است. بی آن كه این موسیقی محصول تبعیت از یك نظام ایقاعی خاص باشد. هر عاملی كه بتواند زنجیره زبان شعر گوینده را به لحاظ موسیقی از زبان معمولی گفتار امتیاز بخشد، به عنوان عامل موسیقایی شعر مورد استفاده شاعر قرار می گیرد.»

شاعر شعر سپید

شاعر شعر سپید، با همان دریچه های شاعرانه كه ممكن است همه انسان ها از آن برخوردار باشند، به هستی می نگرد، اما وجه تمایز او «جای ایستادن» اوست. شاعر جایی ایستاده كه هستی هم می تواند حرف هایش را به او بزند.

شاعر اگر كم سخن می گوید به اصطلاح عوام گوشه گیر است، به این دلیل است كه او دارد به زمزمه های هستی و حرف های او گوش می كند. حرف های درختان، دریا، كوه، پرندگان، باد و در طرف دیگر زندگی شهرنشینی و انسان های پیرامونش. شاعر تمام اینها را در جایی كه ایستاده می شنود و آنها را بیان می كند. در واقع از این جا به بعد خیال شاعرانه است كه انسان شاعر را با انسان های دیگر متمایز می كند. انسان شاعر در جایی كه ایستاده ذهن تخیلی نیز دارد، ذهنی كه می تواند «داده های» طبیعت و انسان های پیرامونی را به هم مرتبط كند. در صور خیال در شعر فارسی آمده است: «می دانیم كه خیال شاعرانه محصور در وزن و مفهوم شعر منظوم نیست. بسیاری از تصرفات ذهنی مردمان عادی یا نویسندگان، در محور همین خیال های شاعرانه جریان دارد.

وقتی كه در «تذكرهٔ الاولیا»ی عطار می خوانیم: به صحرا شدم عشق باریده بود و زمین تر شده چنانك پای مرد به گلزار فرو شود پای من به عشق فرو می شد. این تصرف ذهنی گوینده در ادای معنی كه «عشق» را كه مفهومی است مجرد و از حالات درونی انسان و گوشه ای از حیات روانی بشر، با گوشه ای از طبیعت كه باران است پیوند داده و حاصل این ارتباط شعری است كه در قالب نثر بیان شده است، یعنی عنصر اصلی شعر و میان شاعرانه در آن هست.» در مثالی دیگر كه می توان دیگر گونه دیدن را شناخت و آن مثال به كودكانی بازمی گردد كه ارتباط شان با مفاهیم و مصادیق بسیار شاعرانه است. روزی كودكی با اصرار می خواهد ریشه ای را از زمین بكند و سرانجام با زور فراوان می تواند این كار را انجام دهد.

پدرش می گوید پسرم بزرگ شده ای؛ پسر می گوید: بله پدر یك طرف ریشه را زمین گرفته بود! یك طرفش را من، اما من موفق شدم از دست زمین بیرون بیاورمش! اگر به این نگاه دقت كنیم درمی یابیم كه می شود پدیده های هستی را از جایگاه های متفاوتی دید و همین جایگاه متفاوت شكل بیانی و شكل وزنی خودش را با خود می آورد. چون تجربیات انسان ها با هم متفاوت است، حتماً نوشتار آنها نیز اگر با دقت و وسواس به اضافه اندیشه و تخیل والا همراه باشد متفاوت خواهد بود. البته نكته بسیار مهم دیگری كه درباره شعر سپید (آزاد یا منثور) می توان گفت این است كه این نوع شعر مبانی زیبایی متفاوتی نسبت به دوره های پیش از خود دارد و این امری معمول است، به این معنا كه به طور حتم شرایط زندگی اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در هر دوره ای متفاوت است و ابزارها و دستاوردهای جدید زندگی انسان را دستخوش تغییر می كنند و همین تغییر مبانی زیبایی شناسی، انسان را هم به تبع خود تغییر می دهد. پس شعر سپید به غیر از تفاوت های وزنی در زبان و در مبانی زیبایی هم با شعر قبل از خود متفاوت شده است.

حسن گوهرپور



همچنین مشاهده کنید