دوشنبه, ۲۲ بهمن, ۱۴۰۳ / 10 February, 2025
نظام حکومتی علی ع از دیدگاه آیت الله سید محمود طالقانی
![نظام حکومتی علی ع از دیدگاه آیت الله سید محمود طالقانی](/web/imgs/16/119/ww3pg1.jpeg)
آیت الله سیدمحمود طالقانی (تولد: ۱۳ اسفند۱۲۸۹ در روستای گلیرد طالقان ـ رحلت: ۱۹ شهریور۱۳۵۸در تهران) از شخصیت های روحانی و علمی و سیاسی معاصر بود که با رفتاری پدرانه و دلسوزانه، می کوشید مردم را با حقایق اسلام آشنا سازد. دریغا که پس از پیروزی انقلاب فرصت چندانی نیافت. از آنجا که پیام امام(ره) به مناسبت درگذشت ایشان کاملا گویای ابعاد شخصیتی آن بزرگوار است، به آوردنش بسنده می کنیم:
«عمر طولانی این عیب را دارد که هر روز عزیزی را از دست می دهد و به سوگ شخصیتی می نشیند و در غم برادری فرو می رود. مجاهد عظیم الشأن و برادر بسیار عزیز، حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای طالقانی از بین ما رفت و به ابدیت پیوست و به ملأ اعلی با اجداد گرامش محشور شد. برای آن بزرگوار، سعادت و راحت و برای ما و امت ما، تأسف و تأثر و اندوه.
آقای طالقانی یک عمر در جهاد و روشنگری و ارشاد گذراند. او شخصیتی بود که از حبسی به حبس و از رنجی به رنج دیگر در رفت و آمد بود و هیچ گاه در جهاد بزرگ خود سستی و سردی نداشت. من انتظار نداشتم که بمانم و دوستان عزیز و پر ارج خودم را یکی پس از دیگری از دست بدهم. او برای اسلام به منزلهٔ حضرت ابوذر بود؛ زبان گویای او چون شمشیر مالک اشتر بود: برّنده بود و کوبنده. مرگ او زودرس بود و عمر او با برکت. رحمت خداوند بر پدر بزرگوار او، که در رأس پرهیزگاران بود و بر روان خودش که بازوی توانای اسلام. من به امت اسلام و ملت ایران و عائله ارجمند و بازماندگان او، این ضایعه بزرگ را تسلیت می دهم. رحمت بر او و بر همه مجاهدان راه حق (صحیفه امام؛ ج ۹، ص۴۸۶)
آثار مکتوب مرحوم آیت الله طالقانی عبارتند از: پرتوی از قرآن (شش جلد تفسیر قرآن)، حاشیه بر تنبیه الامّه و تنزیه الملّه (مقدمه و توضیحات و ترجمه کتاب علامه نائینی)، اسلام و مالکیت (دربارهٔ مسائل اقتصادی)، به سوی خدا می رویم (درباره سفر حج)، ترجمه و توضیح بخشی از نهج البلاغه. متن سخنرانی ها و خطبه های نماز و مصاحبه های طالقانی در کتابهای مختلفی منتشر شده است که گفتار حاضر نیز بخشهایی از یکی از خطبه های نمازجمعه ایشان است که در آغاز پیروزی انقلاب ایراد شده است.
***
قال امیرالمؤمنین علی علیهالسلام: «ایهاالناس، ذمّتی بما اقولُ رهینه و أنا به زعیم». در یک موقعیت خاص و حساس، در یک فصل تاریخی، بعد از شورش و انقلاب مسلمانان علیه خلیفه وقت و بعد از اینکه مردم مدینه سران مهاجر و انصار با آن حضرت بیعت کردند، [علی(ع)] اولین برنامه حکومتش را در خطابه مفصلی در مسجد مدینه اعلام فرمود. همانطوری که علی روح و فکر و اندیشه و برنامه و سخنش همیشه زنده است، این کلمات هم زنده است.
