دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

درس هایی از ژاپن


درس هایی از ژاپن

یکی از بزرگ ترین سوالات تحقیق تاریخی که من در اینجا و هر جای دیگری مطرح کرده ام, دقیقا این است که چطور دنیای مدرن چنین متفاوت از آن چیزی شد که پیش از این بود

یکی از بزرگ‌ترین سوالات تحقیق تاریخی که من در اینجا و هر جای دیگری مطرح کرده‌ام، دقیقا این است که چطور دنیای مدرن چنین متفاوت از آن چیزی شد که پیش از این بود.

از حدود سال ۱۷۵۰ تاکنون ثروت سرانه‌ دنیا افزایشی ۱۶ برابری داشته است؛ مقداری بی‌سابقه که زندگی هر کسی روی کره‌ زمین را بسی بهتر کرده است.

دردر مک‌کلاسکی در آخرین اثرش «شرف بورژوازی: چرا اقتصاد نمی‌تواند جهان جدید را توضیح دهد» استدلال می‌کند که عامل اساسی، تغییر نحوه‌ تلقی ما از فعالیت‌هایی مثل تجارت بود. آنها به جای آنکه پست، رسوایی اخلاقی و بی‌شرفی تلقی شوند، زین پس محترمانه، مایه‌ شرف و بالاترین فضیلت‌ها شمرده شدند. این تغییر نگرش موجب شد که تجار، بازرگانان و صنعت‌کاران (کسانی که کار یدی می‌کردند) چنان احترامی کسب کنند که تا پیش از آن تنها در مورد اشراف، کشیشان و نهایتا دهقانان برقرار بود. من فکر می‌کنم مک‌کلاسکی، وزن زیادی به این تبیین داده است، اما پدیده‌ای که او معرفی می‌کند، بی‌شک واقعی و مهم است.

مک‌کلاسکی، جمهوری هلند را به عنوان جایی معرفی می‌کند که این تغییر فرهنگی در ابتدای قرن هفدهم از آنجا آغاز شد. البته آنجا یکتا نبود. تغییر بعدی، مستقل و حتی خودآگاهانه‌تر و عامدانه‌تر بود. این تغییر در یکی از افسانه‌ای‌ترین جوامع پیشامدرن رخ داده است: توکوجاوای ژاپن. (مک‌کلاسکی شباهت‌های شدید میان اروپا و ژاپن را در این بخش کتابش بررسی می‌کند).

ژاپن از سال ۱۴۶۷ تا تقریبا ۱۵۷۰ مسیری را رفت که به سنگوکو یا دوره‌ «دولت‌های ترس» در تاریخ این کشور معروف است. اقتدار مرکزی چنان ضعیف بود که گویا اصلا وجود نداشت و نزاع‌های داخلی تقریبا دائمی بود.

بین سال‌های ۱۵۶۸ و ۱۶۰۳ دوره‌ مومویاما یا وحدت بود که در آن ژاپن با چندین رهبر زیرک متحد شد. آخرین آن‌ها، توکوجاوا آیاسو رقبای خود را در جنگ سکیجاهارا در سال ۱۶۰۰ شکست داد و حکومت توکوجاوا شوگوناته را تاسیس کرد که تا سال ۱۸۶۸ بر ژاپن حکمفرما بود. ژاپن توکوجاوا عمیقا محافظه‌کار و در عین‌حال پویا بود. شوگون‌های توکوجاوا، خصوصا پس از دهه‌ ۱۶۳۰ تقریبا همه‌ ارتباطات با دنیای خارج را ممنوع کردند(بخش از دست‌رفته‌ سکیجاهارا عموما طرفدار ارتباطات گسترده‌تر بود). در درون، آنها در پی تشویق و تحمیل یک سیاست‌ محافظه‌کارانه‌ سخت بودند. یک بعد این سیاست، اصرار شدید بر سلسله‌مراتب اجتماعی سنتی بود: امپراتور، شگون، دایمیو، سامورایی، دهقان، صنعتگر و تاجر. در کل، حومه‌ شهر به جهت ارزش‌گذاری برجسته‌تر از خود شهر بود. بعد دیگر، توجه دوباره به حکمت کنفوسیوسی بود، خصوصا از سوی سامورایی‌ها که سبب پرورش یک سلسله قواعد و فلسفه‌ اخلاقی پرجزئیات به نام بوشیدو(روش جنگاوری) شد.

بعد دیگر سیاست توکوجاوای ژاپن، توسعه‌ اقتصادی پرسرعت بود. جمعیت پس از دهه‌ ۱۶۹۰ به سرعت رشد کرد و این همراه با سیل مهیج شهرنشینی بود: در پایان قرن هجدهم شهر ادو [همان توکیوی امروز که آن روز نیز پایتخت بود] و دیگر شهرهای بزرگ مثل اوساکا و کیوتو جزو بزرگ‌ترین شهرهای جهان بودند. ساخت و ساز و تجارت داخلی نیز رشدی عظیم داشت؛ تجارت خارجی نیز با یک گروه کوچک از بازرگانان هلندی که در جزیره‌ای صنعتی در بندر ناگاساکی ساکن بودند، جریان داشت. این وضعیت را رشد فرهنگی جذابی نیز همراهی می‌کرد. این طور نبود که طبقه‌ بازرگانان به راحتی با تجارت و لذت مادی کنار بیایند، و طبق فرض غالب، جایگاه طبقاتی‌شان را بپذیرند. در عوض آنها به کند و کاو در اندیشه‌های کنفوسیوسی و دیگر اندیشه‌ها پرداختند. آنها در اثر این تلاش‌ها فلسفه و فرهنگ خودشان را پرورش دادند که به نام «چونیندو» مشهور شد(روش مردم شهری).

