چهارشنبه, ۱۹ دی, ۱۴۰۳ / 8 January, 2025
مجله ویستا

چه کسی چهره های مردمی را از صحنه افغانستان حذف می کند


چه کسی چهره های مردمی را از صحنه افغانستان حذف می کند

افغانستان در سال ۲۰۰۱ که زمزمه های اشغال این کشور کم کم جدی می شد و اکنون که حرف هایی درمورد خروج نیروهای آمریکایی از این کشور زده می شود, شاهد دو ترور مشابه بوده است نخست ترور «احمد شاه مسعود» فرمانده برجسته مجاهدین در جنگ های دهه ۱۹۸۰ علیه اشغالگران شوروی و وزیر دفاع دولت «برهان الدین ربانی» و سپس فرمانده «جبهه متحد اسلامی» در جنگ علیه طالبان, دوم «برهان الدین ربانی» نخستین رئیس جمهور افغانستان پس از شکست اتحاد جماهیر شوروی در این کشور و رئیس شورای عالی صلح افغانستان در دولت دوم «حامد کرزای»

افغانستان در سال ۲۰۰۱ که زمزمه های اشغال این کشور کم کم جدی می شد و اکنون که حرف هایی درمورد خروج نیروهای آمریکایی از این کشور زده می شود، شاهد دو ترور مشابه بوده است؛ نخست ترور «احمد شاه مسعود» فرمانده برجسته مجاهدین در جنگ های دهه ۱۹۸۰ علیه اشغالگران شوروی و وزیر دفاع دولت «برهان الدین ربانی» و سپس فرمانده «جبهه متحد اسلامی» در جنگ علیه طالبان، دوم «برهان الدین ربانی» نخستین رئیس جمهور افغانستان پس از شکست اتحاد جماهیر شوروی در این کشور و رئیس شورای عالی صلح افغانستان در دولت دوم «حامد کرزای».

تقریباً دو سه روز پس از شهادت «احمدشاه مسعود» که گفته می شد توسط عوامل طالبان وبه شیوه انتحاری در استان «تخار» افغانستان شهید شد، هجوم همه جانبه آمریکایی ها و همپیمانان واشنگتن در پاییز سال ۲۰۰۱ به افغانستان آغاز شد.

همین هجوم فوری نظامیان غربی پس از مرگ مسعود به افغانستان، باعث شد که بسیاری از تحلیلگران از همان زمان نسبت به عوامل واقعی پشت پرده ترور مسعود دچار تردید شوند.

به اعتقاد کارشناسان، مسعود کسی نبود که نسبت به اشغال کشورش توسط بیگانگان رضایت دهد. به همین خاطر، از قبل این مانع بزرگ توسط عوامل سازمان سیا از سر راه برداشته شد.

در اینجا شاید این تصور وجود داشته باشد که دو مردی که در لباس خبرنگاری به مسعود نزدیک شده بودند و با جاسازی مواد منفجره در درون دوربین فیلمبرداری دست به عملیات زده بودند، بدون تأثیرپذیری از مرام ایدئولوژیک و مذهبی طالبان نمی توانستند دست به عملیات انتحاری بزنند و جان خود را فدا کنند.

پاسخی که در این رابطه به ذهن می رسد این است که سیا در موجودیت شبکه القاعده نقش اصلی را داشته است و قطعاً می توانسته است در سطوح مدیریت این شبکه عوامل خودش را داشته باشد و احتمالاً عملیات ترور مسعود به اشاره این عوامل عملیاتی شده است.

آمریکایی ها پس از اشغال افغانستان، به مسعود لقب «قهرمان ملی افغانستان» داده بودند و او را نامزد دریافت جایزه صلح نوبل نیز کرده بودند!

اما، مسعود دیگر رخ در نقاب خاک کرده بود و قهرمان شدنش برای مردم مظلوم افغانستان حاصلی نداشت. آمریکایی ها در غیبت مسعود، ۱۰سال است که در افغانستان جولان می دهند و شب و روز دست به هر جنایتی می زنند و کسی هم جلودار آنها نیست. با این تفاصیل، آیا کارشناسان حق ندارند نسبت به نحوه مرگ مسعود و عوامل پشت پرده آن شک کنند؟ ماجرای مسعود به آغاز اشغال افغانستان مربوط می شود. اکنون نیز احتمالاً به روزها و ماه های آخر اشغال نزدیک می شویم، ماجرای مشابه دیگری رخ می دهد؛ ترور «برهان الدین ربانی».