گویا همین امروز است که علی در میان همه مسلمان ها ایستاده و این مسائل و مطالب و برنامه را اعلام میکند. همان علی که در فتح مکه همه گوش و چشم و دل بود نسبت به رهبر بزرگش پیامبر عظیمالشأن، در پای سکوی مجاور کعبه ایستاده بود و خطابه انقلابی پیامبر اسلام را میشنید، بعد از اینکه بتها فرو ریخت و مرکز توحید فتح شد و همه مشرکین تسلیم شدند، [پیامبر] آن خطبه مفصل را ایراد فرمود که: «هر افتخاری در جاهلیت، زیر پای من و هر ربایی در جاهلیت، زیر پای من و هر امتیازی زیر قدم من، همه محو شده است. کل معثره، کل رباه »
بعد فرمود: «لا فخر لعربی علی عجمی و لا لعجمی علی عربی الا بالتّقوی. ان اکرمکم عندالله اتقیکم. ان الزّمان قد عاد کهیأته یوم خلق الله السموات و الارض: همه افتخارات و همه امتیازات ملغی. عرب بر عجم، عجم بر عرب، سپید و سیاه بر یکدیگر [هیچ فخر و برتری ندارند]. گرامیترین شما، آن هم نزد خدا، نه امتیازات دنیوی، متقیترین شما هستند. زمان برگشت به همان وضع فطری که این امتیازات نبود. این طبقات نبود و این افتخارات نبود.
علی اینها را میشنید، با تمام وجود درک میکرد، راز انقلاب توحیدی اسلام را از زبان پیامبر و وحی قرآن دریافت. بلال حبشی برده و غلام شکنجه دیده بالای خانه کعبه رفت و بانگ اذان برداشت؛ یعنی این غلامی است که برحسب فضیلت و تقوا از جهت سبقت در اسلام و درک توحید و تقوا، باید بر همه مردم برتری داشته باشد. از همین جهت بود که همه قریش و سران قریش و آن کسانی که بادهای افتخارات جاهلیت در دماغشان بود، به خود میپیچیدند.
انحرافات اموی
زمان گذشت، رسول خدا(ص) وفات یافت. به تدریج همان کسانی که مارک «طُلقاء» به پیشانی آنها خورده بود، در دستگاه خلافت نفوذ کردند. امتیازات شروع شد، امتیاز قریش به عرب، امتیاز عرب بر عجم. چه در مقامات و پست ها و چه در تقسیم بیتالمال و زمینههای اقتصادی، تا به آنجا رسید که این امتیازات، مسلمان های اصیل را به حرکت درآورد و در این میان خلیفه قربانی شد. مردم با علی بیعت کردند.
با این سابقهٔ مجمل تاریخی، بنیامیه عقب رانده و حزب اموی، در دستگاه خلافت نفوذ پیدا کردند. یزید بن ابی سفیان در شام، و پس از او معاویه بن ابی سفیان. مروان رانده شده همه کاره دستگاه خلافت شد. علی مواجه است با اجتماعی که اسلام را از هر امتیازی و از هر افتخاری پاک کرده بود و دومرتبه به وضع جاهلیت برگشته. این است که ایستاد و این خطابه را خواند. این خطابهای که امروز هم از زبان منشنوید، ولی در همین موقعیت وضع ما مسلمان ها و همه دنیای اسلام و دنیای بشر از زبان علی بشنوید. این خطابهٔ انقلابی، این انقلاب مفهومدار، نه شعار؛ فرمود: ذِمّتی بما اقول رهینه، و أنا به زعیم.
