یکشنبه, ۱۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 5 May, 2024
مجله ویستا

شناخت بیماری افسردگی اساسی علائم و شیوهٔ درمان


بیماری افسردگی در زنان شایع تر از مردان است و در سنین ۲۰ تا ۵۰ سالگی بیشترین شیوع را دارد این بیماری, ارثی محیطی است به طوری که اگر یکی از والدین مبتلا به افسردگی اساسی باشند, ۲۵ درصد و اگر هر دو مبتلا به افسردگی باشند, ۵۰ تا ۷۵ درصد احتمال ابتلاء فرزندان به این بیماری وجود دارد, افسردگی اساسی با طبقهٔ اجتماعی یا اقتصادی رابطهٔ چنانی ندارد, دقت کنید اگر بیشتر از ۴ مورد از موارد زیر, در مدت بیش از ۲ هفته در شما باشد, نشانهٔ افسردگی است

خصوصیت‌های بالینی دوره‌های افسردگی

- اختلال در خواب که شامل اختلال در شورع خواب و اختلال در ریتم‌های شبانه‌روزی خواب و بیدار شدن‌های مکرر است.

- شایع‌ترین علامت در افسردگی، کندی روانی و حرکتی است که به‌صورت گره کردن انگشتان، کندن مو، خمیدگی قامت و نگاه خیره به پائین است. خلق افسرده و از دست دادن علاقه و لذت از علائم کلیدی افسردگی هستند، بینش بیمار افسرده به بیماری خود افراطی است و قانع کردن او به اینکه بهبود می‌یابد، مشکل است.

- از علائم دیگر، احساس غم، یأس، پوچی، بی‌ارزشی و کاهش انرژی در ۹۷ درصد موارد است.

- بی‌اشتهائی، کاهش وزن، اختلال قاعدگی، کاهش میل و عملکرد جنسی، اضطراب، شکایت‌های جسمی (مثل سردرد و یبوست) و اشکال در تمرکز در ۹۴ درصد موارد، افکار تکرار شوندهٔ مرگ (نه به‌صورت ترس از مرگ) در ۹۰ درصد موارد.

- افزایش اشتهاء، افزایش وزن و پرخوابی در ۲۳ درصد موارد، اختلال در عملکرد اجتماعی و شغلی در ۵۰ درصد موارد.

افسردگی در بچه‌ها و نوجوانان

این نوع افسردگی، خود را به‌صورت ترس از مدرسه، وابستگی شدید به والدین، کاهش پیشرفت تحصیلی، رفتار ضد اجتماعی و فرار از مدرسه نشان می‌دهد.

افسردگی پس از زایمان

این افسردگی با فاصله‌ای کوتاه پس از زایمان (اغلب ۳۰ روز اول) شروع می‌شود و علائم آن بی‌خوابی شدید، بی‌ثباتی خلقی و احساس خستگی است.

افسردگی فصلی

در زمستان و پائیز شایع است و در بهار و تابستان از بین می‌رود.

اختلال افسرده خوئی

این اختلال که خفیف‌تر از افسردگی است، در زن‌ها شایع‌تر و مزمن‌تر است. شروع تدریجی دارد و در کسانی که تحت استرس مزمن یا فقدان‌های حاد و داغدیدگی بوده‌اند شایع‌تر است.

نکتهٔ مهم:

دقت کنید که یک دورهٔ افسردگی، بدون درمان حدود ۱۰ ماه و با درمان حدود ۳ ماه طول می‌کشد.

درمان بیماری‌های روانی

این درمان شامل ۳ نوع است:

- درمان داروئی

- درمان روانشناختی

- درمان در محیط خانواده

در افسردگی‌های حاد هر ۳ نوع درمان لازم و ضروری است. در موارد عادی و خفیف‌تر درمان نوع دوم و سوم در کنار هم می‌تواند بر بهبود بیمار کمک کنند.

حال با توجه به گفته‌های گذشتهٔ ما بریا هر ۳ سطح پیشگیری خود راه‌های درمانی را پیشنهاد می‌کنیم.

الف- پیشگیری سطح اول

این مرحله مختص انسان سالم و فاقد علائم افسردگی است. با توجه به مطالعهٔ مطالب بالا اگر جزو این گروه هستید، برای شما پیشنهادهائی جهت جلوگیری از ابتلاء به افسردگی داریم.

راه‌های پیشگیری

- از تفکر همه‌چیز یا هیچ‌چیز بپرهیزید:

مبتلایان به این طرز تفکر همه چیز را سیاه یا سفید می‌بینند. مبتلایان به این تفکر از هر اشتباه و هر کار ناحقی می‌هراسند زیرا با جزئی‌ترین خطائی که از آنها سر بزند، خود را یک پاک‌باختهٔ نالایق تلقی می‌کنند اما این ارزیابی واقع‌بینانه نیست. هیچ‌کس صددرصد کامل نیست. همه عیب‌های زیادی دارند. اگر بخواهید همه‌چیز را مطلق بدانید و به‌طور دائم از باید و نباید استفاده کنید، آمادهٔ افسرده شدن هستید. چرا که اگر کاری را خوب انجام ندهید، خود را سرزنش می‌کنید و سرزنش اولین اصول افسردگی است.