ربانی که ۷۱سال از عمرش می گذشت، ۳۱شهریور گذشته در کابل به شهادت می رسد. در این عملیات نیز دو نفر که خود را فرستاده طالبان معرفی می کنند، خواستار گفت وگو با رئیس شورای عالی صلح افغانستان می شوند و در لحظه ملاقات با ربانی، بمبی را که یکی از آنها در عمامه خود جاسازی کرده بود منفجر می کند و ربانی را به شهادت می رساند.

هر فردی که به نحوه عملیات توجه کند، بدون هرگونه بحث و جدلی انگشت اتهام را به سمت گروه طالبان و شبکه القاعده می گیرد. اما بسیاری از کارشناسان از همان روز نخست و با شنیدن این خبر دچار تردید شدند. چیزی که این کارشناسان را به تردید می اندازد، شرایط موجود است؛ «باراک اوباما» رئیس جمهور آمریکا مدتی است که به شدت تحت فشار افکار عمومی مردم این کشور قرار دارد تا به جنگ در افغانستان پایان دهد.

وی قبلا وعده داده بود که همه نظامیان آمریکایی را تا تابستان ۲۰۱۱ (تابستان گذشته) از افغانستان خارج کند. پس از رسیدن موعد مقرر، وی و سران کاخ سفید به زحمت توانستند وعده خود را یکی دو سال عقب بیندازند.

خروج آمریکایی ها از افغانستان در شرایطی عملی می شود که این کشور نتوانسته است بر طالبان غلبه و در افغانستان ثبات ایجاد کند و به گفته ژنرال «استنلی مک کریستال» فرمانده سابق نیروهای آمریکایی در افغانستان و سایر ژنرال های آمریکایی، آمریکا در این کشور شکست خورده است.

مقامات واشنگتن در وضعیتی مجبورند افغانستان را ترک کنند که تنها یک چیز از خود در این کشور به میراث می گذارند و آن دولتی است که برخی از مقامات آن به آمریکا تمایل دارند. غیر از این، هیچ جاپایی برای کاخ سفید در افغانستان نمی ماند.

از طرف دیگر، «حامد کرزای» سال های پایانی ریاست جمهوری خود را می گذراند و به همین خاطر، برای آمریکایی ها مهم است که پس از وی چه کسی عهده دار ریاست دولت در افغانستان می شود.

«برهان الدین ربانی» از همان ابتدا به خاطر سوابق درخشان خود، در میان قومیت های اصلی افغان محبوبیت داشت و طی سال های اخیر نیز با اتخاذ میانه روی و خدمت بی منت در درون ساختار دولت کرزای و تلاش هایی که برای برقراری صلح و ثبات انجام می داد، بر محبوبیت خود افزود.

بدین ترتیب، ربانی از همین الان یک جانشین طبیعی برای کرزای محسوب می شد. اما، آمریکایی ها با این انتخاب به شدت مخالف بودند و به زعم سران کاخ سفید، ریاست جمهوری دوباره ربانی به این می مانست که آمریکا با هزینه کردن جان سربازان و میلیاردها دلار بودجه خود، حکومت را از چنگ طالبان درآورده و آن را پس از یک دوره ۱۰ ساله، دو دستی به جریان مستقل و متمایل به ایران تقدیم کرده است!براساس اظهارات نزدیکان ربانی که پس از شهادتش به رسانه ها درز پیدا کرده، ربانی بارها از طرف آمریکایی ها تهدید شده است که در همایش انتفاضه فلسطین در تهران شرکت نکند. حتی به او گفته شده بود که اگر به تهران برود، در واقع با جان خود بازی کرده است، و همین طور هم شد.

جالب است که بدانیم رسانه های آمریکایی و غربی شبکه «حقانی» که تحت پوشش طالبان در افغانستان فعالیت می کند را عامل ترور ربانی معرفی کرده بودند؛ اما این شبکه مسئولیت ترور فوق را نپذیرفت.

البته، ترور رهبران جهادی و چهره هایی مثل مسعود و ربانی، این پیام روشن را برای سایر رهبران جهادی و به ویژه افرادی مثل «عبدالله عبدالله» وزیر خارجه سابق افغانستان دارد که باید بیشتر مراقب جان خود باشند.

محمد فرجام