متأسفانه بیشتر مفسرین و مترجمین نهجالبلاغه این کلمات را خبری از آینده میدانند؛ یعنی آنچه میشود، نه آنچه باید بشود. با اینکه موقعیت این خطابه و مسائلی که امیرالمؤمنین مطرح میکند، یعنی این مسأله و آنچه من اعلام میکنم، باید انجام بگیرد و من درباره این مطلب پیش خدا و خلق و قرآن و وحی و نبوت متعهد هستم. ذمتی بما اقول رهینه و انا به زعیم: من گروگان این حقیقتم، من در بند این حقیقتم و متعهدم و باید اعلام کنم.
ان من صرحت له العبر عما بین یدیه من المثلاث حجزته التقوی عن تقحم الشبهات. مردمی که این همه تجربه دیدهاند، عبرت های تاریخی را دریافتهاند و با مسائل برخورد کردند و نمونههایی از گذشته تاریخ در مقابل چشمشان به صراحت موضع تاریخ را بیان میکند و گذشته را که ظلم، سرکشی، خودخواهی ها، چگونه منجر به خونریزی ها و انقلاب ها خواهد شد. پس همین بس است. این نمونههای تاریخی که مردم دارای تقوای اجتماعی و روحی را از فرو رفتن در مکتبها، مسائل، برنامهها، شعارهای شبههانگیز، خود را نگه دارند که دوباره تاریخ گذشته تکرار نشود.
الا و انّ بلیتکم قد عادت کهیئتها یوم بعثالله نبیکم. گرفتاری های شما دومرتبه برگشت. گرچه به ظاهر اسلام و در لباس اسلامند، ولی همان گرفتاری است که پیامبر در میان آن شرکها، خودخواهی ها، وحشیگری ها، امتیازات منبعث شد. این گرفتاری شما همان گرفتاری است. گرچه اینها (مخالفین من) در شعار اسلام و لباس اسلام هستند؛ ولی آن بصیرتی که خدا به من عنایت کرده، باطن و اندیشههای جاهلیت و کفرآمیز اینها را من میبینم.
بصّرنی بهم صدق النیّه. امروز هم این مردمی که در لباس اسلام و در زی اسلام به جاهلیت برگشتهاند. من مینگرم، گرچه نماز میخوانند، در صف جماعت هستند، شعار قرآن میدهند؛ ولی همان نظام جاهلیت هست. انّ بلیتکم قد عادت کهیئتها یوم بعثالله نبیکم. بعد میفرماید:
و الذی بعثهُ بالحق، لَتبَلْبلنّ بَلبَله و لَتغربلنَّ غَربلَه و لتساطنّ سوط القدر. بعد از این دو تذکر، میگوید که برنامه چی هست: اول اینکه همه به هم آمیخته بشوند. باید همه به هم آمیخته شوند. این دیوارها و این سدهای طبقاتی بین قریش و عرب و عجم و موالی همه باید برداشته شود و همه باید به هم بریزند؛ این مرحله اول: لتبلبلن بلبله.
بعد از آن، و لتغربلن غربله. در میان این به هم ریختگی باید غربال شوید، چه جور غربالی؟ آن دانه درشت های متعهد متقی و آنهایی که اسلام را دریافتند و پای اسلامی ایستادند، اینها شناخته بشوند، نخالهها بیرون بروند. و لتغربلن غربله و لتساطن سوط القدر، بعد هم به هم آمیخته بشوند و ترکیب بشوند، مثل موادی که باید در میان دیگ با هم بجوشند و با هم ترکیب پیدا کنند و یک صورت دیگری به اینها داده بشود.
این برنامه علی است؛ برنامه انقلابی علی. به همریختن آن نظامات فاسد و فاصلهها، و روآمدن شخصیت های متعهد و از میان رفتن و برکنار شدن نخالههای خودخواه، خودپرست و فرصتجو. و بعد یک ترکیب اجتماعی نو، اجتماعی انقلابی، اجتماعی پیشرو.
آیا این کلمات برای همان روز علی بود. یا امروز هم ما دچاریم؟ اگر انقلاب اسلامی ما، در این مسیر علی و این برنامه علی پیش نرود، باید به طور یقین بدانیم که به جای اول برخواهیم گشت.
