چهارشنبه, ۱۰ بهمن, ۱۴۰۳ / 29 January, 2025
موضوع و وضعیت نمایشی محدود یا نامحدود
ادبیات نمایشی در حوزه آکادمیک و در زمینه بررسی علمی ساختار و گونههای آن همواره با آرا و نظریههای مختلفی مواجه و همراه بوده است.
شاید نخستین مبحث در مورد گونههای نمایشی همان باشد که ارسطو در "فن شعر" خود مطرح میکند. او نمایشی که انسان را بزرگتر و والاتر نشان میدهد را تراژدی و نمایشی که انسان را پستتر و فرومایهتر نشان میدهد را کمدی مینامد. اما در عین حال همواره ژانرها و گونههای بسیار دیگری نیز از آن زمان به بزنگاه نظریات ادبیات نمایشی راه پیدا کردهاند. تا اینکه امروز حتی بسیاری از نظریهپردازان ادبیات نمایشی گونههای دراماتیک را بسیار بیشتر از آنکه تاکنون معرفی شده دانسته و حتی برخی از نظریهپردازان تعداد ژانرهای موجود را نامحدود میدانند.
اما در حوزهای دیگر همواره مباحث بسیاری درباره موضوع یا وضعیتهای نمایشی مطرح بوده است. شاید تا یک قرن پیش کمتر بحثی درباره بررسی و طبقهبندی موضوعات و وضعیتهای نمایشی پیش میآمد و اغلب مباحث نیز حول محور نامحدود بودن وضعیتهای نمایشی بوده است.
ورود مباحث ساختارگرایانه به حوزه نقد و نظر در تئاتر و همچنین انقلابی که شاید بتوان سرچشمه آن را در ظهور فرمالیستهای روسی در حوزه ادبیات مورد جستجو قرار داد، شرایط جدیدی را در این گستره به وجود آورد. برخی از ساختارگرایان مدعی شدند که با ارزیابی موضوعات مختلف و طبقهبندی آنها با رویکردی ساختاری میتوان وضعیتهای نمایشی و دراماتیک را محدود کرد. "ژرژ پولتی"، با انتشار کتاب جنجال برانگیز"سیوشش وضعیت نمایشی" که در ایران با ترجمه سیدجمال آلاحمد و عباس بیاتی، به چاپ رسیده مدعی شد که توانسته پس از بررسی و طبقهبندی بسیاری از نمایشنامههای مطرح نوشته شده، همه این داستانها را تحت گستره سیوشش وضعیت نمایشی طبقهبندی کند. البته اینکه چنین طبقهبندی و برداشتی تا چه اندازه میتواند صحیح و درست باشد همواره مورد بحث قرار گرفته است.
"ژرژ پولتی" با تقسیم موضوعهای داستان نمایشی در محدوده سیوشش تم و تعریف آن براساس طرح وضعیتهای نمایشی سعی کرد تا تعریفی از اصلیترین وضعیتها که در همه نمایشنامهها تکرار میشوند را ارائه کند.
شاید این طبقه بندی برای نخستین بار هم نبود که انجام میشد. پیشتر تحقیقات و طبقهبندیهای مختلفی توسط یاکوب و ویلهلم گریم، لوی استراوس، آرن، وسلوفسکی و... نیز به ویژه در حوزه ساختار شناسی قصه صورت گرفته بود. اگر چه نمونههای تحقیق در آثار نوشته شده توسط این پژوهشگران، که زمینه ساز ظهور تحلیلهای ساختارشناسانه شدند، بیشتر حول محور ساختار فولکها و نیز قصههای عامیانه است، اما به درستی میتوان الگویی که از تحقیقات آنها به دست میآید را به ادبیات نمایشی و نقد دراماتیک نیز تعمیم داد.
چنانچه طبق یک تعریف مقدماتی ساختگرایی را به معنای بررسی روابط متقابل میان اجزای سازه یک قصه یا ساخت داستانی یا دراماتیک بدانیم، به سادگی خواهیم توانست با محاسبه اشتراکات، بخشی از الگوهای به دست آمده در این تحقیقات را بر ساختار ادبیات دراماتیک نیز منطبق سازیم و پس از آن مشاهده کنیم که چگونه میتوان ادبیات دراماتیک را براساس موضوعها یا وضعیتهای نمایشی تقسیمبندی کرد.
