پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا

دیپلمات مقدس


دیپلمات مقدس

دیپلماسی واتیکان در سفر به آمریکا احتمالاً با مرعی داشتن همان اصول محافظه کارانه کلیسا و بنیان لیبرالی سیاست همراه خواهد بود اما این تاریخ اروپا و شکل گیری آزاداندیشی در اروپا وآمریکا است که گرچه نقائصی در این محافظه کاری و لیبرالیسم سیاسی تعبیه کرده است اما دست کم مانع از تداخل فراگیر دیانت و سیاست می

آن پایه که انتظار می رود چهارمین دیدار جورج بوش و رهبر کاتولیک های جهان به لحاظ مذهبی مهم نیست که ازمنظر سیاسی برجسته شده و آمریکا آن اندازه سکولار نبوده که تا کنون تصور شده است.سفر پاپ بندیکت شانزدهم به آمریکا و ملاقات رهبر قدرتمند ترین کشور جهان با رهبر یک میلیارد مسیحی کاتولیک در شرایطی که دو واقعه مهم این دیدار را تحت شعاع خود قرار داده است، می تواند گویای اهمیت سیاسی مسئله باشد. یکی سرشکستگی اخلاقی آمریکا در عراق و افغانستان و دیگری سرکوفتگی پاپ به جهت رسوایی جنسی کشیش های کلیسای دومینیک ، سبب شده تا آمریکا به دنبال کسب وجهه بین المللی دست به آستین پاپ شود و پاپ نیز رو به آمریکا بگذارد و درصدد احیای حیثیت از دست رفته واتیکان برآید.

با گذشت قرن ها از سکولاریته شدن سیاست و نزاع شریعت و سیاست هنوز اما همراهی این دو هنوز مشهود است و هرچند کلیسا، برهه ای را به قیصر باخت اما این باختن نه باخت «مذهب مسیحیت» که باخت «ایدئولوژی مسیحیت» بود و با تمکین ایدئولوژی مذهبی به عقلانیت عصر روشنگری و گذار از ایدئولوژی دینی، دامان مسیحیت از قلمرو قیصر برچیده شد.اما مفاهمه این دو هرگز پایان نگرفته است.نه مذهب از سیاست برید و سیاست از مذهب گریخت.دولت – ملت های غرب هماره به مذهب به دیده احترام نگریسته اند و حتی جامعه پروتستان شده ای همانند بریتانیا، شاه و ملکه اش را به ریاست کلیسای انگلیکن منصوب کرده تا سنت پیوند مذهب وسیاست بماند و از هم نپاشد. راز آن دگرگونی که مورخین از آن به عطف تاریخ یاد می کنند و سرّ این ثبات که هنوز رهبران سیاسی مقدم پاپ را گرامی می دارند و حتی برسرمعامله و مشاوره با کاهنان مذهبی می نشینند، چیست؟

از میان یازده رئیس جمهور آمریکا که به دیدار پاپ شتافته اند،سه تن از آنان رهبران تاریخ ساز نیز بوده اند: «وودرو ویلسون» که در ۱۹۱۹ به درگاه پاپ رفت تا مبانی اخلاقی «جامعه ملل» را از او استفسار کند.جورج بوش پدر که دوبار به فاصله سقوط دیوار برلین و درهم پاشی «امپراتوری شر» به سراغ پاپ رفته بود تا شکرگزار موهبت های الهی باشد و سرانجام بوش پسر که اول بار پس از حادثه ۱۱ سپتامبر یاری پاپ را طلبید تا رخصت «جنگ دوم صلیبی» را از او بگیرد.به این معنا گویی تاریخ مقدر کرده بود تا سه دگرگونی شگرف تاریخ یکصد سال گذشته را پاپ های واتیکان ممهور کنند.

روزگاری پولس حواری در رساله «پولس رسول» نوشته بود: «هیچ قدرت برتری نیست که بنا به خواست خداوند نباشد» و افزوده بود که«قدرت برتر به عبث مسلح به شمشیر نیست بلکه او خادم خداوند است و دادگیر».این بیان قاطعانه در ضمیر ناخودآگاه روشنگری تا به امروز باقی مانده است و در گوش بوش ها و پاپ ها ندا می دهد.

● کلیسا،محافظه کار یا لیبرال

رئیس واتیکان، رهبر فرقه ای است که اگرچه در تاریخ محافظه کار مانده اما در عمل به لیبرالیسم گرویده است و جورج بوش فرماندهی است که اگرچه در خطابه،متعلق به حوزه لیبرالیسم است اما در عمل قبای مذهب پوشیده و محافظه کاری پیشه کرده است.برآیند دیدار این دو باید با توجه به دو ساحت هم پوشان مذهب و سیاست کاویده شود.

