سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

چرا مردم در انتخابات شرکت می کنند


چرا مردم در انتخابات شرکت می کنند

برای وارد شدن به انگیزه مردم در شرکت کردن در انتخابات لازم است در مورد فرض اشاره شده در فوق بحث و گفت وگو شود بدین لحاظ سوالات متعددی قابل طرح است «آیا واقعاً فرقی بین شرایط قبل و بعد از انقلاب در ایران وجود ندارد

شرکت در انتخابات در دوره مدرن دلایل و نتایج متعددی برای افراد و جامعه در پی دارد. شاید با کمی دقت در این زمینه بتوانیم به سوال اشاره شده در فوق پاسخ درست تری بدهیم. اولین نکته یی که در این موقعیت باید به آن اشاره کرد، واقعی بودن عمل سیاسی مردم ایران و اثرگذاری آن است زیرا هم ما جامعه ایرانی داریم، هم مردم ایرانی، هم نظام سیاسی ایرانی و هم مشارکتی که مردم ایران در آن مهم هستند. و بعضی از روشنفکران، سیاستمداران و روزنامه نگاران معترض نسبت به جریان مشارکت سهواً یا عمداً از گذشته تاکنون بر یک اصل و قاعده پافشاری می کنند؛ در ایران امکانی و شرایطی برای بهبود وجود ندارد، امکانی برای زیست مدرن وجود ندارد، مشارکت و اصلاح طلبی خیال پردازی روشنفکرانه است.

در نتیجه رای دادن مردم در انتخاباتی که نتایج آن از قبل تعیین شده است، تاثیری در مسیر زندگی افراد و جامعه ندارد. مدعیان به این اصل باور دارند که رای دادن یا رای ندادن به فرد یا گروهی، قبول یا رد کردن فرد یا گروهی، طرح یا طرح نکردن مفهوم یا داعیه یی در سرنوشت جامعه، مشارکت، دموکراسی سیاسی و اجتماعی و در نهایت انتخابات اثری ندارد زیرا وجود دولت و قدرت سلطه گرا بدون خواست و نظر مردم هر چه بخواهد انجام می دهد. سلطه آنقدر حساب شده و با مدیریت و پیچیده است که نیازی به دیگری ندارد. دیگری در صورت حضور آن هم از طریق جریان انتخابات دموکراتیک می تواند به اختلال در ساختار سلطه بینجامد. به عبارت دیگر، داعیه داران بی حاصلی مشارکت مردم در نظام سیاسی، به وجود قدرتی قاهر و تمام عیار و سلطه گرا باور دارند. این افراد مدعی اند که با وجود نظام سلطه که کفایت اعمال سلطه را هم یافته است (زیرا امری تاریخی و سنتی است) تغییری در ساختار اجتماعی و سیاسی جامعه فراهم نمی شود. از نظر آنها تفاوتی بین شرایط قبل و بعد از انقلاب وجود ندارد. همه کسانی که بعد از انقلاب به حوزه سیاسی وارد شده اند، آمده اند تا در مسیر دستیابی به قدرت به چپاول اموال ملی اقدام کنند. چپاولگری اساس کار همه صاحبان قدرت در همه شرایط و همه موقعیت ها است.

برای وارد شدن به انگیزه مردم در شرکت کردن در انتخابات لازم است در مورد فرض اشاره شده در فوق بحث و گفت وگو شود. بدین لحاظ سوالات متعددی قابل طرح است؛ «آیا واقعاً فرقی بین شرایط قبل و بعد از انقلاب در ایران وجود ندارد؟ آیا واقعاً کسانی که درخواست مشارکت از مردم دارند، باور به مشارکت ندارند؟ آیا واقعاً نتایج انتخابات حتی بسیار فرمایشی از پیش تعیین شده است؟ آیا واقعاً دولت ها و صاحبان قدرت آنقدر توانا هستند که بدون حضور مردم و حمایت آنها به حیات خود ادامه دهند؟ آیا آنها می توانند دعوت شوندگان به رای گیری و رای دهی را مدیریت کنند و مردم مشارکت کننده در صحنه انتخابات را مطابق با خواسته های خود سازند؟ آیا تغییرات صورت گرفته ساختگی و قابل مدیریت است؟»