بعد میفرماید: آنقدر باید زیر و رو بشوید که آن پایینیها، آن پایین شهری ها، آن محروم ها، آنهایی که زیر پا ماندند، آنهایی که نفس ندارند، نالهشان به گوش کسی نمیرسید، اینها بالا بیایند. و آن خودخواههایی که بر گردهٔ مردم سوارند، اینها باید به زیر کشیده بشوند:
حتی یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم. زیرپایی ها، نادیده گرفتهها، محرومین، مستضعفین بالا بیایند. مستکبرین، خودخواهان، سرمایهدارها، غارتگرها باید بروند دنبال کارشان. گرچه طلحه و زبیر باشند، گرچه در مقابل پیغمبر شمشیر زده باشند. گرچه خویش نزدیک پیامبر باشند، باید کنار بروند. از این انقلابیتر شما خطابه هیچ رهبری را در دنیا شنیدهاید یا دیدهاید؟
و لیسبقن سباقون کانوا قصروا: آن پیشی گیرندهها، آن شکنجه شدههای دوره ابتدای بعثت و در میان وادی های مکه و در کنار حرم خدا و در کنار کعبه، آنها که کنار رفتهاند، باید بیایند جلو، آنها پیشگامان بودند.
و لیقصرن سباقون کانوا سبقوا: آنهایی که بی خود خودشان را جلو انداختهاند، بیایند عقب.
والله ماکتمت و شمه و لاکذیب کذبته: اینها که میگویم، به اندازه سر سوزنی دروغ نیست؛ واقعیاتی است که باید انجام بگیرد و هیچ حقیقتی را من کتمان نکردم. من این موقعیت را در این وضع و در این شرایطی که امروز واقع شدهام، قبلا به من آگاهی داده شده بود. برنامه من از قبل تعیین شده بود.
برنامه علی، برنامه قبل از انقلاب مدینه بود، نه مثل ما مسلمان ها که اول انقلاب کردهایم، حالا نشستهایم میخواهیم برنامه معین کنیم، باید چه کار کرد؟! این حقیقت است. این مسأله است، این راه است، این ادامه انقلاب است، این انقلابی که علی آن روز گفت و امروز هم صدایش به گوش همه مسلمان ها و شما میرسد. اگر تداوم پیدا نکند، هر کاری، هر اندیشهای، هر تقنین قانونی، کم اثر یا بیاثر خواهد بود.
نمونهٔ مشروطیت
مگر ما در مشروطیت ـ هفتاد و خردهای سال قبل ـ قانونی اساسی ننوشتیم؟ چقدر مترقی! غیر از چند قسمتش، همه مسائل زنده، ولی چه شد؟ برای اینکه همین قدر قانون اساسی تدوین شد، توده انقلابی مردم خیال کردند کار تمام شد، رفتند دنبال زندگیشان، دومرتبه همان هایی که اطرافیان دربار محمدعلی شاهی و قاجاریه بودند و اشراف و طبقات، آمدند توی مجلس٫ بعد هم از وسط اینها رضاخان بیرون آمد. اگر انقلاب تداوم نیابد، هر اندیشهای، هر کاری ما بکنیم، علاج ارتجاع و برگشت به وضع جاهلیتی را که علی اعلام خطر کرده، چاره اندیش نیست، چاره نمیکند.
من نمیخواهم نفی بکنم، باید قانون اساسی هم نوشته بشود، تدوین بشود، ولی باید هشیار باشیم این قانون اساسی اصولی است روی کاغذی، مجری اش کیست؟ شما مردم. شما مردم کی میتوانید یک قدرت اجرایی قوی باشید که این اصول آزادیبخش را بتوانید پیاده کنید؟ وقتی که انقلابی باشید، انقلاب تداوم پیدا کند، نه اینکه متوقف بشود.
