سه شنبه, ۹ بهمن, ۱۴۰۳ / 28 January, 2025
مجله ویستا

شگفتی مواجهه با دنیای جدید


شگفتی مواجهه با دنیای جدید

«و کسی در راه است...»
فیلم « و کسی در راه است...» فیلم قابل قبولی است. مجموعه ای از داستان های کوتاه که در یک داستان اصلی جای گرفته اند و طوری به هم وصل شده اند که جدا کردن هر کدام از آنها از …

«و کسی در راه است...»

فیلم « و کسی در راه است...» فیلم قابل قبولی است. مجموعه ای از داستان های کوتاه که در یک داستان اصلی جای گرفته اند و طوری به هم وصل شده اند که جدا کردن هر کدام از آنها از فیلم به راحتی ممکن نیست. درواقع هر یک از این داستان های کوتاه بخشی از داستان اصلی را شکل می دهند، درست مثل زندگی روزمره قصه آدم هایی که می شناسیم، بخشی از زندگی ما می شوند و ندیده گرفتن هر کدام از آنها قسمتی از ماجرا را دچار مشکل می کند.

برای بیننده شهری که این روزها نگران گرفتار شدن در دام اعتیاد به موبایل و پیامک است، داستان فیلم «و کسی در راه است...» شگفتی مواجهه با یک دنیای جدید است. مثل هیجانی که همراه رابینسون کروزئه در جزیره دورافتاده اش به مخاطب دست می دهد. ماجرا درباره روستایی است که صاحب یک تلفنخانه شده و قرار است تا زمانی که همه خانه ها صاحب تلفن شوند، راه ارتباطی مردم روستا با دنیای خارج از آن باشد. ابتدا قرار می شود برای خبردار کردن مردم از پیغام هایی که برایشان می رسد، از یک بلندگو استفاده شود ولی ماجرای خنده داری به وجود می آید و تصمیم می گیرند پیغام ها توسط نوجوانی به اسم صمد به دست اهالی برسد و به این ترتیب همراه با صمد از ماجرای آدم های روستا با خبر می شویم. پسر عاشقی که برای گذراندن دوره سربازی به پاسگاه نزدیک روستا آمده و پدر و مادرش خبرهای نامزدش را به او می رسانند، مردی که به شهر مهاجرت کرده و حالا درد دل هایش را برای امامزاده روستا از طریق صمد می فرستد، مهندس مخابراتی که برای نصب دکل های مخابرات به روستا آمده ولی گرفتار پیرمردی شده که اجازه نصب دکل ها در زمین پسرش را نمی دهد. صمد در حین بردن پیغام برای مهندس مخابرات به کار آنها علاقه مند می شود و مهندس برای تشویق او فرستنده یک بیسیم را به او می دهد که اگر در کنار رادیوی FM از آن استفاده شود می توان تا محدوده ای صدا را از رادیو شنید، صمد از آن برای ایجاد ارتباط بین خودش و مادرش استفاده می کند. در قسمتی از داستان این فرستنده به دست معلم روستا که به دختر متصدی تلفنخانه علاقه مند شده می افتد و به طور ناخواسته هنگام نوشتن یک نامه عاشقانه به دختر صدایش در رادیوی روستا شنیده می شود.

قصه های ریز و درشت داستان که با عبور صمد از کنار آنها برای بیننده معلوم می شود، درست مثل مردم روستا ساده و بدون پیچیدگی است اما در کنار هم معنا می شوند. هنگام پخش فیلم در سالن فرهنگسرای ارسباران بارها صدای خنده تماشاگران در سالن می پیچید، در حالی که هیچ حادثه عجیبی رخ نداده بود، بلکه زاویه درست نگاه فیلمساز به اتفاق هایی که در زندگی همه ما می افتد یک طنز واقعی را نشان می داد.

این فیلم هر چند در ابتدا شبیه برخی فیلم های سینمایی تجربی به نظر می رسد اما یک ساختار حرفه ای و روایت درست و قابل قبول دارد و چنانچه از امکانات بیشتری برخوردار بود، می توانست با وجود عدم استفاده از بازیگرهای شناخته شده و فاصله آن از سینمای رایج، در گیشه موفق باشد. این فیلم هرچند فضای فانتزی یک فیلم کودکانه را ندارد اما نه تنها بزرگسالان را به خود جذب می کند، بلکه می تواند به عنوان یک فیلم رشد دهنده برای کودکان هم استفاده شود.

معصومه فدایی