پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

پروژه غلبه بر افكار و قلوب


پروژه غلبه بر افكار و قلوب

به موازات گسترش هژمونی ایالات متحده در صحنه مناسبات بین الملل, سطح مقبولیت اجتماعی آمریكا در حوزه های ناهمخوان و بعضاً نامتباین با گفتمان مرسلین آنگلوساكسونی آزادی سیر نزولی یافت

شكل گیری قطب بندی ارزشی خیر و شر در دوره جنگ سرد، سرمایه داری آمریكایی را در مقابل كمونیسم روسی قرار داد و بنیانهای قضاوت یا برپایه تقبیح امپراتوری شیطان شرق سوسیالیست استقرار یافت و یا بر شالوده مبارزه با سلطه اهریمنی غرب امپریالیست نباشد. كمربند سبز ضد كمونیستی، «سرزمین سرخ» را احاطه كرد و نبرد گفتمان ها، جنگ زرادخانه های هسته ای دو ابرقدرت را به حاشیه راند. طی آن سالها و در بطن هسته های تشكیل دهنده كمربند سبز - افغان های مجاهد و عرب های متحد با ایالات متحده - به تدریج بذرهای ضدیت با تمدن آمریكایی و هم پیمانانش كه در واژه «غرب» خلاصه می شد، جوانه زد. تفكرات ضد آمریكایی در جهان عرب سالها قبل از شكل گیری شبكه القاعده و دیگر گروه های مبارز، در دهه ۱۹۵۰ و با رشد گرایش های ناسیونالیسم عربی بروز و ظهور یافت و پیش از آن كه افراط گرایان به ظاهر اسلامی پیشقراول مبارزه با فرهنگ و تمدن آمریكایی شوند، سردمداران سوسیالیست های عرب، هژمونی ایالات متحده را به چالش طلبیدند. به تبع آن، نگرانی از تهدید منافع آمریكا در خارج از مرزهای این كشور به ویژه منطقه خاورمیانه به یك چالش جدی در حوزه سیاست خارجی بدل شد، اما رخداد تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ ثابت كرد كه موج نارضاتی از سیاست های واشنگتن تا پشت درهای كاخ سفید نیز رسیده و با شكل گیری گروه های تروریستی، پیامدهای تفكرات ضد آمریكایی بر امنیت ملی و اقتصاد داخلی این كشور سایه افكنده است. پس از آن بود كه ریشه یابی تفكر آمریكا ستیزی در كشورهای دیگر و به ویژه منطقه خاورمیانه در دستور كار كاخ سفید قرار گرفت و سیاست نفرت زدایی از آمریكا جزو اولویت های دستگاه دیپلماسی واشنگتن گنجانده شد.