- تعمیم مبالغه‌آمیز نکنید:

حادثه‌های منفی را به حساب شکست همیشگی نگذارید. برای مثال در حین رانندگی پرنده‌ای به شیشهٔ اتومبیل برخورد می‌کند. راننده به خود می‌گوید: لعنت به این شانس من! همهٔ پرنده‌ها باید به شیشهٔ اتومبیل من بخورند؟ این در حالی است که در طول ۲۰ سال رانندگی این اولین‌بار است که پرنده به اتومبیل او خورده است.

- فیلتر ذهنی را بردارید:

فیلتر ذهنی یعنی در برخورد با موارد منفی، آن را چنان در ذهن بزرگ می‌کنید که انگار هرچه هست منفی است. برای مثال زنی که می‌بیند دوستش با همسرش دعوا کرده، می‌گوید: ”تمام مردها ظالم و غیرقابل تحمل هستند.“

- نتیجه‌گیری شتاب‌زده نکنید:

این مسئله یعنی پیش‌گوئی، یعنی بگوئید من هرچه در ذهن دیگران می‌گذرد را قبل از اینکه بگویند، درک می‌کنم. برای مثال همسر شما می‌خواهد دربارهٔ مسئله‌ای با شما صحبت کند، عصبانی می‌شود و شما در جواب می‌گوئید من که می‌دانم تو از چه دلگیر هستی. این کلمه ”من که می‌دانم“ یا کلمه‌های معادل این که هنوز ذهنش را باز نکرده، من می‌دانم چه می‌خواهد بگوید و امثال آن پیشگوئی یا نتیجه‌گیری شتاب‌زده هستند، به‌طور جدی از چنین رفتاری دست بردارید، چون پیامد بلندمدت آن افسردگی خواهد بود.

- شخصی‌سازی نکنید:

شخصی‌سازی یعنی بدون هیچ دلیل و منطقی، حوادث ناخوشایند را به خود نسبت دهید. برای مثال بگوئید: ”همه‌چیز تقصیر من است، هر اتفاقی که برای خانواده‌ام می‌افتد به خاطر بی‌لیاقتی من است.“

ب- پیشگیری سطح دوم

در این مرحله ما با فرد بیمار مبتلا به افسردگی خفیف مواجه هستیم که در صورت رسیدگی به بیماری خود خیلی سریع درمان می‌شود. اگر شما در این مرحله هستید، برایتان پیشنهادهائی داریم:

- به‌طور حتم به یک روانشناس مراجعه کنید. به‌طور مسلم او می‌تواند به شما کمک شایانی بکند و درمان شما را سرعت بخشد.

- جهت بهبود حال خود صددرصد اراده کنید و هیچ‌گاه مشکل خود را غیرقابل حل و خطرناک نبینید.

- با اعضاء خانوادهٔ خود راجع‌به مشکل‌هاو بیماری خود بسیار حرف بزنید.

- زیاد پیاده‌روی کنید. رژیم غذائی خود را تغییر دهید. خواب خود را تنظیم کنید. از خوابیدن در طول روز بپرهیزید و خود را برای خواب شب آماده و خسته کنید.

ج- پیشگیری سطح سوم

در این مرحله ما بیمار افسرده‌ای را داریم که بیماری او حاد است. گفته‌های این بخش ما بیشتر به خانوادهٔ این بیماران برمی‌گردد که با این بیمار چگونه رفتار کنند که بیماری او دوباره برنگردد.

- در سطح سوم پیشگیری، ما هم به دارو و درمانی نیاز داریم، هم به اصول روانشناختی و هم به کمک خانوادهٔ بیمار.

- خانوادهٔ بیمار توجه کنند که داروهای او را به دقت و سر وقت به او بدهند.

- خانواده با بیمار وقت صرف کنند و این ممکن است فقط به معنای نشستن کنار او باشد. حضور شما به بیمار کمک می‌کند خود را ارزشمند بداند.

- از طریق رفتارهای کلامی به او بفهمانید، برای شما ارزشمند است. این را بارها و بارها به او بگوئید.

- شیوه‌های قاطع بودن را به بیمار بیاموزید.

- با او به پیاده‌روی طولانی بروید.

- به بیمار یک سری نقش‌های اجتماعی بدهید.

- او را به یک مرکز ورزشی ببرید و در کلاس‌های مختلف شرکت دهید.

- در رابطه با اعتقادهای بیمار با او مشاجره نکنید و سعی در رد گفته‌های او به‌طور مستقیم نکنید.

- به او اجازه ندهید در طول روز بخوابد تا شب خواب بهتری داشته باشد.

- خوردنی و آشامیدنی حاوی کافئین مثل چای، قهوه، کولا و ... را کمتر به بیمار بدهید.

- رژیم غذائی او را کنترل کنید. دائم او را مشغول کاری کنید. با او همدلی کنید. نه هم‌دردی. هرگز گفته‌های او را مستقیم نپذیرید، این یعنی اینکه حرف‌های او را نسبت به سختی زندگی، بدی دنیا و امثال آن تأیید کنید، آن را به‌طور مستقیم رد نکنید بلکه به‌طور غیرمستقیم نظر مثبت خود را نسبت به مسائل مطرح کنید و از او بخواهید به گفته‌های شما هم فکر کند.

در آخر به این اصل تأکید می‌کنیم که اگر کوچکترین علامت افسردگی در خود مشاهده کردید، به‌طور حتم به روانشناس مراجعه کنید. او برای شما بهترین کمک است.