اگر جامعه ایرانی از ساختارهای متصلب برخوردار است و به طور خاص انتخابات امری ساختگی و قابل مدیریت است، پس چرا این همه تلاش برای مشارکت مردم و گروه های سیاسی و اجتماعی از طرف رسانه ها صورت می گیرد، این همه انرژی و امکانات برای مشارکت و برگزاری بهتر و حداکثر انتخابات مصرف می شود، این همه دقت در اطلاع رسانی در مورد سابقه افراد و گروه های ضدانقلاب و ایجاد شرایط برای جلوگیری از گروه های مخالف در مسیر انتخابات صورت می گیرد، این همه باید و نباید مطرح می شود، این همه تلاش برای رضایت مشارکت کنندگان صورت می گیرد، و این همه تبلیغ برای مشارکت، درست رای دادن، تصمیم درست گرفتن در مورد کاندیداها، و تهیه سازمانی عریض و طویل برای نظارت و ساماندهی این عرصه فراهم می شود. به عبارت دیگر، اگر انتخابات به عنوان یک عمل سیاسی ساختگی و قابل مدیریت از طرف دولت ها است، که صرف هزینه، انرژی و امکانات بی معنی خواهد بود. واقعیت های پیرامونی ما - به طور خاص در شرایط بعد از انقلاب اسلامی - نشان از اهمیت، اثرگذاری، فایده مندی، و کارایی انتخابات و مشارکت مردم است. در این صورت می توان مدعی شد که انتخابات برای همه در ایران با هر نوع گرایش و سلیقه مهم است و به همین دلیل هم سهم خواهی گروه ها می تواند منشاء اثرات متعدد باشد.

با توجه به واقعی بودن انتخابات، هرچند با کنترل شدگی بسیار و رد صلاحیت های بسیار همراه باشد، به معنی مهم بودن این عرصه و اثرگذار بودن آن است. در این صورت شرایط اولیه پاسخ به سوال فوق فراهم شده است. این شرایط تحت عنوان فایده مندی و اثرگذاری مشارکت و رای دادن در ایران است.

سوال فوق را یک بار دیگر مطرح می کنیم؛ انگیزه مردم در شرکت در انتخابات چه می تواند باشد؟ یا اینکه چرا مردم باید در انتخابات شرکت کنند؟ چرا مردم در انتخابات قصد شرکت دارند؟ و چه رابطه یی بین نیازها و انگیزه های مردم با جریان انتخابات در ایران وجود دارد؟ پاسخ اولیه روشن است، چون انتخابات منشاء اثر است و می تواند به تغییر سرنوشت فرد، گروه، حزب، نظام سیاسی، جامعه و منطقه و سیاست خاصی در جهان بینجامد. پیروز شدن یا نشدن یک گروه سیاسی خاص در عرصه انتخابات می تواند سرنوشت بسیاری از گفتمان ها، درگیری ها، تنش ها، بحث ها و مناقشات در سطح ملی و منطقه یی و جهانی را تحت تاثیر قرار دهد. از طرف دیگر، تاملی جامعه شناختی لازم است. این تامل با توجه به یک فرض قابل پیگیری است. در این زمینه با این فرض بحث را دنبال می کنم؛ ایران کشوری مدرن است و علایق و نیازهای جدیدی پیوندزننده مابین افراد و گروه های اجتماعی و سیاسی است. مدرن بودن جامعه به معنای مهم شدن انگیزه ها و علایق و خواسته های افراد و گروه های اجتماعی در تعامل و تضاد با ساختارهای اجتماعی و سیاسی است. بروز و ظهور فرد و نیازها و خواسته های فردی در جامعه جدید معنی دارد. چون من جامعه ایرانی را مدرن می دانم، می توانم از انسان مدرن ایرانی هم سخن بگویم که نیازها و انگیزه های مدرن و شفاف دارد؛ انگیزه هایی که در بستر تحولات معاصر شکل گرفته و در بسیاری از مواقع بدون بیان شفاهی در عمل و کردار افراد و گروه ها نشان داده می شود.

به عبارت دیگر، این انگیزه ها که از درون تعاملات و مناسبات ساختاری به دست آمده است، هنوز در قالب نظام فکری، آگاهی و بیان شفاهی و روشن نیافته تا همه بسیج شوند. پس از بسیج شدن می توان آگاهی پنهان را کشف کرد و برای بحث و گفت وگو مورد توجه قرار داد.

از میان مجموعه نیازها و خواسته های انسان مدرن ایرانی میل به پیشرفت و داشتن جامعه یی متعادل، مرتبط با جهان، توسعه یافته، ثروتمند، دینی و اخلاقی است. لازمه دستیابی به خواسته ها و نیازهای فوق، مشارکت و حضور در صحنه است. واقعاً زمان طولانی است که از عبارت «حضور در صحنه» یادی نمی شود. شاید به دلیل اینکه حضور در صحنه فقط نظامی و سیاسی صرف و شخصی در دوره جنگ و دفاع تعبیر شده بود. پس از دوره جنگ و دفاع، دیگر نیازی به حضور در صحنه دیده نمی شد. دیگر جنگ پایان یافته بود و همه می بایست به کار و زندگی بپردازند. صحنه جنگ و جدال بود که حضور همه را می طلبید. وقتی جنگ و جدال تمام می شود صحنه هم جمع می شود. در حالی که ما هنوز نیاز به حضور در صحنه داریم.

فرق این حضور با حضور قبلی به ساخت، اجزا، نوع و میزان مشارکت افراد آن است. در گذشته فرد حساس به جنگ و دفاع در همه شرایط حاضر بود در حالی که در دوره زندگی عادی همان فردی که قبلاً همیشه حاضر در صحنه بود در شرایط خاصی حاضر شده و مابقی حضور در صحنه را به نمایندگانش وامی گذارد. بدین لحاظ است که می توان مدعی شد هنوز هم دوره و زمانه حضور در صحنه است اما از طریق «نمایندگی». پس می توان مدعی شد که فرد مدرن در جامعه مدرن هم حضور همه جانبه در صحنه دارد ولی از طریق نمایندگی. اینجاست که می توان مدعی شد انگیزه اصلی مردم در حضور در انتخابات مدیریت انتخاب و به کارگماری نماینده است. برخلاف داعیه های اشاره شده، تعیین نمایندگی نمی تواند از طریق فقط گروه های صاحب قدرت تحقق یابد.

کسانی که نیاز به نمایندگی دارند نیاز به مشارکت دارند. کسانی که در درون ساخت قدرت حضور همیشگی دارند نمایندگی نیاز ندارند، خود فعلیت عمل سیاسی اند. کسانی که خارج از ساخت قدرت هستند نیاز به حضور از طریق نماینده و نمایندگی دارند.

این افراد که نیاز به مشارکت دارند، چه کسانی هستند؛ افراد دارای قدرت شفاف یا افراد بی قدرت؟ من اصلاً در جامعه مدرن فرد بدون قدرت نمی شناسم. اگر به طور مسامحی هم افراد و مردم بی قدرت معرفی شوند، همین بی قدرتی آنها قدرت نما و قدرت ساز است زیرا می توانند نقش عمده و اساسی در تعیین نمایندگی داشته باشند. افرادی که ظاهراً در شرایط معمول مشغول زندگی خود هستند، در دوره تعیین نمایندگی حاضر شده و سرنوشت های جدیدی برای جامعه تعیین می کنند.

