دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا

اسلام سیاسی و تاثیر مسئله ای به نام فلسطین


اسلام سیاسی و تاثیر مسئله ای به نام فلسطین

ظهور اسلام سیاسی عموماً به شكست نظامی كشورهای عرب در برابر نیروهای اسرائیلی در سال ۱۹۶۷ نسبت داده می شود این شكست پایان پان عربیسم و شروع تجدید حیات اسلامی را رقم زد كه با رشد خود, ملت دولت ها را در خاورمیانه به چالش طلبید برای كشف كردن ریشه های ایدئولوژیك این تجدید حیات باید به زمان شكل گیری اخوان المسلمین در مصر بازگردیم

میراث اشغال

ظهور اسلام سیاسی عموماً به شكست نظامی كشورهای عرب در برابر نیروهای اسرائیلی در سال ۱۹۶۷ نسبت داده می شود.این شكست پایان پان عربیسم و شروع تجدید حیات اسلامی را رقم زد كه با رشد خود، ملت- دولت ها را در خاورمیانه به چالش طلبید. برای كشف كردن ریشه های ایدئولوژیك این تجدید حیات باید به زمان شكل گیری اخوان المسلمین در مصر بازگردیم. اخوان المسلمین را در سال ۱۹۲۸ حسن البناء (متولد ۱۹۰۶) پایه گذاری كرد و در طول چند سال این جنبش به نیروی مذهبی و سیاسی مهمی بدل شد. دلیل اوج گیری و محبوبیت مردمی این جنبش را می توان به گرایش آن به اسلام به عنوان یك نظام كامل كه جایگزینی برای غربی، سكولار و مادی شدن جوامع مسلمان است، مربوط دانست. البناء برای مقابله با این تأثیرات منفی بازگشتی را به ریشه های دین، به خصوص به دورانی كه با عنوان عصر طلایی اسلام در دوران خلفای راشدین به آن اشاره می شود، پیشنهاد می كرد. اهداف اصلی البناء و اخوان المسلمین در ابتدا نه سیاسی بلكه دینی بود.این سازمان برای گسترش اعتقاداتش شمار گسترش یابنده ای از نهادها و تأسیسات دینی، رفاهی و تربیتی را تشكیل داد. این امر به بنیادگذاری شبكه بزرگی انجامید كه باعث شد اخوان المسلمین در طول سال های سخت سركوب وحشیانه رژیم های حاكم، از دست رفتن رهبرانش از جمله ترور البناء و زندانی شدن اعضایش تداوم خود را حفظ كند. اخوان المسلمین علیرغم سركوب شدید این جنبش توسط ناصر در دهه ۱۹۵۰رشد كرد و به جنبشی بی طبقه و پوپولیستی بدل شد كه اعضایش را از همه رده های جامعه جذب می كرد، گرچه اعضای اصلیش جزء طبقه متوسط شهری بودند. جاذبه این جنبش به فراسوی مرزهای مصر نیز گسترش یافت و به تشكیل شاخه هایی از آن در كشورهای اردن، سوریه و فلسطین منجر شد. گرچه انسجام درونی همیشه شاخص اخوان المسلمین بوده است (اعضای اخوان باید قسم می خوردند كه به جنبش وفادار می مانند) اما شدت عمل رژیم های حاكم، به علاوه اشغال فلسطین و گسترش پان عربیسم باعث رادیكال شدن جنبش شد. این تحولات راه را برای مبدل شدن سیدقطب به ایدئولوژیست اصلی جدید نهضت گشود. در حالی كه البناء و جانشین معتدلش حسن الحدیبی برنامه تغییر تدریجی را در نظر داشتند كه قصدش اصلاحگری و نهایتاً تهذیب كردن جامعه از طریق تربیت عمومی بوده، سیدقطب برنامه ای فعالانه تر را در پیش گرفت كه هدفش سرنگونی دولت ها و حاكمان غیراسلامی به هدف رستاخیز نیروی اسلامی بود. برنامه انقلابی سید قطب او را به تهدیدی برای رژیم مصر بدل كرد و در نتیجه او بیش از یك دهه زندانی (۶۶-۱۹۵۴) و نهایتاً در سال ۱۹۶۶ اعدام شد. قطب در دوران زندانش شماری از آثار تأثیرگذار را بوجود آورد كه از همه آن ها مهم تر كتاب معالم فی الطریق بود، تفسیری بر قرآن كه در سال ۱۹۶۵ زندان آن را منتشر كرد و یكی از مهم ترین متون اسلام رادیكال محسوب می شود. قطب در این كتاب تمایزی میان النظام الجاهلیه و النظام الاسلامیه قائل شد و استدلال كرد كه پایان یافتن اولی و رواج یافتن دومی تنها از طریق جهاد ممكن است. در حالی كه حسن البناء بحث تغییر تدریجی در جامعه را مطرح كرده بود (رویكرد تحولی)، سید قطب سرنگونی قدرت حاكم برای برقراری حكومت اسلامی (رویكرد انقلابی) را در نظر داشت. تحولات سیاسی در خاورمیانه تا پایان دهه ۱۹۶۰- شكست های نظامی، سقوط اقتصادی و آشوب های اجتماعی- صحنه را برای تجدید حیاتی اسلامی آماده كرد كه براساس سیاسی كردن دین مطابق الگوی سیدقطب بود، پدیده ای كه اكنون معمولاً آن را اسلام سیاسی می نامیم. ظهور اسلام سیاسی عموماً به شكست نظامی كشورهای عرب در برابر نیروهای اسرائیلی در سال ۱۹۶۷ نسبت داده می شود.این شكست پایان پان عربیسم و شروع تجدید حیات اسلامی را رقم زد كه با رشد خود، ملت- دولت ها را در خاورمیانه به چالش طلبید