پاپ همواره هوادار سیاست های محافظه کارانه بوده و حتی باید او را سمبل محافظه کاری مذهبی در برابر تغییرات خیزاب گونه عصر کنونی دانست.حمایت پاپ از سیاست های مخالف با تحقیقات مربوط به سلول های بنیادین، سقط جنین و ازدواج همجنس بازان که مورد اخیر در جبهه گیری های واتیکان در دو انتخابات اسپانیا و ایتالیا مشهود بود، نمونه ای از کیفیت محافظه کاری واتیکان به حساب می آید. او در رقابت های انتخاباتی ایتالیا با از حمایت «سیلویو برلوسکونی» و نکوهش حریف به اتهام لیبرال بودن، یکی از موانع فتوحات حزب چپ گرا شد. پاپ همین نقش را مقابل «رومانو پرودی» نیز بازی کرده بود.آنگاه که این نخست وزیر چپ اندیش لنگر در فرضیات لیبرال ها فروانداخته بود و از ازدواج هم جنس بازان حمایت می کرد، این پاپ بود که معارضه کرد و سرانجام او را از سریر برکشید. کلیسای محافظه کار اسپانیا را تشویق می کرد تا نخست وزیر سوسیالیست را به چالش بگیرند و با گردهمایی های خیابانی به سود حریف محافظه کار رای جمع کنند. یا حمایت پاپ از بوش در برابر جان کری در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۲۰۰۴ که اگرچه اولی «متدیست» بود و از طایفه پروتستان ها و دومی کاتولیک بود و پیرو واتیکان اما از قضا جورج بوش ،مخالف قانونی ساختن سقط جنین بود و از ازدواج هم جنس بازان حمایت نمی کرد اما جان کری هر دو را مطلوب می دانست و چنین شد که وزنه مذهب به سمت جورج بوش سنگینی کرد و دعای پاپ به مذاق بوش گوارا آمد.مواضع کلیسایی اما همیشه محافظه کارانه نیست.مخالفت پاپ با جنگ عراق،تحریم اقتصادی کوبا و مجازات مرگ و دفاع از قوانین آزادانه مهاجرت از جمله عناصر لیبرالی کلیسا هستند که سبب ساز اختلاف بوش و واتیکان نیز شده است.

● همسویی کلیسا و دولت

در محافظه کار نامیدن و لیبرال خواندن کلیسای واتیکان البته باید بسیار دقت داشت.چه آنکه محافظه کاری و آزادی خواهی نهاد کلیسا برآمده از مفاهیم کلاسیک محافظه کاری و لیبرالیسم نیست و اساساً ناشی از ماهیت مذهب و تعاریف «درون متنی» است که طی سده ها تکوین یافته است تا در آموزه های خود محافظه کار باشد و در نسبت با جامعه سیاسی، کم و بیش لیبرال جلوه کند.برشمردن مذهب و سیاست در دو نهاد کلیسا و حکومت نه تصادفی بلکه رویه ای تاریخی است.آنچه معمولاً از یاد می رود این است که در فرایند سکولاریزاسیون جوامع باختری در سده های موسوم به «دین پیرایی» علاوه بر سیاست، مقدمات دموکراتیزاسیون و لیبرالیزاسیون مذهب نیز پی ریخته شد و همان گونه که رهبران سیاسی به رای مردمی مشروعیت می یافتند، رهبران مذهبی نیز وجهه ای انتخابی یافتند و باید پاسخگو نیز می شدند. در نتیجه از تحکم کلیسا نه فقط در قلمرو سیاسی که در حیطه اجتماعی نیز کاسته شد. امروز به وضوح نقش کلیسا بیشتر مدنی است تا سیاسی و حتی مخالفت و موافقت های رهبران کلیسا گرچه تبعات سیاسی دارد اما به واقع در دایره مدنیت تابش می کند و داعیه نقش آفرینی بی واسطه سیاسی ندارد.

بدین سان با وجود مخالفت واتیکان با جنگ عراق، آمریکا هرگز خود را وابسته به نظر مساعد پاپ نکرد و بنا به تشخیص منافع ملی خویش عراق را به زیر چکمه های نظامیان فرستاد.در مقابل، بندیکت شانزدهم نیز به مقصود اعلام مخالفت وزیر خارجه آمریکا را به حضور نپذیرفت و از دیدار او سرباز زد.روشن است که مخالفت پاپ ارزش سیاسی نداشت بلکه تنها نظرگاه کلیسا و حوزه روحانیت را در برمی گرفت و بی گمان تحقق این نظر نیز تنها اجر و پاداش معنوی را می توانست در پی داشته باشد.چنانکه اصرار آمریکا به برپایی جنگ نیز ارزش سیاسی داشت و ضرورتاً به معنای مخالفت با ارزش های مذهبی نبود، ورنه بوش خود برخاسته از قشر به شدت مذهبی و پایبند ارکان مسیحی است و به قولی دیانتش بر سیاستش می چربد.

دیپلماسی واتیکان در سفر به آمریکا احتمالاً با مرعی داشتن همان اصول محافظه کارانه کلیسا و بنیان لیبرالی سیاست همراه خواهد بود.اما این تاریخ اروپا و شکل گیری آزاداندیشی در اروپا وآمریکا است که گرچه نقائصی در این محافظه کاری و لیبرالیسم سیاسی تعبیه کرده است اما دست کم مانع از تداخل فراگیر دیانت و سیاست می شود در همان حال که در موازت هم عزیمت می کنند و هیچ یک پندارش را بر دیگری تحمیل نمی کند.

جوزف راتزینگر،پاپ کاتولیک ها است اما این گفته مارتین لوتر، پیامبر دین پیرایی را مدام نغمه می کند که می گفت :«قرار نیست من شیوه خیاطی را به خیاط بیاموزم ؛ به شاه نیز شیوه حکومت کردن را نخواهم آموخت».

دیاکو حسینی