الا و انّ الخطایا خیل شمس حمل علیها اهلها و خلعت لجمها فتقحمت بهم فی النار. اشتباهات، کجروی ها، به تدریج [موجب میشود] به جای اینکه انسان سوار بر کار و مسلط بر اوضاع باشد، اشتباهات و خطاها و گناهان بر آنان حاکم میشود. چشم و گوش بسته افراد و جماعات و امت را به یک جهتی میکشانند، جهت انحرافی تا اینکه به حد سقوط میرسانند. میفرماید خطاها، اشتباهات، لغزش ها، مانند اسبهای چموشی است که سوارانی بر آن سوار شدهاند و افسارها گسیخته شده و اختیار از دست سوارکار بیرون رفته و یکسره سوارکار را به طرف سقوط گاه و جهنم میبرند.
الا وان التقوی اما تقوا، خودداری از گناه، ضبط نفس، در تحت هر شعاری نرفتن، تحریک نشدن، گول نخوردن، تقوای فکری، تقوای اخلاقی، تقوای اجتماعی، مرکب های رهرو و رهواری هستند که سوار بر آنها به آسانی میتواند به مقصد خود برسد، زمام آن را به دست بگیرد و آن را به طرف بهشت سوق بدهد: شَغل من الجنّه و النار أمامه.
مردم بصیر، مردم دارای بینش که بهشت و دوزخ را در مقابل خود میبینند، اینها باید خود را از فتنه جویی ها، از انحراف ها نگه دارند و این مسیر نهایی حرکت را در نظر داشته باشند.
ساع سریع نجا. مردم پیشرو، مردم شتابان به طرف حق، به طرف کمال و به طرف خیر، نجات مییابند.
طالب بطی رجا. آنهایی که حرکت میکنند، امیدی هست که شاید به سرمنزل مقصود برسند. چه افراد و چه امت ها، و مقصر فی النار هوی. آنهایی که در انجام وظیفه، در سرعت به طرف خیر و انقلاب حق و توحید، کوتاه میآیند، آنها در میان آتش ـ آتش هایی که خود برمیافروزند، سقوط خواهند کرد.
چپگرایی، راستگرایی
الیمین و الشّمال مضلّه. شمال در مقابل یمین یعنی چپ، راست روی و چپروی حرکت به طرف گمراهی است. ما نمیدانیم این علی در آن روز با اینکه مسأله «چپگرایی» و «راستگرایی» اصطلاحات همین یک قرن اخیر است، چه جور مسائلش زنده است! آن روز برای آن مردم میگوید: راست روی و چپروی هر دو طرف گمراهی است: الیمین و الشمال مضلّه.
در قسمتی از خطبه دیگر میفرماید درباره منحرفین: «و اخذوا یمینا و شمالا» از صراط حق منحرف شدند، یک عده راستگرا شدند. یک عده چپگرا شدند، طعنا فی مسالک الغی. برای اینکه هر چه میتوانند، راه گمراهی و گمراه کردن را بپویند. و ترکا لمذاهب الرشد: تا راه رشد و حرکت و کمال را رها کنند. الیمین و الشمال مضله.
من این عبارت را برای یک عدهای از نمایندگان و برادرهای کشورهای عربی و سفرای آنها میخواندم. بعد پرسیدم که: «این عبارت میدانید از کیست؟» گفتند: «نمیدانیم.» گفتم: از نهجالبلاغه. بیچارهها خبر ندارند! ما نتوانستهایم منطق شیعه را به طور اصالت به دنیای خودمان برسانیم، خیال کردند از این عبارت هایی است که اخیرا جعل شده، گفتم: «این کتاب نهجالبلاغه، این عبارت مال علی است!»
الیمین و الشمال مضله: چپگرایی و راستگرایی به گمراهی میکشد. آیا ما ایرانی ها این تجربه را نداشتهایم در این مدت؟ همیشه ضربهای که خوردهایم، یا از راستگراهای متعصب جامد خوارج نهروانی بوده، و یا از چپگراهای به طرف مکتبهای دیگر.