كمیسیون تحقیق ۱۱ سپتامبر منتخب كنگره آمریكا در گزارش نهایی خود به این نتیجه رسید كه «اگر ایالات متحده در توجیه و تبیین سیاست های خود در كشورهای اسلامی كوتاهی و كم كاری كند، این وظیفه را گروههای افراطی به جای آمریكا برعهده خواهند گرفت». «رابرت ساتلف» مدیر انستیتوی خاورمیانه در آمریكا در كتاب «نبرد گفتمان ها در مبارزه علیه تروریسم»، اعراب را به سه دسته تقسیم كرده است: بخش كم شمار، اما پرتوان و با نفوذ، آشكارا علم مبارزه با آمریكا را برافراشته است و جنبش ضد آمریكایی را در خاورمیانه رهبری می كنند. گروه های افراطی و سازمان های تروریستی گوناگون در این دسته قرار می گیرند. خصلت متصلب تفكرات این گروه ها هرگونه سرمایه گذاری در جهت سیاست های تبلیغاتی به سود واشنگتن برای اصلاح بنیانهای گرایش های ضدآمریكایی آنها را بی اثر كند. دسته دوم را حامیان اصلاحات درونزاد در جهان عرب تشكیل می دهند، با این ویژگی كه برخی سیاست های ایالات متحده جایگاه و همچنین قدرت نفوذ آنها را تنزل می دهد و موجب ناخرسندی این بخش از برخی رویكردهای واشنگتن می شود. احتمال ضعیف وقوع تحولات بنیادین در اصول سیاست خارجی ایالات متحده، ساتلف را بر آن داشت تا برای حفظ گرایش های آمریكوفیلی (آمریكا دوستانه) این بخش از اعراب راهكار تغذیه فكری و اطلاعاتی آنان از سوی واشنگتن و به نفع بهبود وجهه آمریكا را پیشنهاد دهند. بخش قابل توجهی از جمعیت اعراب نیز با مشكلات معیشتی گوناگون دست و پنجه نرم می كنند و گسترش فقر و جنگ نان برای آنان در درجه نخست اهمیت قرار دارد. به این علت، تمام انرژی خود را مصروف تلاش برای بقا می كنند. سیاست ایالات متحده در قبال این بخش از جهان عرب، توسعه برنامه های فقرزدایی و تقویت نهادهای اقتصادی برای جذب آنان در فرایند مشاركت سیاسی است. با این وجود، مخدوش بودن چهره واشنگتن به سود گروه های تروریستی و افراطی ضدآمریكایی خواهد بود و گفتمان غالب در جهان عرب را به سمت تهدید منافع واشنگتن در اقصی نقاط جهان و حتی داخل خاك این كشور سوق خواهد داد. از این رو، ایالات متحده آمریكا پس از رخداد ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به موازات مبارزه نظامی علیه تروریسم - جنگ افغانستان و عراق - مقابله فكری - فرهنگی با بنیانهای تفكرات ضد آمریكایی را به مرحله اجرا درآورد و رویكرد نرم افزارانه جنگ علیه تروریسم با ابزار موسیقی و خبر و با هدف بمباران افكار و قلب های جهان عرب در حال تحقیق و تحقق است.

شكست استراتژی گفت وگو

«دونالد رامسفلد» وزیر دفاع ایالات متحده در مصاحبه ای با بی.بی.سی گفت: كشورش باید برای توضیح سیاست های خود به بقیه جهان بهتر عمل كند. وی معتقد است آمریكا در ارتباطات و تبیین سیاست های عمومی اش به نحو بارزی غیرماهرانه عمل می كند. «كالین پاول» وزیر امور خارجه سابق آمریكا در ژوئن سال جاری میلادی اذعان كرد: وجهه آمریكا در خارج از كشور بسیار بد شده است و دولت باید تلاش بیشتری برای فهم درست اقدامات خود انجام دهد. به باور پاول، آمریكا برای فهماندن ارزش هایش به جهانیان با مشكلات بزرگی مواجه است؛ چرا كه موجی از نارضایتی در جهان اسلام علیه آمریكا وجود دارد و بوش از این مسأله مطلع است. رئیس سابق دستگاه دیپلماسی آمریكا، ۳ مسأله تأمین ثبات افغانستان، پایان ناآرامی ها در عراق و تضمین دستیابی به توافقنامه عادلانه از سوی فلسطینی ها را عاملی در راستای كسب حمایت واشنگتن در جهان اسلام دانست. و همچنین وزارت دفاع آمریكا (پنتاگون) با انتشار گزارشی در نوامبر ۲۰۰۴ اعلام كرد: آمریكا نتوانسته است به جهان اسلام درباره اقدامات نظامی و دیپلماتیك اش به درستی و به اندازه كافی توضیح دهد. در این گزارش كه توسط دفتر هیأت علوم دفاعی پنتاگون تدوین شده، آمده است: تصور منفی آمریكا در تفكر جهانی و توان ضعیفش در متقاعد كردن جهانیان در نتیجه فاكتورهایی از قبیل ناتوانی در اجرای استراتژی گفت وگو است. به اعتقاد نویسندگان گزارش مزبور، اگر آمریكا واقعاً می خواهد كه جهان اسلام و به ویژه جهان عرب به سوی «مدرنیزه شدن» و «تحمل» حركت كند، باید به مسلمانان اطمینان دهد كه این امر به معنی تسلیم شدن اجباری آنها به شیوه های آمریكایی نیست. در این گزارش تصریح شده است: مسلمانان از آزادی های ما منزجر نیستند، از سیاست های ما متنفرند. اكثر مخالفت ها با حمایت های یك جانبه از اسرائیل و مخالفت با حقوق فلسطینیان و حمایت درازمدت وحتی فزاینده از آنچه كه به عقیده مسلمانان استبداد است، به خصوص در مصر، عربستان سعودی، اردن، پاكستان و كشورهای حوزه خلیج فارس شكل گرفته است. گزارش پنتاگون می افزاید: مبارزه تبلیغاتی یا آن گونه كه گفته می شود، جنگ افكار یا تلاش برای جلب افكار و قلب ها، مهم ترین بخش در هر جنگی است اما برای جنگ جهانی آمریكا با تروریسم از اهمیت بیشتری برخوردار است. در این جنگ به دلیل اهداف بزرگتر آمریكا، هدف ضروری جدا كردن مسلمانان غیر متخاصم از شبه نظامیان تندرو یا جهادیون است، اما آمریكا نه تنها در این زمینه شكست خورده بلكه نتایج معكوسی به بار آمده است. دولت آمریكا نتوانسته است استراتژی ارتباطات دوران جنگ سرد را برای مقابله با افراطی گری تطبیق دهد.