در جامعه مدرن اصلاً فرد بی قدرت وجود ندارد. این تخیلی است که از طرف افرادی چون تئودور آدورنو و هورکهایمر از متفکران نسل اول مکتب انتقادی (مکتب فرانکفورت) در بحث صنعت فرهنگ مطرح شده است. آنها مدعی اند که صنعت فرهنگ از طریق رسانه و سینمای هالیوودی انسان تهی و بی قدرت تولید می کند. به عبارت دیگر، انسان های جامعه مدرن مدیریت شده به واسطه فرهنگ توده یی، بی قدرت هستند. من این نوع داعیه را بی حاصل می شناسم. اصلاً در جامعه مدرن اگر مدرن باشد، فرد تهی و بی قدرت نمی تواند وجود داشته باشد. هر چه وجود دارد، هر فردی که در این جامعه زیست می کند دارای قدرت و توانایی است. البته ممکن است که ما بدون توجه به نوع رابطه بین افراد و ساختارها، به تنهایی و بی قدرتی افراد برسیم. اگر افراد را در متن مورد بررسی قرار دهیم، خواهیم دید که هر نوع تصمیم این افراد به ظاهر تنها و بی قدرت، نقشی تعیین کننده در ساختن بخش هایی از نظام اجتماعی به عهده دارد. آنها ضمن اینکه از شرایط تاثیر می پذیرند بر محیط پیرامونی شان اثر می گذارند.

به طور خاص می توان به مصرف و مشارکت سیاسی اشاره کرد. بحث اثرگذاری افراد در جریان مصرف را به جایی دیگر وامی گذاریم. ولی مشارکت سیاسی فقط از طریق حضور افراد در شبکه روابط اجتماعی و سیاسی ممکن می شود. به عبارت دیگر، مشارکت سیاسی از طریق حضور افراد به ظاهر بی قدرت در نظامی از روابط درهم تنیده به دست می آید. نمایندگی هم در این مسیر محقق می شود.

با توجه به بحث فوق، مشارکت سیاسی، نمایندگی، دموکراسی، پیشرفت، رفاه، اعتدال سیاسی و اجتماعی و جامعه مدرن از طریق همین حضورها و رای دادن ها و نظارت بر نتیجه رای دادن و مشارکت حاصل می شود. جریان نمایندگی امری بسیار پیچیده است. از یک طرف، نمایندگی برای تدوین قانون، نمایندگی برای نظارت بر انتخابات، نمایندگی برای نظارت بر نمایندگان انتخاب شده و نمایندگی برای جلب مشارکت رای دهندگان و نظارت بر دعوت کنندگان برای نظارت صورت های متعدد نمایندگی است.

اینکه انگیزه اصلی مردم در انتخابات چه می تواند باشد، به انتخاب نمایندگی برمی گردد. انتخاب نماینده اصلی مهم و اساسی است. مردم هم برای محقق کردن این واقعیت به مشارکت در انتخابات اقدام کرده و در نهایت ضمن انتخاب کاندیدای مرتبط با نیازها به او رای داده و به انتخاب نمایندگانی برای صیانت از رای شان اقدام می کنند.

با این توضیح است که بایکوت کردن انتخابات بی معنی است، حتی اگر افرادی از گروهی امروز و در این دوره ردصلاحیت شوند. از کجا معلوم که همین افراد در آینده خود تصمیم گیر انتخابات باشند. اگر این گونه افراد امروز دل آزرده شوند که حق دارند، در صورت دستیابی به قدرت همان کنند که رقیب بی خرد کرده است. دستیابی به جامعه یی دموکراتیک در جریان طولانی با افت و خیزهای بسیار و کسب تجربه های فراوان ممکن می شود. چون افراد در جامعه جدید خواستار جامعه یی معتدل و دموکراتیک هستند، باید صبر پیشه کنند و در زمان مناسب شرایط را ناآرام نکنند.

تقی آزادارمکی

استاد گروه جامعه شناسی دانشگاه تهران