یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

چگونه می توان دولت سرنگون کرد


چگونه می توان دولت سرنگون کرد

«چرا در ایالات متحده آمریکا تا به حال کودتایی صورت نگرفته است » این پرسش در واقع جوکی است که در قالب سئوال و جواب در کشورهای آمریکای لاتین مطرح می شود و پاسخ آن «زیرا در ایالات متحده چیزی به عنوان سفارت آمریکا وجود ندارد » البته دولت ایالات متحده آمریکا در همه گزارش های رسمی و دولتی این مسئله را تکذیب کرده و خود را قدرتی کودتاگر و برانداز به شمار نمی آورد

انکار دوپهلوی مقامات رسمی آمریکا مبنی بر اینکه در هیچ کودتایی نقشی ندارند بیش از هر چیز در ماهیت و نمود ناگهانی و خودانگیخته و فی البداهه امری به نام کودتا نهفته است. معمولاً در کشورهای شمالی کره زمین پایان خشونت بار یک دولت امری غریب و دور از ذهن به شمار می آید. آخرین موردی که در اروپای غربی چیزی به عنوان کودتا روی داد به سال ۱۹۸۱ بازمی گردد. در آن سال نیروهای لباس شخصی اسپانیایی که وحشیانه به هر سو تیراندازی می کردند به پارلمان این کشور حمله برده و اعضای دولت اسپانیا را دستگیر کرده و البته خیلی زود دست از این کار کشیده و تسلیم شدند. از همان زمان بود که چیزی به نام کودتا تبدیل به پدیده ای شد که غالباً خارج از اتحادیه اروپایی و البته به صورتی کاملاً ناگهانی انجام می گیرد. اما کارشناسان سیاسی و نظامی در غرب از کودتا تعریف دیگری دارند. از نظر آنان کودتا به هیچ روی رخدادی نیست که به ناگاه در کشوری روی دهد، بلکه نتیجه یک عملیات نظامی کم و بیش حساب شده و از پیش طراحی شده است و نوع دیگر آن را باید«شورش و حرکت های مردمی دولتی» نامید.

• برادران دوقلوی جنگ

کودتا و «شورش های مردمی دولتی» را می توان برادران دوقلو و کوچکتر جنگ به شمار آورد. به اصطلاح تولید کننده و به وجود آورنده و کارگردان این برادران دوقلو، ریشه در سیاست و ارتش و اقتصاد و جامعه دارد و برخی کنشگران این عمل نیز در خارج از مرزها فعالیت دارند. بسته به موقعیت زمانی و مکانی و غیره، عده ای از عوامل کودتا از جمله طراحان، تأمین کنندگان مالی و برنامه ریزان در خارج از کشور و در موقعیت ها و مناصب مختلف زمینه های کودتا را آماده و در فلان تاریخ و فلان روز آن را به مرحله اجرا می گذارند. کارشناسان بر این عقیده اند که باید میان به اصطلاح «شورش های مردمی دولتی علیه رژیم» و کودتا تفاوت قائل شد. از نظر آنان در مورد «شورش های مردمی دولتی» شهروندان غیرنظامی با پشتیبانی بخشی از نیروهای دولتی و نظامی، رژیم را ساقط می کنند. در حالی که به گفته آنان کودتا برعکس مورد قبل عملی است که از سوی گروهی در داخل ارتش کشور بر علیه دولت و قوه مجریه انجام گرفته و در اثر آن همه دوایر اجرایی در کنترل نیروی کودتاگر قرار می گیرد.

تجزیه و تحلیل براندازی نیز باید به مانند همه جرم های دیگر بر اساس این پرسش انجام گیرد که چه کسی از این عمل سود می برد؟ و چه فعل و انفعالی موجب کودتا می شود؟ و البته یافتن پاسخی برای این پرسش ها چندان هم دشوار نیست.

یکی از بهترین مراجع برای بررسی و تحقیق در این مورد، کتابی است به نام«کودتا و یا چطور می توان سرنگونی یک دولت را کارگردانی کرد» نوشته «ادوارد لوتواک». این نویسنده و روزنامه نگار بریتانیایی در سال های ۱۹۶۸ بررسی جامعی در مورد تئوری ها و روش های کودتا و شورش های مردمی دولتی در به خصوص آفریقای پس از دوران استعمار انجام داده است. لوتواک در این کتاب در مورد کودتا این تعریف را ارائه می دهد: «کودتا نفوذ و مداخله بخشی کوچک اما مهم از یک رژیم است که منافع خود را در خارج کردن خشونت بار نهادهای باقی مانده در دست یک دولت، می بیند.» از نظر لوتواک «شورش های مردمی دولتی» تفاوت محتوایی با کودتا ندارد. حتی در بسیاری از لغت نامه های کشورها و زبان های مختلف نیز این دو پدیده، به صورت مترادف یکدیگر آمده اند. از نظر لوتواک از آنجایی که اصل و جوهره «شورش های مردمی دولتی» و «کودتا» یک اقدام نظامی است که طی چندین دهه تنها صورت ظاهر آن تغییر کرده است، پس نمی توان میان این دو پدیده تفاوتی ماهوی قائل شد. وی بر این نکته تاکید دارد که کودتا نیز به مانند هر اقدام نظامی دیگر از نقطه آغاز و پایان مشخصی برخوردار است