معنای اسلام سیاسی

مشكل درك اسلام سیاسی (Political Islam) از همان سطح تعریف آغاز می شود. اسلام سیاسی چیست و بر این اساس چگونه به بهترین وجه می توان آن را تعریف كرد ؟ به همین خاطر است كه بسیاری از نویسندگان در مجموع از دادن یك تعریف پرهیز می كنند تا معناهای بسیار اسلام سیاسی را از آن استنباط كنند. این وضعیت هم چنین در روال افزودن پیشوند [در انگلیسی] به كلمه اسلام برای ایجاد كردن تعدد مفهومی گیج كننده ای بازتاب می یابد، از جمله: اسلام رادیكال، اسلام پیكارجو، اسلام افراطی، اسلام انقلابی و اسلام بنیادگرا. این گوناگونی هم چنین به تعدد جنبه هایی اشاره دارد كه تصور می شود شاخص اسلام سیاسی باشد و هم به مشكل یافتن واژه ای مناسب. كوتاهترین (و فراگیرترین) تعریف اسلام سیاسی این است: اسلامی كه برای یك هدف سیاسی به كار می رود . یك مشكل عمومی با اصطلاح اسلام سیاسی این است كه از آن معنای تلویحی: گسترش نامشروع سنت اسلامی خارج از آن حوزه مناسبی كه دین به طور تاریخی اشغال كرده است برداشت می شود. یك مشكل دیگر اصطلاح اسلام سیاسی این است كه پیوند مذهب و سیاست (دین و دوله) با هم را در اسلام نمی رساند. نكته نهایی این است كه گرایشی وجود دارد كه همه اشكال اعتراض اجتماعی را نامشروع بپندارد و اعتراض مشروع را با استفاده از خشونت و نظامی گری خلط كند. همان طور كه كاری كرامه اشاره كرده است، به علت بسیاری از نقایص موجود در اصطلاح اسلام سیاسی، گرایشی فزاینده به استفاده از اصطلاح اسلام گرایی (Islamism) (و اسلام گرایان) وجود دارد، كه در عین حال با ارجاع رایج در زبان عربی با جنبش اسلامی (الحركه الاسلامیه) و طرفداران آن به عنوان اسلام گرایان (اسلامیون) تطبیق دارد. طیف گسترده ای از جنبش ها ممكن است در ذیل این مقوله كلی قرار داده شوند، اما به نظر بیورن الاو اوتویك جنبش اسلام گرا را می توان با سه صفت زیر معین كرد: اولاً آن ها به خودشان به عنوان جنبش اسلامی اشاره می كنند. دوم این كه آن ها به دنبال دولتی اسلامی اند كه حكمرانیش براساس شریعت باشد و نهایتاً این كه آن ها خودشان را برای دستیابی به این اهداف سازمان می دهند. یك شاخص معرف اسلام گرایان این است كه آنان از مفهوم اجتهاد، یعنی از استدلال مستقل و تفسیر دوباره قرآن و سنت های اسلامی و نیاز به تفسیر مجدد متون مقدس و كاربرد آن ها بر دنیای امروز دفاع می كنند. از این لحاظ اسلام گرایی یك پروژه مدرنیستی است، گرچه، همانگونه كه آتویك یادآور می شود، اسلام گرایان گرایش دارند كه مدرنیسم (به معنای پیشرفت های تكنولوژیك، صنعتی شدن و...) را بپذیرند، اما مدرنیته و اعتقاد قاطعش به علم و خرد را رد كنند. همان طور كه خان نشان می دهد، پروژه اسلام گرایی بر سه شكل به هم وابسته نقد استوار است: نقد مدرنیته، نقد غرب و نقد دولت. از این مهم تر جنبش اسلام گرای كنونی معتقد است گرچه اسلام را یك نظام كامل است، اما یك نقشه از پیش آماده برای یك جامعه اسلامی مدرن نیست. بنابراین آن ها یك بُعد بازسازی (reconstiutive) را كه براساس تفسیر مجدد متون مقدس (اجتهاد) است و یك بُعد برنامه مند (programmtic) را كه به دنبال ترجمه مفاهیم كلیدی اسلامی به سیاست عملی است، اتخاذ كرده اند. به نظر خان ، در میان آنانی كه او اسلام گرایان نسل دوم می نامدشان حركتی كلی به سوی شیوه های دموكراتیك تر وجود دارد. مثال های این تغییر دموكراتیك را می توان در میان احزاب اسلامی (حزب رفاه تركیه) و رهبران سیاسی- مذهبی (مثلاً محمدخاتمی در ایران) یافت.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 2 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.