پایه‌های فرهنگ «چونیندو» توسط یک سری متفکران اواخر قرن هفدهم که در مراکز تجاری ژاپن و خصوصا اوساکا ساکن بودند، توسعه یافت.(اوساکا مرکز خاندان تویوتومی بود که رقبای توکوجاوا و طرف مغلوب جریان سکیجاهارا بودند).

اتفاق ویژه‌ای که از بسیاری جهات اثرگذار بود، تاسیس دانشگاه کیوتوکودو توسط میایک سکیان و ناکایی شووان در اوساکا به تاریخ ۱۷۲۶ بود. این یک موسسه‌ آموزشی خصوصی بود که توسط بازرگانان بزرگ اوساکا تاسیس شد به این قصد که پیرامون آرمان‌های کنفوسیوسی تحقیق شود و خصوصا ارتباط میان کار تولیدی، تجارت و فضیلت اثبات شود. بانیان و معلمان کیوتوکودو مدعی بودند که کار سخت، مهارت، صنعتگری و کار جسمی همگی فضیلت و مایه‌ افتخار انسان هستند. و گرچه در اندیشه‌های کنفوسیوسی خصومت سنتی بسیاری با این اندیشه بود، اما آنها ادعا کردند که منفعت به خودی خود فضیلت است و کسب آن نه تنها با زندگی اخلاقی همخوان است، بلکه اخلاقی بودن ذاتی آن است. استدلال عمیق‌تر این بود که خودداری، صداقت، شرف و جوانمردی با زندگی همراه با کار و تجارت منافاتی ندارد. اتفاقا همه‌ این فضایل برای چنان زندگی‌ای ضروری و متضمن موفقیت آن‌چنان زندگی است. آنچه اشتباه است، بی‌صداقتی و رفتار غارتگرانه در هر صورتی از زندگی است.

وجه دیگری از زندگی شهری ژاپن دوره‌ توکوجاوا که ربطی نزدیک به همه‌ این مسائل داشت، اندیشه‌ «جهان متغیر» بود که در ژانر هنری یوکیو_ای، که نقاشی‌های معروف روی چوب از زندگی شهری است، خود را نشان می‌داد. معنای مادی اندیشه‌ «جهان متغیر» به بخش‌های لذت‌بخش و تفریحی شهرهای جدید ژاپن ارجاع داشت. اغلب گمان این است که این وجه زندگی حاصل فلسفه‌ خوشی و لذت است و در تقابل با اندیشه‌های «بوشیدو» و «چونیندو» است. گاهی این گمان درست است، اما اغلب ارتباطی میان آرمان جهان متغیر و «چونیندو» وجود داشته است. عنصر مشترک، باوری بود که در اروپای دوران روشنگری نیز قابل مشاهده است؛ اینکه جهان مادی نه تنها نفرین‌شده نیست که خیر است و خوشی مادی و زندگی مادی باکیفیت، ستودنی و شایسته است نه اینکه مانعی در برابر فضیلت باشد. ارتباطش به «چونیندو» این اندیشه بود که در واقع راحتی بیشتر و خوشی مادی، ما را به سمت فضیلت تشویق می‌کند (در عوض جلوی رفتارهای غارتگرانه و انتقام‌جویانه را می‌گیرد) و خود نتیجه‌ فضایل انسان تاجر و شهری است.

ممکن است فکر کنیم که استدلال‌های کسانی چون آدام ‌اسمیت در اروپا و کیاتوکودو در ژاپن بی‌اهمیت است؛ چون به وضوح درست و بی‌نیاز از بحث است. [اما در آن زمان] هیچ چیز چون این اندیشه‌ها نمی‌توانست از حقیقت دور باشد. چقدر این اندیشه‌ها امروز از مدافتاده هستند؛ ۲۰۰ سال پیش که تاجران ژاپنی دور هم جمع شدند و دانشگاهشان را در اوکاسا تاسیس کردند، به همین مقدار قبیح بودند. از آنجا که این اندیشمندان در ژاپن با فرهنگی متخاصم روبه‌رو بودند، از بسیاری جهات استدلال‌هایی صریح‌تر و نظام‌مندتر از هم‌قطارانشان در اروپا داشتند. (می‌توان نشان داد که آنها از بسیاری جهات از سنت فکری همخوتری نیز برخوردار بودند). امروزه بسیاری از استدلال‌های مدافع اقتصاد و جامعه‌ آزاد مبتنی بر بازدهی است. چنین استدلال‌هایی ممکن است درست باشند، اما وقتی با طرد اخلاقی اندیشه‌های منفعت و تجارت روبه‌رو می‌شوند، هیچ کاری پیش نمی‌برند. در چنین موقعیتی آنچه بیش از هر چیزی نیاز است استدلالی به نفع این ادعا است که اقتصاد آزاد یک اقتصاد اخلاقی است.

ما باید آثار کسانی چون ایتو جینسایی، نیشیکاوا جوکن، میاکه سیکیان، ناکایی شوان، تومیناگا ناکاموتو، جوی رانجو، ناکایی چوکوزان، ناکایی ریکن، کوزاما ناوکاتا و یاماگاتا بانتو را همان قدر بخوانیم که آثار آدام اسمیت، دیوید هیومف لرد کیمز و میلتون فریدمن را می‌خوانیم.

استفن دیویس

مترجم: یاسر میرزایی

منبع: فریمن آنلاین