• سه فاز و سه شرط

سازمان سیا در اکتبر سال ۱۹۷۰ سه فاز را برای سقوط دولت مردمی «سالوادور آلنده» در شیلی تعیین و مشخص کرد. فاز اول گردآوری اطلاعات در مورد افسرانی بود که تمایل و گرایش به کودتا داشتند. فاز دوم ایجاد فضا برای کودتا از طریق تبلیغات، ارائه اطلاعات غلط و گمراه کننده و عملیات تروریستی بود تا بدین طریق موجب تحریک و واکنش دولت شده و بهانه لازم برای کودتا مهیا گردد. در فاز سوم سیا اطلاع رسانی به افسرانی که به کودتا گرایش داشتند پیش بینی شده بود و دادن این اطمینان که آنها می توانند روی پشتیبانی نامحدود ایالات متحده و همین طور روی مداخله نظامی آمریکا در صورت لزوم حساب کنند. جالب آنکه در سال ۲۰۰۲ نیز، گروه های برانداز ونزوئلایی برای ساقط کردن دولت «هوگو چاوس» از همین دستورالعمل پیروی کردند که البته حاصل کار آنها جز ناکامی چیز دیگری نبود. «لوتواک» پیروزی یک کودتا را در گرو تحقق سه شرط می داند: در درجه اول «مناسبات اجتماعی و اقتصادی کشور مزبور باید به گونه ای باشد که مشارکت در امور سیاسی تنها در اختیار طبقه کوچکی از مردم بوده و دیگران حق ورود به این عرصه را نداشته باشند.» کشور ونزوئلا البته تا پیش از انتخاب چاوس به ریاست جمهوری در سال ۱۹۹۸ از این اولین ویژگی برخوردار بود و تا آن زمان قدرت سیاسی و اقتصادی در انحصار اقلیت کوچکی قرار داشت و اکثریت بزرگ مردم ونزوئلا نه تنها در روند اداره امور کشور هیچ نقشی نداشتند بلکه از درآمدها و ثروت این کشور نیز محروم بودند. آن اقلیت حاکم با وجود آنکه تا سال ۲۰۰۲ بسیاری از رانت ها و امتیازهای ویژه خود را از دست داده بود اما هنوز کاملاً قدرت را از دست نداده بود و هنوز هم در دولت و اقتصاد نفوذ داشت. شرط دوم: «دولت مورد نظر باید دولتی مستقل باشد، به طوری که قدرت های خارجی کمترین دخالتی در سیاست داخلی آن نداشته باشند.» ونزوئلا این ویژگی و امتیاز را در سال ۲۰۰۲ به صورت صددرصد داشت و به غیر از ایالات متحده که بیش از اندازه خواهان سرنگونی دولت این کشور بود، هیچ قدرت خارجی دیگری نسبت به امور و سیاست های داخلی ونزوئلا حساسیت و نفوذ نداشت.شرط سوم: «کشور مورد نظر باید از مرکزیت سیاسی برخوردار باشد.» در صورت تعدد کانون ها و مراکز تصمیم گیری و نهادهای مدنی شناخته شده و همین طور برخورداری از ساختار سیاسی قومی و غیرقومی قبیله ای، انجام کودتا کار آسانی نیست. در صورتی که هر کشوری تحت کنترل تنها یک واحد سازمانی غیرسیاسی نباشد، انجام هر کودتایی بستگی به جلب رضایت یا بی عملی و بی طرفی واحدهای مختلف دارد. در مورد ونزوئلا، در نگاه اول مرکزیت سیاسی در پایتخت یعنی کاراکاس قرار داشت. اما جالب آنکه این شرط سوم به نوعی در مورد ونزوئلا صدق می کرد زیرا یکی از مراکز غیرسیاسی اما پرنفوذ در اداره امور این کشور کنسرسیوم نفتی PdVSA بود که گروه مدیران و برنامه ریزان آن به شدت خواهان تغییر دولت این کشور بودند و به گفته خودشان در نظر داشتند با این کار همه مناسبات در ونزوئلا را به دوران جمهوری چهارم این کشور بازگردانند.نمایندگی های سیاسی و سفارتخانه های خارجی نیز در انجام کودتا در کشوری دیگر نقشی اساسی ایفا می کنند. ساختمان و ملک هر سفارتخانه ای یک منطقه خودمختار به شمار می آید و این بدان معنی است که نیروهای انتظامی و امنیتی کشور میزبان بدون درخواست مقامات سفارت حق ورود به آن محل را ندارند. پلیس هر کشوری تنها می تواند برای شناسایی و احراز هویت دیپلمات های خارجی را بازداشت کند و پس از رویت کارت یا گذرنامه دیپلماتیک موظف است بی درنگ فرد مورد نظر را آزاد کند.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.


همچنین مشاهده کنید