و الطّریق الوسطی هی الجاده: راه وسط، صراط مستقیم، این جادهای است که کاروان بشر را به سرمنزل نجات و سعادت میرساند. علیها باقی الکتاب: این کتاب باقی، این قرآن بر همین مبناست؛ یعنی بر صراط مستقیم، نه راست، نه چپ. و منها منقذ السّنه، سنت رسول خدا و اولیای دین اگر بخواهد راه پیدا کند، نه در چپگرایی میتواند راه بیابد، نه در راستگرایی، در طریق مستقیم است. و علیها مسیر العاقبه. عاقبت خیر در همین طریق وسطی است.
هَلک من ادّعی: مردم پرادعای کم کار و فریبکار در حکومت ما از بین خواهند رفت، بروند دنبال کارشان. و خاب من افتری: آنهایی که دروغ میبافند، تهمت میزنند، اینها هم دستشان خالی است؛ فقط مردم صادق این وسط میتوانند راه انقلاب را، انقلاب علی را پیش ببرند.
من ابدی صفحته للحق، هلک: کسی که روبروی انقلاب بایستد، باید هلاک بشود، باید نابود بشود. انقلاب، انقلاب محرومین است. انقلاب، انقلاب توده مسلمان است، انقلاب، انقلاب پیروان قرآن است. انقلاب، انقلاب پیروان توحید است. هر کس که از این مسیر منحرف شد، باید پایمال بشود. من ایدی صفحته للحق هلک. اگر نشستند و در مقابل حق نایستادند، کاری به کارشان نداشته باشید. همانطوری که اماممان فرموده، همانطوری که وارث علی گفته است.
و کفی بالمرء جهلا ان لا یعرف قدره: چقدر یک انسان جاهل و پست است که قدر خود را نشناسد. و لا یهلک علی التقوی سنخ اصل و لایظمأ علیها زرع قوم: در محیط تقوا، ریشه زراعت هیچکس خشک نخواهد شد. همه به آمال خودشان ـ چه آمال دنیویشان، چه آمال اخرویشان ـ خواهند رسید. در مقابل، در محیط بیتقوایی، بیبند و باری، دروغگویی، فریب، ادعاهای بیخود و گولزدن ها، همه محروم خواهند بود. همان کس که خیال میکند زرنگ است و دیپلمات، آن هم محروم خواهد بود.
این عبارت را حفظ کنید: لایهلک علی التقوی سنخ اصل: ریشه زراعت و آمال هیچ فردی برمبنای تقوای از بین رفتنی نیست. لایظمأ علیها زرع قوم: زراعت هیچ قومیتشنه نخواهد ماند. آمالشان، اعمالشان، فعالیت هایشان، همه در محیط تقوا به ثمر رسد.
فاستتروا فی بیوتکم. این خطاب به ضدانقلاب هاست: آی ضد انقلاب ها، بروید توی خانه بنشینید. واصلحوا ذات بینکم: خودتان را اصلاح کنید. اصلاح کنید تا جامعه شما را بپذیرد. و التوبه من ورائکم: اگر واقعاً توبه کردید، برگشتید، توبه پشتیبان شماست، شما را دستگیری خواهد کرد.
و لا یحمد حامد الا ربه: اگر کسی کار خیری کرد و خدمتی انجام داد و خیری به او رسید، از هیچکس ستایش نکند، فقط از خدا. ستایش گویی و مداحی را کنار بگذارید. به هر کس خبری رسید، فقط پروردگارش را ستایش کند. و لا یلم لائم الا نفسه. و اگر کسانی منحرف شدند، گناه کردند، فقط خودشان را سرزنش کنند.
این قسمتی است از خطابه تاریخی و انقلابی علی که ما هم باید هشیار باشیم، امیدوار باشیم در همین خطی که علی معین کرده است، حرکت کنیم.
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست