سه شنبه, ۱۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 7 May, 2024
مجله ویستا

پس ما کی درس خواهیم گرفت


پس ما کی درس خواهیم گرفت

روز یازده سپتامبر به ما گفتند ”این واقعه همه چیز را تغییر می دهد” آنها وانمود کردند که حملات تروریستی آن روز در نیویورک و واشنگتن وقایع بی سابقه ای بوده و در تاریخ نمونه نداشته است در واقع, آن حملات کاملا آشنا و کاری تکراری بوده است

“کسانی که نمی توانند گذشته را به یاد بیاورند، محکوم به تکرار آنند.” جورج سانتایانا

نویسنده مطلب زیر نتوانسته است روحیه شش لول بندی آمریکائی خود را مخفی کند اما خواندن نظراتش خالی از لطف هم نیست.

روز یازده سپتامبر به ما گفتند:”این واقعه همه چیز را تغییر می دهد”. آنها وانمود کردند که حملات تروریستی آن روز در نیویورک و واشنگتن وقایع بی سابقه ای بوده و در تاریخ نمونه نداشته است. در واقع، آن حملات کاملا آشنا و کاری تکراری بوده است. یعنی دخالت ما در امور کشورهای دیگر نتیجه معکوسی داشته که دامن خودمان را گرفته است.

فریادهای جنگی نظیر “حمله پرل هاربر را به خاطر داشته باشید!”، “ حمله لوسیتانیا را به خاطر داشته باشید!”، “ حمله مین را به خاطر داشته باشد!” هر کدام به رویدادهای بسیار واقعی اشاره دارند و هر کدام به حمله ای اشاره دارند که اگر آمریکا به نصیحت عاقلانه جورج واشنگتن عمل کرده بود هیچکدام اتفاق نمی افتاد. واشنگتن گفت:”قاعده کلی عمل برای ما در قبال کشورهای خارجی گسترش روابط تجاری و داشتن کمترین حد ممکن از روابط سیاسی با آنان است”. یا نصیحت جفرسون که گفت:”صلح، تجارت، و دوستی صادقانه با تمام کشورها بدون افتادن در دام ائتلاف با هر کدام از آنان.”

در “اعلان جنگ “ اسامه بن لادن علیه ایالات متحده به این شکایات اشاره شده بود:

۱) اشغال فلسطین و حمایت کورکورانه آمریکا از تعرضات اسرائیل.

۲) تحریمها علیه عراق که جان نیم میلیون بی گناه را گرفته است.

۳) حضور نیروهای آمریکائی در عربستان سعودی. ما صدافت بهانه های بن لادن را باور نداریم اما مردم خاورمیانه آن حرفها را قبول کردند و گذاشتند که او لشکری از تروریستهای ضد آمریکا را تامین مالی کند، برایشان نیرو جذب کند و آنها را آموزش بدهد.

آیا آمریکا مقصر حملات یازده سپتامبر است؟ نه. تروریستها مسئول اعمال خود هستند و ما مسئول اعمال خود هستیم. آمریکا باید به کار‌گیری “تبهکاران” در برنامه دفاعی خود برای مبارزه با “تبهکاران” دیگر پایان دهد. وقتی ما اسامه بن لادنی یا مانوئل نوریگائی و یا صدام حسینی را برای مقاصد خودمان تامین مالی کنیم، احتمال دارد در آینده همان فرد برای مقاصد دیگری گریبان خودمان را بگیرد.

آمریکا دیگر باید به راستی از کشتار بی گناهان و غیرنظامیان، شکنجه زندانیان، و دیگر جنایاتی که به نام “جنگ” صورت می دهد دست بردارد. چنان بی رحمی هائی بیش از آنکه افراد دشمن را بکشد، دشمنان بیشتری ایجاد می کند. شکایات جدیدی بوجود می آورد، و جنگهای جدیدی که به نوبه خود جنایات بیشتری به دنبال دارد.

آمریکا باید از تلاش برای ژاندارمی جهان و (ادعای تلاش برای ) حل مشکلات آن دست بردارد. خودمان به اندازه کافی مشکل حل نشده داریم که توجه خودمان را می طلبد، یعنی توجهی که به بقیه کشورهای دنیا معطوف می کنیم اما آنها آنرا نمی خواهند.

شاهد این مدعا عراق است. حضور ما در آن کشور پژواک ویتنام شده است - بمانیم یا برویم، محکوم به شکستیم. ما چنان آن کشور را بی ثبات کرده ایم که دیگر نمی توان جلو هرج و مرج در آن را گرفت. تنها مسیر منطقی که در این برهه پیش روی ما باز است، زنده بازگرداندن سربازانمان است و نه قربانی ساختن تعداد بیشتری از آنان برای هدفی که امیدی به تحقق آن نیست، یعنی حل و فصل عداوت دیگران با هم که قرنها سابقه داشته است.

من در تگزاس زندگی می کنم که مورچه نیش دار زیاد دارد. از آنجا که به نیش این مورچه ها حساسیت دارم پس انگیزه فراوانی دارم که آنها را از بین ببرم. اما برای اینکه مانع مهاجرت مورچه های نیش دار به حیات خودم بشوم هرگز وارد حیات خانه همسایه ام نمی شوم. از بین بردن تمام مورچه های نیش دار در محله برای من ممکن نیست. تلاش باری رسیدگی به حیات همسایه ها من را از مهمترین کاری که باید صورت بدهم منحرف خواهد کرد که همان پاک نگهداشتن حیات خودم از این مزاحم های کوچک است. بیرون کردن مورچه های نیش دار از حیات همسایه ها فقط آنها را ترغیب می کند که به حیات خانه من بیایند.

پس تبعا من فقط به حیات منزل خودم رسیدگی می کنم. به جای اینکه در حیات دمپائی بپوشم، کفش به پا می کنم. تلاش می کنم حیات خانه خود را از وجود مورچه های نیش دار پاکسازی کنم و برای کاهش احتمال خسارت دیدن از آنهائی که از دیدم پنهان مانده اند، خود را به کفش مسلح می کنم.

مبارزه با تروریستها بسیار شبیه مبارزه با مورچه های نیش دار است. لازم است به جای راه افتادن با سردرگمی در گوشه و کنار جهان برای نابود ساختن تروریستها توجه خود را معطوف پاکسازی کشورمان از وجود آنها در حیات خانه خود کنیم. وقتی به کشورهای دیگر مانند افغانستان و عراق تجاوز می کنیم آنگاه منابع کمتری برای متوقف ساختن تروریستها در داخل خاک خود داریم واین در حالی است که به شدت به آن منابع نیاز داریم.

به عنوان مثال، منابعی را که صرف “حفاظت” از اروپا و ژاپن کرده ایم را می شد صرف حفظ امنیت اماکنی در آمریکا کرد که در مقابل حمله آسیب پذیر بوده اند. می شد از آن منابع، به جای تجاوز به کشورهای دیگر، برای بهبود سیستم جمع آوری اطلاعات راجع به تهدیدات بالقوه و انتقال آن اطلاعات به قربانیان احتمالی، و آموزش نیروهای امنیتی برای دفاع از خاک آمریکا استفاده کرد. اما در عوض دولت آمریکا در قبال اطلاعات رسیده در باره تعداد شک بر انگیز سعودی تباران و مصری تبارانی که ویزای آمریکا گرفته و در آن کشور در حال دیده دوره های خلبانی بودند اقدامی صورت نداد و حتی تعجب برانگیزتر اینکه در ژوئیه سال ۲۰۰۱ یعنی درست چند ماه قبل از حوادث یازده سپتامبر حمل اسلحه توسط خلبانان به داخل هواپیماها را ممنوع کرد و بدین ترتیب امنیت هواپیماربایان را تضمین کرد.

بعلاوه، تدوین و اعمال سیاستی در زمینه مهاجرت که هدف از آن محدود ساختن تعداد ورود کارگران لاتین تبار به خاک آمریکا است تمام وقت و توجه اداره مهاجرت را گرفته است. این سازمان توجه خود را بر افرادی معطوف داشته که با آمریکا سر جنگ ندارند و همین باعث ایجاد خطوط ریل آهن زیر زمینی و راههای دیگر برای ورود مهاجران غیر قانونی به این کشور شده است. چنین افرادی برای همکاری با مقامات آمریکائی مسئول تحقیقات در باره تهدیدات تروریستی بالقوه تمایل چندانی ندارند. در واقع اماکن محل زندگی این افراد مخفیگاه خوبی برای تروریستها است که بدون جلب توجه مقامات در آنجا پنهان شوند.

اگر توجه مجریان سیاست مهاجرت و ویزا بر بررسی سوابق مردم به خاطر جلوگیری از ورود مبتلایان به بیماریهای واگیر دار و بررسی سوء سابقه خشونت بار معطوف باشد، افراد بی غل و غش با خوشحالی با مقامات همکاری کرده و از در ورودی قانونی وارد کشور خواهند شد و بدین ترتیب منافع مالی قاچاقچیانی که از درهای پشتی و غیرمجاز اقدام به ورود غیر قانونی مهاجران می کنند از بین خواهد رفت.

اینکار بذل توجه برای یافتن افرادی که واقعا امنیت آمریکائی ها را تهدید می کنند را آسانتر خواهد کرد. حذف تعهدات رفاهی و ایجاد فرصتهای شغلی با کاهش هزینه های دولتی جذب مهاجران تازه به اقتصاد آمریکا را کاهش نمی دهد بلکه جریان آنرا بیشتر هم خواهد کرد.

البته قطع نظر از تلاشهای ما، باز ممکن است برخی از تروریستها بتوانند وارد خاک آمریکا شوند و ما می‌دانیم برای اینکه بتوانند به ما آسیب قابل توجهی برسانند، حتما لازم نیست تعدادشان زیاد باشد. اگر سر ما به کار خودمان گرم باشد، تعداد کمتری از آنان سعی خواهند کرد چنین کاری کنند ولی ما نباید وانمود کنیم که چنین تهدیدی وجود ندارد. خدا را شکر که طبق قانون اساسی آمریکا ما می توانیم برای دفاع شخصی از خودمان اسلحه حمل کنیم.

این حق باید به کارکنان خطوط هوائی آمریکایی نیز بازگردانده شود و به عنوان حقوق تمام آمریکائی ها محترم شمرده شود. مسلح بودن مردم یک کشور، نسبت به ماجراجوئی های خارجی همان کشور، عامل بازدارنده بهتری برای پیشگیری از حملات تروریستی است.

نوشته: ماری روارت

مترجم: مهشید بابایی