برای دستیابی به نتیجهای بهتر در این مورد بهتر است تحقیقات ولادیمیر پراپ را که شاید کاملترین نمونه تحلیل ساختارگرایانه بعد از الگوهای استراوس، آرن و... به شمار میآید بستر قرار داده و ببینیم که پراپ چگونه به طبقهبندی قصهها پرداخته است.
پراپ در رساله معروف"ریخت شناسی قصههای پریان" برای رسیدن به یک تقسیمبندی علمی ضرورت کشف و تعریف کوچکترین واحد ساختاری را ضروری میداند؛ پراپ سپس دانستن چگونگی ترکیب این واحدها در الگوی سنتی را پیشنهاد میکند. از همین جا یافتن کوچکترین واحد ساختاری در کلیت قصه، خود به تنهایی دشوار نشان میدهد. پراپ در رسالهاش ثابت میکند که بدون شناخت کوچکترین واحد ساختاری، تجزیه و تحلیل غیر ممکن است. درست است که تجزیه و تحلیل ساختاری بیشتر به روابط متقابل واحدها و الگوهای ساختمانی توجه دارد تا خود واحدها، ولی چگونه میتوان از روابط متقابل واحدها سخن گفت بدون آنکه واحدهایی را که از روابطشان سخن میگوییم بشناسیم؟
پراپ بعد از تعریف کوچکترین واحدها، قدم بعدی در تجزیه و تحلیل ساختاری را بررسی روابط متقابل این واحدها و راههای ترکیب آنها با یکدیگر معرفی میکند. در واقع او به توصیف قصهها برای اجزای آنها و روابط متقابل این سازهها با یکدیگر و با کل قصه میپردازد. پس پیش از هر چیز نخست این اجزا را جدا و تعریف میکند.
ولادیمیر پراپ بر اساس همین ضرورت ها کوچکترین جز سازههای قصهها را"خویشکاری" Function مینامد و خویشکاری را به عمل و کار یک شخصیت از نقطه نظر اهمیتش در پیشبرد قصه تعریف میکند. وی از تجزیه و تحلیل یکصد قصه از مجموعه معروف قصههای روسی گرد آورده افاناسیف، بر ۳۱ واحد ساختاری یا "خویشکاری" دست مییابد و آنگاه به بررسی چگونگی ترکیب این واحدها میپردازد.
بنابراین همچنان که در روش تطبیقی، متن قصه جدا از بافت اجتماعی و فرهنگی آن مورد مطالعه قرار میگیرد، در ساختگرایی نیز میتوان تنها به متن قصهها بسنده کرد.
بنابراین شیوه پراپ جزئیترین سازههای قصه را پیدا میکند و پس از تعریف آنها، این اجزا "خویشکاری"ها را در ترکیب با "خویشکاری"های دیگر تحت طبقهبندی محدودی در میآورد که میتواند مورد مطالعه قرار بگیرد. بر اساس الگویی که پراپ به دست میدهد، هر چند که منابع بر اساس بسترهای داستانی محدودی مورد مطالعه قرار گرفته اما میتواند تعداد مشخصی از جنس و نوع متفاوت را در قصه در اختیار بگذارد.
براین اساس هر چند که نظریات و الگوی پراپ و ساختارگرایان دوران او محدودیتی را برای تعداد "خویشکاری"ها ارائه میکند، اما در عین حال منکر امکان ترکیب این خویشکاریها با نمونههای دیگر هم نمیشود. پس میتوان طبقه بندی موضوعات و وضعیتهای نمایش را مورد تامل قرار داد، اما در عین حال از تصور محدود بودن آن نیز آن چنان که مثلا ژرژ پولتی میگوید ـ هم میتوان فراتر رفت.
منابع:
ریختشناسی قصههای پریان.ولادیمیر پراپ. ترجمه فریدون بدرهای. انتشارات توس.۱۳۸۶
ریشههای تاریخی قصهها. ولادیمیر پراپ. ترجمه فریدون بدرهای. انتشارات توس
مهدی نصیری
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست