جمعه, ۲۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 17 May, 2024
مجله ویستا

راه رهایی از تکبر


راه رهایی از تکبر

کبر از بدترین رذیله های اخلاقی است و فرد متکبر بدون شک سقوط می کند, همانطور که تکبر, ابلیس را با شش هزار سال عبادت به ورطه نابودی کشاند و از درگاه خدا دور کرد یکی از چهره های زشت و منفور اخلاقی که انسان را به هلاکت می رساند تکبر است, که از گناهان بزرگ شمرده می شود و قرآن مجید بر آن وعده عذاب داده است

کبر از بدترین رذیله‌های اخلاقی است و فرد متکبر بدون شک سقوط می‌کند، همانطور که تکبر، ابلیس را با شش هزار سال عبادت به ورطه نابودی کشاند و از درگاه خدا دور کرد. یکی از چهره‌های زشت و منفور اخلاقی که انسان را به هلاکت می‌رساند تکبر است، که از گناهان بزرگ شمرده می‌شود و قرآن مجید بر آن وعده عذاب داده است.

سرچشمه اصلی کفر و انحراف و گناه بیش از همه کبر و غرور و عدم تسلیم در برابر حق است. هر کبری عامل سقوط انسان است، خواه تکبر در مقابل خداوند یا پیغمبر و امام، یا مردم. نمونه آن را خداوند در قرآن مجید در سوره ص، آیات ۷۱تا ۷۴ بیان فرموده است؛و به خاطر بیاور هنگامی‌که پروردگارت به فرشتگان گفت: من آفریننده بشری از گل هستم که او را نظام بخشیده و از روح خود در آن دمیدم، پس برای او سجده کنید. سپس همه فرشتگان سجده کردند، مگر ابلیس، که برتری جست و تکبر ورزید و در زمره کافران قرار گرفت.همچنین، علل سرپیچی ابلیس از سجده کردن بر آدم را ذکر کرده و در سوره ص آیه ۷۵ می‌فرماید: گفت‌ای ابلیس! چه چیز مانع شد تو را از سجده کردن بر مخلوقی که با قدرت خویش او را آفریدم؟ آیا تکبر ورزیدی یا احساس برتری نمودی و خود را بالاتر دانستی از این که فرمان سجود به تو داده شده. پس ابلیس در جواب (سوره ص آیه ۷۶) گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفریده‌ای و او را از گل.

در اینجا باید گفت که چگونه شیطان آتش و گل را با هم مقایسه کرد که این قیاس نابجا بالاترین گناه در اوامر الهی است و نشانگر آن است که ابلیس اولین کسی بود که این گناه عظیم را مرتکب شده و نتوانست نورانیت و روحانیت آدم را با نورانیت آتش درست تشخیص دهد و تفاوت آن دو را دریابد. از این آیات به خوبی روشن می‌شود که تمام بدبختی شیطان مولود تکبر او بود. این برتربینی او، که خود را درمقامی‌بیش از آنچه شایسته آن بود قرار داد، سبب شد که نه تنها بر آدم سجده نکند، بلکه علم و حکمت خدا را انکار نماید و به فرمان او خرده گیرد و سرانجام تمام مقام و حیثیت خود را از دست بدهد و به جای بزرگی، پستی و ذلت را برای خویش بخرد؛ یعنی نه تنها به هدف نرسید، بلکه درست در جهت عکس آن قرار گرفت.

در نهج البلاغه از امیر المومنین علیه السلام به هنگام نکوهش کبر و خود برتربینی چنین می‌خوانیم: شیطان از درگاه الهی رانده شده و او کسی بود که شش هزار سال خدا را عبادت و پرستش نموده بود و البته معلوم نیست از سالهای دنیا یا از سال‌های آخرت بوده و این انحطاط به خاطر یک لحظه تکبر در برابر دستور خدا بود.این پند و عبرت برای ما عبادت‌کنندگان است، که به آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادت طولانی و کوشش و تلاش‌های او را که شش هزار سال بندگی خدا کرده بود و به خاطر لحظه‌ای تکبر ورزیدن برباد داد، پیش نیاید. یک نمازگزار چندین سال نماز بخواند و در جامعه به‌عنوان نمازگزار مطرح باشد، به خاطر تکبر که سرچشمه گناه و معصیت پروردگار است، دست از نماز بر دارد.

یکی از راههایی که می‌توان با کبر مبارزه کرد و آن را از بین برد و تواضع را به جای آن جایگزین کرد، نماز است. به همین خاطر هم توصیه به زیاد نمازخواندن شده است، زیرا در نماز اسراری است که آن را به‌عنوان ستون دین مطرح ساخته است.خداوند در عبادت اسراری قرار داده که همه آنها از روی حکمت است. اگر انسان پرده حجاب را کنار بزند، اسرار عبادت را می‌بیند. به‌عنوان نمونه در حج دستور داده شد که سر تراشیده شود تا انسان را از غرور و تکبر پاک گرداند، یا وضو بگیرد برای آن که پاک شود، یا تیمم کند، برای این که از غرور و منیت و انانیت پاک شود، یا در نماز می‌گوید رکوع کن تا به نهایت خضوع برسی،یا به سجده برو و پیشانی خو را به زمین بگذار،و بهترین فرصت درحالات نماز همان سجده است.

که امام صادق علیه السلام فرمود:انسان هر چه به خاک نزدیک می‌شود به خدا نزدیک‌تر می‌شود.پس نماز یکی از اسرارش کبر زدایی می‌باشد. هیچ دشمنی بدتر از دشمن درونی نیست، هیچ آلودگی بدتر از پلیدی نفس نیست و هیچ صفت رذیله اخلاقی بدتر از تکبر نیست. لذا تمام این عبادتها برای این است که انسان از راههای مختلف از غرور و منیت و خودخواهی رهایی یابد.

همه دستورات دین برای تطهیر است، انسان نماز می‌خواند برای آن که از کبر و خود پسندی پاک شود.نماز خودبینی و تکبر را در هم می‌شکند و درس تواضع در برابر خدا می‌آموزد، زیرا انسان در هر شبانه روز در هفده رکعت نماز واجب ۳۴ بار پیشانی بر خاک و زمین می‌نهد و به سجده می‌افتد که سمبل نهایت تواضع است و در سجده خودش را همچون پر کاهی در میان اقیانوسی بزرگ می‌نگرد، بلکه صفری در برابروجود بی‌نهایت خدا می‌بیند و به این ترتیب خود را بنده کوچک و ناچیز خدا دانسته و هرگونه خود خواهی و غرور را از خود دور می‌سازد.