گزارش پنتاگون مبنی بر ناتوانی كاخ سفید در اجرای استراتژی گفت وگو، مؤید تلاش های ناموفق صورت گرفته پس از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ و بیانگر بهره گیری از شیوه های نوین تصویرسازی و نفرت زدایی از ایالات متحده آمریكا است. سفر ۵ روزه فرستاده ویژه واشنگتن به خاورمیانه در ژانویه ۲۰۰۵ برای بهبود وجهه آمریكا در خارج از این كشور تلاشی در این راستا تلقی می شود. هرچند، نتایج سفر مهر تأییدی بود بر ناكارآمدی استراتژی جنگ افكار از سوی ایالات متحده. «كارن هیوز» پس از بازگشت از خاورمیانه گفت: انتظار ندارد نگاه به آمریكا یك شبه تغییر كند و وظیفه وی در بهبود وجهه آمریكا یك «چالش» محسوب می شود. هیوز كه طی این سفر از مصر، عربستان و تركیه بازدید كرد، هدف از دیدارهای خود را باز كردن باب گفت وگو عنوان كرد و از آن پس، وظیفه ارائه راهكارهایی برای بهبود وجهه آمریكا را برعهده گرفت.

همزمان با ابراز نگرانی مقامات كاخ سفید از تنزل مقبولیت آمریكا در جهان عرب روزنامه های این كشور و منتقدین دولت بوش با انتشار گزارش های مختلفی دولت را مسؤول وضعیت به وجود آمده و عامل گسترش موج نارضایتی ها از آمریكا معرفی كردند. واشنگتن پست در سپتامبر ۲۰۰۵ در گزارشی نوشت: وجهه آمریكا در جهان از آنچه كه هم اكنون هست، بدتر نخواهد شد! این روزنامه آمریكایی با استناد به آنچه گزارش های ارسالی كمیته های دولتی برخی از كشورهای عربی به وزارت امور خارجه آمریكا خواند، اعلام كرد: بسیاری از مردم كشورهای عربی همچون مصر، مراكش و عربستان، جورج بوش را خطرناك تر از اسامه بن لادن رهبر تشكیلات القاعده می دانند. در گزارش واشنگتن پست آمده است: خشم و اعتراض اعراب نسبت به سیاست ها و اقدامات آمریكا در خاورمیانه بسیار زیاد بوده و همچنان روبه افزایش است. همچنین گزارش جدید كمیته تحقیق ۱۱ سپتامبر كه در نوامبر سال جاری منتشر شد، برخورد دولت بوش با مظنونان حملات تروریستی را عامل خراب شدن وجهه آمریكا در جهان خواند و رفتار نادرست نیروهای آمریكایی با زندانیان ابوغریب و گوانتانامور را موجب تزلزل جایگاه ایالات متحده در جهان دانست.


شما در حال مطالعه صفحه 1 از یک مقاله 3 صفحه ای هستید. لطفا صفحات دیگر این مقاله را نیز مطالعه فرمایید.