جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

خاطراتی از امام به نقل از مرحوم آیت الله عبایی خراسانی


خاطراتی از امام به نقل از مرحوم آیت الله عبایی خراسانی

خاطرات ذیل به مناسبت ۱۳ آبان و سالروز تبعید حضرت امام توسط معاونت پژوهشی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی واحد خاطرات , به نقل از مرحوم آیت الله محمد عبایی خراسانی در اختیار مجله حضور قرار گرفته است

خاطرات ذیل به مناسبت ۱۳ آبان و سالروز تبعید حضرت امام توسط معاونت پژوهشی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (واحد خاطرات)، به نقل از مرحوم آیت‌الله محمد عبایی خراسانی در اختیار مجله حضور قرار گرفته است. آیت‌الله عبایی خراسانی از شاگردان امام خمینی و از فعالان نهضت اسلامی ایران است كه در زمان حكومت شاه چند بار زندانی و چند بار تبعید شد. وی پس از پیروزی انقلاب اسلامی در مناصب گوناگون از قبیل حاكم شرع دادگاه انقلاب سیستان و بلوچستان، نماینده امام خمینی در دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، نمایندگی مجلس خبرگان رهبری و امام جمعه موقت مشهد به خدمت پرداخت. ایشان پس از سالها خدمت و تدریس در مهرماه سالجاری در شهر مقدس مشهد دار فانی را وداع گفت.

●استفاده صحیح از وقت

سابقه آشنایی من با امام به زمان طلبگی برمی‌گردد، زمانی كه ایشان در حوزهٔ علمیه قم، در دروس فقه و اصول استاد و عملاً مدرس اخلاق بودند، من هم مثل سایر طلاب از درس مكاسب بیع شیخ انصاری كه ایشان تدریس می‌كردند، استفاده كردم. شروع كتاب در مسجد سلماسی بود. اواسط كتاب مكاسب محرمه كه رسید به علت كثرت جمعیت طلاب، به مسجد اعظم آمدند و دو سه سال از محضر ایشان استفاده كردم.

یك خصوصیتی كه درس ایشان داشت، استفاده صحیح از وقت بود. همان یك ساعتی كه درس می‌گفتند، پر از مطلب بود و شاید دیگران این یك ساعت را در روز تدریس می‌كردند اما امام در وقت كم مطالبی فشرده و قوی ذكر می‌كردند. به همین دلیل طلبه‌هایی كه در درس ایشان حاضر می‌شدند لازم بود كه با آمادگی و مطالعهٔ قبلی حضور پیدا كنند تا بتوانند نهایت استفاده را ببرند.

●توكل به خدا

یك شب كه از كوچه نزدیك مسجد سلماسی عبور می‌كردم، مشاهده كردم كه امام برای زیارت حضرت معصومه از كوچه پس كوچه‌های قم عازم حرم هستند. با توجه به تاریكی شب و اطلاع از اینكه اولاً چشم امام مقداری كم سو بود و دوم اینكه ایشان قبلاً دو تا سخنرانی آتشین كرده بودند و اعلامیه هم صادر كرده بودند و احتمال رسیدن گزندی به ایشان از طرف مأمورین می‌رفت، به دوستم گفتم: صلاح نیست ایشان تنها باشند. برای حفظ جان ایشان بهتر است كه همراهشان باشیم. به دنبال ایشان راه افتادیم. پنج، شش قدم كه رفتیم، رویشان را برگرداندند و فرمودند: آقایان فرمایشی دارید؟ گفتیم نه، ما دوست داشتیم خدمت شما باشیم. فرمودند: «نه، خدا حافظ است. احتیاج نیست. آقایان هم اگر می‌خواهند با كسی باشند مواظب باشند كه پشت سر كسی قرار نگیرند. طلبه اهمیت دارد و محترم است. از حالا عادت كنند اگر می‌خواهند با كسی باشند در عرض او حركت نمایند، مثل دوستان. خیلی ممنون هستم. خدا نگهبان و حافظ است. من شما را دعا می‌كنم.»

●همهٔ كفر

در سال ۴۲ امام در حوزه، خطر امریكا و اسرائیل را گوشزد كردند. البته دیگران می‌گفتند الكفر ملهٌٔ واحدهٔ و با این دستاویز موضع امام را تخطئه می‌كردند، می‌گفتند، چرا امام فقط روی اسرائیل و آمریكا تأكید می‌كند، بقیه كشورهای مسیحی هم هستند و... .

امام با یك بیانیه، جواب این مطالب را دادند و فرمودند: «الان همهٔ كفر از دهان این دو، یعنی امریكا و اسرائیل بیرون می‌آید و همهٔ سلاحها در دست اینهاست. همهٔ جنگها و نفاقها از قدیم زیر سر همین یهودی‌ها بوده است».

