لطیفه های رسیده در هفته دوم اسفند ماه

دعای یک زن موفق:
خدایا، از تو خردمندی می‌خواهم تا همسرم را درک کنم،
عشق می‌خواهم تا او را ببخشم،
بردباری می‌خواهم تا شرایطش را بپذیرم،
زیرا اگر از تو قدرت بخواهم، او را آنقدر …

دعای یک زن موفق:

خدایا، از تو خردمندی می‌خواهم تا همسرم را درک کنم،

عشق می‌خواهم تا او را ببخشم،

بردباری می‌خواهم تا شرایطش را بپذیرم،

زیرا اگر از تو قدرت بخواهم، او را آنقدر می‌زنم تا بمیرد

□□□

تنبلهای عزیز توجه فرمائید راهکار های جدید رسید :

۱) روزها استراحت کنید تا شبها بتوانید راحت بخوابید.

۲) در نزدیکی تختتان صندلی راحتی بگذارید، تا اگر از خواب بیدار شدید، روی آن بنشینید و استراحت کنید.

۳) خوابیدن به نشستن، نشستن به ایستادن، ایستادن به راه رفتن الویت دارد.

۴) جایی که می توانید بنشینید چرا می ایستید.

۵) کار امروز را به فردا موکول کنید و کار فردا را به پس فردا.

۶) اگر حس کار کردن به شما دست داد، کمی صبر کنید......

□□□

پلیس جلو یه ماشین رو می گیره و میگه:

چون از صبح اولین کسی هستی که کمربند ایمنی بستی برنده ۵۸هزار تومن پول شدی.

حالا می خوای باهاش چیکار کنی؟

مرد می گه: می رم گواهینامه می گیرم .

زنش سریع می گه: جناب سروان این وقتی اکس می زنه پرت و پلا می گه .

بچشون از اون پشت می گه: بابا نگفتم با ماشین دزدی قاچاق نکنیم؟

یه صدا از صندوق عقب می یاد : از مرز رد شدیم یا نه؟

□□□

یکی تو خیابون هزار تومن پیدا می کنه میندازتش

میگه : ما از این شانسا نداریم.

□□□

یارو عاشق می شه روی در خونش می نویسه :

بزودی در این محل جشن عروسی برگزار می شود.

□□□

از یکی میرسن ساعت چنده ؟

طرف هم بلد نبود ساعت بخونه. گفت : بدو بدو دیرت شد.

□□□

مادره به بچش میگه : می دونم ....موهای خواهرت رو کشیدی شیطونه گولت زد.

میگه :آره ولی لگتی که تو دلش زدم ابتکار خودم بود!!!!

□□□

یه روز یه بابایی میره جوراب بخره فروشنده میگه هم جوراب نخی دارم هم پلاستیکی

طرف میگه اگه نخی هست ، دو نخ بده با یه کبریت