مطلب دیگری مطرح شد كه اصلاً فلسطینیها كی هستند. دشمن شیعه‌اند، اینها سنی‌اند، وهابی‌اند، به ما ربطی ندارند. ولی نظر امام دقیقاً خلاف این تفكر بود.

●مسئلهٔ كاپیتولاسیون

پس از تصویب كاپیتولاسیون، و اطلاع از كم و كیف آن، عده‌ای مطلع شدند كه امام قرار است موضع‌گیری نمایند. عده‌ای از فضلا كه بعضاً از دوستان حاج آقا مصطفی بودند تصمیم گرفتند كه امام را از این كار منصرف كنند، ولی امام فرمودند: نخیر، مسئله بالاتر از این‌هاست. سخنرانی معروف امام كه هرچه بیشتر می‌خواندیم و گوش می‌دادیم تأثیرش بیشتر بود و سخنانی بود كه از اعماق جان برمی‌خواست. یادم است كه برای استماع سخنرانی ایشان توی باغی نشسته بودیم كه آن موقع به آن می‌گفتند باغ قلعه كه نزدیك منزل امام بود. آنقدر سخنرانی مؤثر بود كه اكثر افراد از همان اول سخنرانی تا آخر گریه می‌كردند. به هر كس نگاه می‌كردم، می‌دیدم، چشمهایش پر از اشك است و حالتی از بغض دارد. سخنرانی تاریخی ایشان همیشه زنده است.

به مناسبت تصویب كاپیتولاسیون، اعلامیه‌ای علیه آن در تهران منتشر شد كه در آن شرایط تسلط ساواك، پخش آن اعلامیه ضربه بزرگی به ساواك بود. ساواك یك مرتبه دید كه صد هزار بیانیه امام در تهران منتشر شد. به همین دلیل به این نتیجه رسید كه دیگر نمی‌توان امام را تحمل كرد زیرا ایشان ول‌كُن نبودند.

رژیم متوجه شد كه دیگر نمی‌تواند حركات و موضع‌گیریهای امام را تحمل كند. سرانجام ایشان را دستگیر و به تركیه تبعید كرد. حركتهای مختلفی در قم و سایر جاها در اعتراض به دستگیری حضرت امام بوجود آمد. به صورت اعلامیه و سخنرانی، اعلام اعتراض می‌شد. خصوصاً زمانی كه متوجه شدند كه به امام اجازه پوشیدن لباس روحانیت نمی‌دادند، اعتراض‌ها شتاب گرفت. دولت یك مقداری تغییر موضع داد و خواست از میزان فشارها بكاهد. تصمیم گرفت كه یك گروهی را به همراهی آیت‌الله شریعتمداری به تركیه بفرستد تا با ایشان دیدار كنند. آیت‌الله گلپایگانی هم قبلاً این كار را كرده بود.

موضع‌گیری امام دربارهٔ كاپیتولاسیون و تبعید ایشان به تركیه، مورد توجه خبرگزاریها و رادیوهای جهان قرار گرفت و این سؤال بزرگ مطرح شد كه چرا آمریكا و عمال او در ایران آزادی عمل داشته باشند و قوهٔ قضائیه استقلال عمل نداشته باشد تا با خلاف‌كاریهای آنها مبارزه كند.

●طرح اقبال

من یك فامیل و آشنایی داشتم كه البته زیاد هم به هم نزدیك نبودیم، اهل علم بود. البته روحانی‌نما بود. با دربار و نظام ارتباط داشت. آن زمان متولی مدرسه صدر بود. برای غبارروبی مشهد هم وی را می‌فرستادند. البته ایشان بیشتر به خاطر گرایشات مادی، جذب دستگاه شده بود. سابقهٔ نجف هم داشت چون زندگی پرخرجی داشت. آمد ایران و به همین دلیل به جای زندگی در حوزهٔ قم، تهران را انتخاب كرد. از دربار حقوق می‌گرفت. این آقا نقل كرد: بعد از اینكه مدت تبعید امام در تركیه به یك سال رسید و این دولت دیگر قبول نمی‌كرد كه امام تبعیدش در آنجا تمدید شود، جلسه‌ای در تهران تشكیل شد. در آن جلسه كه دكتر اقبال هم بود مطرح شد كه امام را به نجف بفرستیم. به خاطر اینكه خود آخوندها از پس ایشان برمی‌آیند و در مقابلش می‌ایستند و از بین می‌برند، ما هم از شَرَش راحت می‌شویم. دو سه جلسه بحث ادامه پیدا كرد و نهایتاً تصمیم همگی بر این شد كه امام را به نجف تبعید كنند. این طرح از دكتر اقبال بود

بدلیل حضور مراجع بزرگ در نجف احتمال درگیری آنان با امام می‌رفت و رژیم با این تصمیم به خیال خود مهمترین مانع را از پیش پای خودش برمی‌داشت.



همچنین مشاهده کنید